افق روشن
www.ofros.com

مصاحبه مجله آرش با محمد اشرفی در رابطه با جنبش کارگری


محمد اشرفی                                                                                               شنبه ٢١ اردیبهشت ۱۳۹٢

جواب به سوالهای در رابطه با جنبش کارگری مصاحبه محمد اشرفی با آخرین شماره مجله آرش در سال ۱۳۹۱
------------------------------------------
پاسخ‌های محمد اشرفی
پاسخ اول:

ترس کارگران به این دلیل نیست که از مبارزه و یا کشته شدن می ترسند بلکه به این دلیل است که افقی برای مبارزه خود نمی بینند و خود را تنها و کوچک و پراکنده، دشمن را یکپارچه و بزرگ می بینند ، به خواسته ها و قدرت خود ایمان ندارند .
تحت فشارهای مداوم و طولانی شدن عدم خروج از بن بست ،جنبش کارگری بیشتر به سمت مشکلات درونی سیر می کند، این بسیار خطرناک است بخشهایی از جنبش کارگری علی رغم وجود شرایط گسترده اعتراض به سکوت وادار شده است بخشهایی نیز به شدت سرکوب شده و تقریبا" متلاشی شده اند بخشهای نرم آن تحت فشارهای زیاد به سمت سازش ناخواسته هدایت شده است و با مسائل سیاسی رفرمیستی خود را مشغول کرده است، بخشهایی نیز برای پیدا کردن راه خروج مجبور به مجادله میان خود شده اند، همه اینها نشانی از گسترش پراکندگی، تفرقه بیشتر وبن بست است، اینها حاصل دو موضوع به هم پیوسته است ١- وجود فشار شدید و شرایط عینی انقلاب ٢- نبود ابزار هدایت انقلاب(حزب) جهت مقابله و هدایت جنبش به سمت حرکتهای ارتقا یابنده انقلابی است، با توجه به شرایط ایران همیشه این طور بوده که اول سازمان سیاسی طبقه ساخته می شود و سپس تحت فشار آن به حاکمیت ، حاکمیت مجبور به پذیرش سازمانهای توده ای طبقه می شود در این مورد بسیار تأخیر شده است، باید پس از اوج گیری اعتراضات جدید که هر لحظه زمان آن نزدیک تر می شود در انتظار یک نظام فاشیستی دیگر با شدت بیشتر و حتی توده گیرتر باشیم و این خیانت از جانب پیشروان طبقه کارگر هرگز قابل گذشت و بخشش نخواهد بود.
متشکل شدن طبقه کارگر مقدم بر هر مطالبه دیگری است طی تاریخ 100 ساله مبارزات کارگری در ایران و کشورهایی مانند آن مشخص شده است که طبقه کارگر هرگز نمی تواند و نتوانسته بدون داشتن حزب خود تشکل توده ای خود را بسازد و اگر مواردی نیز ساخته شده است بدلیل نبود حزب نتوانسته آنها را حفظ نماید. وضعیت تشکل های فعلی مانند سندیکای واحد و هفت تپه بعنوان سازمانهای توده ای کارگران و کمیته های پیگیری ، هماهنگی ، اتحادیه آزاد کارگران و... بعنوان نمونه تشکل های فعالین کارگری اثبات کننده این موضوع هستند
بدلیل نبود پشتیبان حقیقی در میدان پراتیکی مبارزه از سندیکا های فوق تنها شکلی باقی مانده است ، کمیته پیگیری زمین گیر شده ، کمیته هماهنگی برای حفظ خود به ورطه مجازی و خبر رسانی و مشکلات درونی کشیده شده و اتحادیه آزاد کارگران هر روز بیشتر در ماهیت مسلط قانون گرایی و علنی گرایی بدون اینکه خود بخواهد به کپی برابر اصل خانه کارگر تبدیل می گردد.همه این تشکل های نمونه وار به دلیل نبود سازمان سیاسی طبقه کارگر اجبارا" مسیرهای گفته شده را طی می کنند.برای اینکه طبقه کارگر بتواند مطالبات ریز و درشت خود را بدست آورد باید در دو شکل سیاسی و توده ای متشکل شود طبقه کارگر بدون متشکل شدن در حزب خود امکان ندارد بتواند تشکلهای توده ای خود را تشکیل داده و حفظ نماید با تکیه بر موارد بالا نبود سازمانها توده ای کارگران و وضعیت سندیکا ها و دیگر تشکل های موجود نشان می دهد که تشکیلات های موجود هیچ کدام حزب طبقه کارگر نیستند. با توجه به مقدمه فوق به سئوال چنین باید پاسخ داد که ترس طبقه کارگر و تقلیل مبارزات کارگران از اعتراضات و اعتصابات به طومار، به خاطر نداشتن افق روشنی از آینده است، افق مورد نظر را فقط حزب می تواند امکان پذیر نماید . بنابراین نبود حزب در مورد مستولی شدن ترس بر کارگران دلیل اصلی است، یعنی اگر بخواهیم ترس را از بین ببریم ، اعتماد به نفس به کارگران بدهیم ، آنها را به آگاهی های لازم برسانیم ، آنها را متشکل نمائیم و آنها را آماده تسخیر قدرت نماییم و....همگی از کانال متشکل شدن انقلابیون و پیشروان طبقه کارگر در حزب طبقه خواهد بود و تا زمانی که چنین نشود نه تنها مبارزات کارگران هر روز ضیف تر خواهد شد، حتی اگر بر اثر بحرانها ی موجود و فشارهای مختلف بر جمهوری اسلامی محیط و عرصه آنقدر باز شود که کارگران بتوانند تک تک یا میلیونی اعتراض نمایند و در میادین و کارخانه ها پرچم سرخ به دست گرفته شعارهای کمونیستی بدهند و حتی بتوانند کارخانه ها را تحت کنترل در آورند و... مانند همانهایی که اکنون در اسپانیا ، پرتغال ، ایتالیا و... انجام می دهند باز هم به مطالبات خود نخواهند رسید و در نهایت همه چیز را به سرمایه داری واگذار خواهند کرد، نتیجه می گیریم تنها راه پیروزی طبقه کارگر متشکل شدن است و با توجه به شرایط ایران حداقل این است که تا زمانی که کارگران پیشرو وانقلابی اقدام به متشکل شدن در سازمان سیاسی طبقاتی با گرایش مارکسیستی- لنینیستی نکنند امکان سازمان یابی و سازماندهی سراسری کارگران ممکن نخواهد شد، این گفته به شهادت تاریخ اثبات شده است، در نتیجه وظیفه عاجل امروز ما به صورت زیر فرمول بندی می شود :
برای اینکه ترس نداشته باشند و از عقب نشینی جلوگیری کرده و دفاع را به حمله تبدیل نمایید باید از نظر آگاهی طبقاتی آموزش ببیند، آماده تسخیر قدرت شوند. برای اینکه طبقه کارگر برای تسخیر قدرت آماده شود باید دارای دو شکل تشکل با پیوند ارگانیک باشد و برای اینکه بتواند تشکل توده ای داشته باشد باید به صورت سیاسی - توده ای همزمان متشکل شود، برای اینکه بتواند در سازمان سیاسی متشکل شود باید با انحرافات، بخصوص انحرافات ضد حزبی ، ضد تشکل یابی مبارزه کند که فعلا" مبارزه با انحلال طلبی مقدم بر مبارزه با هر انحراف دیگر است .
