افق روشن
www.ofros.com

نئولیبرالیسم به زبان ساده


سهراب.ن                                                                                                       سه شنبه ٨ دی ۱۳۹۴ - ۲۹ دسامبر ۲۰۱۵

پیش از آن که مفهوم نئولیبرالیسم را بدانیم، لازم است که ابتدا معنی لیبرالیسم را دریابیم و در مورد آن اطلاعات لازم را کسب کنیم تا بعد به فهمیم نئولیبرالیسم یا نولیبرالیسم‌ چیست؟
می‌دانیم در طول تاریخ بشر اجتماعی چهار شیوه‌ی تولید امرار معاش وجود داشته است. یکم شیوه‌ی تولید جامعه‌ی اولیه، دوم شیوه‌ی تولید برده‌داری، سوم شیوه‌ی تولید‌ فئودالی و چهارم شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری. پنجمین شیوه‌ی تولید سوسیالیستی است که بدیل شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری می‌باشد، اما تا کنون در هیچ نقطه‌ای از کره‌ی زمین به صورت واقعی آن، ایجاد نشده است.
‌ما در این‌جا شیوه‌ی تولید‌ ‌جامعه‌ی اولیه،‌ برده‌داری و فئودالی را مورد توجه قرار نمی‌دهیم. فقط اشاره می‌کنیم که در شیوه‌ی تولید‌ برده‌داری، برده ٢۴ ساعت شبانه روز در خدمت برده‌دار است. اما در شیوه‌ی تولید‌ فئودالی برده ١٢ ساعت آن آزاد می‌گردد و به رعیت تبدیل می‌شود که به وسیله‌ی زمین اجاره‌ای به فئودال وابسته می‌شود و باید ١٢ ساعت دیگر را به عنوان رعیت برای مالک زمین‌اش بیگاری کند.
در شیوه‌ی تولید‌ سرمایه‌داری‌، ظاهراً همه‌ی ‌قید و بندهای فئودالی پاره می‌شود و به اصطلاح رعیت آزاد می‌گردد. زمین از او گرفته می‌شود و بدون هیچ‌گونه ابزار و وسیله‌ی تولید (زمین) آزاد است که از هر طریقی که می‌خواهد معاش خود را تامین نماید. این ابتدای لیبرالیسم (آزادی به مفهوم سرمایه‌دارانه‌ی آن) است. در اقتصاد لیبرالیستی است که مالکیت عمده و اساسی وسایل تولید امرار معاش مردم در دست اقلیتی سرمایه‌دار است و اکثریت مردم هیچ ابزار و وسیله‌ی تولیدی ندارند. آن‌ها به اجبار از وسایل تولید‌ جدا شده‌اند و ظاهراً هیچ وابستگی به مالکان وسایل تولید ندارند و در ٢۴ ساعت شبانه روز، آزاد هستند. این‌ اکثریت عظیم جامعه، هیچ کالایی نمی‌توانند تولید نمایند تا با فروش آن، امرار معاش نمایند. چون قاعده این است وقتی که کسی وسایل تولید در اختیار نداشته باشد تا به وسیله‌ی آن امرار معاش خود و خانواده را تامین نماید، باید چیز دیگری برای فروش داشته باشد تا با مبادله آن با کالای فرد دیگری، بتواند زنده بماند. بنابراین‌ کالای نیروی‌کار عمومیت پیدا می‌کند. صاحبان ثروت و قدرت به کارگران می‌گویند: "شما کاملاً آزاد هستید که کار بکنید یا کار نکنید، هم‌چنان که من هم آزادم که کالایم را در هر نقطه از جهان بفروشم یا نفروشم، و نیز آزادم که شما را به کار گیرم و یا اخراج کنم." این جامعه‌ی لیبرال‌ و یا همان لیبرالیسم‌ است. به معنای آزادی سرمایه‌داران برای رسیدن به سودهای کلانی که به دنبال آن بوده‌ و هستند.
به ظاهر قضیه که نگاه می‌کنیم واقعاً چنین است، کارگرها آزاد هستند که کار بکنند و یا کار نکنند.
اما کارگران آگاه می‌گویند: "چرا خودتان را به نفهمی می‌زنید! شما ابزار و وسایل تولید‌ امرار معاش ما را در اختیار و تصرف خود دارید، بعد می‌گویید آزادید یا کار بکنید یا نکنید. در این صورت ما اگر کار نکنیم چگونه خورد و خوراک و وسایل معاش خود و خانواده را تامین کنیم؟ یعنی شما ما را به وسیله‌ی یک ریسمان نامرئی بسیار محکم که نیاز اجتماعی به امرار معاش است، به خودتان وابسته و متصل کرده‌اید. حالا ما چگونه آزادیم که کار نکنیم؟ آیا شما بی‌شرم نیستید؟" این همان لیبرالیسم است.
