مسئله انتخابات تنها در حالی قابل بررسی است که درک درستی از شرایط موجود داشته باشیم. پس بهتر است نگاهی به آنچه در حال وقوع است بیاندازیم. همه چیز آن قدر شفاف و قابل لمس است که نیازی به مراجعه به سایت ها و کتب مختلف نیست. افزایش روزمره قیمت کالاهای ضروری، کاهش هر چه بیشتر و بیشتر قدرت خرید و بیکار شدن های هر روزه . روزی نیست که خبری از اعتصابات کارگران در شهرهای مختلف کشور نشنویم. روزی نیست که خبری از عدم پرداخت چند ماهه حقوق کارگران فلان مرکز تولیدی انتشار نیابد و روزی نیست که کارگری به دلیل نبود ایمنی جان خود را از دست ندهد. زندگی روزمره ما خود حکایت از شرایط سخت و طاقت فرسای کار در جامعه ای دارد که هر لحظه، ما کارگران، بخشی از دسترسی خود به امکانات و کالاهای تولید شده توسط خودمان را از دست می دهیم. ما ایستاده ایم و سرمایه داری در لباس های مختلف هر لحظه یک گام در چپاول هر چه بیشتر ما به پیش بر می دارد.
کارگران یخچال سازی ایران پویا، کارگران ویتانا و غیره اعتصاب می کنند تا تنها بتوانند از اخراج همکاران خود و یا عدم پرداخت چند ماهه حقوق خود دفاع کنند و صاحبان سرمایه با اتکا به دولت های نماینده خود سیر گرانی و کاهش دستمزدها را به پیش می برند. و این مسئله چیزی نیست که مختص این مقطع از تاریخ جنبش کارگری بوده باشد. نطفه این دست اندازی به اساسی ترین حقوق طبقه کارگر در رژیم سرمایه داری شاه بسته شد و تنها با دست به دست شدن دولت سرمایه داری و روی کار آمدن رژیم جمهوری اسلامی سرعت بیشتری به خود گرفت. توسن گرانی چهار نعل پیش می رود و کسی را جلودار آن نیست، آن سان که سردمداران حاکمیت تولید ارزش اضافه هم آن را پذیرفته اند و ناتوان از کتمان آن هستند. فاجعه گرانی و بی حقوقی مزدبگیران چنان پیش می رود که بخشی از این مزدبگیران به وضع فلاکت باری دچار شده اند و حتی دولت سرمایه نیز نتوانست با ارز چند نرخی چند صباحی آن را کمرنگ کند. تناقض گویی های حاکمان در رابطه با نرخ دارو و بحث افزایش قیمت خرید گندم از یک سو حاکی از ناتوانی حاکمیت سرمایه بود و از سوی دیگر سیه روزی و بی حقوقی روز افزون کارگران را خبر می دهد. درک شرایط موجود آنقدر قابل لمس است که اشارات مختصر فوق گویای وضعیت اسفبار کنون یست و خبرها و صحبت ها در رسانه های مختلف و مجامع عمومی کارگران در این باره چنان زیاد است که دیگر نیازی به توضیح بیشتر نیست اگر چه هنوز جای یک تحلیل و کالبد شکافی راه مبارزه با سرمایه در این بین خالی است.