فلاکت و فروپاشی اقتصادی می تواند یک فاکتور برای رشد و شدت یابی مبارزات باشد اما به تنهایی نمی تواند کارگران را برای مبارزه مهیا کند یعنی اگر این فاکتور تنها باشد نه تنها باعث رشد مبارزه و امکان پیروزی طبقه کارگر نمی گردد بلکه باعث عقب نشینی بیشتر طبقه از جهت پراتیک و آگاهی طبقاتی می شود (مانند حالا) و حتی باعث رشد و گسترش فاشیسم می شود همچنین اگر این فاکتور تنها باشد می تواند باعث راحتتر عبور کردن سرمایه داری از بحرانها شود در واقع در چنین شرایطی طبقه کارگر دچار پراکندگی و رقابت درونی بیشتری می گردد که دسته های بسیار زیاد کارگری در دشمنی با منافع طبقاتی خود مستقیم و غیر مستقیم به خدمت جناح های مختلف سرمایه داری در می آیند. ظهور فاشیسم شانس بسیار زیادی در چنین شرایطی دارد، انتظار افزایش اعتراضات با توجه به گسترش بحرانها بستگی به دارایی های طبقه کارگر دارد یعنی درست است که زمینه اعتراض بر اثر گسترش دامنه بحرانها وجود دارد اما این زمینه برای امکان پذیر کردن اعتراضات نیاز به چند پارامتر دیگر دارد از جمله حدی از آگاهی طبقاتی ، وجود تشکل های توده ای و وجود سازمان سیاسی کارگران ، اینها فعلا" در ایران وجود ندارد . در شرایط عینی کنونی نه تنها امکان گسترش اعتراضات وجود دارد بلکه امکان پیروزی انقلاب کارگری نیز وجود دارد اما در صورتی ممکن می شوند که ابزارها و ملزومات مورد نیاز خود را داشته باشند با توجه به اینکه شرایط عینی آماده است اما به دلیل عدم وجود شرایط ذهنی نمی توان از شرایط عینی سود برد. جالب است توجه کنیم همین بحرانهای موجود در ایران با درجات متفاوتی در یونان ، اسپانیا ، پرتغال ، ایتالیا و... وجود دارد اما می بینیم که در ایران با گسترش بحرانها اعتراضها کم می شود و تقلیل می یابند در اسپانیا اعتراضها با گسترش بحرانها افزایش یافته اما در آنجا نیز تبدیل به انقلاب نمی شود با گسترش بحرانها در برخی از کشورها اعتراضات خیابانی بیشتر از اعتراضات کارگری در کارخانجات است، کارکرد بحران ها در ایران سه برابر بیشتر از آمریکا و اروپا است چون بخشی از بحرانهای اروپا و آمریکا از طریق زیر گروه بودن اقتصاد ایران به ایران انتقال می یابد همچنین بحرانهای خود جمهوری اسلامی نیز مزید بر آن بحرانهای انتقالی است، بحرانهای حاصل از تحریم نیز اضافه می گردد حال می بینیم وجود سه برابر بحران نه تنها باعث سه برابر شدن اعتراضا ت نشده بلکه رو به کمتر شد هست، عامل چیست؟تحلیل تفاوتها و اثرات و تاثیرپذیری اینها و پیدا کردن علل تفاوت به ما یاد داده و ثابت می کنند که جدا از زمینه های عینی که با بحرانها آماده تر می شوند چیزمکملی بسیار مهم دیگری لازم است .تاریخ ثابت کرده است که بدون تشکیلات سیاسی دقیقا" حزب، طبقه کارگر هرگز نمی تواند خود را برای ادامه مبارزه و عبور از سرمایه داری آماده نماید .
در ایجاد ودامن زدن به ترس کارگران و دست به عصا کردن آنها در مطالبات خود موارد بسیاری دخیل هستند اما آنچه به صورت ریشه ای و همه جانبه عمل می کند تغییر سیستماتیک روابط میان اشتغال و بیکاری است، که آگاهانه و نقشمند از طرف سرمایه داری اجرا میگردد، سرمایه داری توانسته است طی ٧٠ الی ٨٠ سال اخیر به صورت برنامه ریزی شده ( که امکان اجرایی این برنامه ریزی به افول قدرت اجتماعی طبقه کارگر از جهت ذهنیت انقلابی و افزایش تحمل اندیشه های سرمایه داری و ستم پذیری از طرف کارگران و نمایش شکست ناپذیری نظام سرمایه برطبقه کارگر است ) اشتغال دائم را به اشتغال سیال و به طبع بیکاری محدود را به بیکارهای بلند مدت، سیال و پنهان و گسترده تبدیل نماید. می دانیم که میان بیکاری و اشتغال رابطه معکوس وجود دارد. این نقشمند بودن گسترش اشتغال سیال و تغییر مداوم اشتغال و بیکاری برای هر فرد در زمانهای متناوب و بسیار کوتاه که هر چه به جلو می رویم فرکانس انتقال اشتغال به بیکاری و بعضا" برعکس به صورت اپیدمی کوتاه تر و کوتاه تر می شود و ترس از آن است که زمان اشتغال که اکنون به 1سال ، 6 ماه یا 3 ماه ، حتی موقت بدون تاریخ تقلیل یافته آنقدر گسترش یافته به اشتغال روزانه تبدیل گردد، یعنی اینکه برای کارگران وارد شدن به یک کار در صبح و تسویه در عصر همان روز به موضوع عادی تبدیل شود در چنین سیستمی اعتراض جایی ندارد، تمامی مطالباتی که برای کار مدت دار می تواند معنا پیدا کند در کار سیال کوتاه مدت ممکن نخواهد بود و حتی مطالبه آن برای خود کارگران از منظر فکری نیز نامعقول خواهد شد یعنی ساختار فکری تغییر خواهد کرد که در حوزه تغییر این ساختار فکری بسیاری از مطالبات از لیست مطالبه حذف می گردند. حتی اتحاد و متشکل شدن به معنای واقعی امکان خود را از دست می دهد، کارگری که قرار است بر مبنای نظام اشتغال سیال سه ماه یا موقت بدون تاریخ یعنی کمتر از سه ماه کارکند با هیچ منطقی نمی تواند قانع شود که تشکل محل کار خود را با بقیه کارگران تشکیل بدهد. پارامترهای بسیار در این موضوع دخیل هستند که همه آنها در یک سر فصل می گنجند، آن هم نبود سازمان سیاسی طبقه کارگر است، البته سازمان سیاسی مورد نظرفقط و فقط در صورت داشتن گرایش مارکسیست - لنینیستی می تواند جواب گوی چنین