به بهانه دستگیری های اخیر
در آخرین مجمع عمومی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری چه اتفاقی افتاد و چه گذشت؟
روز ٢٦ خرداد ١٣٩١، چماقداران محافظ سرمایه در ایران، به شکل مسلّحانه به مجمع عمومی ششم کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری یورش بردند و ضمن ضرب و شتم وحشیانه اعضای این کمیته، حدود ٦٠ نفر را دستگیر کردند. روز بعد، اکثر بازداشت شدگان خونین و مالین آزاد شدند، اما ٩ نفر از آنان با اسامی ریحانه انصاری، میترا همایونی، علیرضا عسگری، جلیل محمدی، سعید مرزبان، مسعولد سلیمپور، فرامرز فطرت نژاد و سیروس فتحی در زندانهای کرج و رشت در بازداشت ماندند. ٧ نفر دیگر از بازداشت شدگان نیز متعاقباً آزاد شدند و هنوز دو نفر از ایشان به نام های علیرضا عسگری و جلیل محمدّی در زندان به سر می برند. البته این اولین بار نیست که به مجمع عمومی و نشستهای کمیته هماهنگی حمله میشود؛ در آستانه اول ماه مه سال ١٣٨٨، آن زمان که غالب حسینی و عبدالله خانی از فعالین کارگری و اعضاء کمیته هماهنگی به اتهام شرکت در مراسم اول ماه مه (١١ اردیبهشت) سال ٨٧ بعد از تحمل چندین ضربه شلاق، زندانی شده بودند، اعضای کمیته هماهنگی در راستای پیوند طبقاتی و اعلام حمایت از خانواده غالب حسینی و عبدلله خانی و پافشاری بر حقانیت این که برگزاری مراسم روز جهانی کارگر، ابتدائی ترین حق کارگران و فعالین کارگری بوده، و با این باور که حمایت از دوستان کارگر زندانی جزء کوچکترین وظائف طبقاتی ما بوده و هست، در خانه غالب حسینی حضور به هم رساندند که در ساعت ١١ قبل از ظهر، محوّطه خانه غالب حسینی محاصره شد و حدود هفتاد نفر از اعضای کمیته هماهنگی را دستگیر و بازداشت کردند. بعد از آن از کلیه بازداشت شدگان فیلم، عکس و انگشت نگاری به عمل آورده شد. مآمورین با ایجاد فضای رعب و وحشت یاد آور شدند که کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری غیر قانونی است و هر گونه تجمّع در این رابطه جرم محسوب میشود. آن ها حکم کردند که باید تمامی دستگیر شدگان تعهّد کتبی بنویسند و از کمیته هماهنگی استعفا بدهند.
کلیه اعضای کمیته هماهنگی اعلام نمودند که "ما عضو کمیته هماهنگی هستیم و از این عضویت دفاع می کنیم. ما هیچ گونه تعهّدی در این رابطه نخواهیم داد. همگی ما کارگر هستیم و به عنوان فعالین کارگری وظیفه خود میدانیم که از منافع هم طبقه ای هایمان دفاع کنیم."
بعد از فشارهای متعدّد توسط مآمورین بر فعالین کمیته هماهنگی، مبنی بر دادن تعهّد و کناره گیری این فعالین از کمیته هماهنگی، کلیه اعضاء با صراحت از عضویت خود دفاع کرده و بدون هیچ گونه تعهّدی در ساعت ٥ و نیم بعد از ظهر آزاد شدند. بعدها اعضای کمیته را احضار و بازداشت کردند و تا کنون این تهدیدات و فشارها به شکل روتین ادامه داشته است. نقطه اوج تهدیدات اعضای کمیته هماهنگی در آستانه اول ماه مه امسال (سال ١٣٩١) بود. چند روز قبل از برگزاری اول ماه مه، اکثر فعالین کارگری علیالخصوص اعضای کمیته هماهنگی به صورت تلفنی از طرف اداره اطلاعات تهدید شدند و از آن ها خواسته شد که در مراسم اول ماه مه شرکت نکنند. کارگران و فعالین کارگری نیز با تشکیل "کمیته برگزاری اول ماه مه سنندج" عزم خود را جزم کرده بودند که مراسم را در سطح شهر و در بین تودههای مردم برگزار کنند. نیروهای امنیتی شهر را محاصره کرده بودند و به طور کلی شهر سنندج حالت حکومت نظامی داشت. کارگران و فعالین کارگری با بهره گیری از تجارب مبارزاتیشان، گرد هم آمدند و سر انجام نیروی کار با پلاکاردهای خود در مقابل نیروهای سرکوب سرمایه، صف آرایی کردند. محافظین سرمایه با اسلحه و باتوم و همه امکانات سرکوبشان به جنگ کارگران آمده بودند و سنگر کارگران نیز با پلاکاردهای قرمز و شعار "نان، کار، آزادی" آراسته بود؛ سنگری پر از جسارت و شهامت. در این رویارویی طبقاتی، نیروهای سرمایه نتوانستند که اول ماه مه و فریاد کارگران به جان آمده را خفه کنند. اول ماه مه در سنندج برگزار شد و کارگران با رزم طبقاتی خود برگ زرین دیگری را به تاریخ مبارزاتی جنبش اجتماعی طبقه کارگر افزودند.