خواست های مزدبگیران چیزی نیست که امروز مطالبه شود، بلکه به اوایل روی کار آمدن جمهوری اسلامی و قبل از آن باز می گردد. مطالباتی چون مسکن، افزایش دستمزد، بیمه بیکاری و ... . اگر به روزنامه های آن زمان برگردیم، تجمع ها و گردهمایی های کارگران از فردای ٢٢ بهمن برای مطالبات فوق بسیار به چشم می خورد. تجمع کارگران کاشی سعدی در اداره کار شهر ری، تجمع کارگران بیکار در اصفهان، ده ها و صدها تجمع و تظاهرات کارگری نشان از آن دارد که مطالبات کنونی مزدبگیران نیز تغییر نکرده است. خواست آزادی بیان و تشکل، مطالبه ای است که قبل از ٢٢ بهمن ۵٧ نیز مطرح بوده اند و ناگفته پیداست که این خواست ها و مطالبات تعمیق پیدا کرده اند. آزادی بدون قید و شرط و یا خواست لغو اعدام، آزادی زندانیان سیاسی بخشی از مطالبات است و مهم تر از آن توده ای شدن بعضی از آن خواست ها است که به خوبی قابل مشاهده است. در حال حاضر گرانی کمرشکن بر کارگران مزدی فشار می آورد و اعتراض خفته و آشکار این بخش عمده جامعه که تولید کننده ثروت هستند را به وجود آورده است. بخشی که کوهی از سرمایه را تولید می کند، اما هیچگونه تصرفی در آن ندارد، بلکه به تجربه دریافته ایم هر چه بیشتر تولید می کنیم حق دخالت گریمان کم می شود. خود این ابزار تولید که محصول نیروی کار این مزدبگیران است، قید و بندی می شود بر آزادی کارگران و تا آنجا پیش می رود که بر کارگران فرمان می راند و به واقع آزادی کارگر در معامله با صاحب سرمایه است. البته نادیده نگیریم نظام سرمایه داری و به تبع آن اجبار کارگر برای کار و بالاخره نیاز مزدبگیر و از جمله خیل عظیم کارگران بیکار باعث می شود در زمان معامله، نیروی کار به دستمزد کم تن دردهد. آزاد است با پیشنهاد صاحب سرمایه برای قیمت نیروی کارش مخالفت کند، اما سیر کردن شکم خود و خانواده را چه کند؟
رژیم پهلوی در برآورده کردن مطالبات کارگران ناتوان بود و بالاخره تن به سقوط داد. خواست و مطالبات کارگری از فردای سقوط حاکمیت سرمایه و روی کارآمدن سرمایه داری جمهوری اسلامی ادامه یافت. رهبری جمهوری اسلامی در مقابل خواست های کارگران چنین گفت: پول نفت را بین مردم تقسیم خواهد کرد، آب و برق مجانی می شود، مسکن برای کوخ نشینان فراهم خواهد کرد و آزادی بیان برای همه و مخالفان نظام برقرار خواهد بود. در انتخابات، به ویژه در انتخابات ریاست جمهوری این گونه وعده ها مکرر داده می شود. اما واقعیت آن است که سردمداران حاکمیت نظام، منافع شان در این نیست که در جهت مطالبات کارگران، فردی حرکت کنند. آنها مثل دیگر حاکمان سرمایه در جهان برای رسیدن به قدرت به نام مردم حرف می زنند. این فریب کاری دولت ها و نمایندگان سرمایه است که به یک روش تبدیل شده است. به عنوان مثال، احمدی نژاد وعده آوردن نفت سر سفره های مردم را داد، برای بالابردن قیمت ها، طرح دادن یارانه را مطرح کرد. طرحی که هم راستای سیاست های صندوق جهانی پول بود. در حالی که وعده بهتر شدن وضعیت مزدبگیران بود، آنچه عاید مردم شد، چیزی نبود جز افزایش سرسام آور قیمت ها. این در حالی است که از ارزش پول (ریال) روز به روز کاسته می شود. مایحتاج را بر مبنای دلار تامین می کنیم. بخشی از مزدبگیران در این وضعیت، به معنی واقعی کلام از گرسنگی رنج می برند. حاکمان، مناسبات کارمزدی را پاسداری می کنند، از موسوی گرفته تا کاندیداهایی که در صدد نشستن بر صندلی ریاست جمهوری نظام سرمایه هستند از قانون اساسی یعنی قانونی که پاسدار تولید ارزش اضافه و نظام کارمزدی است حمایت می کنند.