همین شیوه‌ی تولید‌ سرمایه‌داری‌ که در آن زندگی می‌کنیم در قرن ١٦ میلادی از دل و درون جامعه‌ی فئودالی به تدریج مثل قارچ شروع به رشد نمود. نخست برای مدت طولانی شیوه‌ی تولید‌ سرمایه‌داری‌ ساده حاکم بود. یعنی "فروختن به خاطر خریدن" یا کالا - پول - کالا ، بدین صورت که اگر فردی محصولی با ابزار و وسایلی که متعلق به خودش بود، تولید‌ می‌کرد مال خودش بود و آن را می‌فروخت تا محصولات مورد نیازش جهت امرارمعاش تهیه نماید. این شیوه ادامه یافت و بعد از مدتی به شیوه‌ی "خریدن به خاطر فروختن" یا پول - کالا - پول، تبدیل شد. در این مرحله صنعت‌گران کوچک و دهقانان، ابزار و وسایل تولید خود را در رقابت با سرمایه‌داران بزرگ‌تر از دست دادند و به کارگر تبدیل شدند. در این شیوه تاجران و سرمایه‌داران مالک کالاها شدند و آن‌ها را با پولی بیش‌تر از پول اولیه می‌فروختند.
در حالت نخست (کالا-پول-کالا) مبادله فقط به خاطر ارزش مصرفی کالا صورت می‌گرفت و در حالت دوم (پول-کالا-پول) مبادله فقط به خاطر ارزش مبادله‌ای صورت می‌گیرد‌. این همان لیبرالیسم است.
و نیز می‌دانیم که اضافه تولید‌ و بحران اقتصادی ادواری که هر چند مدت یک بار بروز می‌کند جزء ذاتی شیوه‌ی تولید‌ سرمایه‌داری‌ است. مثلاً اگر شما نهالی را بکارید به طوری که نور، غذا، آب و جای کافی داشته باشد به رشد خود ادامه می‌دهد و هیچ نیرویی مانع از رشد او نخواهد شد. یعنی رشد گیاه دارای حرکتی درونی و دیالکتیکی است، دارای قوای ذاتی جذب و دفع درون پیکر خود است. سرمایه‌داری‌ هم این چنین است و دارای معضلاتی مانند فقر، فحشا، آلودگی محیط‌زیست١، بیکاری، بحران اقتصادی ادواری و غیره به صورت ذاتی بوده و همه این‌ها بخشی از ساختار نظام سرمایه‌داری‌ است. این همان لیبرالیسم است.
لیبرالیسم اقتصادی در طول نیمه‌ی دوم قرن ١٩ چند بار دچار بحران اقتصادی شد. اما رکود بزرگ اقتصادی دیگری در دهه‌ی ۱۹۳۰ میلادی رخ داد که شدت آن بیش‌تر از بحران‌های گذشته بود. نیاز اجتماعی به نجات لیبرالیسم از دست این بحران‌ها، اقتصاددانان‌ دست‌پروده خود را به وجود ‌آورد؛ یکی از آن‌ها "جان میناردکینز" بود. او تئوری لیبرالیسم اقتصادی، سرمایه‌داری را به عنوان بهترین خط مشی سرمایه‌داری تا آن موقع را به چالش کشید. او بیان نمود که اساساً اشتغال کامل برای رشد سرمایه‌داری ضروری است، زیرا کار اضافی زیادی از این همه اشتغال به دست می‌آید و باید دستمزد مناسبی هم به ‌کارگران‌ داد تا با دریافت مزد مناسب، خرید مناسب هم انجام ‌دهند و در نتیجه بحران اضافه تولید به وجود نمی‌آید و همه‌ی کالاهای تولیدی به وسیله‌ی فروشندگان نیروی کار به فروش می‌روند. زمانی این منظور حاصل می‌شود که دولت‌ها و بانک‌های مرکزی به منظور افزایش اشتغال در اقتصاد مداخله نمایند. این نظریه به وسیله‌ی دولت‌های آمریکا و اروپایی پذیرفته شد. در نتیجه اشتغال و دستمزدها تا حدودی افزایش پیدا کرد و در نتیجه زندگی بسیاری از مردم بهبود یافت. بعدها این دولت‌ها، مشهور به دولت رفاه شدند.
اما این بینش و طریق اقتصادی یعنی دولت رفاه، هم دوام نیاورد و اگر اشتباه نکنم در سال ١٩٧۵ میلادی لیبرالیسم اقتصادی مجدداً دچار بحران و رکود شده و سبب کاهش نرخ سود و بحران اضافه تولید در تمام واحدهای تولیدی اروپا و آمریکا گردید. در این هنگام اقتصاددانان مزدبگیر لیبرالیسم اقتصادی یا همان سرمایه‌داری مانند (هایک، ارهارد، میلتون فریدمن و ...) وارد میدان شدند که راه چاره را برای رهایی از اقتصاد بحران‌زای "کینزی" بیابند. این‌جاست که نئولیبرالیسم یا لیبرالیسم نو متولد می‌شود. که جای لیبرالیسم اقتصادی که اکنون به نظر آنان کهنه شده است را بگیرد. ‌