محافظین سرمایه به مثابه یک مار زخمی، در صدد بودند تا حمله دیگری را سازمان دهند و انتقام اول ماه مه را از کارگران بگیرند. پنج نفر از شرکت کنندگان اول ماه مه را ابتدا دستگیر کردند که با قید وثیقه آزاد شدند؛ اما برگزاری مجمع عمومی ششم کمیته هماهنگی، فرصتی بود که محافظین سرمایه ضمن دستگیری فعالین کارگری، آن ها را وادار به استعفا و یا انحلال کمیته هماهنگی کنند. در ضمنِ حمله به مجمع عمومی کمیته هماهنگی، اگرچه پاسداران سرمایه، فعالین کارگری را وحشیانه زیر پوتینهایشان له کردند و به آن ها بی حرمتی کردند، اما این داغ لعنت خوردگان، این پیشتازان دفاع از حرمت و کرامت انسانی، همچنان با شهامت میغریدند و با جسارتی غیر قابل وصف از حقانیت خود دفاع کردند. با یورش وحشیانه حافظان سرمایه، نه کمیته هماهنگی منحل شد و نه روحیه فعالین کارگری تضعیف گردیده است. آن چه که عیان گردید، از یک طرف رذالت و حقارت سرمایهداران و از طرفی دیگر شهامت و جسارت فعالین کارگری بود.
بعد از وقوع دستگیری ها، یکی از نقدهایی که زمزمه اش مدام شنیده می شد این بود که اعضای کمیته هماهنگی با برگزاری نشست مجمع عمومی شان به این شکل باز، مرتکب افراط در علنی کاری شده اند و مانند یک سری نیروی آماتور در جنبش کارگری رفتار کرده اند که سرکوب بلافاصله آن، منطقی ترین شکل واکنش از سوی حکومت بوده است. شما در باره این مساله چطور فکر می کنید؟ آیا این نقد وارد است؟
ابتدائاً بایستی در همین جا به این نکته اشاره کنم که این نظرات، الزاماً موضع کمیته هماهنگی نیست و نظرات و مواضع کمیته از طریق سایت رسمی و اطلاعیه ها و بیانیه های رسمی مندرج در این سایت به اطلاع همگان می رسد.
در رابطه با سوالتان باید بگویم که بعد از وقوع دستگیریها دلسوزان جنبش کارگری، بلافاصله کارزاری بینالمللی در دفاع از دستگیر شدگان به راه انداختند و تمام همّ و غمشان آزادی دستگیر شدگان و حمایت قاطع از آن ها بوده است. جا دارد همین جا از همه کسانی که در این کارزار شرکت کردند، صمیمانه تشکر و قدردانی کنم. این حمایتها به طور قطع انرژی بخش و تقویت کننده است و باید با قدرت هر چه بیشتر آن را به پیش برد. در کنار این، تحلیل و بررسی این واقعه کاملاً لازم و ضروری است. بررسی نقاط ضعف و قوت هر حرکتی به پویایی و پیشبرد امر مبارزاتی کمک میکند؛ باید فعالین کارگری به این موضوع از جوانب مختلف بپردازند تا هزینههای پرداخت شده کمتر شوند. برای نمونه اگر مجمع عمومی کمیته هماهنگی در کردستان برگزار میشد، آیا با توجه به شرایط حاکم در کردستان، این حمله وحشیانه صورت میگرفت یا نه؟! اما صرفاً نباید به این اتکا کرد که "افراط در علنی کاری" باعث حمله وحشیانه محافظین سرمایه به مجمع عمومی کمیته هماهنگی شده است. این دیدگاه کاملاً شناخته شده، نشان از یک نگرش خاصی دارد که نقد و ابراز نگرانی اش را باید در جای دیگری جستجو کرد. از طرف دیگر برخی با بهانه قرار دادن عناوینی چون موازنه قوا، فرا نرسیدن زمان قطعی مبارزه و... نقش ترمز، ساکت کننده و محدود کننده جنبش رادیکال کارگران را بازی می کنند. این ها دقیقاً همان کسانی هستند که می خواهند طبقه کارگر را به دنباله رو سیاسی و اقتصادی اصلاح طلبان و فرمیست ها بدل کنند.
