افق روشن
www.ofros.com

گُلوله، کار، نان

مصاحبه با خالد حسینی فعال کارگری


عسگری - ملکی                                                                                                  شنبه ٢٨ اسفند ١٣٨٩

اشاره: خالد حسینی همین چند ماه پیش در شهر سنندج به گلوله بسته شد ! خوشبختانه به جز خسارتی که به ماشین وی وارد شد ، خودش دچار آسیب جدی نشد. عجیب اینجاست که به جای پاسخگویی مامور مرتکب این اقدام ، از خالد خواسته شده رضایت افسر شلیک کننده را جلب کند تا پرونده بسته شود ! این مصاحبه پیش از این ماجرا انجام گرفته و طبعن در متن به آن اشاره ای نشده است. به دلیل ِ همین به گلوله بستن ِخالد در عنوان مصاحبه نام گلوله آمده است.
خالد حسینی همواره با لبخندی بر لب و امید و انرژی بسیار پاسخ میدهد. او برای ما گفته است که چگونه در اداره ی اطلاعات مراسم اول ماه برگزار کرده اند ، چگونه در دادگاه از فعالیت خود و از تشکل اش یعنی کمیته هماهنگی دفاع کرده.چگونه پاسخ مامور اطلاعات را در هنگامی که از او میخواهند با اطلاعات همکاری کند داده است.و به راستی پاسخ اش شنیدنی است ؛ خالد حسینی از کودکی از دست رفته اش ، کارگری هایی که انجام داده ،از فعالیت هایش در ارتباط با کارگران و کمک به آنها ، از فعالیت علنی فعالین کارگری ، از تجربیاتش در شرکت در مراسم ها و از تاثیر فعالیت هایش در برخورد های اجتماعی اش و رفتارش در خانه ، از دستگیرشدن هایش و از بسیاری چیز ها گفته است.
به راستی اینهمه سال تجربه را در یک مصاحبه ی نه چندان طولانی گنجاندن ، حیف است ؛کاش این نوشته تا درجه ی مناسبی حق مطلب را ادا کرده باشد .امیدواریم که خواننده ی با حوصله ، با دقت تا پایان ِ متن گفت و گوی ما را با خالد حسینی دنبال کند ، در این گفته ها و در هر سطرش تجربه ای مفید و قابل استفاده نهفته است . لحن گاه آمیخته به طنز ِخالد برای بیان برخی واقعیات ها ، خواننده را تا به انتها و بی خستگی به دنبال میکشد.
مصاحبه در پاییز ٨٩ انجام گرفته و انتشار نخست ِ آن در روزهای پایانی اسفند ٨٩ انجام میگیرد.