نئولیبرالیسم یعنی چه؟

پیشوند «نئو» یعنی جدید و مفهوم آن این است که می‌خواهیم لیبرالیسم نو و جدیدی را به شما معرفی کنیم که فوق‌العاده نجات‌بخش؟! است. معنی لیبرالیسم قبل از نئولیبرالیسم را معرفی کردیم. یعنی همان نظام سرمایه‌داری امپریالیستی یا لیبرالیسم اقتصادی که تا قبل از ١٩٧۵ در اروپا و آمریکا و بقیه‌ی نقاط جهان وجود داشت. اقتصاددانان نئولیبرالیسم گفتند حقوق مالکیت فردی سرمایه‌دارها را با قدرت تمام حفاظت کنیم. دولت‌ها باید ساختار و کارکردهای نظامی و دفاعی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد نموده و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه، تضمین کنند. آن‌ها (نئولیبرالی‌ها) گفتند که ما مخالف مداخله دولت در اقتصاد هستیم و با مالکیت اشتراکی بر زمین و ابزار تولید و سوسیالیسم و هدایت اقتصاد توسط جامعه مخالف و مبارزه می‌کنیم.
اقتصاددانان نئولیبرالیسم گفتند باید دولت‌ها را کوچک کرد و خدمات دولتی گذشته که به دولت رفاه مشهور شده بود، حذف شود. یارانه‌ها را قطع کرد. ارگان‌ها و نهادهای دولتی نظیر مدارس و دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها، حمل و نقل، مخابرات، آب، برق، گاز و غیره باید خودکفا شوند (خصوصی شوند) و هزینه‌ی خود را از خدماتی که به مردم ارائه می‌دهند، به دست آورند.
اقتصاددانان نئولیبرالیسم گفتند اتحادیه‌ها و سندیکاهای کارگری را که خواهان افزایش دستمزد هستند، به شدت سرکوب شوند. به دنبال آن، سرمایه‌دارها را از هر قید و بندی آزاد کنید و به دست بازار بسپارید، بازار خودش همه کارها ردیف می‌کند. در نتیجه در آینده هیچ بحران اضافه تولید‌ و رکود اقتصادی و کاهش نرخ سود به وجود نمی‌آید.
همین که این سیاست اقتصادی نئولیبرالیسم پذیرفته شد، دو نفر از دست‌راستی‌ترین سیاست‌مداران، یعنی رونالد ریگان در آمریکا در سال ١٩٨٠ در کاخ سفید و مارگارت تاچر در انگلستان مظهر تمام عیار نئولیبرالیسم، ظاهر شدند. این دو نفر نمایندگان رسمی و شاخص نئولیبرالیسم هستند.
اگر چه لیبرالیسم یا همان سرمایه‌داری‌، چهره کریه‌اش به وسیله‌ی کارل مارکس در کتاب کاپیتال و بزرگان دیگری افشا شده است، اما نئولیبرالیسم به مثابه وضعیتی است که سرمایه‌داری نقاب از چهره‌ی خود بر می‌دارد و حقیقت خشن، سرکوب‌گری، وحشی‌گری مدرن، خود را عیان می‌سازد. اینان باورهای پوسیده‌ای که قبلاً بلغور شده بود در خصوص "دست نامریی در اقتصاد" و "دولت کوچک" احیا کردند.