پر واضح است که کمیته هماهنگی از روز اول تشکیل خود، مبنای کار را بر فعالیت علنی قرار داده است به این دلیل ساده که ایجاد تشکّل کارگری حق مسّلم و انسانی همه کارگران چه در ایران و چه در کشورهای دیگر است. بیانیه اعلام موجودیت کمیته هماهنگی در اردیبهشت ١٣٨٣ مویّد همین امر است. در این بیانیه ضمن اشاره به حق انسانی کارگران در ایجاد تشکلهای خود ساخته کارگری، بر پذیرفته شدن مقاوله نامه های ٧٨ و ٧٩ سازمان جهانی کار از سوی دولت وقت ایران نیز انگشت گذاشته شده است. کمیته هماهنگی بر این باور است که ایجاد تشکّل واقعی کارگران جز در شرایط علنی ممکن نیست . پس از تشکیل کمیته و کسب تجربه در این خصوص، مشخص شد که اين شكل از فعالیت، هزینه های خاص خود را دارد و نظام سرمایه داری هرگز در مقابل مبارزه و فعالیت کارگران ساکت نخواهد نشست. از بدو تشکیل کمیته هماهنگی تا به امروز ده ها فعال کارگری عضو این کمیته دستگیر و زندانی شدهاند و حتی چند تن از اعضای این کمیته به جرم شرکت در مراسم اول ماه مه شلاق خورده اند. در آبان ماه سال ٨٦، کارگران نیشکر هفت تپه، نامه ای به مدیر کل کارخوزستان نوشته و خواستار تشکیل سندیکا شدند. سپس بیش از ٢۵٠٠ کارگر نامه درخواست اعضای هیات موسس را امضا کردند ولی بلافاصله چند روز پس از این درخواست افرادی که نامشان در درخواست به اداره کار به عنوان هیات موسس ذکر شده بود توسط وزارت اطلاعات بازداشت شدند. می خواهم بگویم که کار علنی در عین این که دارای هزینه های این چنینی است، دارای دستاوردها و نتایج گران قیمتی نیز هست. اگر بخواهیم به جزئیات این دستاوردها بپردازیم می توان به جا افتادن دو تشکّل کارگری در شرکت واحد و نیشکر هفت تپه اشاره کنیم . نتيجه آن بود كه علی رغم دستگیری و اخراج کارگران فعاّل اين واحدها ، توانستند این آگاهی عظیم را در بین کارگران آن جا ایجاد کند که آماده باشند تا در فرصت های بعدی تشكل علنی خود را برپا سازند.
کمیته هماهنگی نیز ضمن پذیرش این هزینهها در طول حیات خود توانسته است خدمات ارزشمندی را انجام دهد؛ از بالا رفتن دستمزدها در کوره پز خانه ها و بیمه کارگران آن واحدها گرفته تا انعکاس خبر مبارزات کارگران مراکز و واحدهای مختلف، بازگشت به کار کارگران غرب بافت کرمانشاه، به نتیجه رسیدن بحث بازنشستگی کارگران شاهو سنندج، برجسته و مطرح کردن قتل عام کارگران خاتون آباد کرمان در اذهان مردم و کارگران، کمک به اعتراضات و دریافت دستمزدهای معوقه کارگران یخچال سازی لرستان و ده ها دست آورد دیگر...