عسگری - ملکی

- آقای خالد حسینی! بگذارید از یکی از اخرین برخورد هایی که نیروهای امنیتی با شما کرده اند اغاز کنیم. چندی پیش نیروهای امنیتی به مغازه ی شما آمدند. چرا سراغ شما آمدند ؟
- نیروهای امنیتی من را به عنوان یک فعال کارگری می شناسند. یعنی اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی من را به عنوان یک فعال کارگری می شناسند. اینها از ضربه ای که این اعتصاب بهشان وارد کرده بود اعتصاب عمومی در سنندج (در ٢٣ اردیبهشت ٨٩ در اعتراض به اعدام ۵ زندانی سیاسی ) به هر ریسمانی چنگ می زدند که کسی را دستگیر کنند و او را مقصر جلوه بدهند. در این رابطه سراغ من هم آمدند که آیا من در این اعتصاب شرکت کردم ؟ در این اعتصاب بودم ؟ بانی ِ این اعتصاب بودم یا نبودم ؟ این باعث شد که به مغازه ی من بیایند و سه برگه آوردند به عنوان تعهد نامه . تعهد نامه ای مبنی بر اینکه من در هیچ اعتصابی شرکت نخواهم کرد. من پرسیدم که این تعهد نامه ها چیست ؟ گفتند شما سال 69 پیش مرگ کومه له بودی؛ یک جرم داری باید این را امضا کنی. من هم گفتم من ٦٩ سرباز بودم در کرمانشاه اینجور که شما میگید آن پادگان مقرکومه له بوده ! گفت نه یک جرم کومه له ای داری .گفتم من اصلا کومه له ای نبودم و شما اشتباه می کنید و من این تعهد نامه را هم امضا نمی کنم . بعد گفتند بیا این چیزی نیست یک تعهد نامه است امضا کن دیگر در هیچ اعتصابی شرکت نکنی. من هم گفتم من هرگز این تعهد نامه را امضا نمی کنم.در زمان آن اعتصاب هم مغازه نداشتم، اگر هم داشتم تعطیل می کردم، اگر اولین نفری نبودم که مغازه ام را میبستم، تلاش می کردم سومین نفر هم نباشم . پرسیدند چرا؟ گفتم به خاطر اینکه من با حذف فیزیکیِ انسان ها مخالفم . من مخالف اعدام این چند نفر بودم . در ادامه مکالمه این ها خیلی کلنجار رفتند و گفتند پس چی بنویسیم ؟ در فرم چاپی نوشته شده بود اینجانب ، با خودکار اسم و مشخصات من را نوشته بودند که قبلا با گروه های سیاسی همکاری می کرده ام تعهد می دهم از این به بعد همکاری نکنم من هم گفتم من هرگز با هیچ گروهی با هیچ تشکیلاتی همکاری نکرده ام و این را هم امضا نمی کنم . گفت چی بنویسم ؟ گفتم بنویس اینجانب سید خالد حسینی تا حالا با هیچ تشکیلات سیاسی همکاری نکرده ام و همکاری نخواهم کرد این با خودکار که این را نوشت گفت بیا امضا کن گفتم اجازه بده این هایی که چاپ شده من این ها را قلم بگیرم و خط بزنم . گفت نه نمی خواهد. گفتم پس من هم هرگز این را امضا نمی کنم. گفت چرا ؟ بعدا اگر دستگیر بشوی میایی پیش خودم و من میدانم بابت چه چیزی امضا کردی و بابت بقیه ی نوشته امضایت را در نظر نمیگیریم. گفتم نه شما ماموریت می گیری امروز در سنندج بهت نیاز دارند فردا در لرستان بهت نیاز دارند تو را می برند آنجا ولی این در آرشیو اطلاعات می ماند وقتی من این را امضا کنم یعنی من قبلا این جرم را انجام داده ام و دیگر انجام نمی دهم در صورتی که من این جرم را نداشتم و خودتان دارید می تراشید این جرم را ... گفت بگذار من با حاجی صحبت کنم . تلفنش را برداشت و به حاجی گفت این کلنجار می رود مثل اینکه سرش درد می کند برای زندان، من هم گفتم من حاضرم اگر جرمی دارم بیایم زندان جواب بدهم نه اینجا ،توی مغازه حتی نباید هم به شما بازجویی پس می دادم. این ها حدود نیم ساعت با حاجی خودشان تلفنی صحبت کردند و آخرش از من قهر کرد و برگه واین ها را گرفت و از مغازه رفت بیرون و من آن را امضا نکردم...

- شما به عنوان یک فعال کارگری که برای نیروهای امنیتی هم شناخته شده هستید ،در مورد فعالیت های کارگری تان شرح بدهید.
- من عضو کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری هستم . آن موقع هم که اینها سراغ من امده بودند عضو بودم یعنی یک فعالیت علنی می کردم یعنی رو به نظام . هر نظام و حاکمیتی . به اطلاعات هم گفتم نه تنها با نظام جمهوری اسلامی اگه هر حکومتی بیاید هر نظامی بیاید حاکمیت و قدرت دست هر طیفی که باشد من مطالبات طبقه ی کارگر را دنبال می کنم و فعال کارگری هم هستم از شما هم دعوت می کنم بیایید و گوش بدهید ببینید من چه می گویم. من می گویم تمام ثروت های دنیا تمام ثروت های زیر خاکی و روی خاکی و زیر دریا و روی دریا و تمام خوردنی ها ،تمام پوشیدنی ها،تمام لوازم آسایش انسان ها را طبقه ی کارگر تولید می کند ،در حالی که اگر طبقه ی کارگر حقوق معوقه اش را اقامه کند و بگیرد ، زندانش می کنند من این جور فعالی هستم من طبقه ی کارگر را یک طبقه ی استثمار شده می دانم و من با این دید، فعال کارگری هستم.
- به طور خلاصه اگر بخواید بگویید ، به نظر شما فعال کارگری چه کسی هست اصلا؟ چه کار می کند؟ چه اعتقادی دارد؟ قرار است چه کاری انجام بدهد؟ معنی فعال کارگری چیست چه پاسخی می دهید؟
- فعال کارگری قرار نیست خیلی کارها را بکند. فعال کارگری اسمش مشخص است. فعالی است که از حق و حقوق طبقه ی کارگر دفاع می کند و گوشزد می کند به طبقه ی کارگر که حقت در این موارد است. یعنی در دنیا دولت ها یا باید برای جامعه کار ایجاد کنند یا اگر اینکه نتوانستند کار بدهند به مردم ، باید طبقه ی کارگر از بیمه ی بیکاری استفاده کنند .بخشی از فعالیت ما در این راستا خلاصه می شود و علنی هم هست ما هیچ کار تشکیلاتی یا حزبی انجام نمی دهیم ، یک کار روتین می کنیم. رو به حاکمیت می گوییم رو به سرمایه داری می گوییم ، می گوییم ما به عنوان طبقه ی کارگر حق و حقوق مان این است.

