افق روشن
www.ofros.com

اعتصاب غذای کارگران ایران خودرو و درس های آن


تعدادی از کارگران اعتصابی                                                                                                            شنبه ۴ بهمن ۱۳۹۳

چنان که در خبرها آمده است، اعتصاب غذای کارگران ایران خودرو در پی اعتصاب غذای موفق کارگران پارس خودرو شکل گرفت که در روزهای ٧ تا ١٠ دی ماه ١٣٩٣ روی داد. ما در اینجا چگونگی شکل گیری اعتصاب غذای کارگران ایران خودرو و ادامه ی آن طی ١٠ روز را گزارش می-کنیم، و سپس به درس هایی که باید از این جنبش اعتراضی بگیریم، می-پردازیم.
شنبه ١٣ دی ماه ١٣٩٣ هاشم یکه زارع، مدیرعامل گروه صنعتی ایران خودرو، برای بازدید به سالن بدنه سازی ۴ (بدنه ی پژو پارس) می رود. کارگران شیفت صبحِ این سالن از فرصت استفاده کرده و خواست های خود و در رأس آنها افزایش حقوق را با او مطرح می کنند. اما یکه زارع با اشاره به این که وضعیت دریافتیِ کارگران مناسب است به خواست های کارگران پاسخ منفی می دهد و، به این ترتیب، آب پاکی را روی دست کارگران می ریزد. نطفه ی اعتصاب غذای کارگران در همین جا بسته شد. زمینه ی قبلی آن هم موفقیت اعتصاب غذای کارگران پارس خودرو بود. کارگران این سالن پس از تبادل نظر با هم تصمیم می گیرند از فردا به عنوان اعتراض به سطح پایین دستمزدشان غذای شرکت را نخورند. آنها، هنگام خروج از کارخانه، موضوع را با کارگران شیفت عصر در میان می گذارند، و اینان نیز به نوبه ی خود مسئله را با کارگران شیفت شب مطرح می کنند و، به این ترتیب، هر سه شیفت در جریان امر قرار می گیرند. از یک شنبه ١۴ دی، سالن بدنه سازی ۴ اعتصاب غذا را شروع می کند. این حرکت به سرعت و به شکلی موج وار تمام طول و عرض کارخانه حتی قسمت های اداری و آموزشی را در می نوردد.
سیاست مدیریت در برخورد با اعتصاب غذای کارگران از همان ابتدا سیاستی دوسویه بود؛ از یک سو، عقب نشینی و پذیرش خواست های کارگران و، از سوی دیگر، تهدید از طریق حراست. سویه ی نخست خود را به صورت انتشار اطلاعیه ای نشان داد که مضمون آن آزادسازی سهامی است که در سال ١٣٨۶ به کارگران فروخته شده بود، اما مدیریتِ وقت آنها را به این کارگران واگذار نکرده بود(ضمیمۀ شمارۀ ١). بر اساس این اطلاعیه، به هر کارگری که در سال ٨۶ یک سال سابقه کار در ایران خودرو داشته است تعداد ٦٨۵٣ سهم شرکت ایران خودرو (که در سال ٨۶، تعدادش ۴٨٠٧ سهم بوده است) تعلق می گیرد، و شرکت وجه این سهام را به صورت قسطی از حقوق کارگران کسر خواهد کرد. کارگران این اطلاعیه را جدی نگرفتند، زیرا به خواست اصلی آنها مربوط نمی-شد. خواست اصلی کارگران، افزایش پایه ی حقوق بود. سویه ی دومِ سیاست مدیریت را نیز حراست عملی کرد، به این شکل که چندین تن از کارگرانی را که اعتصاب غذا را آشکارا تبلیغ می کردند و در مرتبط کردن قسمت های مختلف کارخانه نقش فعال تری داشتند با هدف ایجاد رعب و هراس در میان کارگران فراخواند. این کارگران را خبرچینان قسمت های مختلف لو داده بودند.
