افق روشن
www.ofros.com

بررسی مختصری از وضع کارگران بخش ساختمان


سعید یوزی                                                                                                    پنجشنبه ١٦ دیماه ١٣٨٩


بررسی مختصری از وضع کارگران بخش ساختمان:

طرح بیمه کردن کارگران ساختمانی، معضل وطرح لاینحل چند ساله ی دولت، مجلس و سازمان تأمین اجتماعی به کجا خواهد رسید؟ بررسی مختصری از وضع کارگران این بخش طبق تحقیقات وبراورد سطحی که به عمل آمده، بیش از ٦۵ درصد از نیروی کار کشور غیرمتمرکز، پراکنده و فاقد هرگونه هویت و تعریف تشکیلات صنفی، اجتماعی و سیاسی می باشد. ٩٩ درصد از این خَیل میلیونی طبقه کارگر( یعنی کارگران بخش ساختمان) از هر گونه خدمات تأمین اجتماعی محرومند.شناخت علمی پدیده مهم نیروی کار بعنوان کالا در خلق ثروت و طریقه فروش این کالا توسط صاحبان آن یعنی کارگران، به روش علمی و فرموله شده برمی گردد به بیش از١٦٠ سال پیش که توسط کارل مارکس به عنوان واقعیتی انکار ناپذیر ،در شناخت روش بهره‌کشی و کشف ارزش اضافی و چگونگی تغییر بنیادی مناسبات طبقاتی ،آن را شناخت و به بشریت معرفی نمود. خرید و فروش این کالا مربوط به بوجود آمدن طبقات در ده‌ها قرن پیش است. داستان این بحث تاریخی طبقاتی کل زندگی بشر را در بر می گیرد و از عهده این نوشته خارج است. بحث نوشته حاضر تنها اشاره مختصری دارد به وضع دهشتناک میلیونها کارگر وخانواده هایشان در بخش ساختمان. و چه باید کردی که در مصوبه سال ١٣٨٦ مجلس در خصوص طرح بیمه کردن کارگران این بخش است. این مصوبه، بعدا طی اصلاحیه های متعدد مجلس و دولت تغیرات زیادی کرد و در سال ١٣٨٧ طبق مصوبه‌ی مربوطه، متعاقبا و طبق نامه شماره ۴٣٠۴٠/۴٢٠۵٣ که در تاریخ ١٣٨٩/٢/٢٦ با آخرین ورژن(اصلاحات ) بر روی آ ن تصویب و به کلیه مراجع ذیصلاح فرستاده شد. متن مصوبه چنین است: کارگران ساختمانی مشروط به داشتن مدارک فنی مشاغل مربوطه، حق برخورداری از حمایتهای بازنشستگی، از کار افتادگی، فوت و درمان با دستمزد مبنای آنرا دارند. پرداخت حق بیمه که بر اساس ماده ٣۵ قانون تأمین اجتماعی تعیین گردیده وبه تمام مراکز تامین اجتماعی فرستاده شده است. بنا به تصویب قانون فوق، به این صورت کارگران بخش ساختمانی را متوجه برخورداری از این تسهیلات نموده است. این مصوبه هرچند بظاهر تبلیغات چیز بیشتری نیست اما ذهن بخش قابل ملاحظه‌ای از طبقه کارگر را به این سو سوق داده ودچار سرگردانی کرده. اجازه بدهید قبل از اینکه به تحلیل مطلب فوق بپردازم عین ماده ٣۵ سازمان تأمین اجتماعی را نیز یادآور شوم تا جهت روشنگری هر چه بیشتر عزیزان همسرنوشت در این بخش مورد توجه بیشتری قرار گیر د . اول اینکه منظور و نظر مبنای حقوقی این مصوبه مبلغ ٣٠٣٠٠٠ تومان سال جاری ١٣٨٩ است. دوم مبلغ ٧ درصدی که حدود مبلغ ٢١٠٠٠ هزارتومان است که توسط خود کارگران مشمول و مشروط این قانون فوق ماهانه پرداخت می شود. معلوم نیست این طرح نامفهوم و سه جانبه ای( دولت، کارفرماهای متعدد و کارگر) چطور و تاکی طول خواهد کشید و یا چه عواقبی برای کارگران خواهد داشت؟! این ماده در فصل سوم قانون تأمین اجتماعی که تماماً در مورد حق بیمه و نحوه وصول آن اختصاص دارد که در ماده ی ٣۵ چنین آمده است: سازمان می تواند در مورد لزوم با تصویب شورای عالی سازمان مزد یا حقوق بیمه شدگان بعضی از فعالیتها را طبقه بندی نماید و حق بیمه را به مأخذ درآمد مقطوع وصول کمکهای نقدی را بر همان اساس محاسبه و پرداخت نماید. نگاه کنید به این ماده که از نظر بیان چقدر نامفهوم وپیچیده وگمراه کننده است. البته این به آن معنی نیست که قانون گزار متوجه محتوی بیانش نشده. بلکه با این شیوه از یکطرف میخواهد از واقعیت ها فرارکند. و از طرف دیگر شانه خالی کردن در برابر تعهدات داده شده روی کاغذ و سردرگم کردن کارگر است. به اصل مطلب بر می گردیم: اینجا لازم است برای شناخت این درد لاعلاج بطور گذرا به جایگاه اجتماعی، اقتصادی و طبقاتی میلیونها انسانی که در چنین موقعیت بسیار اسفبار ودردناکی که گریبانگیر زندگیشان شده و طی دهها سال روز را سر می کنند؛ اشاره کرده باشم، کارگران این بخش دارای هیچگونه هویت اجتماعی و طبقاتی متعارف در جامعه موجود نمی باشند. و همچنین نگاه تحقیر آمیز سرمایه داری به این مشاغل کمی به آن می بپردازم. آنچه در این نوشته باید به آن پرداخت این است که:
١- علت پست معرفی کردن کلیه مشاغل بخش ساختمان، عمران و سازه ها در چیست؟ و چرا این بخش از تولید و خلق صتعت رفاه درجامعه، با تمام سختیها، خطرات و حساسیت و ارزشهایش، نباید از هیچ گونه خدمات اجتماعی بهره مند گردد ویا در لیست شهروندانش مثل نیروی تولید کننده در جامعه قرار نگرفته و دراستفاده از مزایای اجتماعی محرومند!؟ منظور از پست معرفی کردن این مشاغل تنها بشکل قانونی نیست. بلکه در فرهنگ جامعه به یک سنت تبدیل شده و یا اینگونه به ان مینگرند!؟ اکنون گویا قرار است در این راستا گامی برداشته شود البته با آن شیوه که درچند سطر بالاتر به آن اشاره شده و هنوز از روی کاغذ فراتر نرفته است!؟ اگر قرار است در این رابطه و برای کارگران این بخش قدمی برداشته شود، این همه ملاحظه کاری واحساس خطر ناشی از چیست که نباید گذاشت از کنترل خارج شود.؟ چنین مزایای پیش پاافتاده که حد اقل مربوط به یک قرن پیش است و تازه هزینه آن هم از جیب خود کارگر کسر و تامیین شود، چه احتیاجی به این همه قانون تراشی و تفره رفتن دارد؟
٢- فرض بر این است در این بخش گسترده کارگری، کاری صورت گیرد و شرایط کار و زندگی کارگران بخش ساختمانی دچار تغییر و تحول گردد و خطری احساس نمی شود. ومسئله فراهم نمودن ملزومات بالا کشیدن این بودجه کلان در کار نیست، چگونه میتوان به نتیجه مطلوب رسید؟ راه منطقی و کم هزینه برای پیشبرد این پروژه عقب انداخته شده چیست ؟
با توجه به ٢ پارگراف فوق با پرداختن به این موضوع می شود کل مطلب را در دو بخش اصلی تعریف و خلاصه نمود.