داشتن انتظار از جمهوری اسلامی که متولی سرمایه داری ایران است، انتظاری دور از واقعیت است. اینکه رئیس جمهوری روی کار بیاید که مطالبات کارگران را برآورده کند، گریه کردن سر قبری است که مرده در آن نیست. دخیل بستن به امام زاده ای است که معجزه ساز نیست. کاندیدای ریاست جمهوری که از هزار فیلتر گذر می کند، بایستی پاسدار سرمایه باشد، بایستی پایه های نظام را با تولید ارزش اضافه تحکیم بخشد، مناسبات سرمایه را با اتکا به قانون اساسی، پاسدار باشد، با ایجاد راهکارهای مناسب تا حد ممکن با کم کردن دستمزد کارگران انباشت کند. در کلیه انتخاباتی که تاکنون انجام گرفته این چنین بوده است.
با توجه به مطالبات فوق، اینکه بخواهیم که دولت سرمایه، وضعیت اقتصادی- سیاسی جامعه ای که مبتنی بر مناسبات سرمایه اداره می شود را تغییر دهد، نگاهی غیر واقعی است. به قول معروف، مگر می شود چاقو دسته خود را ببرد؟! ضرورت نظام سرمایه داری ایجاب می کند تولید انباشت کند و در مواقع بحران با استثمار بیش از پیش کارگران و اگر ایجاب کند با اخراج و بالابردن قیمت کالاها و یا کم کردن دستمزد و هر راهکار دیگری که گریز ناپذیر است، فقر و فلاکت را به کارگران تحمیل نماید تا با آن بحران مقابله کند. بیمه بیکاری، روزکار ٨ ساعته و حتی شیرخوارگاه ها و سایر خدماتی اجتماعی، طی مبارزات طولانی و خونین طبقه کارگر به دست آمده است. چنانچه با افت مبارزات کارگری و هجوم سرمایه، این قبیل خدمات اجتماعی کم شده اند. مقابله با سرمایه راهکار خاص خودش را می خواهد که به این موضوع برخواهیم گشت.
انتخابات سال ٩٢ نیز هدفی جز دیگر انتخابات ریاست جمهوری ندارد. یعنی از ما کارگران مزدی می خواهد که استثمار و بهره کشی نظام سرمایه و دولت حاکم را با رای دادنمان تایید کنیم. درس هایی که جمهوری اسلامی از طریق رسانه ها به ویژه تلویزیون بارها و بارها تکرار کرده است که نظام جمهوری سرمایه تنها نظام مطلوب برای ماست و بدیل دیگری وجود نخواهد داشت، با رای دادن خود به آزمون بنشینیم و آن را تایید کنیم. ضمن اینکه بعد از انتخابات سال ٨٨ حاکمان جمهوری اسلامی مشروعیت خود را از دست دادند. گرچه مزدبگیران با مطالبات و پرچم خود به صحنه نیامدند اما نظام سرمایه به وحشت افتاد و از این جهت بود که در انتخابات ریاست جمهوری اخیر شرایط را به گونه ای مهیا نمود که هیچ اعتراضی انجام نگیرد. گرچه جنبش ضد سرمایه داری بدون سازماندهی است اما حاکمان از حرکت های خود انگیخته نیز احساس خطر می کنند. زمینه های عینی اینگونه حرکت ها دیده می شود، نارضایتی خفته خانواده هایی که از راه فروش نیروی کار زندگی می کنند امکان شورش های خودپویی را نوید می دهد. در گفتگوهای تلویزیونی، کاندیداها نیز بعضی خطوط قرمز را نادیده گرفتند که رای بیشتری در صندوق ها انداخته شود. همچنین مبتنی بر مطالبات مردم، وعده هایی داده شد. به جز حداد عادل و جلیلی بقیه از کندی کار در گفتگو با نمایندگان ١+۵ در مورد انرژی هسته ای انتقاد کردند. ما کارگران با این وعده ها نا آشنا نیستیم. هر