مدیران به رده های پایین تر خود(رؤسا و مسئولان و سرپرستان تولید)دستور می دهند که با پرسنل مجموعه ی خود بی درنگ جلسه تشکیل دهند و غائله را ختم کنند. نمایندگان مدیریت در این جلسات ضمن دادنِ وعده و وعید به شکلی ملتمسانه و عاجزانه عنوان می کنند که به اعتصاب پایان دهید، زیرا مدیریت با خواست های شما موافقت کرده است. از سوی دیگر، محسن ناقدی، قائم مقام اجرایی مدیرعامل، با «نمایندگان» سالن های تولیدی- که معلوم نیست چه کسی آنها را به عنوان «نماینده» انتخاب کرده است و ظاهراً افراد مورد اعتماد انجمن اسلامی هستند - جلسه می گذارد و ضمن دادنِ قول های مساعد، به این نمایندگان مأموریت می دهد که به سالن ها بروند و اعلام کنند که بهتر است کارگران به اعتصاب خود پایان دهند، زیرا به زودی طرح طبقه بندی مشاغل اجرا و پاداش افزایش تولید پرداخت خواهد شد. اما کارگران با برخوردهای سنجیده مأموریت اعتصاب شکنانه ی این «نمایندگان» را نقش بر آب می کنند و به اعتصاب خود ادامه می دهند.
در این زمان، زمزمه هایی مبنی بر سوارنشدن به سرویس های ایاب و ذهاب در میان کارگران درگرفت، با این هدف که حرکت اعتراضیِ خود را به بیرون از کارخانه بکشانند. اما این پیشنهاد با استقبال گسترده ی کارگران رو به رو نشد، زیرا بسیاری از کارگران برای رفت و آمد به کارخانه مسافت های بسیار طولانی را طی می کنند و سوار نشدن به سرویس علاوه بر صرف هزینه، مستلزم صرف زمان زیادی برای رفت و آمد آنها بود. علاوه بر این، کارگران اصلاً آمادگی رویارویی با نیروی انتظامی در بیرون کارخانه را نداشتند.
روز شنبه ٢٠ دی، محمدرضا انتظاری مقدم، معاون مدیر عامل در توسعه ی منابع انسانی، اطلاعیه ی دیگری صادر می کند که به اجرای طرح بازنگری شده ی طبقه بندی مشاغل مربوط می شود (ضمیمۀ شمارۀ ٢). کارگران اعتصابی با آن که این اقدام مدیریت را نیز نتیجه ی اعتراض متحدانه ی خود می دانند، اما همچنان بر این خواست خود پای می فشارند که مدیریت باید وعده ی خود درباره ی افزایش دستمزد را نیز به صورت کتبی اعلام کند. عقب نشینی بعدیِ مدیریت، اختصاص پاداش افزایش تولید (شکستن رکورد تولید) به کارگران است که اطلاعیه ی آن را باز هم معاونت توسعه ی منابع انسانی در تاریخ ٩٣/١٠/٢٢ صادر می کند (ضمیمۀ شمارۀ ٣). اما، همان طور که گفتیم، مدیریت در عین حال از اهرم تهدید نیز غافل نبود. همزمان با اطلاعیه ی فوق، حراست کارخانه نیز اطلاعیه صادر می کند و کارگران فعال و معترض را، که اعتصاب شکنان را مورد تمسخر قرار می دهند، به برخورد تنبیهی تهدید می کند (ضمیمۀ شمارۀ ۴). در این اطلاعیه چنین آمده است: «با توجه به فرامین دین مبین اسلام که سرتاسر حاکی از رعایت اخلاق و گفتار می-باشد بعضاً مشاهده می گردد که تعداد اندکی از افراد، بعضی از همکاران را مورد اهانت و تهدید قرار می دهند، لذا ضمن تذکر به این دسته و توصیه آنها به رعایت اصول اسلامی، به اطلاع می رساند در جهت صیانت از حقوق فردی سایر کارکنان، این واحد به منظور تعدیل و حذف این رفتار، اقدامات لازم را بر اساس ضوابط تعریف شده بعمل خواهد آورد.»