نیازی باشد وقتی بحران حاکمیت در زوایای مختلف آن شدیدتر می گردد ضرورتا" نبرد و مبارزه میان کار و سرمایه به نقاط تعیین تکلیف نزدیک تر می شوند و هر چه به ان نقطه عطف نزدیکتر می شویم ضرورتا" سر کوب شدیتر می گردد و به جای می رسد که به قول شاهرخ زمانی در خط الرأس بکش تا زنده بمانی قرار می گیرد و اکنون وضعیت سرمایه داری جمهوری اسلامی در حوالی چنین وضعیتی است درمقابل چنین سرکوبی جنبش کارگری فقط دو راه پیش رو دارد یا باید به شدت ، سرعت و قدرت مبارزه اش متناسب با پی آمد های بحران بیافزاید برای این کار نیاز به حزب واقعی طبقه کارگر دارد، در صورت نداشتن ابزار های لازم مجبور می شود راه دو م که تسلیم شدن تدریجی است را انتخاب نماید . طی ده سال گذشته جنبش کارگری علی رغم افت و خیز های خود همین مسیر را پیموده است تمامی ابزار های موجودش و تئوری های ناقص و من در آوردی پرستش کنندگان خود به خودیسم را بکار برده است و همگی ثابت کردند به درد مبارزه موجود نمی خورند نتیجه و تاثیر عملی و اثباتی این مبارزه خود به خودی و خود جوش و تئوری های من در آوردی یا کلیشه ای عاریتی امروز عملا" با عقب نشینی آرام آرام جنبش کارگری و متناسب با افزایش شدت سر کوب در مقابل دشمن است وضعیت کنونی جنبش کارگری بخصوص تمام آبرو و حثیت قانون گرایان و علنی گرایان ، جنبشی ها ، خود به خودیسم ها و تحزب گریزان ، انحلال طلبان در مجموع تمامی مخالفان لنینیسم را بر باد داده است.
شکی در این نیست که اگر حزب طبقه کارگر وجود داشت هرگز کارگران مجبور نمی شدند به جای اعتصاب ، تظاهرات ، راه پیمایی ، تجمع ، محاصره مجلس ، کنترل کارخانه و سنگر بندی و تسخیر قدرت دست به جمع آوری طومار بزنند .و تازه وقتی دشمن برخی از مسئولین جمع آوری امضا را احضار می کند اگر حزب طبقه کارگر وجود داشته باشد اولا" که دشمن نمی توانست انها را احضار کند،اگرهم احضار نماید انها با تکیه به قدرت حزب طبقه کارگر مجبور نمی شوند تابع قانون شوند و به دنبال ان مجبورا" اعلام کنند که تا پایان انتخابات اعلام تجمع نخواهیم کرد، این ها زمانی نیرو های رادیکال جنبش کارگری بودند که اکنون در فضای نبود حزب هم از جهت تئوریک تسلیم شده اند و هم از جهت عملی تابعیت قانون را بدون اعلام علنی پذیرفتند. این یعنی عقب نیشنی سال به سال و ماه به ماه که در آینده روز به روز خواهد شد در صورتی اگر حزب واقعی طبقه کارگر وجود داشت این فعالین رادیکال را هم از جهت صبر انقلابی، هم از جهت آموزش های تئوریک ، هم از جهت سازمان یابی و سازمان دهی و امکانات سراسری شدن پشتیبانی می کرد، و هم با قد علم کردن در مقابل جمهوری اسلامی از جهت اعتماد بنفس و داشتن پشتیبان قوی حمایت می کرد. من این دوستان را از نزدیک می شناسم اگر نوشته ها و حرف های 5 سال قبل انها را با حرف های امروز شان مقایسه کنید پی به عقب نشینی سال به سالشان خواهید برد آنها در جریان مستقیم مبارزه قرار دارند و هر روز مجبور می شوند مطالباتشان را تقلیل بدهند تا شاید کمی بدست بیاورند این رفقا چاره ی ندارند یا باید لجبازی کنند و به حاشیه پرتاب شوند که مثلا" رادیکالیزم بی ثمر خود را حفظ کنند یا در جریان سیلاب بی دفاع به قانون گرایی نزدیک تر و نزدیکتر شوند تا به شکل جدیدی از خانه کارگر تبدیل شوند این ها همه تاثیرات منفی نبود حزب و افکار تحزب گریزی است اگر می گویم شکل جدیدی از خانه کارگر دلایل محکمی دارم شما نوشته ها و سخنرانی های ده سال گذشته محجوب ، صادقی و دیگر افراد خانه کارگر را نت برداری کنید و همچین از نوشته ها و گفته های مسئولین جمع آوری طومارها نیز نت برداری کنید خواهید دید که ماهیتا" یکی هستند و بی افقی و بی عملی را بیان می کنند منتها آنها(خانه کارگریها) رسما" قانونی هستند ولی اینها رسما" غیر قانونی. محجوب دهها سخنرانی دارد که مثلا" می گوید کارگران در مقابل تغییر قانون کاریا عدم افزایش دستمزدها یا انجماد دستمزدها ساکت نخواهند بود و حال همین مفهوم درجای جای نوشته ها و مصاحبه های رفقایمان بارها از روی نا امیدی و حتی با اگاهی به اینکه کاری نمی توانند به پیش ببرند تکرار می شود این مفهوم برای محجوب یعنی تضمین حاکمیت جمهوری اسلامی اما برای رفقای ما یعنی بن بست و در جا زدن، این رفقا چاره ای ندارند رادیکالیزم روی هوا نمی تواند باشد باید امکانات رادیکالیزم را بوجود آورد برای جنبش کارگری ایران اکنون امکان و زمینه پیش برد رادیکالیزم به ساخته شدن حزب طبقه کارگر بستگی دارد در غیر این صورن فعالین رادیکال هر روز بیشتر در قانون و علنی گرایی و رفرمیست فرو خواهد رفت باید حزبی ساخته شود تا با اعمال هژمونی و اتوریته طبقاتی خود سیر روند کنونی را تغییر جهت بدهد انگاه خواهیم دید که کارگران و سازمان دهندگان انها به جای جمع آوری طومار، اعتصاب و تظاهرات سازمان دهی می کنند. از این گفته یک نتیجه دیگر نیز می گیرم و ان این است که سازمانها و احزاب موجود مانع رشد جنبش سوسیالیستی و جنبش کارگری هستند و مانع به هم پیوستن این دو جنبش می باشند بنا براین باید انها را به لیدر هایشان واگذار کرده و اقدام به تشکیل حزب واقعی طبقه کارگر نمود.راه دیگری وجود ندارد.

