افق روشن
www.ofros.com

آیا کارگران می‌توانند به وسیله‌ی تعاونی‌های تولید، جامعه را‌ اصلاح کنند؟


سهراب.ن                                                                                                      شنبه ۱٧ فروردین ۱۳۹٢

متن زیر در مورد کارکرد تعاونی‌های تولید، از کتاب "اصلاح یا انقلاب" اثر رزالوکزامبورگ را، بدون هیچ توضیحی در معرض دید و نقد علاقمندان آن قرار می‌دهم. امیدوارم که در جهت رفتن به ریشه‌ها، مورد استفاده قرار گیرد. ضمنا" به دلیل سادگی و روانی و علمی بودن کتاب، مطالعه آن را، به فروشندگان نیروی کار، توصیه می‌کنم. سهراب.ن

رزالوکزامبورگ می‌نویسد:
"تعاونی‌ها، به ویژه تعاونی‌های حوزه‌ی تولید، موجودی دو رگه در قلب سرمایه‌داری هستند. آن‌ها را می‌توان به صورت واحد کوچک تولید اجتماعی شده در درون مبادله‌ی سرمایه‌داری توصیف کرد.
اما در اقتصاد سرمایه‌داری، مبادله بر تولید حکم می‌راند. در نتیجه، رقابت حاکمیت کامل منافع سرمایه‌ بر فرایند تولید - یا همان استثمار بی‌رحمانه- شرطی برای بقای هر بنگاه اقتصادی است. حاکمیت سرمایه‌ بر فرایند تولید خود را به راه‌های زیر می‌نمایاند: کار تشدید می‌شود، کار روزانه طبق وضعیت بازار طولانی یا کوتاه می‌شود و بسته به الزامات بازار، کار به استخدام در می‌آید یا به درون خیابان پرتاب می‌شود. به عبارت دیگر، یک بنگاه از همه‌ی ابزارها استفاده می‌کند تا در برابر رقبایش در بازار تاب آورد. بنابراین کارگرانی که تعاونی‌های تولیدی تشکیل می‌دهند در برابر ضرورت تناقض‌آلود اتخاذ مطلق‌گرایی قرار می‌گیرند. آن‌ها مجبورند نسبت به خودشان نقش کارفرمایان سرمایه‌دار را بازی کنند، و این دلیل معمول شکست تعاونی‌های تولیدی است که یا تبدیل به بنگاه‌های خالص سرمایه‌داری می‌شوند و یا در صورتی که تفوق منافع کارگران همچنان بر تعاونی ادامه یابد، منحل می‌شوند. ... تعاونی‌های تولیدی تنها هنگامی می‌توانند در درون اقتصاد سرمایه‌داری باقی بمانند که با میان‌بری تناقضات بین شیوه‌ی تولید و شیوه‌ی مبادله‌ی سرمایه‌داری را از میان بردارند، و این تنها در حالتی ممکن است که آن‌ها به طور مصنوعی خود را از زیر نفوذ قوانین رقابت آزاد خارج کنند، و این نیز فقط در صورتی میسر است که آن‌ها قبلا" از وجود مصرف‌کنندگان معینی، یا به عبارت دیگر، از بازار ثابتی مطمئن باشند.
تعاونی‌های مصرفی می‌توانند این خدمت را در حق برادران‌شان، تعاونی‌های تولیدی، انجام دهند.
این درست است که امکان موجودیت تعاونی‌های تولیدی در درون سرمایه‌داری وابسته به امکان موجودیت تعاونی‌های مصرفی است. بنابراین، حوزه‌ی عمل دسته‌ی اول در بهترین حالت به بازارهای محلی کوچک و تولید اقلامی که بلاواسطه مصرف می‌شوند، به ویژه محصولات غذایی محدود می‌شود. تعاونی‌های مصرفی و به تبع آن تعاونی‌های تولیدی، از فعالیت در مهم‌ترین رشته‌های تولید سرمایه‌داری از قبیل نساجی، معدن، صنایع فلزی و نفت، ماشین‌سازی، لوکوموتیوسازی و کشتی‌سازی مستثنا هستند. تنها به همین دلیل- و حتی اگر برای لحظه‌ای خصلت دو رگه بودن تعاونی‌ها را فراموش کنیم- تعاونی‌های تولیدی نمی‌توانند به عنوان ابزاری جدی برای تحول اجتماعی عمومی نگریسته شوند. تاسیس تعاونی‌های تولیدی در مقیاس وسیع مبتنی بر فرض درهم شکستن بازار جهانی و خرد کردن اقتصاد جهانی کنونی به حوزه‌های کوچک تولید و مبادله است و انتظار دارد که سرمایه‌داری به شدت توسعه یافته و گسترش شده‌ی حاضر به اقتصاد تجاری سده‌های میانه باز گردد.
در درون چهارچوب جامعه‌ی فعلی، تعاونی‌های تولیدی به ضمائم ساده‌ی تعاونی‌های مصرفی محدود شده است. بر این مبنا، به نظر می‌رسد که تعاونی‌های مصرفی نقطه‌ی آغاز تغییر اجتماعی هستند. اما اصلاح جامعه‌ به وسیله‌ی تعاونی‌ها، تهاجمی علیه تولید سرمایه‌داری نیست، به بیان دیگر حمله‌ای علیه پایه‌های اصلی اقتصاد سرمایه‌داری نیست، این روش تنها مبارزه‌ای علیه سرمایه‌ی تجاری به ویژه سرمایه‌های کوچک و متوسط تجاری است. این حمله‌ای است که فقط شاخ و برگ درخت سرمایه‌داری را مورد هدف قرار می‌دهد."
رزالوکزامبورگ؛ اصلاح یا انقلاب صص ٨٤-٨۵-٨٦ ترجمه: اسدالله کشاورزی ، چاپ دوم سال ١٣٨٧ انتشارات آزادمهر