نئولیبرالیسم چگونه جیب‌های ما را خالی می‌کند؟

نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، رها کردن شرکت‌های خصوصی از هر محدودیتی که توسط دولت وضع شده باشد. بدین معنی که هر جور دل‌شان خواست نسبت به فروش کالای‌شان و کارگران رفتار نمایند. آن‌ها کالای‌شان را به هر قیمتی که خودشان بخواهند می‌فروشند کسی یا مرجعی مانع آنان نیست. می‌گویند بازار خودش قیمت‌ها را مشخص می‌کند. در ایران تلفن ١٢۴ مبارزه با گران‌فروشی وجود دارد، اما در برابر تغییر قیمت‌ها کارایی ندارد. این شرکت‌ها با کارگران چند برگ قرارداد سفید امضاء می‌گیرند تا کارگران توان هیچ‌گونه مبارزه‌ای برای حقوق خود نداشته باشند. دستمزدها را تا جایی که امکان دارد پایین نگاه می‌دارند و ١٢ ساعت کار روزانه هم از آن‌ها می‌کَشند و مانع از تجمع و ایجاد تشکل کارگری می‌شوند و وقتی هم که اعتراضی داشته باشند، بدون حقوق و هیچ مزایایی کارگران را اخراج می‌کنند.
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، قطع هزینه‌های عمومی برای خدمات اجتماعی مانند آموزش و پرورش، آموزش عالی، بهداشت و سلامتی مردم، حمل و نقل عمومی، و دیگر خدماتی مانند برق، آب، مخابرات، شهرداری‌ها، گاز و غیره، و گرفتن هزینه‌ی تمام شده‌ی آن‌ها به طور مستقیم از مردم است. همه‌ی مردم با مراجعه به این ادارات و ارگان‌ها، باید قیمت تمام شده‌ی کلیه‌ی خدماتی را که دریافت می‌دارند، به پردازند. نمونه‌ی بارز آن هزینه‌ی بخیه‌ی چانه‌ی دختر ۴ ساله‌ی خمینی‌شهر اصفهان بود، که به دلیل نداشتن ١۵٠ هزار تومان از سوی والدین‌ش، به دستور پزشک مجدداً بخیه‌ی چانه‌اش را باز کرده و بیمار را به حال خود رها کردند. و یا فوت زن حامله‌ای در خارج از بیمارستان به دلیل ارجاع و عدم پذیرش زن حامله به بیمارستانی دیگر در کرج، به علل نداشتن پول کافی در آبان ماه ١٣٩۴ .
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، حذف یارانه‌ها برای اکثریت مردم به غیر از شرکت‌ها و موسسات خصوصی و زیر نظر دولت‌هاست که می‌توانند هر مقداری که دل‌شان خواست یارانه بگیرند و معاف از مالیات هم می‌شوند؛ مانند ایران‌خودرو، سایپا، بنیاد مستعضفان، بنیاد رضوی و بنیاد‌های دیگر. و نمونه‌ی جهانی آن دیویدهاروی نقل می‌کند که "بخش اعظمی از کمک‌های اجتماعی به تهی‌دستان جای خود را به تخصیص کمک‌های دولتی به سرمایه‌ داد. مثلاً، به تازگی مرسدس بنز برای آن که بپذیرد در ایالت آلاباما کارخانه‌یی تاسیس کند، در مجموع ٢۵٠ میلیون دلار از آن ایالت کمک دریافت کرد٢."
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، خالی کردن جیب مردم به اسم مالیات، عوارض و ارزش افزوده بر روی تمام کالاها و خدمات مصرفی مردم است. مثلاً هنگامی که کالایی از پفک گرفته تا یخچال می‌خرید، مبلغی به نسبت خریدی که انجام داده‌اید به عنوان، مالیات، عوارض، و ارزش افزوده، بر قیمت کالا می‌افزایند و از شما می‌گیرند. نگاهی به قبض آب، برق، گاز و تلفن خود بیندازید و مبالغ اضافی را در هر دوره‌ی دو ماهه می‌توانید محاسبه کنید که باید پرداخت نمایید.
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم این است که از فروشندگان نیروی‌کار‌ ماهانه مالیات به عنوان "مالیات برحقوق" از حقوق و اضافه کاری آن‌ها کسر می‌گردد. همین حقوق بگیران با آن پول به بازار کالا می‌روند تا نیازهای‌شان را برآورده کنند: پفک می‌خرند، مالیات می‌دهند. گوشت می‌خرند، مالیات می‌دهند. یخچال می‌خرند، مالیات می‌دهند. سوار اتوبوس می‌شوند، مالیات می‌دهند. خودروشان را تعمیر می‌کنند، مالیات می‌دهند. اگر توان غذا خوردن در بیرون داشته باشند، مالیات می‌دهند. اگر شندرقازی وام بگیرند، مالیات می‌دهند. پوشاک می‌خرند، مالیات می‌دهند. آب مصرف می‌کنند، مالیات می‌دهند. برق مصرف می‌کنند، مالیات می‌دهند. تلفن می‌زنند، مالیات می‌دهند. گاز مصرف می‌کنند، مالیات می‌دهند. شما هم خودتان چند تایی به این لیست اضافه کنید، تا آن موقع بدانیم در مقابل این همه چاپیدن‌ها، چه چیزی نصیب مان می‌گردد. در ایران تقریبا" هیچ.