واضح است که این دستاوردها هرگز با کار غیر علنی و مخفی به دست نمی آمدند. از همه مهم تر کار علنی این فرصت را به کارگران داد تا در فضایی باز با همدیگر کار جمعی را تجربه نمایند و مرز کار با جریانات رفرمیستی و ضد سرمایه داری را در محیطی کاملا شفاف عملی سازند. در طول این پروسه زمانی جریانات و اشخاصی که تنها به دادن شعار بسنده کردند، در میدان مبارزه عملی و علنی نشان دادند که چیزی در چنته ندارند و خود مصداق فرقه های کوچک بدون سازمان در دل طبقه کارگرند.
البته این که کمیته هماهنگی فعالیت خود را در چارچوب علنی تعریف کرده به معنی مخالفت با و ضدّیت با اشکال دیگر فعالیت نیست. مسأله بر سر این است که فعالین کارگری در چارچوب علنی، یک سری محدودیت ها دارند و یک سری امکانات و امتیازات. کمیته هماهنگی بر اساس اهمیت استفاده از این امتیازات و امکانات در شرایط کنونی جنبش طبقه کارگر تشکیل شده و فعالیت می کند.
انتقاد دیگری که از سوی برخی فعالین جنبش کارگری مطرح شد این بود که ارائه درخواست سالن و محلّ اجتماع برای برگزاری نشست مجمع عمومی که از سوی کمیته هماهنگی به وزارت تعاون داده شده است، یک عمل رفرمیستی است. چرا که یا تغییری در اساسنامه کمیته هماهنگی به وقوع پیوسته که منجر به این تغییر ماهیت در کمیته گردیده که توسط جمهوری اسلامی و وزارت تعاون و کار و رفاه اجتماعی اش قابل پذیرش اش می کند، یا این کمیته معتقد است در جمهوری اسلامی گشایشی ایجاد شده که کمیته هماهنگی را با همین وضعیتی که دارد می پذیرد. لطفاً در مورد این درخواست و علت ارائه آن به وزارت تعاون و کار توضیح دهید؟
رفرمیسم یک مُهر یا برچسب نیست که بتوان به هر فرد یا جریان کارگری و سیاسی چسباند. این رویکرد دارای ویژگی هایی است که در مناسبات اقتصادی و سیاسی سرمایه داری معنی می دهد. در جنبش کارگری رفرمیسم دقیقاً در مقابل مبارزه ضد سرمایه داری قرار می گیرد. از درون این تقابل است که هر دو واژه معنی عملی می دهد. رفرمیسم در واقع آن بخش از جنبش کارگری است که منشاء سیه روزی طبقه را در سرمایه داری و مناسباتش نمی بیند و بنابراین سعی دارد تا با در نظر گرفتن این منشاء به مبارزه بپردازد و با اين رويكرد خواست های روزمره ی زحمتکشان را محقّق کند . رفرمیست ها سعی دارند تا با ایجاد وحفظ تشکل های کارگریِ صرفاً صنفی و چانه زنی با کارفرمایان این خواست های کارگران را در یک حالت بالانس و در هوا نگه دارند. مبارزه ی رفرمیست ها صرفا اقتصادی است و اگر هم به سیاست می پردازد در معادلات سیاسی جایگاهی برای "حق تعیین سرنوشت کارگران " در نظر نمی گیرند . رفرمیست ها اغلب به "سندیکالیسم " یعنی مبارزه محدود صنفی باور دارند و مخالف ارتقای مبارزه اقتصادی کارگران به سطح رادیکال و علیه کل نظام سرمایه داری اند . با توضیحات بالا می توان دریافت که رفرمیسم علاوه بر جناح راست درون جنبش کارگری، آن گرایشی است که با بهانه قرار دادن عناوینی از قبیل "افراط در علنی کاری" نقش ترمز ، ساکت کننده و محدود کننده جنبش رادیکال کارگران را بازی می کند، این را در واقع باید رفرمیسم نامید.
من در سوال قبلی مختصراً توضیح دادم که مبارزه علنی در یک شرایط خفقان مستلزم چه ابزارهایی است. این خود به سبک کار و شناخت بسترها برمیگردد. سبک کار به معنی روش فعالیت جنبش کارگری، روش سازماندهی و متشکّل کردن کارگران.