پاسخ دوم و سوم:
طبقه کارگر برای کسب مطالبات ریز و درشت خود نیاز به سازمان سیاسی جهت بر قراری ارتباط ارگانیک میان بخش های مختلف طبقه و مبارزات سراسری کارگران و ... دارد، در همین حال نیاز به سازمانهای توده ای جهت مبارزه برای کسب مطالبات روز مره و آماده کردن کارگر در جهت اعمال قدرت طبقاتی است، معلمان، پرستاران، رفتگران، بیکاران، کارگران حمل و نقل و... همگی بخش هایی از طبقه کارگر هستند،که باید در محل کار و زندگی در اشکال مختلف سازمانهای توده‌ای کارگری فراخور میزان سطح آگاهی خود متشکل شوند. نوع تشکل را میزان آگاهی افراد تعیین می کند که آگاهترین کارگران ضمن شرکت در اتحادیه‌ها، سندیکاها، انجمن‌ها، شوراها، باید در حزب طبقه متشکل گردند، در شرایط خاص امروزی به دلیل نبود حزب طبقه کارگر که باعث شده سازمان‌های توده‌ای کارگران امکان تشکیل، یا پس از تشکیل امکان ادامه نداشته باشند رسالت تاریخی و مسئولیت ضروری فعالین انقلابی تشکیل هسته‌ها و کمیته های مخفی و انقلابی است، هر گونه بهانه و کوتاهی در این مورد از طرف کارگران آگاه و سوسیالیست‌ها خیانت به طبقه کارگر است. اینجا لازم است برخی خصوصیات لازم جهت تشکیل کمیته‌ها و هسته‌ها را بیان کنم : هر انسان مبارز و انقلابی و البته بخصوص کمونیست ها در هرعمل، یا بحث و فعالیت علمی لازم است موارد زیر را قبل از هر چیزی روشن کند تا به صورت علمی به موضوع پرداخته شود، در واقع دانستن و مشخص کردن جواب موارد زیر به ما می گوید که چه باید کرد.
١- مشخصا" از عمل یا فعالیت خود چه هدفی داریم (چه می‌خواهیم بدست آوریم؟)
٢- برای رسیدن به هدف مشخص خود به چه چیز های نیاز داریم ؟
٣- در حال حاضر نسبت به هدف مورد نظر در چه وضعیتی قرار داریم ؟
۴- برای رسیدن به هدف فوق از کجا یا از چه چیزی شروع کنیم ؟
۵- اگر لوازم مورد نیاز برای شروع آماده نیستند باید آنها را بسازیم یا بدست آوریم.
٦- پس از مشخص کردن پنج مورد بالا می توانیم افراد ی را که اصولا" با ما همفکر هستند بعنوان هم رزم دعوت به همکاری کرده شروع به فعالیت سازمان یافته نماییم.
همرزمان ما نباید خصوصیات فردی زیر را داشته باشند :
١- منظم نیستند.
٢- کسانی که شما را نقد نمی‌کنند نمی‌توانند افراد چندان مورد اعتماد در حد کادرهای انقلابی باشند.
٣- کسانی که در مقابل نقد رنجیده خاطر می‌شوند یا مقابل نقد غیر علمی بر خورد کرده و گارد می‌گیرند.
۴- کسانی که مشکل شخصیتی دارند و دوست دارند مورد تعریف و تجمید قرار بگیرند ، معروف و مشهور شوند یا به دنبال مطرح شدن نامشان هستند
۵- کسانی که شجاعت انجام کارهای عملی یا شجاعت بیان نظرات خود را ندارند
٦- کسانی که در اعلام نظرات خود و انتقال نظر دیگر رفقا حتی نظر رفقای مخالف صداقت ندارند.
٧- کسانی که فدا کار نیستند.
٨- کسانی که جسور نیستند ( در زمان های خاص جسارت به خرج نمی دهند ).
٩- کسانی که رو راست نیستند وبرای شفاف و حل کردن اصولی و علمی اختلافات تلاش نمی کنند و می خواهند اختلافات را پنهان نمایند یا اجازه اظهار نظر را از خود و دیگران سلب می کنند
١٠- کسانی که برای کسب آگاهی تلاش نمی کنند.
١١- کسانی که وقت شناس نیستند
١٢- کسانی که راز دار نیستند، در فعالیت انقلابی راز داری یکی از مهمترین خصایص است.
١٣- کسانی که در دیدن، شنیدن و درک کردن و بیان و توصیف دقت زیاد ندارند.
١۴- کسانی که مسئولیت پذیری و حس پاسحگویی ندارند.
١۵- کسانی که توان و سرعت بالای در تجزیه و تحلیل و تصمیم گیری ندارند.
١٦ - کسانی که افکار سوسیالیستی را قبول ندارند.
١٧ - کسانی که پایبند به اصول و پلاتفرم نیستند.
اول برای همرزمی کسانی را باید انتخاب کرد که در ١٧ مورد بالا امتیاز خوبی کسب کرده باشند، مثلا" موارد زیر به طور صد در صد تعیین کننده هستند، رازداری ، صداقت، منظم بودن، وقت شناسی، نقد پذیری، پایبندی به اصول،مسئولیت پذیری، نداشتن مشکل شخصیتی و... برای ردیف دوم همرزمان باید کسانی را انتخاب کرد که برخی یا حتی بسیاری از حسن های ١٧ گانه را ندارند ولی امکان کسب، پرورش، ساخته شدن، آموزش دیدن، عادت کردن را دارند. از انتخاب بقیه برای باید دوری کرد تشکیلات دوری کرد چون کار کردن روی انها فعلا" برای ما صرف نمی کند.

