دراین رابطه من از توضیح زیاد درباره زندان وعواقب خسارتبار آن در جامعه میگذرم زیرا همه از نزدیک با مقوله زندان به اشکال مختلف درگیرند . دستکم سالانه علاوه بر صدها هزار زندانی که وارد زندانهای رژیم می شوند خانواده های آنها ووابستگانشان درگیر مسئله زندان میشوند . زندگی شان متلاشی میشود وعواقب نکبتبار فقر وتنگدستی میلیونها انسان را با واقعیت زندان رودررو میکند .زندان درایران تنها شکنجه وعذاب زندانی نیست بلکه تنبیه ومکافات همه وابستگان زندانیست. تاثیر زندان بر وابستگان وجامعه انسانی بطور کلی قابل چشم پوشی نیست. من در اینجا بیشتر سعی میکنم علل وراهکار برچیدن زندانها ی سیاسی وعلی العموم زندان را توضیح دهم. ومیخواهم این نکته را برجسته کنم که کافی نیست ما طالب آزادی زندانیان سیاسی باشیم ومادام العمر بر درب زندانها مشت بکوبیم . همزمان باید بر پایه های وجودی زندان حمله کنیم تا زندانها برچیده شوند. درغیر اینصورت بسیارند کسانی که مبارزه شان برای آزادی زندانی سیاسی به هیچوجه پایه های وجودی زندان را در جامعه آماج قرار نمی دهد. اینرا هزاران انسانی که اوین را فتح کردند ومادرانی که در دو رزیم متفاوت جلوی زندانها پیر شدند به خوبی لمس میکنند . هدفم برجسته کردن این تفاوتها در جنس مبارزه برای آزادی و رهایی از بند زندانها ست . درضمن پاسخی است به کسانی که بدون تامل مشابهتی میان مبارزه مثلا جناحهای مغلوب سرمایه داری با مبارزات چپ برای آزادی زندانیان سیاسی فرض میکنند وهدف را یکسان می بینند. درحالیکه ما همراه طلب آزادی زندانیان سیاسی مطالبات دیگری را مطرح میکنیم که بدون آن مطالبات که متضمن سرنگونی سرمایه داری وآزادیهای بی قید وشرط سیاسی ورفاه همگا نیست ، مدام زندانها باز سازی میشوند وبه حیات خود ادامه میدهند .دریک کلام میخواهم بگویم کسی که زندانهای آینده را درآستین دارد طالب آزادی زندانی سیاسی نیست حتی اگر خود زندانی سیاسی باشد. همینجا بگویم که باید از حقوق چنین افرادی هم دفاع کرد اما بر این واقعیت که چنین افراد ودیدگاههایی پاسدار زندانها خواهند بود نباید چشم پوشید وآنرا مسکوت نهاد.
همانطور که میدانیم زندان مثل ارتش وپلیس و... از ضمائم دولت است . درکلی ترین تعریف زندان با هدف سرکوب و تمکین طبقه محکوم در جامعه بر پا میشود. آنچه زندان را «ضروری » کرده است نه وجود انسانهای «شرور» بلکه روابط شرارت باریست که بر زندگی انسانها وجوامع انسانی حاکم است . برای یک لحظه جامعه را دریایی پر از فقرو مسکنت وگرسنگی وقحطی تصور کنید که انسانها در آن غوطه ورند. مذهب ،خرافات ، بیکاری و اعتیاد ، تضاد طبقاتی انسانها را از خود وبا دیگری بیگانه کرده است. پاسخ به اولیه ترین نیاز های انسانی در چنین فضایی مستلزم رنج وعبور از دیگری است. زندانها محصول چنین فضایی هستند. درچنین فضایی زندان آفریده می شود. زندانهای سیاسی وقتی پدیدار میشوند که مقابله با این فضا وسعت میگیرد و طبقه حاکم احساس خطر میکند . زندان سیاسی ابزار سرکوب تغییرات اساسی در وضع موجود است. نخستین زندانها علنا وآشکارا از مکافات یا مجازات با دیدی انتقام جویانه سخن میگفتند.اعدام، تنبیه بدنی وشکنجه وسیله این ارعاب و انتقام جویی بود. اجرای مراسم تنبیه درانظار جامعه با هدف ارعاب عمومی صورت میگرفت و می گیرد . وقتی انقلابیون فرانسه زندان باستیل را فتح نمودند وتکه های دیوار های خراب شده را به رسم یادگار میان خود تقسیم کردند شاید گمان میکردند که زندانها به تاریخ پیوسته اند . همانطور که فاتحین زندان اوین در سال ۵٧ می پنداشتند که دیگر شکنجه وزندان عصرش به سر آمده است . تلخگونه اما چنین نبود .