یکی از روش های متشکل کردن کارگران در واحد هایی که تجربه ی کار جمعی ندارند، برپایی جمع های خانوادگی و تفریحی است. رفتن به گلگشت و مسافرت های جمعی در روز های تعطیل در دل طبیعت ویا بر پایی میهمانی های هفتگی و یا حتی برپایی سفره های اشتراکی غذا در کار (حتی یک روز در ماه) از جمله کارهایی است که کارکنان یک واحد را به هم نزدیک کرده و وارد یک کار جمعی می کند. کارگرانی که تا دیروز در استقلال مالی کامل از هم به سر می بردند، امروز در ایجاد یک سفره ی غذا، تدارک یک سفره خوراكی و تفریحی با همدیگر، وارد یک کار اقتصادی جمعی می شوند. این ها خود یک روحیه کار جمعی را به وجود می آورد و هم پیش زمینه ی ایجاد صندوق های کارگری و یا به وجود آمدن گروه های خود جوش ورزشی کارگران خواهد شد. کارگران عضو در این فعالیت ها در طول کار جمعی و مشترک ضمن شناخت هم و درک ضرورت کار جمعی درطول یک روند زمانی به سادگی می توانند آماده ی ایجاد یک تشکل کارگری شوند.
گاهی بروز یک اعتصاب کارگری باعث آمادگی زمینه های ذهنی می شود تا کارگران به این نتیجه برسند که حالا بهترین زمان برای متشکّل شدن است؛ زیرا اعتصاب مذبور، قدرت آن ها را به صورت عملی به خودشان نشان داده است. ایجاد تعاونی های مصرف و حتی شرکت دراتحادیه های کارگری از پیش موجود درون واحد، باعث آشنایی کارگران با هم و ایجاد مباحث ضروری کارگران در رابطه با ایجاد تشکل های مستقل خواهد بود. ارتقای سطح آگاهی کارگران بخشی از سطح کار است. تا زمانی که کارگران خودشان، سرمایه داری، جامعه شان و تاریخ جنبش طبقه شان را نشناسند، نمی توانند مبارزه شان را گسترده تر نمایند؛ نمی توانند در برابر نیرنگ ها و حیله های کار فرمایان و سرمایه داران مقاومت کنند، و هرگز قادر نخواهند شد یک تشکّل ماندگار با رویکرد ضد سرمایه داری را به وجود آورند. از این رو استفاده از تمامی ظرفیتهای قانونی برای ایجاد یک تشکل کارگری و یا سازمان دادن کارگران برای گرفتن حقوق معوقه، طی نمودن مسیر سنگلاخ برای دستیابی به خواست ها و مطالباتشان و یا هر عرصه دیگری در جهت ارتقاء وضعیت معیشتی کارگران ضروری است. برای نمونه، کارگران خباز در شهر سقز با استفاده از همان امکانات قانونی توانستند انجمن صنفی کارگران خباز شهر سقز را تشکیل دهند و متعاقباً اول ماه مهها را از محافل به شهرها برگرداندند و این سرآغاز برگزاری مراسم اول ماه مه در سطح سراسری شد. یا همان طور که قبلا اشاره شد، کارگران هفت تپه نیز ضمن استفاده از این ظرفیت قانونی، تشکل خود را به دولت تحمیل کردند. فراموش نکنیم که ما برای هر کاری که انجام میدهیم و یا هر حرفی که میزنیم باید حساب پس بدهیم. ما همیشه در بازجوییهای خود از کمیته هماهنگی به عنوان یک تشکّل علنی دفاع کردهایم و آنها مرتبا ما را زیر فشار قرار دادهاند که کمیته هماهنگی یک تشکّل رسمی نیست. ما هم در بازجوییهای خود به آن ها گفتهایم که اگر تشکّل ما رسمیت ندارد و ثبت شده نیست، لطفا آن را ثبت کنید. طبیعی است که دولت چنین کاری را نخواهد کرد و ما نیز هیچ توهّمی نسبت به این موضوع نداریم. اگر بهانه دولت برای قلع و قمع ما، عدم ثبت تشکلمان است، ما هم به آنها فشار میآوریم تا تشکل ما را ثبت کنند. این یک مبارزه عینی و رودر رو است و در این مبارزه تشکّل کمیته هماهنگی، به عنوان ابزار فشار طبقه بر دولت عمل می کند. این نه تغییر ماهیت دولت است و نه تغییر مواضع ما. همان طور که کارگران در دهه شصت توانستند یک قانون کار غیر اسلامی را به دولت اسلامی تحمیل کنند؛ همان طور که کارگران هفت تپه، شرکت واحد و کارگران سقز توانستند موجودیت تشکل خود را به دولت تحمیل کنند؛ باید در هر شرایطی تلاش کرد که ایجاد تشکل را به دولت تحمیل کرد و حتی فشار آورد تا در قانون کارش، ایجاد تشکلهای کارگری را به رسمیت بشناسد. طبیعی است که در غیاب این فشارها و این نوع از مبارزات، کارفرمایان و محافظانشان تلاش میکنند تا جزئیترین خواست های کارگران را بی پاسخ بگذارند و قانون کار را