نگارنده شخصاً برای تعویص دیسک و صفحه کلاج پراید در نمایندگی شرکت سایپا مبلغ ١٩ هزار تومان و یک بار هم صرف غذا برای ۴ نفر در بیرون (رستوران) مبلغ ١٠ هزار تومان مالیات پرداخت کرده‌ام.
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، حذف کلیه‌ی خدمات رفاهی از قبیل سلف‌سرویس، ایاب و ذهاب، وسایل و پوشاک حفاظتی در محیط کار برای کلیه‌ی کارگران در هر محیطی که قرار می‌گیرند. یک نمونه بسیار کوچک آن کشیدن بنزین از باک خودرو به وسیله‌ی دهان توسط کارگر جوان ٣٠ ساله‌ای که بعد از مدت کوتاهی مبتلا به سرطان ریه (دستگاه تنفس) شد و جان باخت.
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، فروش شرکت‌های دولتی، کالاها و خدمات به سرمایه‌داران بخش خصوصی است. البته در ایران ما می‌دانیم که منظور از بخش خصوصی، افراد و آقازاده‌هایی هستند که وابستگی نزدیک به مسئولین مملکتی دارند؛ طوری که شرکت‌ها را با قیمتی بسیار نازل به آن‌ها واگذار می‌کنند. نمونه‌ی بسیار بارز آن بابک زنجانی است که عامه مردم به خوبی از این نوع چپاول آگاهی دارند.
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم، اعمال فشار اقتصادی، بر اکثریت و بخصوص فقیرترین مردم که باید خودشان برای تامین مراقبت بهداشتی، آموزش و امنیت اجتماعی و سایر نیازهای اجتماعی‌شان وارد عمل شوند. سپس مقصر دانستن آن‌ها در صورت شکست طرح و برنامه‌های‌شان و معرفی مردم به عنوان این که در مصرف این‌گونه خدمات زیاد مصرف می‌کنند و بالاترین مصرف سرانه را در جهان دارا می‌باشند.
نتیجه‌ی عملی نئولیبرالیسم در ایران و در سراسر جهان، حاکمیت پول در تمام زوایای زندگی مردم به طوری که مهر و محبت و انسانیت پولی شده است. این حاکمیت از طریق بانک‌ها و موسسات مالی مانند صندوق بین‌المللی پول، بانک جهانی، بانک مرکزی اروپا، و کلیه‌ی بانک‌های ریز درشت ایران و جهان، اعمال می‌گردد. سرمایه‌ی پولی جهانی، اقتصاد، سیاست و فرهنگ اجتماعی را در سراسر جهان در کنترل خود دارند. در ایران خانواده‌ای وجود ندارد که بدهکار بانک نباشد. در جهان هم مردم یونان را می‌بینیم که باید سال‌ها ریاضت اقتصادی تحمل نمایند تا تاوان پول‌های نخورده را به پردازند. این‌ سرمایه‌داران مالی (ثروت، قدرت) به آسانی حاکمیت‌های سیاسی را در کشورهای مختلف به دلخواه خود تعویض می‌کنند و یا به قتل می‌رسانند؛ نمونه‌اش قتل عام مردم و رئیس جمهور مردمی شیلی، "سالوادور آلنده" در سال ١٩٧٣ توسط پینوشه‌ی دیکتاتور و تحت رهبری و هدایت سازمان سیا که در جریان این عمل جنایت‌کارانه از مزدبگیر دانشگاه شیکاگو میلتون فریدمن هم تشکر کردند.
با وجود اجرای دقیق نئولیبرالیسم و نیز چپاول منابع بسیاری از کشورهای جهان، هم اکنون آمریکا چیزی نزدیک به ٣ هزار میلیارد دلار (سه تریلیون دلار) بدهی خارجی دارد. پرداخت این بدهی‌ها به عهده‌ی فروشندگان نیروی کار است. اوضاع اقتصادی آمریکا چنان بحرانی است که فعلا" قادر به راه انداختن جنگ‌های دیگری مثل حمله به عراق و افغانستان نیست.
بحران اقتصادی، اجتماعی، و بعضاً سیاسی حاکم بر جهان نتیجه‌ی سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالیسم است که به صورت ریاضت اقتصادی و اجتماعی بر طبقه‌ی فروشندگان نیروی کار اعمال می‌گردد. حاصل آن جز فقر، دزدی، تن‌فروشی، اعتیاد، رشوه‌خواری، درگیری‌های فیزیکی خانوادگی و اجتماعی، بی‌خانمانی، طلاق، تورم، جنگ، بیکاری، ترافیک‌روانی، تصادفات رانندگی، کودکان کار و خیابان و ده‌ها معضل دیگر برای طبقات محروم و فقیر جامعه‌ی ایرانی و جهانی نیست. نئولیبرالیسم همان "نظم نوین جهانی" است که سردمداران سرمایه‌داری آن را نشخوار می‌کنند.