الف) بررسی بخش مادی و تاریخی جایگاه انسانی میلیونها خانواده محکوم و محروم شده!
ب) بررسی فنی، علمی و عملی این طرح نوظهور که می خواهد در سرنوشت این خانواده ها تغییر بوجود بیاورد. با این وجود نحوه تداوم و ضمانت اجرای آن که بتوان سهل تر به نتیجه رسید از جمله کارهایی هستند که باید مورد توجه جدّی این نوشته باشد و در پیشبرد وارائه راه کار درآن جهت تلاش نمود. بخش یک : ریشه مادی و تاریخی پدیده ی کار و فروش نیروی کار کارگران ساختمانی بررسی اوضاع کارگران ساختمانی:
واژه کارگران ساختمانی به ظاهر و از دید طبقه متوسطه و سرمایه داران در جامعه، بی اهمیت و پست به نظر می رسد!! اما واقعیت چیز دیگری ست این پدیده مهم چنان با زندگی کل بشر عجین شده و حیاتی و تعیین کننده می باشد، که عکس آن صادق و به اثبات رسیده است. امروزه، اگر غارنشینی، زاغه نشینی، آلاچیغ، آلونک و کپر صحراهای گرم و سوزان و یا کییل (خانه های کوهستانی) بجای عمارات بلند مرتبه و شیک و باامکانات مدرن محل سکونت بزرگ مسلکان صاحب سرمایه بود، می توانستید چنین تصور کنی!!.که بقول آنهااین مشاغل بی اهمیت و پست و ساده باشند!!
اما خارج از اینکه نگاه سرمایه‌داری به این مشاغل ارزشمند چه باشد، مهم نیست. یک چیز مهم است و آن این است: وجود واقعیتهای مشهود. تمام آسمانخراشها، برجهای زیبا و چند منظوره مخابراتی، تجاری، اداری، مسکونی، تفریحی و صنعتی محصول کار این بخش از طبقه کارگر است. این واقعیت، هم بر طبقه کارگر و هم برکل جامعه روشن است. سرمایه داران نه تنها باید آن را بپذیرند بلکه باید متوجه پیچیدگی فنی و تکنیکی بروز آن شده باشند. چیدمان و منطبق نمودن دهها سیستم و بکار بردن صدهاآیتم تجهیزاتی در یک مکان کوچک تا عظیم ترین سازه ها به لحاظ فنی و هنری و تمام جوانبش، دارای اهمیت اند!؟ امروزه پیچیدگی زندگی انسان و ضرورت استفاده ازاین امکانات و ابزارهای تکنولوژیکی حاصل تلاشهای علمی ساخت دست خود، برای رفاه و آسایش وخوشبختی همگان است و به یک نرم روزانه ی زندگی بدل گشته است. اما متاسفانه اکثریت جامعه و خود خالقان آن هم از استفاده از آن محرومند و تماما در اختیار و مالکیت عده کمی، که تنها از راه استثمار و بهره‌کشی از انسان زندگی می کنند، قرار گرفته است. بنابراین باید تائید روی آن گذاشت که جایگاه و اهمیت این بخش از صنعت از نظر پیچیدگی، کمتر از پیچیدگی اهمیت فرمان رباطها در مراکز صنعتی و یا محاسبات طرح قالب و ابزار در محیطهای تولیدی توسط ماشینهای خودکار نمی باشد.از نظر تاریخی هم صنعت ساختمان در زندگی بشر، پیشینه ی قدیمی تر از اهلی کردن حیوانات، کشاورزی، جنگهای قبیله ای، پرداختن به ابزار دفاعی و احداث کارگاههای صنعتی و تشکیل دولتهاست. در طول تاریخ فکر کردن به مسئله‌ی سرپناه و نحوه استقامت در برابر حمله حیوانات، مقاومت در برابر طوفان و سیل و نحوه استفاده از نوع نور و تبادل گرما و سرما و بطور کلی بحث مکان و اسکان گرفتن بخش اعظم زندگی انسان را در بر گرفته است. بگذار از میلیونها سال دور شویم و به مسئله اهمیت ارتباط مستقیم بخش احداث، عمران و سازه های ساختمانی با بخش مراکز تولیدی از چند قرن گذشته تاکنون اشاره داشته باشیم. توجه داشته باشید که ارتباط مستقیم رابطه ی تولید و مسکن تمام مراکز تولیدی رایج در جامعه، بخش قابل ملاحظه ی از محصولات خود را در سازه ها (یعنی مکانهای برای تحقیقات و فکر کردن، نصب و راه اندازی، استراحت وآسایش) تولید می کنند برای مثال کارخانه های سیمان، گچ، کوره‌پزخانه های گوناگون، فیبر ویونولیت سازی، نوردهای آلیاژی و ذوب آهن، کارخانجات ساخت تجهیزات سیستمهای حرارتی و برودتی، صنایع برق، شیشه و رنگ و دهها مورد دیگر نمونه های از این قبیل ارتباط تولیدی می باشند. حال به اهمیت و نقش مستقیم مصرف تولیدات داخلی و یا وارداتی در بخش ساختمان نگاه کنید. اگر کارگران بخش ساختمانی با فرض بر اینکه بخواهند کار را بمدت چند ماه در یک کشور ویا در همین جایی که به دید حقارت و غیرانسانی به آن می نگرند، متوقف کنند چه اتفاقی می افتد؟ با توجه به مرتبط بودن این دو بخش، حداقل تاثیر آنی آن بر روی تولید چنین خواهد بود: بلافاصله حدود ٨۵ درصد از کل مراکز صنعتی و تولیدی دچار رکود یا فوری تعطیل خواهند شد! پس نتیجه می گیریم که‌این صدها شغل و میلیونها انسانی که در این بخش مشغول هستند، نه اینکه پست و بی اهمیت نیستند؛ بلکه دارای جایگاه ویژه واز اهمیت والایی برخوردارند. پستی این مشاغل ناشی از سختی کار طاقت فرسای روزانه از طرفی، و پراکندگی و غیر متشکل بودنشان از طرف دیگر است که باعث انباشت میلیاردی سود صاحبان این سازه ها گشته، آنهارا به این چنین درجه از جایگاه شغلی آنها تنزل داده است. پس: بنابراین نه اینکه نباید با چشم سرمایه داران به آن نگاه کرد، بلکه بایدارزش کار و خلاقیتهای آنهارا بیشتر مورد توجه جامعه قرار داد. حال جدااز اهمیت تاریخی این بخش از محصول نیروی کار کارگر، باید به نقش مادی و معنوی آن هم اشاره نمود. بی دلیل نیست که کلیه قوانین منفعت طلبانه صاحبان سرمایه در اشکال گوناگون، همیشه در صددند تا عده‌ای را خوب و عده ای را بدسرشت معرفی کنند. آنهاازطریق این راه ها و تبلیغات منفی، صاحب سود های میلیاردی به شکل تساعدی میشوند. در بعد اجتماعی و نقش سیاسی مقوله ی نسبیت فرهنگی در حفظ منافع اقتصادی طبقه سرمایه دار، بااستفاده از قوانینی مانند ملت من برتر و زبان من بهتر و خاک من مقدس تر از دیگریست و غیره هم در مورد مسائل شغلی و موقعیت کار انسانها در جهت تفرقه و پائین آوردن سطح توقعات و بی ربط کردن آنها از جایگاه انسانی و واقعیشان، به یک فرهنگ و سنت در میان طبقه کارگر رایج کرده و رسمیت بخشیده است. تا جایی که در میان خود کارگران در بخشهای مختلف این فرهنگ را علیه همدیگر بکار می گیرند. از جمله مواردی مانند کارگر رسمی وغیر رسمی، قدیمی و جدید، پیمانی ، قراردادی، فصلی و روزمزد مهاجر و خودی یا صنعتی و ساده و ساختمانی، تحصیل کرده و بی سواد و ...ابزارهای هستند در راستای بهره کشی هر چه بیشتر و آنهارا در مقابل همدیگر قرار میدهند. استفاده از این چنین نسبت و صفت تراشیهایی که به شخصیت و شغل کارگر الصاق می شوند. در ذات سرمایه داران و صاحبان سرمایه وجود دارد. تا جایی که به‌ مرور زمان، برای خود کارگران به یک سنت و فرهنگ رایج تبدیل شده و به این طریق بعنوان حربه های در میاه بخش های گوناگون طبقه کارگر بهره برداری می شود. عواقب این چنین سیاستها ی در زندگی کارگر، بیشتر بانی فقر و از خود بیگانگی و سیه‌روزی هر روزه او گشته است. چنانچه برای صاحبان سرمایه، حاصل بدست آوردن بزرگترین سودهای کلان می شود. مقوله قانون نسبیت شغلی نیز همانند نسبیت فرهنگی، ملی، مذهبی، طبقاتی و اقلیمی طبقه کارگر را چنان متفرق و در مقابل هم قرار داده است که هزاران نفر نیروی سخنور، مدرس هم نمی توانند چنین نظمی را بطور اتوماتیک در جامعه حاکم کنند و امضاء هر روزه این سیه‌روزی را پای بی حقوقیش بگذارند! این همان شیوه مناسباتی برخورد نمودن به انباشت سرمایه و بهره کشی از انسان است. عوارضی که در این نسبیت برای ما کارگران به بار می آید تنها این نیست که مارا متفرق و منفرد کند، یا فقیر و تنگ دست نماید، بلکه‌ قدرت دفاع از خود نخواهیم داشت و جرات بیان هیچگونه مشکلات اقتصادی، اجتماعی و رفاهی و دیگر نیازمندیها ی زندگیمان را. و یا بطور مثال چرا برای تصمیم گیری و تبادل نظر از این همه بی حقوقی مانند تشکل و غیره نداشته باشیم.؟ بلکه مسئله از این بیخ و بن دارتر می باشد و به حدی است که شرایط این فشارهای مادی و معنوی صد در صد مارا از رده انسان بودن خارج ساخته است. از جمله مسائل و مشکلاتی مانند این حداقل مطالبات مثل: تعیین دستمزد و ساعت کار و در اختیار داشتن امکانات رفاهی،ایمنی محیط کار، مقدار زمان استراحت ضمن کار و چگونه تهیه کردن نوع و مقدار یک وعده غذای مناسب، بازنشستگی، درمان و گرفتن سنوات ضمن کار، بستن قرارداد فردی و جمعی و مکتوب و صدها نمونه دیگر از این قبیل که در پشت چنین صفتهایی تعریف شده‌ای این بی قانونی خوابیده و ما را به ورطه نابودی کشانده است. مسئله نان و زنده ماندن به شکل برده وار ، فرجه فکر کردن را از ما گرفته و نمی توانیم و یا نمی دانیم چگونه آنرا بیان کنیم و بدست بیاوریم واز چه کسان و ارگانی بخواهیم!؟ مسئله زنده ماندن برای ما به هر قیمتی در درجه اهمیت است.