در ایران به تعداد زندانها وجرائم قابل تعقیب افزوده شد تا جاییکه درسال ٨٠ رئیس قوه قضاییه اعلام کرده بود : که سالانه ٨٠٠ هزار نفر وارد زندانها میشوند .باز سازی زندانها ی سیاسی وشکنجه واعدام درکشورهایی مثل ایران این سوال مهم را پیش پای ما میکذارد که چرا آرزوی آزادیخواهان برای برچیدن زندانها ودستکم زندانهای سیاسی علیرغم فداکاریهای بسیار هنوز به بار تتشسته است . آشکار ترین دلیل آنست که زندانها خود پاسخ به وضعیت اجتماعی معینی هستند وهستی خود را مدیون ادامه آن وضعیت اند. لذا برای برچیدن زندانها آن وضعیت اجتماعی باید دگرگون شود. آمارها نشان میدهد که رفاه وآزادی با گسترش زندان نسبت عکس دارد. درجامعه ایکه میلیونها نفر زیر خط فقر زندگی میکنند واز اولیه ترین حقوق وآزادیها محرومند یقینا آمار زندانیان افزایش نجومی خواهد داشت. آنچه که در ایران اتفاق افتاده است. با این حال رئیس سازمان زندانها می گوید : «در زندانهای کشورمان هیچ فردی با عنوان زندانی سیاسی وجود ندارد.» . حکومتی که خون تازه بر سنگفرشهای خیابانهایش خشک نشده است باید فریبکار ترین حکومت جهان باشد تا چنین ادعایی بکند. اما جمهوری اسلامی یک سروگردن در وقاحت از همه حکومتها بالاتر است. ایشان ادامه میدهد: « زندانیانی که گاهی با مسامحه گفته میشود مرتکب جرم سیاسی شدهاند، در واقع عنوان جرمشان نشر اکاذیب، افترا، تشویش افکار عمومی و... است که ما آنها را با همین عنوان مجرمانه میشناسیم نه بهعنوان زندانی سیاسی ». این شخص رئیس زندانهایی است که درهمه جوانب به روش های قرون وسطایی مثل اعدام وشکنجه اشتغال دارند وحتی اصلاحاتی که درامر زندانها شده است ودستاورد مبارزات مردم از باستیل تاکنون است را رعایت نمیکنند. ازجمله اینکه تنبیه بدنی وشکل انتقام جویانه، اندک اندک کنار زده شد و زندانی از حقوق معینی برخوردارگردید که تاکنون جمهوری اسلامی خودرا موظف به رعایت آن هم ندانسته است. این حکومت هنوز علنا وآشکارا رعب در دل زندانی واز آن غیر انسانی تر رعب درجامعه را دنبال میکند . این نگاه قرون وسطایی به زندانی را در نمایش اعدام وشلاق در ملا عام برملا میکند . برای عبرت یعنی ترس دیگران از مکافات ، سرکوچه ها ودر انظار کودکان روح بربرمنشانه خودرا به نمایش میگذارد. کشتار وتماشای رنج دیگری را به مقوله ای عادی بدل میکند وقصاوت خودرا به جامعه تسری میدهد.
کسی که برای برچیدن زندانهای سیاسی تلاش میکند مسلما ازهرگونه اصلاحاتی که حرمت انسانی زندانی را درنطر داشته باشد استقبال میکند اما هرگز این توهم را ندارد که اصلاح وضعیت زندانها هدف وماهیت غیر انسانی زندان را تغییر اساسی میدهد. برچیدن زندانهای سیاسی یعنی قبول آزادیهای بی قید وشرط سیاسی. اگر این آزادی بطور واقعی در جامعه وجود داشته باشد ونقش توده ای درامر اداره جامعه بوجود بیاید دستکم زندانهای سیاسی «ضرورت» وجودیشان را از دست خواهند داد. علاوه بر این سطحی از رفاه اجتماعی لازم است تا تعداد زندانیان عادی کاهش یابد. اما سوال اساسی اینجاست که آیا جمهوری اسلامی وبه معنای وسیعتر آن سرمایه داری ایران می تواند این دو مولفه ضروری را تامین کند ؟ تجربه تاریخی در ایران این امکان را منتفی میکند.