پس از تحمیل عقب نشینی های فوق به مدیریت، محور بحث کارگران در روزهای آخر اعتصاب غذا پافشاری بر این امر است که مدیریت باید در مورد افزایش پایه ی حقوق نیز اطلاعیه صادر کند. اما مدیریت در این مورد مقاومت می کند و از کارگران می خواهد که قول شفاهی او را قبول کنند. مدیریت حتی حاضر می شود که سالن های مختلف کارخانه نماینده انتخاب کنند و در این باره با او به مذاکره بنشینند. انتخاب نماینده در برخی قسمت ها هم انجام می شود. در این میان هنگام بازدید یکی از مدیران از شیفت شب سالن پرس شمالی پس از دادنِ اطمینان کامل به کارگران در این مورد که مدیریت مسئله ی افزایش دستمزد را پذیرفته است و این امر قطعاً انجام خواهد گرفت، می گوید هیچ دلیلی برای ادامه ی اعتراض وجود ندارد و بهتر است که کارگران به اعتصاب خود پایان دهند. و با تهدید کارگران قراردادی سالن پرس شمالی مبنی بر این که قرارداد آنها را امضا نمی کند موفق می شود که اعتصاب غذا را بشکند. البته اعتصاب کارگران این سالن در شب بعد باز هم ادامه می یابد. همین مدیر در فردای آن روز هنگام بازدید از سالن پرس جنوبی سرپرستان را وادار می کند تا غذا را در میان کارگران تقسیم کنند اما کارگران از خوردن غذا خود داری می-کنند. پخش این خبر که کارگران سالن های پرس شمالی و جنونی در برابر مدیر فوق نتوانسته اند مثل روزهای قبل بر حرکت خود پافشاری کنند، در کنار صدور اطلاعیه های مدیریت و نیز طولانی شدن زمان اعتصاب غذا، اندک اندک باعث جا افتادن این فکر در میان کارگران می شود که دیگر دلیلی برای ادامه ی اعتصاب وجود ندارد و، به این ترتیب، نطفه ی پایان اعتصاب غذا بسته می شود. در اینجاست که بسیاری از کارگران پی می برند که گرایش اکثریت کارگران میل به پایان دادن به اعتصاب است. از این رو، پیش از آن که این گرایش شکل عقب نشینی کارگران را به خود بگیرد، پیشروان ابتکار عمل را به دست می گیرند و این نظر را مطرح می کنند که بهتر است خودِ کارگران به اعتصاب پایان دهند؛ زمان این کار را برخی پنج شنبه ٩٣/١٠/٢۵ و برخی دیگر چهارشنبه ٩٣/١٠/٢۴ پیشنهاد می کنند، ضمن آن که اقلیتی از کارگران نیز همچنان بر ادامه ی اعتصاب تأکید می کنند. بالاخره کارگران شیفت شب در تاریخ ٩٣/١٠/٢۴ به اعتصاب غذای خود پایان می دهند و کارگران شیفت های بعد نیز برای خوردن غذا به سالن های غذاخوری می روند. درعین حال، ختم اعتصاب غذای کارگران حاوی این توافق ضمنی با یکدیگر است که اگر مدیریت تا ١۵ بهمن ١٣٩٣ به خواست کارگران در مورد افزایش پایه ی حقوق پاسخ کتبی ندهد، آنها اعتراض خود را از سر خواهند گرفت.
علاوه بر مواردی که در بالا به آنها اشاره شد، یعنی سهام کارخانه، طرح طبقه بندی مشاغل و پاداش شکستن رکورد تولید، در جریان این اعتصاب غذا خواست های دیگری نیز به مدیریت تحمیل شد که عبارت اند از افزایش آکورد (پاداش افزایش تولید) و افزایش پاداش های غیرنقدی. اما مهم ترین دستاورد کارگران ایران خودرو در این اعتصاب غذا تحمیل افزایش پایه ی حقوق کارگران است (جدا از افزایش سالانه ی دستمزد کارگران توسط دولت)؛ افزایشی که قطعی است اما میزان آن به پیگیری و ادامه ی مبارزه ی کارگران بستگی دارد.