در دسته بندیهای سودپرستانه‌ی صاحبان کار، و سهل انگاری و غیرمسئولانه برخورد نمودن دستگاههای ذیربط، از جمله وزارت کار و امور اجتماعی، سازمان تأمین اجتماعی به عنوان حامیان سرمایه داران در برابر تمام بی حقوقی و ستم مضاعف، سکوت اختیار نموده اند و این تباهی را بیشتر از حد بر ما روا می دارند. تازه اگر شرایط بیمه شدن این بخش از طبقه کارگر هم عملی شود. راه برای هزاران کلک و توطئه در جهت محکوم نمودن کارگران که در قبال مطالبه حداقل حقوق فردیشان باز خواهد شد و قوانینی بر ضد آن به تصویب خواهد رسید به همان روشهای که در مورد کارگران در سایر بخشهای صنعتی اعمال می شود! پیشا روی این بخش از طبقه کارگر هم، قرار خواهد گرفت! پس درد ما تنها مشکل بیمه شدن نیست. هیچ قانونی به نفع زندگی کارگر وضع نمی شود و یا هیچ گونه حمایت قانونی وجود ندارد. ما کارگران بخش ساختمانی در این قدم کوچک یعنی استفاده از مزایای بیمه تامین اجتماعی که حق مسلم و انسانی خود می دانیم و در راه آن تلاش خواهیم کرد و خواهان محقق شدن هرچه زود تر این حق ضایع شده می باشیم. هرچند که هر روزه شاهد وضع نابسامان روزافزون در بخش رسمی و تولیدی سایر هم سرنوشتانمان که با اخراج و بی حقوقی و بستن قراردادهای یک طرفه و سفید امضاء و حقوقهای معوقه که ۴ برابر زیر خط فقر و غیره نیز هستیم. اما هرچند که خود ما می دانیم و با توجه به صفات پستی و دادن نسبت شغلی برای کارگران این بخش، پروژه طرح بیمه کردن این بخش هم یک درصد از نیاز و توقعات ما را نیز برآورده نخواهد کرد.اجرای این پروژه یعنی(بیمه کردن کارگران بخش ساختمانی) خود یک منبع درآمدزایی بزرگی برای سازمان تأمین اجتماعی نیز خواهد بود. برای ما نیز به منزله رسیدن به یکی از خواسته هایمان خواهدبود. تامین اجتماعی را بیشتر بشناسیم حال نگاهی به این منبع سود آوری تامیین اجتماعی بعنوان بزرگ ترین سرمایه دار در بخش مالی و سرمایه گزار در تمام دستگاهای اجرایی و مراکز صنعتی که تنها از طریق اخذ سهم حق بیمه ها نسیبش می شود کرده باشیم. تنها با اشاره به نمونه های کوچک وسطحی به این مسئله می توان فهمید و نیاز به ارائه آمار و ارغام کار شناسانه این اجحافات نیست .ارائه چند فاکت و فاکتور و نمونه های کوچک می تواند مارا به واقعیتهای در این خصوص برساند. اگر توجه کرده باشید ماهانه و یا سالانه بفرض مثال ١۵٠٠٠٠٠٠ میلیون نفر حق بیمه پرداخت میکنند در قبالش کمتر از ۵ درصد آن جمعیت از این مزایا استفاده می کنند. تازه با آن شرایطی که از نظر سابقه ، سن ، و نوع اخراج و غیره به عنوان موانعی پیشاروی کارگر قرار میدهند، تا کارگر اخراجی نتواند ضمن اخراج، از مزایای بیمه بیکاری بهره مند شود. پرداخت انواع دیه که سالانه، بر اثرسوانح و حوادث ناشی از محیط کار باید به مصدومین بپردازند، جای خود بماند. آمار اختلاف سطح این اجحاف و بی حقوقی ناشی از این سوانح به نسبت اتفاقات موجود ۵٠ برابر ان چیزی است که به شکل حد اقل به آنها پرداخت می شود. برای نمونه تعداد زیادی از کارگران در محیطهای کار مانند ( معادن ، پروژه ها پشت دستگاههای پرس، ساختمان و... ) جان خود را از دست خواهند داد، که در بیش از ٩٠ درصداز این سوانح و حوادث موجود با بندو بست کارفرمایان و سازمان تأمین اجتماعی و وزارت کار رای دادگاه به نفع صاحبان کار و بانیان این صوانح صادر می شود. البته بعد از ماهها و سالها دوندگی، دادگاه و ادارات مراجعت نمودن، تازه آن می شود! و این وضع کارگر و خانواده ی آسیب دیده در مطالبه ی فوت و نقص عضو ناشی از محیط کار است. وضعیت این بخش از طبقه کارگر یعنی کارگران بخشهای غیر بیمه ای که به نسبت سایر بخشهای تولید و خدمات آب و برق، حمل و نقل و به اسطلاح صنعتی ؟! شرایط کار طاقت فرسا که در فواصل مختلف سال با اختلاف ۴۵ درجه دمای سرد و گرم، فاقد از هر گونه امکانات رفایی می باشند، به مراتب اسفبارتر و یا امکان دسترسی به این حق را ندارند با توجه به سلسله مراتب شغلی که مبنای تفرقه و دو دستگی در میان این بخش از طبقه کارگرشده. کارگران بخش حفاری، تخریب و کارگران ساده و تازه وارد بیشترین آسیب می بینند از جمله کارگران مهاجر از آن دسته اند کارگران مهاجر در بخش ساختمان و خدمات شهری گاه مجوز عبور از خیابان را هم ندارند و بارها نیز در محیطهای کار شاهد پرداخت ننمودن دستمزدهایشان بوده ایم و برای آنها پرونده سازی شده که مرتکب دزدی و خیانت وغیره شده اند! گاها با ترساندن و تهدید هر روزه آنها اعلام می شود که می خواهند همه مهاجرین را جمع آوری ود پورت کنند، تا مجبور شوند با نرخ کمتر و یا تقبل باج به کارفرماها ی ریز و درشت و دلالان این محیطها، مشغول کار شوند. در صورتی که این هماهنگی به شکل سازمان یافته در سطح سراسری ، بین اداره کار و شهرداری در خصوص روش برخورد به کارگران مهاجر بر کسی پوشیده نیست و به عنوان یک منبع ودرآ مدزا در تهیه نیرو کار ارزنبر روی آن، کار کارشناسی شده است. نگاه کنند به بخش رفته گری در تهران وشهر های مهاجر نشین که بخاطر وجود نیروی کار ارزان و سر شار از سود برای بخش دولتی حتی بدون داشتن یک ساعت امنیت جانی، مالی و شغلی و بدون توجه به وضعیت کارگر