پاسخ چهارم:
مبارزه طبقاتی کارگران از دو بخش اقتصادی و سیاسی جدایی ناپذیر تشکیل می شود که در برخی شرایط مبارزه اقتصادی شاخص تر است و در شرایطی نیز بخش سیاسی شاخصتر می گردد ولی در هیچ زمانی فی نفسه اقتصادی یا سیاسی تنها نیست مبارزه اقتصادی طبقه کارگر در واقع بخش بورژوازی مبارزات طبقاتی کارگران است تا زمانی که در محدوده اقتصادی مهار شود و به بخش سیاسی رشد نکند پراکنده ، قسمت به قسمت ، با رقابت داخلی ،طبقه ی در خود، زائده ای از جناح های مختلف سرمایه داری بوده و در جا خواهد زد، اما به محض ارتقا تا سطوح بالایی از مبارزات سیاسی در جهت بر چیدن بساط سرمایه داری گام بر خواهد داشت، باید روشن کرد که طبقه کارگر می تواند مبارزه اقتصادی خالص داشته باشد ولی مبارزه خالص سیاسی نمی تواند داشته باشد یعنی مبارزه سیاسی بدون وجود پایه های مبارزاتی قوی اقتصادی برای طبقه کارگر معنا ندارد.موضوع در رابطه با ایران خاص تر است چرا که حتی مبارزه اقتصادی طبقه کارگر در ایران از همان نقطه صفر شروع به سمت سیاسی حرکت می کند و با هیچ وسیله نمی توان از سیاسی شدن آن جلوگیری کرد. تمامی جنبش های اجتماعی برای کسب مطالبات خود نیاز به حمایت جنبش کارگری دارند و جنبش کارگری نیز بدون استفاده از نیروی جنبش ها دیگر نمی تواند با حریف مبارزه کند جنبش زنان در این رابطه سر آمد بقیه جنبش های اجتماعی است و این جایگاه به خاطر این است که زنان در ایران گرفتار استثمار مضاعف هستند و اگر طبقه کارگر به مطالبات زنان توجه نکند نه تنها زنان به خواسته هایشان نخواهند رسید بلکه طبقه کارگر نیز هرگز به انقلاب دست نخواهد یافت یعنی اینکه جنبش زنان یکی از پایه های مهم انقلابی آتی در ایران خواهند بود اما این گفته را نباید با آن انحراف گرایشی که می گوید انقلاب آتی انقلاب زنانه است اشتباه گرفت گفته اینکه انقلاب آتی انقلاب زنانه است یک بحث کاملا" انحرافی است که در مبارزه طبقاتی اخلال ایجاد می کند و البته مربوط به طیف هایی است که دل در گرو انقلابات اهدایی سرمایه داری و انقلابات مخملی دارند، سرمایه داری می تواند با تغییر جمهوری اسلامی بدون اینکه مشکلی برای خود ایجاد کند همه ی خواسته های زنان را که مربوط به موجودیت جمهوری اسلامی است بدهد.این یعنی انقلاب زنانه را تقدیم کرده باشد، اما سر مایه داری هر گز نمی تواند مطالبات کارگری را بدهد نتیجه می گیریم چیزی که سرمایه داری در اشکال مختلف خود می تواند بدهد نمی تواند انقلاب محسوب شود.

پاسخ پنجم:
فعالین طبقه کارگر در عمده ترین سر فصل تقسیماتی خود به دو دسته تقسیم می گردند، عبارتند از فعالینی که اعتقاد دارند کارگران برای مبارزه با سرمایه داری باید مسلح به حزب باشند و فعالینی که اعتقاد دارند حزبیت دشمن کارگران است با این توضیح سر فصل بحث را به صورت زیر نام گزاری می کنم :

خلع سلاح کارگران
موضوع حزب طبقه کارگر را باید از زوایای مختلف بررسی کرد از جمله:
١- ضرورت وجود حزب
٢- ماهیت و فرم حزب
٣- گرایش و سبک کار حزب
٤- باز ده و محصول موجودیت حزب
۵- خطرات احتمالی از موجودیت حزب
٦- اثرات منفی نبود حزب
٧- قدمت بحث و مجادله در رابطه با حزب
٨- انواع انحرافات در مخالفت با حزب
٩- رابطه حزب با مقوله های مختلف اجتماعی
١٠- بستر و روش ساخت حزب
١٢- ...
برای درک بهتر موضوع مثال های از علوم مختلف طرح می کنم:
اصل علمی در مارکسیسم است که می گوید، سرمایه داری پس از رسیدن به حاکمیت گورکن خود را (طبقه کارگر را)با دست خویش ایجاد می کند، این اصل کاملا" درست است اما فعالین و گرایشات بسیاری با درک ناقص از این اصل علمی، انحرافی را تشکیل داده اند. پیروان انحراف فوق که اشکال مختلفی دارند و با درجات متفاوتی دنبال رو و دچار خود به خودیسم هستند، احزاب ، سازمانها ، گروه ها و محافل متنوعی را تشکیل داده اند و حتی منفردین بسیاری نیز در این انحراف بسر می برند ، پیروان انحراف فوق با تکیه بر چنین گفته علمی از بردن اگاهی به درون طبقه خود داری کرده و با تبلیغات مسموم کننده ای مانع دیگر نیروها نیز می شوند این منحرفین از یک طرف به یک اصل علمی تکیه می کنند و با بهانه ی تابعیت از اصل فوق با تمامی اصول علمی مربوطه ی دیگر مخالفت کرده کمک حال ادامه وضعیت موجود می شوند، و مانع طبقه کارگر در جهت آماده شدن برای تسخیر قدرت می شوند..
پیروان این گرایش انحرافی توانایی بر قراری ارتباط علمی میان اصول مختلف علوم مربوطه را ندارند به مثال های زیر توجه کنید : (مثال ها برای درک بهتر موضوع از قوانین ساده فیزیکی، به پیچیده اجتماعی که به صورت روند تکاملی پشتیبانی می کنند انتخاب شده اند.)
١- شئی انتقال یافته به یک ارتفاع بر اثر نیروی وارد شده بر آن دارای انرژی پتانسیل سقوط است اما برای تبدیل انرژی پتانسیل به انرژی جنبشی نیاز به عاملی برای حذف مانع سقوط داریم.
٢- در علم ژنتیک هر ژنی عامل ارث خاصی است اما هر گاه شرایط مناسب برای بروز عاملیت وجود داشته باشد آن ژن صفت غالب به خود می گیرد. شرایط مناسب به عوامل مختلف بستگی دارد.