اما درس هایی که باید از جنبش اعتصاب غذای کارگران ایران خودرو فراگرفت:
١- نخستین درس این اعتصاب غذا استفاده ی کارگران از راهکاری مبارزاتی است که وسیع ترین توده های کارگر را به مبارزه برای افزایش دستمزد جلب کرد. با قطعیت می توان گفت که تا کنون در کارخانه ی ایران خودرو حرکتی با این وسعت و دامنه وجود نداشته است. این حرکت، کارگران مرد و زن اعم از رسمی و قراردادی و پیمانی در بخش های تولید، پشتیبانی تولید، خدمات، ستادی، اداری و آموزشی را دربرگرفت. آمار دقیقی در مورد تعداد شرکت کنندگان در این اعتصاب غذا وجود ندارد، اما بر اساس تخمینی که کارگران هر سالن ممکن است داشته باشند می توان گفت که بیش از هفتاد درصد پرسنل در این حرکت شرکت کرده اند، و اگر جمعیت پرسنل شاغل در شرکت در هر سه شیفت را حدود ٣٠ هزار نفر حساب کنیم، می توان گفت که بیش از ٢٠ هزار نفر از کارگران ایران خودرو در این اعتصاب غذا شرکت کرده اند. اعتصاب غذای کارگران پارس خودرو و سپس ایران خودرو آن را به راهکاری تبدیل کرد که توانست، با توجه به مبارزه ی تدافعی جنبش کارگری در شرایط کنونی، وسیع ترین توده های کارگر این دو کارخانه ی بزرگ خودروسازی را به مبارزه ی متحدانه برای افزایش دستمزد بکشاند و بدین سان از وخامتِ بیش از پیش کار و زندگی این کارگران جلوگیری کند.
٢- نتیجه ی آشکار به میدان آمدنِ کارگران در این اندازه و ابعاد وسیع، نمایش قدرت اتحاد و همبستگی طبقاتی آنان بود، هم به خودشان و هم به سرمایه و عوامل آن. به چند نمونه از جلوه های قدرت این همبستگی طبقاتی اشاره می کنیم. چنان که در گزارش بالا اشاره کردیم، در روزهای آغازینِ اعتصاب غذای کارگران، حراست ایران خودرو برای مرعوب کردن کارگران چندین تن از آنان را احضار کرد و مورد بازجویی قرار داد. هیچ یک از این کارگران نه تنها مرعوب این بازجویی ها نشدند بلکه همه با صراحت و شجاعت تمام اعلام کردند که برای خواست های برحق خود دست به اعتصاب غذا زده اند و آن را تا رسیدن به این خواست ها ادامه خواهند داد. روشن است که این روحیه از قدرت اتحاد کارگران سرچشمه می گیرد و در حالتی جز این اتحاد احتمال این گونه برخورد در مقابل حراست ضعیف می بود. در مقابل، حراست نیز، که در شرایطی غیر از این اعتراضِ همبسته و متحدانه به هیچ وجه ممکن نبود که حق اعتصاب غذا را برای هیچ کارگری به رسمیت بشناسد، این حق را تلویحاً به رسمیت شناخت و تنها این تذکر را به کارگران احضارشده داد که دیگران را به این کار تشویق و تحریک نکنند.
نمونه ی دیگری که ترس از قدرت اتحاد و همبستگی کارگران را نشان می-دهد، اطلاعیه ی حراست در تاریخ ٩٣/١٠/٢٢ (ضمیمه ی شماره ی ٤) است. روشن است که این اطلاعیه با این هدف صادر شده که در پوشش «صیانت از حقوق فردی همکاران»!! «رفتار» کارگران مبارز و معترض را «حذف» و آنها را با «اقدامات لازم بر اساس ضوابط تعریف شده» مرعوب کند و به وحشت افکند. اما اگر در این اطلاعیه خوب دقت کنیم می بینیم که اتفاقاً این خودِ حراست است که از حرکت متحد و همگانی کارگران به وحشت و هراس افتاده است. در این اطلاعیه، حراست از ترس خود را به «کوچه ی علی چپ» زده و کوچک ترین اشاره ای به اعتراض سراسری و یکپارچه ی کارگران نکرده است. و از این اعتراض، که ارکان شرکت ایران خودرو را به لرزه درآورد و خبرش به مراتب از محدوده ی ایران خودرو فراتر رفت، این گونه یاد می کند: «تعداد اندکی از افراد، بعضی از همکاران را مورد اهانت و تهدید قرار می دهند»!! و کمترین اشاره ای نکرده است که این «تعداد اندکی از افراد» و این «بعضی از همکاران» چه کسانی هستند و چرا اولی ها دومی ها را « مورد اهانت و تهدید قرار می دهند»؟! نهادی که در مقابل حرکت متحد و یکپارچه کارگران جرأت اشاره به این حرکت را ندارد، قاعدتاً نباید انتظار داشته باشد که کارگران تهدید او را جدی بگیرند، کما این که جدی نگرفتند.