مهاجر، از گرده او کار می کشند. این طیف از کارگران با ترساندن هر از گاهی این پناه جویان بی دفاع، بخاطر غیر بومی بودنشان ، بشکل برده وار ازگرده شان کار می کشند. جدیداً حامد کارزای طی سفری که به ایران کرده و توافقاتی که در این نشست با دولت داشته اند قرار بر این شده که از هر کارگر مهاجر ماههانه مبلغ دویست ٢٠٠٠٠٠ هزار ریال معدل بیست هزار تومان بابت شارژ حق کار به کنسولگری آن کشور واریز نمایند. تاحق کارکردن را داشته باشند. این یکی دیگر از آن اجحافاتی است که به کارگر ساختمانی روا داشته شده در صورتی که این بخش از کارگران ساختمانی حق هیچ گونه استفاده از خدمات بیمه و تأمین خدمات درمانی و اجتماعی ندارند و در این رابطه هم حرفی به میان نیامده. واین بند وبست مسکوت مانده؟! این هم سرنوشت جمعیتی بالغ بر ٠٠٠/٠٠٠ ٣ نفر به مراتب محرومتر از ما در این بخش کارگری است آمار بالای تلفات جانی و نقص عضو در این بخش: آمار حوادث و سوانح ناشی از عدم ایمنی محیط کار در بخش ساختمانی که سالا نه صدها نفر جان خود را از دست می دهند و یا هزاران نفر دچار سانحه و نقص عضو می گردند. تقریباً طبق آمار نسبی که بدست آمده تنها ١ درصد از این اتفاقات به آن رسیدگی شده و یا مشمول گرفتن خسارت ناشی ازاین ناامنی که تماماً کارفرمایان مقصر میباشند شده است. و در مکانهای مختلف مانند ارتفاعات، اعماق و زیرزمینها، چاههای فاضلاب و کانالها و بعضاً به علت تاریکی محیط کار، لیز خوردن و غیره به برق گرفتگی، خفگی، پرت شدن و زیر آوار و ریزش ماندن منازل و مکانهای مجاور وبه دهها علت دیگر وضعیت سلامتی کارگران این بخش را به شدت به خطر انداخته و به چشم می خورد همچنین می توان به موارد دیگری که نیاز به توجه بیشتری دارد اشاره کرد. مواردی که ممکن است کفر به حساب بیاید، از جمله تامین درمان و چکاب هر چند ماه یکبار برای کارهای مانند، برش سنگ، سرامیک، کاشی و یا مخلوط کردن مصالح مانند پودر های ترکیبی، سیمان، گچ و خاک و پشم شیشه و غیره وضعیت ریه ها، کلیه و دستگاه های گوارشی کارگران را دچار آسیب کرده، و یا باعث ناراحتیهای پوستی ، چشم ، شنوایی و غیره را به همراه داشته، که نباید زمان خاصی برایش در نظر گرفت، بلکه باید ظربتی و مدام انجام پذیرد. پس چطور می توان این مسائل را در نظر نگرفت و از کارگران توقع داشت به کارشان بپردازند. ویا با این جانکندن عمر طبیعی خود را سپری کنند؟ کارگری که از بازویش دلار می بارد، حرمت و کرامتش نه مثل انسان بلکه همچون ابزار و وسیله مصرفی به آن می نگرند! اشاره ی مختصری به نحوه درآمدزایی و محروم شدن خود کارگران از هر گونه امکانات اقتصادی و خدمات رفاهی ناشی از خلق تولید دسترنج خود و ارزش افزایی در انباشت ثروت ناشی از کار کارگر در بخش ساختمان. اگر بفرض مثال سازه ی کوچک ٢٠ واحدی که هزینه ی کل زمین و مصالح و دستمزد ناچیز و توهین آمبزی که به کارگر داده می شود و در جای مناسب مانند الهیه و جماران و ظفر و زعفرانیه در تهران چیزی حدود یک میلیارد تومان باشد وبعد از پایان کار وحدودا بین ١٢ الی ١٦ ماه هم طول بکشد، ارزش اضافی که توسط کارگر و سازندگان برآن افزوده می شود حداقل چیزی به ارزش ٨ الی ١٢ میلیارد تومان خواهد بود. این تفاوت ارزش به نسبت هر جایی و به تناسب نیروی کار و زمین و مصالح ارزان هم صادق است. اما در پایان این پروژه وضع کارگر هم اگر جان سالم بدر کرده باشد و دوباره شانس کار پیدا کردن هم داشته باشد. به نسبت سال گذشته اش از نظر اقتصادی فقیر و از لحاظ جسمی به مراتب ضعیف تر شده و دوباره آواره ی کارگاههای دیگر با موقعیت بدتر خواهد شد. این سیکل چپاول در سطح میلیونی و در طی تمام زندگی این انسانها تکرار و تکرار خواهد شد.بطور خلاصه مشکلات عدیده ی کارگر در این بخش بحدی زیاد است که با چند نوشته و سخنرانی امکان بررسی این شرایط وحشتناک وغیر انسانی وجود ندارد. برای رسیدگی به وضع نابسامان زندگی تاراج رفته ی کارگران بخش ساختمان (عمران وسازه ها) لازم است بطور اختصاصی و ضربتی شرایط ارتفاع دانش فنی و پرداختن به وضع اقتصادی و اجتماعی فوری این میلیونها انسان همچو یک ضرورت حیاتی بی وقفه، این وظیفه را پیشاروی جامعه و دستگاههای مسئول گذاشته شود. نتیجه اینکه تمام سختی کار، نا امنی محیطهای کار و طولانی بودن ساعت کار، پایین بودن سطح دستمزدها و عدم داشتن ظرف و تشکل مستقل از نهادها ی رسمی ،تعریف و تهیه ونوع امکا نات جانبی برای استفاده ضمن کار ، تعیین میزان دستمزد ودسته بندی این مشاغل، بستن قرارداد کتبی بصورت فردی ، جمعی ، صنفی و رشته ایی ،با ارائه خدمات بهداشتی و رفاهی مختص به این محیطها و بیمه کامل و بدون قید و شرط با درج اسامی کلیه افراد شاغل در این محیطها تعریف نوع کار در فواصل گرما و سرما، و ارتفاع و اعماق و فضای نور و غیره جزء ابتدایی ترین اقداماتی هستند که نیاز به فرجه ی زمانی و توجیهات اداری و غیره ندارد .اینها مواردی هستند که در ضمن پرداختن به وضعیت کنونی طرح مذکور که تحت نام بیمه کردن کارگران ساختمانی، فوری این وضعیت را بررسی نموده و در این رابطه قوانینی وضع گردد تا زندگی کارگر و خانواده اش دچار تحول جدی و بنیادی شود.