-آنگونه که شنیده بودیم شما در سال ١٣٨٧ در شهر سنندج به خاطر مراسم اول ماه مه گویا به مراجع امنیتی احضار شدید. می توانید به طور مختصر توضیح بدهید علتش چه بود چرا همچین اتفاقی افتاد؟
- به راستی حاکمیت سرمایه داری در همه جای دنیا از اتحاد طبقه ی کارگر وحشت دارد. این ها به خاطر این است که ما در روز جهانی کارگر شرکت نکنیم و بیشتر گوشزد نکنیم به طبقه ی کارگر و نشنویم از طبقه ی کارگر حق و حقوقی که داریم و خودمان آگاه نیستیم از آنها و هم طبقه ای هایمان هم اطلاع ندارند از آن بی خبر باشیم . می خواهند در این روز نگذارند با هم صحبت کنیم . این روز که روز جهانی کارگر است، ما دور هم جمع شویم و موقعی که دور هم جمع می شویم این حق و حقوقمان را با یکدیگردر میان بگذاریم.و بدانیم چه کسی حق و حقوقمان را پایمال می کند و مثلا چه کسی ما را استثمار می کند. به خاطر این من را حدود ساعت ده صبح بود که احضار کردند . چند دفعه زنگ زدند به خانه ،آخرش من پشت فرمان بودم که باز زنگ زدند ،گوشی را برداشتم . یک نفر آن طرف خط گفت من از اطلاعات زنگ می زنم . گفتم خیر باشد. گفت یک لحظه تشریف بیارید این جا و برگرد. من هم رفتم آنجا. به من گفتند که آیا در روز جهانی کارگر شرکت می کنید ؟ من هم گفتم آره حق خودم می دانم ،شرکت می کنم و روز جهانی کارگر روز من است. بعد گفتند بیا این تعهد نامه را امضا کن که شرکت نمی کنی بعد برو . گفتم که من نه به شما دروغ می گویم نه به خودم و نه کلاه سر خودم می گذارم . من هر لحظه اگر در خانه ی خودم هم باشد روز جهانی کارگر را برگذار می کنم . اگر با زن و بچه ام هم باشد روز جهانی کارگر را برگذار می کنم. گفت پس نگه ات می داریم . من بودم با مجید حمیدی و چند نفر از فعالین کارگری . گفتند پس ما نگه تان می داریم تا مراسم تمام بشود. همین کار را هم کردند. ما را نگه داشتند و متاسفانه ما نتوانستیم در مراسم شرکت کنیم. در نتیجه موقعی که ساعت پنج و نیم بعد از ظهر ما را آزاد کردند وقتی من نزدیک خانه رسیدم بچه ها از پنجره صدا زدند گفتند پشت سرت را نگاه کن . وقتی که پشت سرم را نگاه کردم دیدم دو نفر مسلح تا در ِخانه من را همراهی کردند و پشت سرم دارند قدم به قدم دنبال من می آیند.آخر فعال کارگری که اینهمه مراقبت و تعقیب لازم ندارد .دستگیری ما هم اینجوری بود ...