نمونه ی دیگری که تأثیر قدرت اتحاد کارگران بر مدیریت شرکت را نشان می دهد نکته ای است که در اطلاعیه ی معاونت منابع انسانی ایران خودرو درباره ی اختصاص پاداش شکستن رکورد تولید (ضمیمه ی شماره ی ٣) دیده می شود. چنان که در بالاگفتیم، نفس اختصاص این پاداش یکی از عقب نشینی های مدیریت در مقابل حرکت متحد کارگران بود. اما نکته ای که نشان می دهد مدیریت تا چه حد در برابر قدرت کارگران سراسیمه و دستپاچه شده بوده این است که در حالی که کارگران هنوز رکورد تولید، یعنی۵٠٠ هزار خودرو در سال، را نشکسته اند مدیریت پذیرفته که پاداش آن را به کارگران بدهد!! به عبارت دیگر، مدیریت ایران خودرو بابت چیزی که هنوز متحقق نشده قبول کرده است که به هر کارگر تولید ٧٠٠ هزار تومان، هر کارگر پشتیبانی تولید ٦٠٠ هزار تومان، هر کارگر ستادی ۵٠٠ هزار تومان و هر کارگر پیمانکار ۴٠٠ هزار تومان بدهد. این نکته به روشنی عقب نشینی هراسان و سراسیمه ی مدیریت را در مقابل نیروی متحد کارگران نشان می دهد.
و بالاخره به عنوان نمونه ی آخرِ قدرت اتحاد و همبستگی کارگران می-توان از عجز و التماس ضیائی- مدیریت حوزه مدیر عامل و کسی که در حرف هایش خود را «نماینده ی تام الاختیار» او معرفی می کند- در مقابل کارگران یاد کرد که کم مانده بود به دست و پای کارگران بیفتد تا مگر آنها به اعتصاب خود پایان دهند. او در سالن رنگ خطاب به کارگران اعتصابی گفت: «کار را شما انجام می دهید، ما کاره ای نیستیم»!! یا «استاندارد اعتصاب یه روز، دو روزه، سه روزه، آخر شما تا کی می خواهید به اعتصاب خود ادامه دهید؟»!! یا «اگر در مورد قول هایی که به شما می دهم دروغ گفتم، به صورتم تف کنید»!!، و یا «نامردم اگر تا ٣٠ فروردین ٩۴ اطلاعیه ی افزایش پایه ی حقوق را در تابلو نزنم»!! او در قسمتی دیگر از سخنان خود، وقتی کارگران از او پرسیدند که چرا همین الا ن اطلاعیه ی افزایش حقوق را در تابلو نمی زنید، ترس و وحشت خود را از گسترش حرکت کارگران ایران خودرو به سایر کارخانه ها این گونه بیان کرد: «دقت کنید که ما در جوار دیگر کارخانه های جاده ی مخصوص کرج هستیم و به محض نصب این اطلاعیه، کارگران این کارخانه ها نیز به سرعت آن را مطالبه خواهند کرد»!!
٣- پیامد دیگر فراگیری و سراسری بودنِ اعتصاب غذای کارگران ایران خودرو، احساس پیروزی، ارتقای روحیه ی مبارزاتی و تقویت اعتماد به نفس در کارگران است. در حرکت هایی که صرفاً در این یا آن بخش از مراکز کار و تولید روی می دهند و جنبه ی فراگیر و همگانی پیدا نمی کنند، حتی در صورتی که کارگران به خواست های خود دست یافته باشند، معمولاً کارفرما پس از خاتمه ی حرکت دست به اخراج کارگران مبارز و سازمانده می زند و گاه حتی این کارگران بازداشت می شوند و سر و کارشان با دستگاه های امنیتی می افتد. اما در حرکت اخیرِ کارگران خودروسازی، چه در پارس خودرو و چه در ایران خودرو، با آن که کارگران فعال و سازمانده این حرکت کاملاً علنی عمل کردند و همه از نظر مدیریت و حراست شناخته شده هستند، تا کنون هیچ موردی از اخراج و یا بازداشت کارگران گزارش نشده است. معاون توسعه ی منابع انسانی پارس خورو، در گفت و گو با خبرگزاری ایلنا، در پاسخ به این سؤال که «با وجود وعده های مدیریت برای ترمیم دستمزدها چه تضمینی وجود دارد که تعدادی از کارگران به ظن مشارکت در اعتراض صنفی هفته گذشته