بخش دوم
نگاهی به مسائل فنی ، علمی ، عملی این طرح نوظهور!!
تاوان این همه محرومیت و زندگی به تاراج رفته را کی و چه کسانی می دهند؟

آیا پیش کشیدن بحث بیمه کردن کارگران ساختمانی یک برنامه ی دیگر برای باج گیری ( اخاذی ) از کارگران این بخش نیست؟ ضرورت رسیدگی به وضع نابسامان میلیون ها کارگر و خانواده هایشان در بخش عمران و سازه ها در چیست؟ چرا این بحث که در دولت گذشته و از زبان وزیر رفاه هم بیان و در روزنامه های رسمی و رسانه های خبری دست به دست و بارها به صورت سایه روشن و نیمه پنهان در جلسات دولت و مجلس نمایان وبه درازا کشد ه می شود؟
بحثی که در اینجا مطرح است این است، در شرایطی که کرور کرور کارگران مراکز صنعتی ( تولیدی ) در معرض اخراج سازی های وسیع قرار می گیرند ، شدت کار و افزایش ساعت کار حد اقل به ١٢ ساعت در روز ،و واگذاری این مراکز به بخش پیمانی و خصوصی با طرح قراردادی کردن ١۵ و ٢٩ روزه و یا سفید امضاء و بدون هیچ گونه تضمین کاری ، طرح بیمه کردن کارگران فصلی ، ساختمانی پیش کشیده می شود ؟! البته درست است که وضع نابسامان و به شدت غیرقابل تحمل این بخش از طبقه ی کارگر که در مراکز سازه ها و عمران اشتغال به کار دارند ، نیاز فوری ورسیدگی به وضع آنها بعنوان یک فوریت لازم الاجرا است . اما مسئله تنها به این ختم نمی شود ! به نظر می رسد این طرح یک پروژه ی توهم زایی باشد که بیشتر ناشی ازاعتراضات گسترده کنونی و وضع بسیار بد شرایط شغلی و نبود امنیت کاری موجود باشد. اما گذشته از هر چیزی ، ساماندهی زندگی کارگران ایران وتوجه کردن به وضعیت اسف باری که بر زندگی کل طبقه کارگر علل خصوص کارگران بخش ساختمان به منزله یک انقلاب در جامعه است. با تمام تاثیرات مثبت و انسانیش صرف نظر از اینکه ضرورت چنین اقدام مسئولانه ای از جانب کدام دولت و گروه و جناح، طبقه وشخصی باشد ، ارزش انسانی و اجتماعیش مهم و قابل دفاع است. ظاهرشدن این چنین شبح خیر خواهانه ای که نوعی رفرم و واپسگرایی قلم داد می شوند، شاید در ساختار ضد کارگری بودن سرمایه داری در ایران تصورش غیر قابل باور باشد؟! آخر هزار بار ما را به مرگ برده و دیگر باور به تب و لرزش نمانده !
محدودنگری های سرمایه داران تنگ نظر و سود جو که حتی حاضر به تن دادن ١ درصد از امکانات معیشتی برای ترمیم جسم و جان مستهلک شده ی کارگر جهت تولید دوباره یا درست تر آن است بگوییم برای بقاء نیست. در طی ٣٠ سال گذشته به عنوان یک واقعیت اثبات شده است. شرایط بیش از حد فقر و فلاکت اجین شده با زندگی خانواده های کارگری و شیوه مقابله با مرگ و تسلیم نشدن کارگر در برابر چنین وضعیتی، بعنوان آخرین راه و زمینه ی عکس العمل در برابر گرسنگی، فلاکت کمرشکن در جهت تغیر توازن قوای طبقاتی را بیش از هر دوره ای برای ما فراهم وبه یک باور انکار نا پذیر تبدیل نموده است . طرح موجود از نظر تئوری یک ایده ی بسیار خوب و مسئولانه در قبال رسیدگی و پرداختن به وضع زندگی میلیون ها انسان، ارزشمند است . اما روند تاکنونی این پروژه چیز دیگری را نشان می دهد و آن ، ایجاد یک جنگ روانی و طفره رفتن و پاس دادن مراجعین در مراکز تأمین اجتماعی وغیره بیشتر نبوده؟!
زمان عملی شدن و یا چگونه عملی نمودن و نحوه ی برداشتن موانع دست و پا گیر و عقب افتاده سر راه این طرح ویا پروژه و روان شدن مسیر آن مهمترین مسئله است که باید در راه آن تلاش کرد . بررسی کارشناسانه ی طرح مذکور و پذیرش واقعیت های جامعه تنها با شعار و ایده ی روی کاغذ نمی توان گامی در راه رفاه و آسایش این بخش از طبقه ی کارگر برداشته شود . متأسفانه در سیستم و نظام تعریف شده ی اداری موجود ، در تمام جوانب به جای اجرای به موقع و همیاری و رهنمود به پیشبرد مصوباتی که قانون شده و یا می شوند هر چند هم ممکن است اجرای این قوانین تاریخ گذشته و در زندگی ما بی ربط باشند، اما بیشتر، سنگ انداز ی وبه فکر سوددهی و سودجویی و مجادلات بر سر سهم بری و تشکیل باندهادر مقابل هم در جهت تقسیم بودجه ی مربوطه و غیره به یک قاعده و نُرم در جامعه ی ما تبدیل شده است . طرح و یا پروژه ی بیمه کردن کارگران بخش ساختمان به استناد به ماده ی ٣۵ قانون تامین اجتماعی که در مقدمه ی بخش ١ آورده شده در ٢٦/٢/٨٩ آئیین نامه اجرایی آن به کلیه ی مراکز بیمه ای در ایران رفته و هنوز به یک نفر از مشمولین قانون فوق جواب داده نشده است! در صورتی که جدا از تصویب آیین نامه جدید، اجرای این قانون مربوط به چند دهه گذشته می باشد! اینجا برای ما کارگران احراز شده که در این پروژه نوظهور به غیر از دوندگی، پاس دادن و وعده ی توخالی در آینده و در زمان اجرا هم به جز اخاذی و ایجاد مشکلات بیشتر بر زندگیمان، چیزی به ارمغان نخواهد آورد . در اینجا لازم است خیلی مختصر به مواردی کلیدی و مهم اشاره شود تا بتوان روی آن واقعیت های موجود تمرکز نمود تا مسیر و ماهیت آن به شکلی که می تواند تاثیرات آنی در زندگی مان بگذارد، تغییر کند.