- شما سال ٨٦ هم دستگیر شدید علتش چه بود؟
- سال ٨٦ که من دستگیر شدم کمیته ی دفاع از محمود صالحی را تشکیل داده بودند. من عضو این کمیته بودم. ما دم زندان سنندج با عده ای از فعالین کارگری به خاطر آزادی محمود صالحی که حکم اش تمام شده بود و باید آزادش میکردند اما نکردند و محمود صالحی دست به اعتصاب غذا زده بود ، تجمع کردیم. در نتیجه یک سری از مامورین که من را می شناختند آمدند دور من را گرفتند و گفتند متفرق شوید. من هم گفتم ما کاری نکردیم ،این جمع امده اند اینجا تا از شما بخواهیم که محمود را آزاد کنید، از محمود هم بخواهیم اعتصابش را بشکند. چون محمود نارسایی کلیه داشت همین طور ناراحتی کبد و قلب و چند تا مریضی داشت ما نمی خواستیم محمود را همین طور از دست بدهیم . ما به آن ها گفتیم که ما محمود را زنده می خواهیم نه جنازه ی محمود را. اینها بعدا به من گفتند شما بیا یک تعهد بده ما محمود را آزاد می کنیم . دیدم این یک ترفند است نرفتم تعهد بدهم . گفتم خانمش اینجاست نجیبه صالح زاده او را ببرید تعهد بدهد. بعدا چون هیچ جوابی به ما ندادند رفتیم مقابل دادگستری نشستیم و تحصن کردیم و خواستار آزادی ِ محمود صالحی شدیم. در نتیجه موقعی که مقابل زندان بودیم از من عکس گرفته بودند از کل بچه ها عکس گرفته بودند ولی مشخصا یک خط قرمز دور عکس من کشیده بودند. سه مرحله، چهار مرحله من را احضار کردند به دادگاه . دادگاه به من گفت تو از کی محمود صالحی رو می شناسی ؟ گفتم از زمانی که محمود صالحی مطالبه ی حق و حقوق طبقه ی کارگر را کرده ما از آن طریق با او آشنا شدیم. کمیته ی دفاع از محمود را تشکیل دادیم من هم عضو کمیته بودم. یک سری صحبت ها کردند که محمود سقزی است و شما سنندجی و چه جوری می شناسیدش و من هم طبق همین روال جواب شان را دادم . در نتیجه آن ها به من گفتند شما از یک ضد انقلاب دفاع کردید . گفتم محمود ضد انقلاب نیست . بعدا گفتند محمود یک دزد است، آرد دزدیده . من هم گفتم اگر یک دزد این قدر شرافتمند باشد من یک دزد این جوری را دوست دارم . به خاطر این سه ماه و یک روز به من حبس تعلیقی دادند.

- در صحبتهای قبلی تان گفتید که کار علنی انجام می دهید می توانید تعریفتان را از کار علنی بگویید؟ کار علنی از نظر شما چیست به عنوان یک فعال کارگری؟
- منظور من از کار علنی این است که ما کارپنهانی و در اختفاء نمی کنیم . مثلا می آییم در خیابان مثلا در چهار راه انقلاب می نشینیم ، قطعنامه می خوانیم ، مطالبات کارگری را به صورت یک قطعنامه در می آوریم ، رو به مردم رو به حاکمیت ، دور و برمان هم پر است از مامور . اولا ما چند روز حدود یک ماه قبلش تقاضا می کنیم از فرمانداری که جا و مکان بهمان بدهد و نیروهای انتظامی امنیت مان را حفظ کنند تا ما روز جهانی کارگر را برگذار کنیم ؛ معلوم است که اگر ما کار علنی نکنیم هرگز به فرمانداری مراجعه نمی کنیم برای مجوز برگزاری روز کارگر یا روز جهانی زن یا این مسائل. خوب معلوم است ما کارهایمان علنی است . هیچ کار مخفی ای نداریم با هیچ تشکیلات مخفی و خارج کشور هم هیچ ارتباطی نداریم و از هیچ کسی هم دستور نمی گیریم ما مستقل از کارفرما و حکومت و هر تشکیلاتی هستیم.

- خوب چه ضرورتی باعث شد که شما به عنوان یک فعال کارگری وارد عرصه ی فعالیت بشوید؟ چه شد که باعث شد شما فعال کارگری بشوید اساسا ؟ تصادفی بود یا اینکه ...
- نه خیر تصادفی نبود به قول معروف به سَر آمده ، حکیم است . من خودم یک کارگر بودم. از بچگی، یعنی زمانی که مزد کارگر روزی ١٢ تومن بوده من کارگری کرده ام . از کارگری ساده بگیرید تا بنایی و قهوه چی و کبابی. از سال ۵٢ کار کرده ام . یعنی از ١٣ سالگی . یک از زمانی که وقتی شش ماه کار کردم ۴٠٠ تومان ماهیانه حقوق گرفتم وکار کرده ام تا زمانی که دستمزد روزی ١٢ تومان بوده وتا امروز که هنوز هم دارم کار می کنم . مثلا خیلی وقت ها پیش بود که رفتم در دهات برای یکنفر شش ماه کار کردم ۴٠٠ تومن پول گرفتم بعدا رفتم تهران کار کردم . میدان ونک تهران. اولش اصلا نه فارسی می دانستم نه کار می توانستم . یعنی ناچاراً دمِ دستِ یک بنا کار می کردم. روزی ١٢ تومن . آن موقع ما نا آگاه بودیم مثلا کارفرما من و کارگر لُر را به جان هم می انداخت . می گفت سید خالد خوب کار می کند تاکارگر دیگر را بیرون بکند. من کاری می کردم او را بیرون بکنند ، او کاری می کرد من را بیرون کنند. یعنی کارفرما از صبح تا شب ما را به جان هم می انداخت . خوب من نگاه کردم دیدم از سر نا آگاهی دارم به هم طبقه ای خودم فشار می آورم آن کارگرهم همین جور، در صورتی که در این بین فقط کارفرما و سرمایه دار و همان کسی که ساخت و ساز می کرد برای خرید و فروش آپارتمان نفع می برد. از آن زمان تا حالا من درد کارگر را حس کرده ام . یعنی من خودم با تمام پوست و رگ ،دردِ کارگران را حس کرده ام و چشیده ام . نه اینکه من طبقه ی کارگر را روی کاغذ بشناسم نه اینکه از روی کاغذ ببینم و بخوانم که کدام کارگر ،کجا و چه جوری کار کرده . من خودم کار کرده ام، خودم زجرش را دیده ام . من خودم این مسائل کارگری را با پوست و گوشتم لمس کرده ام . به خاطر این بود که من خواستم حتا اگر سال های سال زندان بکشم و حتی اگر جان خودم را سر فعالیت طبقه ی کارگر بدهم برای مطالبه ی حقوق کارگران فعالیت کنم. هنوزهم فعالیتم رابه نظر خودم دیر شروع کردم و کم کار کرده ام .