بار یکی دوجین از این وعده ها شنیده ایم و باصطلاح گوشمان پر است. هرچند اختلاف نظرات را در زمینه مهندسی تولید ارزش اضافی نمی توان نادیده گرفت اما هدف، بازارگرمی و رونق دادن به انتخابات بی رونق و افزایش شمار رای دهندگان بود. آنجا که از آزادی صحبت می کنند، آزادی مالکیت خصوصی است نه آزادی بیان و تشکل. هر کدام از اینان با کمی بالا و پایین مخالف آزادی بیان هستند (چه برسد به آزادی بدون قید و شرط) عارف ازدستگیری یکی از حامیان اش در مناظره تلویزیونی شکوه کرد. این در حالی است که ده ها کارگر در زندان به سر می برند و اخیرا بهشتی لنگرودی (سخنران تجمع معلمان، جلو مجلس) به زندان فراخوانده شد. عارف تنها از دستگیری حامی اش در تبریز و اختلال در مراسم سخن رانی اش گفت. همانطور که در بالا اشاره وار گفته شد، اگر کاندیداهای ریاست جمهوری که آمادگی خود را برای تولید ارزش اضافی و مقابله با اعتراضات کارگری که از هم اکنون نگران به وقوع پیوستن آن هستند، اعلام می کنند، اگر غیر از این عمل کنند بعید است وگرنه منافع طبقاتی آنها ایجاب می کند چنین کنند. اختلافات آنان نیز از این زاویه است که حاکمیت را در خطر می بینند و راه کارهای خود را در مقابله با خطرهای بالفعل و بالقوه نظام مناسب می بینند. البته اختلاف در میان حکومت کنندگان چیز جدید نیست. از ابتدای استقرارش این پدیده را یدک می کشیده است. اما ما کارگران، به تجربه دریافته ایم از این وعده وعیدها آبی برای ما گرم نشده است. دولت های مختلفی را هم تجربه کرده ایم. ما برای گفتن مطالبات خود بایستی با اتکا به نیروی خودمان و برای گرفتن مطالبات روز و مبارزه با مناسبات کارمزدی به صحنه بیاییم. به خوبی دریافته ایم، آنجا که با تعداد زیاد به صحنه آمده ایم سرمایه را به عقب نشینی وادار کرده ایم. کارگران ذوب آهن آنجا که ایستادگی کردند، حق جذب را گرفتند. کارگران پتروشیمی آن گاه که با قدرت ظاهر شدند، صاحب سرمایه در پتروشیمی تمکین کرد، اما با فروکش کردن مبارزات کارگری، مدیریت پتروشیمی از لغو پیمان کاری خودداری کرد. در ایران خودرو نیز نجم الدین به کلیه خواست های کارگران گردن نهاد و گفت تا شش ماه دیگر برای ایجاد شوراهای کارگران اقدام خواهد کرد. اما با پراکنده شدن کارگران، زیر قولش زد. مبارزات پراکنده کارگری نتوانسته است به جز پیروی های مقطعی دستاوردی داشته باشد. دولت های مختلف سرمایه از موسوی گرفته تا احمدی نژاد نیز از همین ضعف ما، یعنی پراکندگی مبارزات (تدافعی) کارگری استفاده می کنند. برای ایجاد جنبش ضد سرمایه داری شورایی قدرتمند، ضرورت دارد که این مبارزات کارگری به هم پیوندند. حمایت از مبارزات کارگری اینجا و آنجا مثلاکارگران نورد صفا، نقطه شروع اتحاد کارگری است. با عوض شدن ریاست جمهوری وضعیت ما عوض نخواهد شد. اگر قرار بود چنین شود، پس از این همه انتخابات در رژیم سرمایه داری جمهوری اسلامی، لااقل تغییری مشاهده کرده بودیم که نه تنها چنین نشد، بلکه سال به سال وضعیت معیشت ما کارگران بدتر نیز شده است.
یک کارگر