اول - اینکه این طرح نباید تنها به بخش ساختمانی اختصاص داده شود و به همین جا خاتمه یابد . چرا که بخش خدمات در کارگاه های کوچک و چند نفره از کارگاههای صنعتی و تعمیرگاههای ماشین گرفته تا کارگاهها و فروشگاه های قنادی ها و کوره پزخانه ها و مراکزی مانند این ها که بیش از ٩۵% از کارگرانش در سنین پایین و از هرگونه خدمات بیمه ای محروم می باشند، باید موردتوجه بیشتری قرار گیرند.
دوم: کلیه ی این اقشار درون طبقه ی کارگر مخصوصاً بخش ساختمانی ، خدماتی و پروژ ه های عمرانی در شهرهای کلان و صنعتی و یا مراکز استان ها از جمله تهران بیش از ٨۵ درصد از آن ها مهاجر و فصلی و خارج از آن مکان ها می باشند. طی بیش از ۴۵ سال گذشته تاکنون هر روزه در موقعیت بد و بدتر اقتصادی ، فرهنگی و بهداشتی و محل سکونت به سر برده اند. و این وضعیت مدام بازتولید و کثرت پیدا کرده است. با توجه به موقعیت اسف بار زندگی میلیون ها انسان باید با دید باز و جدیت بیشتری به قضیه پرداخت و نگاه جامعه خصوصاً طبقه ی کارگر و خانواده های کارگری را متوجه آن ساخت.
سوم : این خیل وسیع از کارگران ایران گویا قرار است هویت طبقاتی و اجتماعی شان تغییر کند و دارای امنیت و سرنوشتی به نسبت گذشته ی از دست رفته شان برخوردار باشند. پس نباید فراموش کرد که در این رابطه ٢ مسئله مهم در ساماندهی وضعیت دهشتناک و غیرانسانی در حق بخش قابل ملاحظه از طبقه ی کارگر را مدنظر نگیریم.
الف :با توجه به اشاره که در بند ٢ بطور مختصر بیان شد، بیشتر این کارگران به علت محرومیت های مضاعف و یا شرایط بد اقتصادی ،اقلیمی،از مدرسه رفتن محروم ویا در حد مبتدی بوده و فن و تخصصشان به صورت عملی یاد گرفته اند. از نظر ثوق دادن آنها به مراکز آموزشی فنی و حرفه ای و انتظار پاسخ به سوالات تئوریک یک اقدام غیر منطقی و انتظار بی جا و بی مورد از این طیف است. البته با عرض پوذش از تمام همکاران عزیزم در بخش ساختمانی قصد من جسارت ویا دست کم گرفتن این میلیونها هم سرنوشتم نبوده ، بلکه بیان آن واقعیت در زندگی عموم همه ماست. چه بسا در این بخش صد ها هزار انسان تحصیلکرده و تئوریک و کارشناس و کار دان هم مشغول کارو فعالیتند. بهرحال امیدوارم تعبیر بدی از چنین بیانی نکرده باشید
ب: سپری شدن شرایط سنی و فاصله گرفتن با مسئله مطالعه وتحقیق تئوریک، انکار ناپذیر و در عین حال اسف بار در خصوص این انسانهای شریف وزحمت کش است به دلیل شرایط شغلی یک واقعیت است.
چهارم: قرار است به این معضل و افتضاح اجتماعی پرداخته شود! به نظر می رسد، باید تمام آن مسائلی که در این راستا موقعیت انسانی این بخش خلاق از جامعه را که به این حد برده وار ، بی رمق و منفرد برده است ،بشدت وبا جدیت تمام توجه کرد. پرداختن به وضع جسمی ، فنی وتخصصی ، اجتماعی خود و خانواده هایشان که بر اثر شرایط کار طاقت فرسای ناشی از محیط کار بوده و بطور کلی موقعیت انسانی آنها را به خطر انداخته است یکی از اساسی ترین کارهای دولت و مجلس باید باشد. پس با این حال اولا باید به شکل پروژه خاص در تحولات جامعه وبصورت ضربتی و فوری به این مسئله پرداخت . دوماً هر نوع دستورالعمل دست وپاگیر وآزار دهنده ی بروکراتیک اداری و ضابطه ای که مانع این روند باشد برداشته واز گردونه ی این اقدام که آن را به فرسایش بکشاند خارج نمود . در ادامه ی این بحث نتیجه ای که می توان گرفت و به نظر قابل دسترس باشد این است که مهمترین، بهترین ومنطقی ترین گزینه پیشنهاد روش های زیر باشد.