سهراب.ن - ١٣٩۴/١٠/٠٨


_____________________________________

١ - آلودگی محیط‌ زیست شامل: آب‌‌های آلوده (باران، جاری، زیرزمینی، دریاچه، دریا، اقیانوس‌ها)، خاک‌‌های آلوده (کوه‌ها، دشت‌ها، مزارع کشاورزی، باغ‌ها) و هوای ‌آلوده ( هوای پیرامون کره زمین مخصوصاًهوای شهرها و روستاها) می‌باشد.
در مورد آلودگی هوا در شهرهای ایران و جهان لازم است بدانیم که ترکیبات شیمیایی موجود در هوای آلوده هم در کوتاه مدت و هم در دراز مدت موجب ایجاد مشکلاتی برای سلامت مردم می‌شود که عمده‌ترین آن‌ها بیماری‌های قلبی و عروقی، ناراحتی‌های تنفسی، آسیب به سیستم ایمنی بدن و سرطان می‌باشد.
در میان انواع آلاینده‌های هوا، ذرات معلق جزء مرگ‌بارترین‌ها هستند. ذرات پراکنده در اتمسفر که دارای قطری کمتر از ۱۰ میکرومتر می‌باشند (که می‌توانند جامد، مایع یا ترکیبی از هر دو باشند) را به عنوان ذرات معلق در نظر می‌گیرند. اما گروهی از ذرات معلق که از آن‌ها به عنوان ذرات معلق ریز یاد می‌شود بیش‌ترین تهدید را متوجه سلامتی مردم می‌کنند. قطر این ذرات از۵/٢ میکرومتر کم‌تر است. ورود این ذرات به درون ریه‌ها که در مواردی می‌تواند به ورود به سایر ارگان‌های بدن نیز بی‌انجامد ( زمانی که ابعاد آن‌ها در حد نانومتراست) از جمله زیان‌بارترین نتایج آلودگی هواست.
نتایج تحقیقات در این رابطه نشان داده است که هر ساله بیش از ١٠ میلیون نفر در سراسر دنیا، به علت آسیب‌های ناشی از آلودگی هوا با ذرات ریز معلق، به مرگ زودرس مبتلا می‌شوند که عمده این افراد در قاره‌ی آسیا زندگی می‌کنند.

٢ - کنگره‌ی بین‌المللی مارکس؛ مارکسیسم پس از صد سال، ص ۶۶ ترجمه؛ گروهی از مترجمان، ویرایش حسن مرتضوی، چاپ اول، نشر دیگر، ١٣٨٦