٣- انسانها دارای استعداد هنرپیشه شدن، پزشک، خلبان ، ورزش کار، دانشمند و مخترع و غیره هستند، در علوم اجتماعی ثابت شده تا زمانی که شرایط پرورش استعداد ها برای انسان مورد نظر یا انساهای دیگر مهیا نباشد استعداد های فوق به بالفعل تبدیل نخواهند شد.
نبرد طبقاتی و نیروهای فعال اجتماعی از این اصل مستثنا نیستند، علی رغم اینکه حاکمیت سرمایه داری باعث شده کارگران استعداد ضد سرمایه داری داشته باشند اما برای بالفعل کردن این استعداد نیاز به اجرایی کردن علوم دیگرداریم تا شرایط لازم را آماده نمایند.یک استعداد نهفته فقط زمانی کار کرد خود را ارایه می دهد که شرایط محیطی ، هماهنگی ارگانیک اعضاء ، عوامل مختلف سازنده آینده ، ابزارهای مورد نیاز که اگاهانه و نقشمند انتخاب شده باشند، دارای هارمونی محیطی، سیال و ارتقاع یابنده باشند تا بتوانند برآیند نیروهای کنشگر را، جهت مقابله با نیروهای مانع، یک دست و همسو نمایند. نگاه به سرمایه داری بر این مبنا که کار سرمایه داری فقط ایجاد دشمن خود است یک دید تنگ نظرانه، کوتاه و محدود است ، سرمایه داری در کنار ایجاد اجتناب ناپذیر دشمن خود صدها و هزاران روش، سیستم و ابزار جهت مقابله با دشمن ایجادی خود به صورت آگاهانه و نقشمند تولید و باز تولید می کند، اگر برای مقابله و خنثی سازی ابزار ها و روش های آگاهانه و موانع سرمایه داری از ابزارهای علمی، بخصوص حزب خاص طبقه کارگر استفاده نکنیم طبقه کارگر هرگز فرصت بالفعل کردن استعداد ضد سرمایه داری خود را بدست نخواهد آورد.
موضوع حزب یک بحث ریشه ای است، حاصل بودن یا نبودن حزب، ممکن شدن یا نشدن کسب مجموعه مطالبات طبقه کارگر است .همچنین نوع و ساختار، مستحکم و استوار بودن حزب، یا شل و ول بودن حزب را هدف از تشکیل آن مشخص می کند . مبارزه و مقابله با حاکمیتی دارای سیستم نیاز به روند و روش و ابزارهای متناسب جهت عبور از آن سیستم است بنابراین مبارزه با حاکمیت سیستماتیک نمی تواند روند سیستماتیک نداشته باشد. نبود حزب دو کارکرد منفی را تولید و باز تولید می کند : ١- به دلیل نبود حزب، کارگران علی رغم وجود شرایط عینی از نظر ذهنی اعتقاد و ایمان به تسخیر قدرت ندارند یعنی کمونیست ها و سوسیالیست ها در غالب حزب رسالت تاریخی خود را انجام ندادند.
٢- با وجود اعتراضات انقلابی به خاطر نبود حزب سازماندهی سراسری و سیاسی ممکن نمی شود.
با توجه به دو مورد فوق مشخص می شود که سرمایه داری با چه دقتی دست روی نقطه حساس گذاشته و توانسته است بخش بزرگی از نیروهای طبقه کارگررا به سود خود هدایت کند.
ابزار و اصول پایه ای انقلاب مورد نیاز طبقه کارگر را فقط باید بر مبنای توانایی آنها در ممکن کردن نابودی سرمایه داری و برقراری حاکمیت کارگری سنجید، یعنی قبول یا رد ابزار و اصولی که انقلاب را می تواند به پیروزی برساند، ملاک و معیار مشخص کننده جای افراد در صف انقلاب یا مقابل انقلاب خواهند بود.
طیف های انحرافی تابع درجاتی از خود به خودیسم هستند وجود حزب به عنوان ابزار آماده سازی طبقه در جهت تسخیر قدرت تنها شرط اصلی و پایه ای نیست بلکه چگونگی و نوع ساختار حزب نیز دراصولی بودن آن تعیین کننده است، معیار و ملاک‌های تشخیص انقلابی یا غیر انقلابی بودن افراد و تشکیلات ها اول قبول یا رد حزب، دوم قبول یا رد مارکسیست – لنینیست بودن گرایش آن است. دو دلیل برای اثبات گفته بالا وجود دارد:
١- روند تاریخی پیروزی و شکست های طبقه کارگر
٢- بررسی عامل عدم پیروزی سه طیف گرایشات انحرافی مخالف حزب(ثابت شده است که بدون حزب، طبقه کارگرعلی رغم فداکاری، از جان گذشتگی و قیام‌های بسیار گسترده نمی تواند از سرمایه داری چه از جهت ذهنی و چه از نظرعینی عبور کرده و حکومت کارگری را تشکیل دهد، گرایشاتی که طبقه کارگر را در نبرد سرنوشت ساز نسبت به سازمان یافتگی در مقابل دشمن کاملا" سازمان یافته، خلع سلاح می کنند در خدمت سرمایه داری هستند.)
طیف اول گرایشاتی که حزب را در کلیت خود نمی پذیرند، دومین طیف گرایشاتی هستند که اصول لنینیستی حزب طبقه کارگر را قبول نمی کنند علی رغم اینکه این طیف در اصل لازم بودن ابزاری حزب را قبول دارند این طیف با تحمیل خود به طبقه و عدم انجام وظایف انقلابی خویش مانع تشکیل حزب واقعی می شوند. سومین طیف گرایشاتی هستند که اعتقاد به داشتن حزب برای اماده سازی طبقه در جهت تسخیر قدرت دارند، احزاب و تشکیلاتهای موجود را بعنوان حزب طبقه کارگر قبول ندارند اما در ایجاد حزب علی رغم آماده بودن شرایط و پایه های لازم نه تنها اقدام به برقراری نمی کنند بلکه صبر وانتظار نا محدودی بر طبقه تحمیل می نمایند. یکی از نقاط مشترک سه طیف تابع خود به خودیسم در واقع ضد لنینیسم بودن است.

مخالفت گرایشات انحلال طلب با ایجاد حزب
ممکن است قسمتی از این بخش تکراری باشد ولی ضرورت نگاه به موضوع حزب از زوایای مختلف تکرار فوق را اجتناب ناپذیر می کند بنابراین در نگاه نقادانه به انحلال طلبی سه طیف بالا در ردیف انحلال طلبان که عمده ترین سر فصل انحرافی زمان کنونی است قرار می گیرند، اکنون انحلال طلبی به پنج طیف تقسیم می گردد : ١- طیفی که با حزب طبقه کارگر مخالف است و حزب را فرقه و دشمن طبقه کارگر می داند.