پس از اتمام قرارداد کار تعدیل نشوند؟» چنین می-گوید: «بحث اخراج در کار نیست.... از نظر مدیریت اتفاق هفته گذشته یک اتفاق منفی نیست؛ کارکنان پارس خودرو بر اساس رویکردی که دارند حق اظهار نظر و انتقاد دارند.... به طور یقین قرار نیست در رابطه با اتفاقات هفته گذشته کارگری تعدیل شود؛ اظهار نظر و انتقاد آزادانه در نهایت به بهبود سیستم مدیریتی کمک می کند و بنابراین اعتراض صنفی عملی منفی تلقی نمی شود.» (ایلنا، ٩٣/١٠/٢٠). روشن است که این سخنان تحت تأثیر اعتراض متحدانه ی چندین هزار نفریِ کارگران پارس خودرو گفته شده و مُهر و نشان چنین اعتراضی را برخود دارد، و گر نه در شرایط عادی هیچ مدیر سرمایه-داری به خود اجازه نمی دهد که بگوید اعتصاب کارگران «یک اتفاق منفی نیست». علت این گونه به رسمیت شناختن حق اعتراض و اعتصاب برای کارگران هیچ چیز نیست مگر وسعت و قدرت حرکت کارگران، عاملی که کارفرما را با همه ی کبکبه و دبدبه اش به پذیرش خواست های کارگران وا می دارد. بنابراین، علت احساس پیروزی و تقویت اعتماد به نفس کارگران فقط تحقق خواست های آنان نیست. همین که کارگران می بینند هیچ کارگری - حتی کارگر پیمانی، که اخراج اش معمولاً ساده تر است - اخراج یا بازداشت نشده است، احساس پیروزی شان دو چندان می شود و به روی پای خود ایستادن در مبارزه با سرمایه امیدوارتر می شوند.
٤- هیچ چیز بهتر از اعتصاب فراگیر و همگانی کارگران ایران خودرو (و قبل از آن، پارس خودرو) نمی توانست این واقعیت مهم و درس آموز را به طبقه ی کارگر نشان دهد که تمام کسانی که برای گذران زندگی نیروی کار خود را می فروشند، اعم از پرسنل تولیدی، خدماتی، پشتیبانی، تعمیراتی، فروش، ستادی، اداری، آموزشی، مهندس ها، تکنیسین ها و...، در مقابل سرمایه یعنی رابطه ی خرید و فروش نیروی کار منافع واحد و یکسانی دارند و همه کارگر محسوب می شوند. نیروی طبقه ی کارگر بسیار گسترده‌تر از آن است که تا به ‌حال تصور ‌شده است. یکی مستقیماً ارزش اضافی تولید می‌کند، دیگری کالایی را که او تولید کرده به دست فروشنده می‌رساند، یکی دیگر سالن ها و دفترها را جارو می کند، دیگری از فرزندان کارگران در مهد کودک مراقبت می-کند، دیگری مهندسی است که پشت کامپیوتر می نشیند و قطعات را طراحی می کند، یکی پشت میزنشینی است که حقوق ها و مرخصی ها را محاسبه می-کند، دیگری پزشکی است که در بهداری کار می کند و مراقب تندرستی کارگران است و الی آخر. این طبقه ی سرمایه دار بوده که بخشی از کارگران را تحت این عنوان که کارگر نیستند از آنها جدا کرده یا به حاشیه رانده است. اینها همه کارگرند، زیرا همه یک وجه مشترک اساسی دارند و آن این است که جبر امرار معاش آنها را به فروش نیروی کارشان وا می دارد. هم سرنوشتیِ این فروشندگان نیروی کار است که آنان را حول منفعت واحدِ افزایش دستمزد متحد می کند. اگر قبلاً این نکته عمدتاً با استدلال نظری نشان داده می شد، کارگران اعتصابیِ خودروسازی ها آن را با واقعیت مبارزه ی عملی خودشان نشان دادند.
۵- اعتصاب غذای فراگیر کارگران ایران خودرو درعین حال یک جای خالی مهم را در این حرکت نشان داد، جای خالی ای که به طور کلی نقطه ی ضعف اساسی جنبش کارگری ایران است. این جای خالی همانا فقدان تشکل مستقل کارگری بود. البته خواست «شورای کارگری» دیری است که به یکی از مطالبات مهم کارگران ایران خودرو تبدیل شده است و در همین حرکت نیز از سوی بسیاری از کارگران مطرح شد، هر چند نه به عنوان خواست اصلیِ اعتصاب کنندگان. به عنوان مثال، کارگران سالن رنگ خواست «شورای کارگری» را با ضیائی، که مأموریت اش خواباندن اعتصاب کارگران