- اخیرا در میان کارگران خباز سنندج اعتصابی برای افزایش دستمزد اتفاق افتاده. نقش اعضای کمیته هماهنگی در این اعتصاب چه بود؟
- کمیته هماهنگی هر کارگری، هر جایی بداند کارگری بهش ظلم می شود یا حق کارگری پایمال شده مستقیما یا غیر مستقیما دخالت می کند. در این موضوع خاص هم با چند تا از کارگر ها صحبت شده از طریق رفقای کمیته هماهنگی. با چند تا از خبازان سنندج صحبت شده، قرار بوده برای دستمزد اعتصاب کنند. و این اعتصاب شد .خوشبختانه هم خوب جواب داد تا اندازه ای ما راضی هستیم . کمیته ی هماهنگی هم به تناسب طی چندین جلسه با کارگرها صحبت کرده ...

- اعتصاب به پیروزی رسید؟
- نه به آن صورت . ولی برای شروع و استارت ِکار که بدانند آیا اعتصاب جواب می دهد خوب بود...

- چه دست آوردی داشت؟
- دست آوردش این بود که چند درصد، به دستمزد کارگران اضافه شد گرچه به قیمت نان هم اضافه شده.

- در واقع شما یکی از جمع بندی هایی که می کنید این است که حداقل کارگر ها فهمیدند در یک حرکت اعتصابی متحدانه می توانند به نیروی طبقاتی شان تکیه کنند ....
- بله می توانند.میتوانند به حقوق خودشان برسند...

- آقای خالد حسینی انگونه که گفتید شما از سال ٨۵ تا کنون به طور پر رنگ تراز قبل که دغدغه داشته اید،در شهر سنندج و به عنوان یکی از اعضای کمیته ی هماهنگی برای ایجاد تشکل های کارگری مشغول به فعالیت بودید. اگراز فعالیت های خودتان و یا دیگر دوستانتان بخواهید اسم ببرید، به چه مواردی میتوانید اشاره کنید؟
- مشخصا من به عنوان یک عضو کمیته ی هماهنگی، تا آن جایی که به خودم مربوط می شود در هر جایی که به هر کارگری در هر کارگاهی در هر شرکتی سرِ هر ساختمانی کسانی که زحمت می کشند خیابان های ما را نظافت می کنند ، وظیفه ی خودم دانستم تا آنجایی که بتوانم در موردحق و حقوق شان آنها را راهنمایی کنم که چه جوری حقوق شان را مطالبه کنند.مثلا ما با کارگرهای سد ژاوه صحبت کردیم بر سر شش ماه حقوق معوقه شان. با کارگران نیروگاه قُلیان(برق فشار قوی) صحبت کردیم .از جمله فعالیت ها مراسم های روز جهانی کارگر ، ١ مه بوده و یا روز جهانی زن،٨ مارس. و یا روز اعتراض به قتل عام کارگران مس خاتون آباد .از جمله و مثلا در فرش غرب بافت ،در شرکت غرب بافت کرمانشاه با یک سری از کارگران آنجا صحبتهایی کردیم . قرار بود وکیل بگیریم برایشان. با یک سری از رفقا مثل علی نجاتی و این ها صحبت کردیم در مورد دفاع از کارگران شرکت نیشکر هفت تپه . یا مثلا سرکشی از خانواده ی کارگران زندانی، ملاقات کارگران زندانی و یا موقعی که آزاد شدند استقبال کردیم ازشان، از کارگرای زندانی و از این دست فعالیت ها...