٢- طیفی که تشکیلاتهای غیر انقلابی را حزب طبقه کارگر قلمداد می کند.
٣- طیفی که تشکیل حزب را به آینده نامعلوم موکول می کند.
۴- طیفی که می خواهند حزب را پس از پیروزی انقلاب و قبل از پایان نبرد طبقاتی منحل کند.
۵- مجموعه تحزب گریزی که متاسفانه به دلیل نبود حزب به صورت توده گیر در میان طبقه کارگر به صورت اپیدمی ظهور یافته است، این مشکل بیشترین ضربه را به مبارزات و سازمان یافتگی طبقه کارگر می زند.و البته انواع قبلی باعث هرچه گسترده تر شدن این نوع می شود.
٦- مورد قانونی،علنی گرایی و انحلال حزب موجود، بدلیل بالفعل نبودن آن فعلا" موضوعیت ندارد.
تا زمانی که نیروهای انقلابی در نقد به این طیفهای انحلال طلب غلبه نکنند امکان پیروزی کارگران بر سرمایه داری ممکن نخواهد شد.
موضوع حاکمیت حزب به جای طبقه پس از انقلاب اکتبر علی رغم اینکه یک انحراف بسیار بارز است و علی رغم اینکه بعد ازهرانقلابی ممکن است این اتفاق رخ بدهد، بنابراین موضوع حاکمیت حزب به جای طبقه برای اشکال مختلف انحلال طلبی یک بهانه است، چون اسلاف انحلال طلبان امروزی قبل از شکست حکومت کارگری و حتی قبل از پیروزی اکتبر در اشکال گوناگون وجود داشتند.
حاکمیت حزب به جای طبقه یک انحراف است، ولی برای حل این مشکل پاک کردن صورت مسئله( یعنی حذف حزب) یعنی خلع سلاح طبقه در مقابل دشمن، راه حل کارگری نیست طی 90 سال گذشته این نوع خلع سلاح بارها به سود سرمایه داری صورت گرفته است، انحلال طلبان با توجه به شواهد و نمونه های تاریخی دشمنی با کارگران ، هنوز انحلال طلبی را دنبال می کنند، در واقع با حذف حزب امکان تسخیر قدرت را حذف می کنند، همچنین با حذف حزب پس از پیروزی قیام و برقراری حکومت کارگری امکان ادامه حاکمیت طبقه کارگر را حذف می کنند و امکان برگشت سرمایه داری را درست زمانی که هنوز طبقات به صورت کاملا" جدی درگیر مبارزه طبقاتی هستند تقویت می کنند، دراین مورد موضوع بسیار مهم این است، که تمامی پنج طیف انحلال طلب به طور اشکار و پنهان مخالف لنینیسم هستند.

استفاده از برهان خلف در جهت اثبات اصولی بودن لنینیسم
یکی از راههای اثبات عدم وجود حزب این است که از طریق برهان خلف ثابت کنیم آنچه که انحلال طلبان با آن مخالفت می کنند می تواند اصول اصلی حزب باشد یعنی حزب باید لنینیستی باشد، در حال حاضر حزبی با گرایش لنینیستی موجود نیست در نتیجه حزب طبقه کارگر وجود ندارد، تا هرآنچه که انحلال طلبان از آن ترس دارند بتواند ممکن کند، البته لازم به توضیح است که برخی از انحلال طلبان وانمود می کنند که مخالف لنینیسم نیستند مشت انها را با بررسی اصول اعتقادی لنینیسم در مورد حزب می توان باز کرد یا اینکه برخی از آنها در انتظار ممکن شدن شرایط تشکیل حزب می مانند و برای ممکن شدن شرایط دست به کاری نمی زنند در حالی که این انتظار مخالف لنینیسم است یا برخی که می خواهند پس از برقراری حکومت کارگری حزب را منحل کنند در حالی که نبرد طبقاتی تمام نشده این نیز مخالف لنینیسم است یا احزاب و تشکیلاتهای که موجود هستند بدون رعایت اصول لنینیسم در رابطه با ساختار حزبی، آموزش طبقه ، بکار بردن تحلیل مشخص از شرایط مشخص دشمنی خود را با لنینیسم نشان می دهند.

مقایسه اثرات نبود حزب در آمریکا ، اروپا و ایران !!!
در ایران سازمان توده ای وجود ندارد اعتراض کم است – در آمریکا میزانی از سازماندهی عمومی وجود دارد اعتراضات به شکل کمتر طبقاتی دیده می شود در اروپا سازمانهای توده ای وابسته اما با وابستگی کمتری نسبت به امریکا وجود دارند بنابراین اعتراضات گسترده ادامه دار و بیشتر به شکل طبقاتی دیده می شوند. اما با این وجود نه در اروپا نه در ایران و نه در امریکا حرکتی یا حتی حرفی برای تسخیر قدرت وجود ندارد، چرا؟ در حالی که زمینه و شرایط عینی وجود دارد، چون درهیچ کدام از آنها ابزار واقعی طبقه کارگر(حزب) برای تسخیر قدرت وجود دارد. اگر در امریکا حزب طبقه کارگر وجود داشت می توانست اعتراض ملقمه ای را به اعتراضات طبقاتی و حتی حرکت به سمت تسخیر قدرت تبدیل نماید. اگر دراروپا چنین حزبی وجود داشت ما باید در حال حاضر شاهد جنگ مسلمانه طبقاتی بودم، چرا که هم اکنون معدنچیان اسپانیا با سلاح های ابتدایی نبرد می کنند یعنی زمینه سنگر بندی و استفاده از سلاح های واقعا" جنگی وجود دارد تنها حزب لازم است که بتواند چنین نبردی را به نیاز روز تبدیل کرده و جنگ داخلی را برای تسخیر قدرت پیش ببرد. حال اگر در ایران سازمانهای توده ای و سازمان سیاسی کارگران وجود داشت به جرأت می توان گفت اکنون جمهوری اسلامی سرنگون شده بود و برای تثبیت حاکمیت طبقه کارگر با دشمنان متفاوت داخلی و بیرونی در حال نبرد مسلحانه بودیم. پس می توان نتیجه گرفت امکان استفاده از شرایط عینی انقلاب بستگی به وجود یا عدم وجود سازمانهای توده ای و سیاسی طبقه کارگردارند، هم چنین امکان گسترش دامنه مبارزات تا درجات بالاتر بستگی به میزان درجات سازمانیابی ، تشکل پذیری بخصوص تحزب یابی دارد یعنی همان اگاهی طبقاتی یا بطورمختصر و مفید بستگی به شرایط ذهنی انقلاب دارد. شک ندارم اگر در ایران حزب واقعی طبقه کارگر وجود داشت ما امروز در صنایع مانند، خود رو سازی، ذوب آهن و نورد، نفت و پتروشیمی، نساجی و معادن و... سنگر بندی کرده و کارگران به جای امضای طومار سلاح در دست با خدم و حشم سرمایه داری جنگ مسلحانه می کردند. این میزان اشتراک در رابطه با موضوع حزب نقطه ی دیگری را به ما گوزد می کند : طبقه کارگر جهانی زندانی طبقه جهانی سرمایه داری است و زندان آن یک جهان است که به بندها و سالنهای مختلف به نام مناطق و بلوک ها و کشورها تقسیم شده اند اولین چیزیکه به ما گوشزد می شود اینکه هرگز یک بند و یا یک سالن نمی تواند جدا و بدون حمایت و همبستگی با سالن ها و بندهای دیگر خواسته اش را به دست آورد دومین موضوع که باید مورد توجه واقع شود اینکه نمی توان دست روی دست گذاشت و منتظر شد که همگی اهالی بندها و سالنها با هم حرکت آزادیخواهی را شروع کنند، سومین موضوع مطرح اینکه وقتی در درون یک کشور به صورت خود به خودی و حتی توسط سازمانهای توده ای همبستگی طبقاتی، سراسری و سیاسی شدن ممکن نمی شود بلکه به ابزاری دارای اصول و یلاتفرم آگاهانه و نقشمندی به نام حزب نیاز است این نیاز در سطح جهانی هزاران بار بیشتر احساس می شود.پس باید حزب طبقه کارگر ضمن مارکسیست - لنینیست بودن خصلت انترناسیونالیستی بسیار شاخصی داشته باشد.