به دلخواه خود اصلاح کنند و دستمزدها را تعیین کنند. هر درجه از این تحولات به مبارزات روزمره طبقه کارگر بستگی دارد. بایستی این گرایش را در جنبش طبقه کارگر تضعیف کرد که سعی می کند هر درجه ولو اندکی از بهبود و ایجاد رفرم در زندگی و معیشت کارگران را تحقیر کند. اگر قرار باشد کارگران تا آن جدال قطعی و نهایی علیه سرمایه داری، مبارزات روزمره خود را به بهانه رفرمیستی بودن تعطیل کنند، دیگر حتی باید دست از کار کردن هم بکشند و از گرسنگی خود و خانواده هایشان بمیرند! چون با این استدلال که برخی با چپ روی طرح می کنند، حتی کارکردن کارگران و کارمزدی که در چارچوب سرمایه داری و منافع سرمایه داران انجام می دهند، رفرمیستی و سازشکارانه است! شکّی در ابلهانه بودن این استدلال نیست و نیازی به توضیح بیشتر ندارد که حتی چند ریال اضافه شدن به دستمزد کارگران و چند دقیقه کاسته شدن از ساعت کاری شان، اهمیتی انکار ناپذیر دارد. چه برسد به تشکل های علنی که ناچاراً در چارچوب نظام سرمایه داری و تنگنای قوانین اش تشکیل می شود، اما به اتحاد و سازمان یافتن طبقه کارگر یاری می رساند و این مهم ترین دلیل برای ضرورت ایجاد چنین تشکل هایی است.
بسیار خوب، درباره نامه اخیر کمیته هماهنگی به قوّه قضاییه چه می گویید؟ حتماً دیده و شنیده اید که این نامه در میان فعالین کارگری بحث انگیز شده است و موافقین و مخالفینی دارد. منتقدین بر این نظر هستند که این نامه یک راست روی از جانب کمیته هماهنگی محسوب می شود و با خط مشی حاکم بر این کمیته طی سال های اخیر همخوانی ندارد. منتقدین به استناد ارجاعاتی که در نامه به مفاد قانون اساسی و برخی بندهای مقاوله نامه سازمان جهانی کار صورت گرفته، این عمل را رفرمیستی، غیرقابل توجیه و راست روانه خوانده اند. در این باره چه توضیحی دارید؟
درباره برخی نقدها به این نامه من چیزهایی شنیده ام، اما ظاهراً انتقادات بسته به محافل کوچک خارج کشوری است و هنوز بحثهایشان را مکتوب و علنی نکردهاند. این منتقدین در خارج از گود جنبش کارگری ایران هستند و پایشان روی زمین سفت فعالیت در چارچوب حاکمیت سرمایهداری در ایران نیست. با وصف این، جای خوشحالی است اگر این دوستان لطف کنند بحث هایشان را شفاف و به طور علنی مطرح نمایند، و در این صورت به طور قطع پاسخ سیاسی مناسبی خواهند گرفت. کسانی که در ایران زندگی میکنند و به طور روزمره تحت فشار دستگاه های امنیتی و قضایی هستند، شفاهی و کتبی احضار می شوند، از کار اخراج می شوند، بازداشت می شوند و حکم زندان می گیرند و به زندان می روند و بیرون می آیند و باز به فعالیت ادامه می دهند، می فهمند که فعالیت در این وضعیت چه ملزوماتی دارد. به این جمله در نامه سرگشاده نگاه کنید. آنجا که می گوید اجازه ایجاد تشکّل نمی دهند تا بتوانند اخراج کنند و غیره. واقعیت اینست که هرگونه شل شدن سرکوب و اجازه دادن به ایجاد تشکل، می تواند مرگ حاکمیت سرمایهداری را به همراه آورد. حکومت پهلوی در سال ٥٦ کمی سرکوب را شل کرد و می دانیم چه بر سرش آمد. طبیعی است که سرکوب شدت بیشتری خواهد گرفت و مبارزات کارگری پر هزینهتر از قبل خواهد شد. در این شرایط استفاده از کلیه ظرفیتها و امکانات قانونی الزامی است. کارگران خباز شهر سقز در سال ١٣٧٣ بر اساس مفاد موجود در قانون کار توانستند "انجمن صنفی کارگران خباز" را تشکیل دهند و با استفاده از این امکان قانونی توانستند در فاصله کوتاهی مراسمهای اول ماه مه را به شکل علنی و در بین تودههای مردم برگزار کنند که خود سرآغاز یک دور دیگر از مبارزات جنبش طبقه کارگر در ایران شد. همان موقع نیز عدهایی انتقاد میگرفتند و انجمن صنفی کارگران خباز سقز را دولتی و فعالین کارگری را مشکوک قلمداد میکردند. دورنما و افق مبارزات جنبش طبقه کارگر و نیز پیشروی در این زمینه نیازمند تاکتیکها و ابتکارات بادوام است. هر قدم پیشروی در مبارزات روزمره، در گرو سنجیدگی و پختگی سیاسی است که دستاوردهای بزرگ اما کم هزینهایی را به دنبال داشته باشد.