- به نظر شما طبقه ی کارگر در سنندج چه وضعیتی دارد؟ بعضی ها می گویند در کردستان و یا در سنندج کارگرنیست و نباید فعلن بحث مسائل طبقه ی کارگر را کرد. به نظر شما اصلا سنندج کارگردارد؟
- بله کارگر دارد. چطور ندارد!؟ نه تنها سنندج بلکه گوشه گوشه ی این کره ی خاکی کارگر دارد. سنندج پطور میتواند کارگر نداشته باشد وقتی این آقایان می روند در پارک ها می نشینند، در کافه ها بهترین غذا ها را می خورند، اتوبوس سوار می شوند؟در تعمیرگاه هایشان ، جوشکاری ها، فلزکاری ها ، ساختمان ها ، کارگرها در ابعاد گسترده ای در همه ی این مراکز کارگران هستند. در سنندج هم هستند . بله سنندج بیشترین فعال کارگری را هم دارد.و از سویی معلم ها، پرستارها، بازنشسته ها ،خیلی ها هستند ،کارگران اخراجی دانشجویانی که با فعالین کارگری همبستگی دارند ...

- چگونه یک کارگر می تواند به یک عنصر آگاه تبدیل بشود؟ آیا فقط در همان روند زندگیِ کارگری فقط چون کار کرده می تواند یک عنصر آگاه باشد؟ یا اینکه نه... باید چه کار بکند؟
- نه خیر تنها آن نیست . اولا بخش اولش درسته ،در اثر فشار کار و فشار زندگی به آن نتیجه می رسد ولی وظیفه ی فعالین کارگری ، به خصوص کمیته ی هماهنگی که حالا مطرح هست که بیشتر فعالیت تبلیغی خودشان را پر رنگ تر کنند در جهت آگاه سازی طبقه ی کارگر و بیشتر قدم بردارد...

-به چه صورت آموزش یا ...
- بله به صورت آموزش ، به صورت جلسات، به صورت رفتن میان کارگر ها، جزوات باید داشته باشد . تجربیاتشان را باید به صورت جزوه در بیاورند در اختیار طبقه ی کارگر بگذارند. و بیشتر آگاه کنند طبقه ی کارگر را.

- در سال ٨٨ بابت ١ مه که شما و چند تن دیگر از فعالین کارگری را به اداره ی اطلاعات احضار کردند چه اتفاقاتی افتاد؟ آنجا چه سوالاتی از شما پرسیدند؟
- سوال هایی که پرسیدند... نمی دانم بچه ها ی دیگر چه بازجویی داشتند. من یک بازجویی داشتم یک پیرمردی بود ،خوش برخورد هم بود حقیقتا . به من گفت شما با حزب کمونیست ایران کار می کنید . گفتم به چه دلیل شما می گویید ؟ گفت چون پلاکارد هایتان قرمز هستند . من هم خندیدم و گفتم پلاکارد قرمز نشانه ی این نیست. هر چیز که قرمز باشد مال حزب کمونیست نیست. ولی بی زحمت شما به من بگویید کجای این پلاکارد ما نوشته شده بود حزب کمونیست؟ تا من زیرش نایستم. گفت چرا پس پلاکارد قرمز و نه یک رنگ دیگر ؟ گفتم به خاطر اینکه طبقه ی کارگر با خون خودش نان سر سفره ی زن و بچه اش می آورد. من فکر می کنم این رنگ قرمز نشانه ی خون طبقه ی کارگر است. بازجوی من جواب داد گفت من از طبقه بدم می آید نباید اسم طبقه بیاوری. گفتم تو گوش هایت را بگیری با چشم طبقه را می بینی. چه بخواهی چه نخواهی ،چشمهایت را ببندی با گوش می شنوی اسم طبقه را. دنیا طبقه بندی شده است و مشخصا من از طبقه ی کارگر هستم و امروز هم روز جهانی کارگر است. یا باید ایران را از جهان مستثنا کنی یا ما هم جزئی از جهان هستیم و کشوری هستیم از این جهان. پس برگزاریِ روز جهانی کارگر حق ماست . به من گفت پس شما بیا با ما کار کن ، یعنی با اطلاعات کار کنم ، گفتم نخیر این برای من امکان پذیر نیست . شما بیا با ما کار کن! من از همین جا دعوت می کنم از شما از آقایانِ از شما بالاتر، آقایانی را اسم بُردم گفتم می توانید بیایید در چهارچوب کمیته ی هماهنگی یعنی طبق اساسنامه ای که ما داریم عضو بشوید. یا شما جا و مکان به ما بدهید ما با پلاتفرم خودمان می آییم . شما هم بیاید گوش کنید اگر چیزی از حرفهای ما غیر منطقی بود... ما طبق قانون هایی که داریم حق داریم حتی راهپیمایی کنیم، اعتراض کنیم بدون خشونت ، شما چرا ما را محدود کردید؟ آخرش به شوخی گفتم دستشان درد نکند یک نهار خریدند برای ما و پنج شش تا فُحش بهمان دادند و ساعت ۵ ونیم هم آزادمان کردند! آخر سر چون ما را محروم کرده بودند از برگزاری روز جهانی کارگرو از این شعارهایی که ما می بایست به نفع طبقه ی کارگر و علیه سرمایه دار می دادیم یکی از دوستان همان جا جلوی چشم خودشان شعارها یش را داد و در حد توان مراسم را برگزار کرد .یعنی در حیاط ستاد خبری اداره اطلاعات سنندج دستش را بلند کرد - وقتی گفتن روبروی ما بایست - گفت روز جهانی کارگر به شما هم مبارک باد . همان جا همان یک نفر کارگر همان یک نفر فعال کارگری خودش را محدود نکرد. همان جا شعار خودش را داد... روز جهانی کارگر به شما مبارک باد ...