برخی از کلمات رمز دشمنی با حزب
سرمایه داری توانسته تعدادی کلمه رمز وارد مبارزات فعالین طبقه کارگر نماید که برخی از انها عبارتند از:
١- فرقه گرایی
٢- مستقل و آزاد
٣- ...
با توجه به اینکه در این موضوع نمی توان به آنها پرداخت اما به دلیل اهمیت تحزب یابی و دشمنی ها با آن به هر کدام در حد طرح موضوع می پردازم برخی هستند می خواهند مارکس را در مقابل لنین قرار بدهند و برخی از نوشته های مارکس را می آورند و می خواهند ثابت کنند که مارکس مخالف تحزب یابی بود،تحزب یابی و لنینیسم را فرقه گرایی می دانند، دهها روش سفسطه به کارمی برند، اما مارکس آنقدر در این رابطه شفاف کار کرده است که امکان ندارد او و لنین را مقابل هم قرار داد. این گرایشات انحرافی درکی از دیالکیتک ندارند و همه چیز را با سکون و متافیزیکی می بینند نمی توانند درک کنند که لنین مکمل مارکس بوده است و در جاهایی که مارکس هنوز به دلیل نرسیدن زمانش نتوانست تئوری کاملی ارایه دهد نظریات مارکس را غنا و تکامل بخشید واز طرفی لنینیسم تاریخا" ثابت کرد که وقتی در درون طبقه کارگر(که بیرون از طبقه نمی تواند وجود داشته باشد) و همرزم ان باشد طبقه کارگر می تواند تسخیر قدرت کند و بقیه گرایشات و همه ی آنهایی که برای دشمنی و مخالفت دست به دامن مارکس هستند و برای مخالفت با نیمه مکمل مارکس از مارکس سواستفاده می کنند نیز طی ١٠٠ سال نتوانستند کاری که لنینیسم انجام داد را انجام بدهند همین یک دلیل ثابت می کند که لنینیسم ابزار و سلاح برنده طبقه برای تسخیر قدرت است.این گرایشات انحرافی دقیقا" خودشان فرقه ای کاملا" جدا از طبقه هستند.
نوع دیگر مخالفت با حزب طبقه کارگر که طی تاریخ هزاران جنایت را به نفع سرمایه داری توسط سوسیال دمکراتها و رفرمیستها انجام داده است و حاصل آن اعمال جمع بندی شده با کلمات رمز مستقل و آزاد به طبقه کارگر تحمیل گشته و متأسفانه بسیاری از صادقترین فعالین را نیز تا اعماق وجودشان آلوده کرده است، ظاهرا" وانمود می شود که این ترفند و تاکتیکی است برای مقابله با نفوذ کارفرمایان و دولت و احزاب سرمایه داری اما بدلیل ساختار اجتماعی که تشکل‌های کارگری در جریان هستند و محیط تماما" تحت سلطه کامل سرمایه داری است تشکل ها هرگز نمی توانند از کارفرمایان و دولت و احزاب سرمایه داری که حاکمان اصلی محیط مسلط هستند مستقل و ازاد باشند بنابراین شعارهای فوق باعث یک بازی با دورویکرد می شود رویکردی که ظاهرا" دارای استقلال و آزادی است که فقط به درد فریب توده ها می خورد و رویکرد درونیشان ناخواسته دشمنی با استقلال طبقاتی کارگران است و آنچه توده از موضوع استقلال و ازادی آنها درک کند با توجه به اینکه هم اکنون تحت سلطه کلیت سرمایه داری و ایدئولوژی آن هستند فقط می توانند از حزب و کلیت طبقه کارگر مستقل و آزاد باشند بنابراین کلمات رمز طرحهای حامل پراکندگی و تفرقه ی هستندکه طی ٨٠ سال علیه طبقه کارگر مورد استفاده قرار گرفتند. لازم به توضیح است که این طرحها نمی توانند تاکتیک باشند چون طبق گفته لنین حرف زدن از تاکتیک بدون تشکیلات انقلابی سفاهت است در حالی که خود این طرح ها ضد تحزب یابی است و در همین حال هیچ حزبی وجود ندارد و حتی طی ٨٠ سال گذشته از این طرح های مستقل و ازاد در تمامی دنیا جهت جدا کردن سازمانهای توده ای کارگران از احزاب کارگری استفاده کردند و ماحصل اجرای چنین طرحهای اکنون نبود حزب طبقه کارگر و عدم همبسنگی کارگران و شکست های تاریخی کارگران است در واقع استفاده کردن از این کلمات رمز یعنی هنوز سرمایه داری بر تشکل های کارگری تسلط کامل دارد. در نتیجه مستقل و آزاد بودن تشکل ها فقط ظاهر قضیه هستند.

محمد اشرفی - بهمن ١٣٩١