بود، مطرح کردند و او در پاسخ گفت: «انتخاب نماینده در هر سالن، از شورای کارگری بهتر است، زیرا در شورای کارگری ممکن است تمام سالن ها در شورا نماینده نداشته باشند. قرار است در فروردین ٩۴ از کارگران تمام سالن ها بخواهیم در هر سالن ٢ تا ٣ نماینده انتخاب کنند که خواست های شما را به ما منتقل کنند.» ناگفته پیداست که درک ضیائی از «شورای کارگری» با درک کارگران از چنین تشکلی زمین تا آسمان تفاوت دارد. منظور کارگران از «شورای کارگری» تشکلی نیست که کارش صرفاً انتقال خواست های کارگران به مدیریت باشد. شورا قبل از هرچیز مظهر قدرت همگانی و سازمان یافته ی کارگران برای تحمیل خواست های شان به سرمایه و عوامل آن است. همچنین، شورا تشکلی است که بقا و پایداری دستاوردهای کارگران را تضمین می کند، تشکلی مستقل از کارفرما و دولت که، ازیک سو، حتی المقدور تمام فروشندگان نیروی کار را در این کارخانه ی بزرگ علیه سرمایه متحد می سازد و، از سوی دیگر، نیروی این اتحاد طبقاتی را به عاملی برای رشد آگاهی، استقلال فکری و اعتماد به نفس در تک تک کارگران تبدیل می کند. جنبش اخیر کارگران ایران خودرو، در کنار درس های بالا، این هشدار را نیز به کارگران می دهد که اگر جالی خالی چنین تشکلی را در مبارزه ی خود پُر نکنند، نمی توانند امیدی به حفظ و تداوم حتی همین موفقیت هایی که در حرکت اخیر کسب کرده اند، داشته باشند.
اعتصاب غذای ده روزه ی کارگران ایران خودرو در واقع سرریز انبوهی از مطالبات ضدسرمایه داری کارگران بود که در طول سال ها انباشته شده اما پاسخ نگرفته بود، از افزایش دستمزد تا شورای کارگری، از تبدیل استخدام پیمانی به قراردادی و از قراردادی به رسمی تا اجرای طرح طبقه بندی مشاغل، از افزایش پاداش افزایش تولید تا مشارکت در سهام کارخانه، از وام مسکن تا بیمه تکمیلی و... خصلت طبقاتی و ضدسرمایه داری این مطالبات در سخنان یکی از کارگرانِ محروم از بیمه ی تکمیلیِ درمان خطاب به ضیائی، خود را این گونه نشان داد: «آقای ضیائی، فرق من با مدیر عامل چیست؟ من یک آدمم که دو تا چشم، دو تا گوش، دو تا دست و دو تا پا دارم. مدیر عامل هم آدمی است که همین ها را دارد. اما چرا وقتی من مریض می شوم مجبورم به بیمارستان شماره ٢ بروم، در حالی که مدیر عامل برای درمان بیماری اش به بیمارستان های خصوصیِ آتیه و بهمن می رود؟» البته سخن این کارگر را نباید به این معنی گرفت که هرکس که برای درمان بیماری اش به بیمارستان هایی چون آتیه و بهمن مراجعه می کند لزوماً سرمایه دار است. هستند کارگرانی که از بیمه ی تکمیلی برخوردارند و از چنین بیمارستان هایی استفاده می کنند. اما سخن همکار ما به این معنی هست که سرمایه دار مجبور نیست برای درمان بیماری ش به بیمارستان های فاقد امکاناتی چون شماره ٢ برود، در حالی که خیل عظیم کارگرانی که از بیمه ی تکمیلی برخوردار نیستند مجبورند به این گونه بیمارستان ها مراجعه کنند.
می توان از سخنان کارگران جان به لب رسیده ی ایران خودرو و از جنبش اعتصاب غذای آنان درس ها و سخنان درس آموز باز هم بیشتری را بیرون کشید. اما به همین موارد اکتفا می کنیم و در پایانِ این درس آموزی این نوید را به جنبش کارگری ایران می دهیم که کارگر ایران خودروِ کنونی متحدتر و شجاع تر از کارگر ایران خودروِ پیش از اعتصاب غذا شده است و بی گمان در آینده با اعتماد به نفس بسیار بیشتری برای خواست هایش مبارزه خواهد کرد.

تعدادی از کارگران اعتصابی ایران خودرو

سوم بهمن ١٣٩٣

________________

ضمیمه ها

شمارۀ ١

________________

شمارۀ ٢

________________

شمارۀ ٣

________________

شمارۀ ۴