- چه کسی بود؟
- مجید حمیدی بود . چیزهای دیگری که گفتند این بود که به من گفتند شما چه ساعتی قرار بوده در مراسم شرکت کنید؟ چه کسی بهت خبر داده ؟ گفتم هنوز خبر ندادند. گفت پس چه جوری بهت خبر می دهند؟ گفتم یا زنگ می زنند یا معمولا اس.ام .اس می فرستند. گفت چه ساعتی ؟ گفتم نمی دانم من منتظرم. گفت پس من بگویم ساعت ٤:٣٠ بعد از ظهر پارک امیریه برگزار می شود. گفتم پس من آزاد بشوم می روم پارک امیریه می نشینم تا برگزار بشود. شرکت هم می کنم حق خودم هم می دانم . گفت نه پس ما مرخص تان نمی کنیم مهمانِ مایی تا مراسم تمام بشود. همین کار را هم کردند. اما آقایان اشتباه کردند فکر کردند اگر من و دیگر دوستانم را، دستگیر کنند مراسم دیگر برگزار نمی شود.ولی خیال باطل. ما را دستگیر کردند ولی با شکوه و بسیار پر رنگ مراسم برگزارشد. گرچه این ها خواستند درگیری ایجاد کنند و شرکت کنندگان را آشوب گر بدانند و بگویند در سنندج آشوب بر پا شده ، این ها با گاز فلفل و باتوم و با تمام نیرو حمله کردند ولی بچه ها توطئه شا ن را خنثی کردند حقیقتا. البته چند نفری بعدش بازداشت شدند که با سند آزاد شدند. ولی ما از هر لحاظ سعی می کنیم در هر جایی در هر مراسمی از خشونت دوری کنیم و اجازه ندهیم کسی دیگر به نام ما خشونت کند چون ما فعال کارگری هستیم و همه فعالیت هایمان آشکار است و قصد درگیری هم با هیچ کس نداریم.

- شما فکر می کنید مهمترین محور های مطالبات کارگران که در قطعنامه ها هر سال می آید چه چیز است.اصلا چرا اصرار بر صدور قطعنامه میبینید شما؟
- وقتی ما می گوییم علنی هستیم یعنی رو به جامعه حرف میزنیم یعنی چه کارگر چه آن هایی که کارگر را استثمار می کنند بشنوند مطالبات کارگر را ، بدانند خواست طبقه ی کارگر چه است. ما متاسفانه رسانه ای در اختیار نداریم و پوشش خبری نداریم و همین هم که داریم یعنی قطعنامه را با صدای بلند می خوانیم خودش یک هنر است. درمورد مطالبات کارگران میتوان به مواردی اشاره کرد .مهمترین مطالبات همین حقوق های معوقه است و قراردادهای موقتی که باید حذف بشوند، بیکار سازی ها، اخراج سازی ها،خواست حد اقل دستمزد برای زندگی انسانی ،نقد سه جانبه گرایی ،خواست تشکل مستقل ، این ها کلا در قطعنامه می آید که خواست و مطالبات طبقه ی کارگر است .