کمیته هماهنگی همان طور که از فعالیتهایش پیداست تلاش دارد تا به ایجاد تشکلهای کارگری کمک کند. همان طور که پیشتر نیز اشاره کردم، کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، یک کمیته علنی فعالین کارگری است و دستور کاریش نیز مشخص است: کمک به ایجاد تشکل های مستقل و توده ای کارگران. هرکس الفبای فعالیت در جنبش کارگری را بلد باشد و فعالیت را زیر سایه حاکمیت سرمایهداری ایران تجربه کرده باشد نیک میداند که ایجاد تشکل های کارگری به خودی خود الغا کننده مناسبات سرمایه دارانه و از بین برنده سیستم موجود نیست و برای این کار انواع دیگری از تشکلهای سیاسی طبقه کارگر مورد نیاز است. برخی از منتقدین در کشورهای اروپایی و امریکایی به این افتخار میکنند که خود عضو سندیکاها و اتحادیه های کارگری زرد و بورژوایی هستند و این در حالی است که همه می دانیم این اتحادیهها تا چه حد ابزار دست دولت های سرمایه داری هستند. زمانی که محمود صالحی در سخنرانی خود در پاریس، به نقد اتحادیهها پرداخت، این منتقدین همه سرگیجه گرفتند و به هاج و واج افتادند. حالا ظاهرا فرصت را غنیمت شمرده و در حالی که عضو اتحادیههای دست راستی اروپا و امریکا هستند، به کمیته هماهنگی ایراد می گیرند که چرا به چند مادّه قانونی اشاره کرده و به قوّه قضاییه نامه نوشته است! بنابراین این دوستان بایستی اول تناقضات گفتار و کردار خود را حل کنند و بعد بیایند سروقت فعالین کارگری که قطعاً بهتر از ایشان مصالح و سیاست های مناسب به حال کمیته را تشخیص می دهند. این دوستان در چارچوب قوانین سرمایه داری کشورهایشان،عضو اتحادیه های دست نشانده دولت های امپریالیستی هستند، و ما را بابت یک نامه که هیچ عجز و ناتوانی در آن مشهود نیست و کاملاً از موضع قدرت و مستحکم خطاب به مسئولین دولتی نوشته مواخذه می کنند! واقعیت قضیه این است که این نقدها، بیشتر از این که به حال جنبش کارگری مفید باشد، باعث خنده و تعجب فعالین و کارگرانی است که در این شرایط سخت کار می کنند. این نامه، در ادامه همان نامه اسفندماه به وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی برای در اختیار قرار دادن مکانی مناسب جهت برگزاری مجمع عمومی کمیته هماهنگی است و از همان سیاست تحمیل تشکل علنی به سرمایهداران و محافظانشان پیروی می کند. این سیاست کاملا قابل دفاع و اینقدر عملی، بدیهی و روشن است که نیاز به بازگویی بیشتر ندارد و تکرار حرف های قبلی می شود.