مجزا در نظر گرفتن مقوله زندان از مسئله رفاه و آزادی و طرح قائم به ذات این مقولات اجتماعی موجب می شود که ایده های مختلفی زاییده شوند که با واقعیات مسئله بیگانه اند .علیرغم طرح برخی ابعاد واقعیت اما غیر واقعی است . برای پوشاندن یک حقیقت کافیست بخشی از آنرا نمایش دهیم. چنین نمایشی از واقعیت تبدیل آن به غیر واقعیت است. از اینرو بسیاری از نظریات سیاسی که درچهارچوب ریشه های زندان درجامعه کنکاش نمی کنند ابعاد مختلف این قضیه ازجمله پایه های رشد وگسترش زندانها را مورد بی اعتنایی قرار می دهند. به همین علت است که خراب کردن باستیل وتسخیر زندان اوین آرزوی آزادیخواهان را بر نمی آورد. دوباره از نو گیوتین در فرانسه آن روزگار و بساط دارو شکنجه در ایران دوباره برپا میشود. درایران پس از یک قیام عظیم نه آزادیهای بی قیدوشرط سیاسی محلی از اعراب پیدا میکند و نه زندانها آسیب می بینند ونه رفاه اجتماعی بدست می آید. این سه عرصه مبارزه از هم تفکیک ناپذیرند . اگر رابطه میان این مقولات را بپذیریم ،به یک لایه از لایه های زیرین مقوله زندان دست یافته ایم . اما برای درک پروسه عملی برچیدن زندانها باید به یک لایه عمیق تر اشراف داشته باشیم . وآن درک علل سرکوب ومقابله با آزادیهای بی قید وشرط سیاسی در ایران است. سرمایه داری ایران و حکومت جمهوری اسلامی یا پادشاهی اش تنها با سرکوب می توانستند منافع خودرا تامین نمایند. هر حکومت دیگری که بخواهد سرمایه داری ایران را سرپا نگهدارد ناچار از سرکوب آزادیهای بی قید وشرط سیاسی است ودر تامین رفاه اجتماعی ناتوان خواهد بود. علتش بسیار روشن است. قدرت رقابت این سرمایه در مقابل رقبایش از سطحی نازل برخوردار است ودر تقسیم کار جهانی تنها از طریق تامین نیروی کار ارزان می تواند به حیات خود ادامه دهد در این عرصه نیز رقبایی جون جین وهندو..... به مراتب توانمند ترند . برای تامین کارگر ارزان باید از متشکل شدن کارگران در تشکل های مستقل جلوگیری کند وبه سانسور و زندان وشکنجه روی آورد. پر واضح که در جنین جامعه ای از رفاه عمومی نمی توان سخن گفت زیرا میلیونها انسان باید زیر خط فقر وگاه فلاکت زندگی کنند. تا زقابت پایان ناپذیر ومرگبار سرمایه ممکن شود. جامعه برای عبور از این دور باطل باید راه منفعت کارگری را در پیش گیرد . این چنین راهی با قدرت کارگران میسر است و لذا در کلی ترین تعریف تنها یک دولت کارگری شورایی می تواند آزادیهای بی قید وشرط سیاسی ورفاه اجتماعی ودخالت توده ای در سرنوشت سیاسی را تامین نماید.
پس برای برچیدن زندانها باید از یک آلترناتیو حکومتی سخن گفت که توانایی تحقق چنین خواستی را داشته باشد. عام ترین مشخصه آلترناتیو حکومتی که میتواند به برچیدن زندانهای سیاسی اقدام کند و میتواند نقطه مشترک تشکل های توده ای چپ قرار گیرد دولتی کارگری و شورایی است. دولتی که رفاه وآزادی های بی قیدوشرط سیاسی ودخالت واداره جامعه توسط کارگران را میسر میکند. اینست شرط واقعی برچیدن زندانها ی سیاسی در ایران.
سعید سهرابی - ٢٧ ٠٧ ١١