اول اینکه طرح کذایی مذکور از نظر سیاسی ،اجتماعی ، فنی،اقتصادی وغیره دارای چه وجه مثبت و منفی باشد از باز کردن محتوای آن می گذریم و ما کارگران با نیت یک اقدام به موقع و مسئولانه به آن نگاه می کنیم .وخواهان عملی کردن آن هستیم یکی از راه کارهای عملی نمودن این پروژه این است که توسط متخصصین امور مشاغل مربوط به حرفه هایی در ساختمان و عمران به صورت پراتیکی چه در مکان هایی قابل دسترس تدارک دیده شده و چه در مراکز آموزش فنی و نظایر آن خارج از نوبت دوره های آزمون رسمی و بدون حضور درکلاس و صف کارآمو زوکارورزان این مراکز به طور مستقل اقدام عملی صورت گیرد .مبانی پرسش وپاسخ ها هم به صورت شفاهی از شرکت کنندگان به عمل آید . زمانی که چنین معضلات بی پاسخی که در جامعه موجود است ،دیگر نیاز به زمان زیاد و تهیه وتنظیم آیین نامه های دست و پاگیر و غیر منطقی نیست. خیل عظیم و میلیونی کارگران و خانواده هایشان که بیش از نیم قرن از محرومیت معیشتی ،رفاهی و با تحمل و تقبل اجحافات شرایط شغلی تحمیل شده ی سلسله مراتب نسبیت شغلی بر این بخش کارگری می گذرد. تنها راه به ثمر رساندن آن متوجه وزارت کار و امور اجتماعی ، سازمان تاًمین اجتماعی طی یک هماهنگی مسئولانه و بدون تاًخیر و کاغذ بازی اداری، فوراً کمیته های فنی بهداشت ،ایمنی محیط کار ، جهت بررسی طبقه بندی مشاغلی که ٩۵ درصد این مشاغل جزء کارهای سخت وزیان آور به حساب می آیند و فوراً شرایط بیمه شدن ،بررسی سنی کارگران این مشاغل جهت تأیید سوابق کاری برای بازنشستگی و معالجات و معاینه ی جسمی آنها در دستور قرار گیرد. همچنین با در خواست از صاحب نظران و متخصصین این مشاغل چه به صورت جمعی و ارگانی و چه به صورت فردی و خارج از آن محیط ها در خواست همکاری و شرکت در پروسه ی امتحانات را در دستور کار بگذارند . این اقدامات مستلزم توجه بیشتر از نظر تجهیز نمودن کارگاههای امتحانی در محیط های کار و ... و فضای مناسب برای استقبال از آن و ایجادانگیز ه و ساعت و روز شرکت در این امتحانات جزء ساعت کار در محیط های کارشان در نظر گرفته شود مهم وتعیین کننده خواهد بود. ضمناً در پایان امتحان هر کارگری که همزمان کار عملی و پاسخ به سؤالات شفاهی داده ، یک جزوه ی تئوریک در خصوص حرفه ی مربوطه با زبان علمی و گویا هم تحویل شخص یا اشخاص داده شود تا زمینه ی رشد و ارتقاء دانش فنی هم بر او افزوده شود. زمانی که این گونه اقداما ت در قبال زندگی انسان صورت گیرد ، قطعاً باید شاهد دگرگونی فوری و چشمگیر انسانی در جامعه هم بود. واین اقدامات باید از قبل توسط وزارت کار و سازمان تامیین اجتماعی ملزوماتش فراهم گشته باشد.
و اما چرا از طریق فرستادن افراد به شکل منفرد یا چند نفری به مراکز آموزش فنی و حرفه ای نمی تواند اقدام موفقی باشد بحث اساسی این راه کار است. برای مثال می شود به چند نمونه اشاره کرد: اول اینکه بخشی از انسان ها در جامعه که گذشته ی از دست رفته شان و یاتحمیل شدن صدها مصیبتی که گریبانگیرآنها بوده، و خود شاهد قربانی شدن این تاریخ فنا در زندگیشان هستند. و این وضع شامل تمام و یا نیمه ی عمرشان بوده ویا هست، پروسه ی مرور زمانی وکُند و غیرمسئولانه را هم پیشارویشان قرار دهید تابقیه زندگیشان را در صفهای امتحانات بگذرانند، قطعا نه اینکه هیچ دست آوردی در بهبود وضع زندگیشان نخواهد داشت، بلکه نابود کننده و بن بست هم هست !؟
این نوع کار، تکرار همان اجحافات و بی حرمتی و استثمار گذشته ی تلخ خواهد بود. همه ی ما به اندازه ی کافی متوجه سیستم اداری و نحوه ی انجام کار روزانه ی بعنوان ارباب رجوع در نظام ادارات هستیم. از پرداخت فیش آب و برق گرفته تا تایید قانونی و ساده یک برگ کاغذ برای محیط کار و اداره ی دیگر و غیره. بنابراین از طریق آموزش های این مراکز و شرکت در امتحانات. قطعاً با اخاذی و اجحافات از کارگران و بهم خوردن نظم اجتماعی، اختلال در محیط های کار ، سرخوردگی و انصراف، بن بست و درهم پاشیدگی طرح فوق و دهها مسئله ی دیگر در انتظار خواهد بود. خصوصا با علم به اینکه در هر بار رد شدن کارآموز در ثبت نام دوره دیگر که درامدزایی برای مجریان خواهد داشت. قطعا به یک بنگاه پول خوری و باج گیری نیز تبدیل خواهد شد و ...
نوشته حاضر بنابه دید واقع بینانه و ملموس از وضعیت موجود، با صراحت به سراغ درد اصلی و پیدا کردن راه علاج رفته است. کلام آخر ضمن این که توقع دارم واکنش خاصی نسبت به این نوشته نشان داده شود و مورد نقد واقع بینانه قرار گیرد تا بتوان واقعیت های زندگیمان را بیشتر پیشاروی خود وجامعه که در آن روز را بسر می بریم قرار دهیم. از طریق این راه کار اجرای چنین طرح هایی را مقدور و ممکن می دانم. و خصوصاً در زمینه ی کار در بخش عمران و سازه ها که خود مظهر تنوع خلاقیت های بیشمار و میلیون ها کارگر هم سرنوشت که شبانه روز در تلاش خلق ثروت با دست رنج خود و با هنرنمایی در سخت ترین شرایط کاری که جزء نامطمئن ترین و محروم ترین موقعیت شغلی در زیبا و آراسته نمودن محیط زندگی انسان نقش ایفا می کنند. امیدوارم توانسته باشم در این خصوص نقش کوچکی در تغییر این زندگی که خود جزئی از آن هستم، ایفا کرده باشم. ضمنا با تمام وجودم در روان و عملی کردن این طرح به عنوان کارگر متخصص در رشته ی برق حاضر به انجام کار خواهم بود.

سعید یوزی

کارگر صنعتی مراکز تولیدی،

پروژههای احداثی و سازه های عمرانی و خدماتی در ایران