کمیته هماهنگی بعد از این دستگیری ها در چه وضعیتی قرار خواهد گرفت؟ به لحاظ کیفی چه تاثیری بر روند فعالیت هایش خواهد داشت؟ بر مشی و سبک کار کمیته چه تاثیری می گذارد؟ از آینده کمیته اندکی بگویید؟
این دستگیریها در واقع دو هدف را تعقیب میکرد: اول این که با ایجاد رعب و وحشت، کمیته هماهنگی را منحل کنند و کلیه اعضا یا لاجرم بخشی از آن ها را وادار کنند که از کمیته استعفا دهند. دوم این که، حمله به مجمع عمومی کمیته هماهنگی هشداری بود برای طبقه کارگر و فعالین کارگری. بر این اساس محافظین سرمایه می خواستند بار دیگر نشان دهند که هر تجمّعی با سرکوب روبرو خواهد شد. اما نکته جالب اینجاست که حمله به مجمع عمومی کمیته هماهنگی و جسارت و شهامت غیر قابل وصفی که اعضای این کمیته از خود نشان دادند، نتیجه حمله سبعانه پوتین پوشان محافظ سرمایه را معکوس کرد. دفاع قاطع از کمیته هماهنگی و حقاّنیت اهداف آن، نه تنها تعرض محافظان سرمایه را خنثی کرد، بلکه کمیته هماهنگی را چه در داخل و چه در سطح بینالمللی شناساند. دوم این که انسجام بیشتری را به کارکرد و فعالیتهای کمیته بخشید و آن را وارد فاز دیگری از فعالیت نمود. کارزار بینالمللی، اتحاد و همبستگی طبقاتی نیز کمک کرد که کمیته در موقعیت بهتری از قبل قرار بگیرد. به طور حتم کارگران و فعالین کارگری بیشتری به عضویت کمیته در خواهند آمد و کمیته وظایف بیشتری بر دوشش قرار خواهد گرفت.
نکته آخر این که، سرمایه داری در ایران دچار فراز و نشیب هایی شده که از یک سو نوعی عدم امنیّت سرمایه گذاری آن را تهدید می کند و از سوی دیگر به شدّت تلاش دارد تا با استفاده از تکنولوژی و پیشرفت های علمی و صنعتیِ روز، پا به پای سرمایه داری جهانی رقابت کند. تناقض موجود درکل ساختار نظام سرمایه داری ایران این فراز و نشیب ها را رقم می زند. وزنه ی سنگین سرمایه داری مالی و تجاری مهمترین عامل این تناقض است.
سرمایه مالی و تجاری نه قصد رشد و تولید سرمایه داری به شکل امروزی را دارد و نه قصد پیوستن به بازار های خارجی را – این درحالی که سرمایه جهانی، هم از شکل فیزیکی خارج شده است و شکل مجازی یافته و هم قصد یک دست کردن بازارها و درکل جهان را دارد، تشکیل "اتحادیه اروپا"، به وجود آمدن "گروه کشورهای 1+5 "، 8G و 20G، شکل گیری کشورهای "پیمان ا.س.آ.ن" و ... همه نشان از روند یک دست شدن اتحادیه های عظیم سرمایه داری دارد. سرمایه داری خصوصی در ایران هیچ راهی جز پیوستن به روند جهانی سازی ندارد، هرچند که بخش زیادی ازسرمایه داران و مراکز تولیدی شان در این پروسه حذف و نابود خواهند شد .
بنابراین سرمایه داری در ایران تلاش خواهد کرد تا برای هماهنگ شدن با این روند جهانی برخورد خود را با طبقه کارگر تغییر دهد. یعنی همان روشی را در پیش گیرد که دیگر بخش های سرمایه داری پیش گرفته اند. ورای این واقعیت، سرمایهداری ایران دچار یک بحران عمیق سیاسی- اقتصادی است. در دل این بحران مبارزه طبقاتی هم شکل دیگری به خود خواهد گرفت و نیروی کار وسیع تری را به میدان مبارزه خواهد آورد. کمیته هماهنگی نیز در جهت خدمت به این امر مبارزاتی قدم بر خواهد داشت و مصمّم است تا برنامههای خود را در راستای کمک به متشکل کردن طبقه کارگر به پیش برد.
از این که در این وضعیت ویژه پاسخگوی سوالات ما بودید، از شما سپاسگزاریم. در فرصت های آتی، با طرح سوالات دیگری که پیش روی جنبش طبقه کارگر و فعالین آن است، باز با شما و دیگر همکارانتان گفتگو خواهیم کرد.
ممنون از شما و به امید پیروزی.