- حذف یارانه ها شروع شده به نظر شما وظیفه ی کارگرها و فعالین کارگری در این شرایط چیست؟
- به نظر من این حذف یارانه ها عمده فشاری که می آورد برای جامعه بیشترینش را بر روی طبقه ی کارگر می آورد . یعنی ثروت مند ها وقتی یارانه شان حذف می شود برایشان مسئله نیست یعنی به این بهانه تعطیلی کارخانه هایشان راتوجیه و با حذف یارانه ها راحت تر می توانند کارگر را اخراج کنند راحت تر می توانند طبقه ی کارگر را استثمار کنند. این به نظر من وظیفه ی طبقه کارگر است که سینه سپر کند و علیه این حذف یارانه ها مطلب داشته باشد برای گفتن . طبقه ی کارگر باید بیشتر از پیش فعال باشد ومشکلات این مسئله را به خودشان برگرداند.

- طبقه ی کارگر چه طور می تواند؟
- اینها دارن ما رو کم کم از گرسنه گی می کُشند این ها دارن کم کم گلویمان را فشار می دهند،هر روز به شکلی. روزی به نام ورشکستگی کارگر با سابقه ی ١٧ سال ١٨ سال ٢٠ سال ٢٠ و چند سال کاری را دارند اخراج می کنند و این دفعه به خاطر اینکه کارخانه مواد اولیه بهشون نمی رسه یا یارانه ها حذف بشه. طبقه ی کارگر به نظر من بزرگترین نیروش قدرت کاریش هست. باید از نیروی کارش استفاده کنه و نه بگه به این حذف یارانه ها واخراج سازی ها یعنی اعتصاب کنه.کارگران باید تشکل داشته باشن، بیشتر باید متشکل بشه طبقه ی کارگر.

- در صحبت های قبلی اشاره کردید از جمله مراسم هایی که کمیته ی هماهنگی برگزار می کند مراسم هشت مارس است. چرا برای شما مهم است برابری زن و مرد و چرا به عنوان یک مرد اصرار دارید روز هشت مارس رو برگزار کنید و از نظر شما بحث حقوق زنان چه ربطی به جنبش کارگری دارد؟
- آخه تنها مردها نیستند که کارگر اند ؛ بخش اعظم از زن ها کارگرند.یعنی من فکر می کنم بیشتر ازهمه کارگر زن استثمار می شه. چه آن هایی که شاغل اند و سر کار هستند چه آن هایی که مشغول به خانه داری اند و در آشپزخانه های خانه هایشان هستند از هیچ حقوق و مزایایی برخوردار نیستند. و ما بخشی از طبقه ی کارگر به عنوان جمعی از فعالین کارگری کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل کارگری در اون روز وظیفه ی خودمون می دونیم دوش به دوش این هم طبقه ای هامون که زن ها باشن روز جهانی زن رو فریاد بزنیم و برابری زن و مرد رو فریاد بزنیم. من فکر می کنم بخشی از زنان کارگر اند اون هایی هم که کارگر نیستند خانه دار هستند. هر دو تا دارند استثمار می شوند یکی توی خانه یکی هم سر کار.

- آقای خالدحسینی شما به عنوان یک فعال کارگری ، در راستای منافع کارگران فعالیت کرده ایدو هزینه هم دادید و حتی می گویید که حاضرید تا پای جانتان هم در این قضیه پیش برید.همینطورمیگویید به برابری حقوق زن و مرد باور دارید، در حوزه ی زندگی شخصی و خصوصی خودتون و در ارتباط با فرزندان و اعضای خانواده ی خودتون چه برخوردی دارید اونها شما رو چه طور می بینند و دوما در محیط اجتماع به عنوان یک فعال کارگری اخلاق و رفتار و برخوردتون با مردم و افراد جامعه چه تفاوتی با بقیه داره؟ فکر میکنید فعالین کارگری چه جور باید باشن؟
- بگذارید من یک چیزی رو با شهامت اعتراف کنم . من قبل از اینکه وارد کمیته ی هماهنگی بشم و با بچه های کمیته ی هماهنگی آشنا بشم، اخلاقی که الان دارم قبلن با بچه ها م و در خونه نداشتم .توی اجتماع هم همین جوری. قبلا من گونه ای دیگر بودم. مثلا گاهی پرخاش میکردم.اما حالا به دلیل باور های خودم و به خاطر تاثیر رفقای کمیته ی هماهنگی رفتار و روابطم تغییر کرده وحالا میتوانم راحت تر توی جامعه حرف طبقه ی کارگر رو و خودمون رو و هم طبقه ای هام رو به کرسی بنشونم. یاد گرفتیم بیش از پیش رعایت کنیم یعنی بیشتر صمیمی شدم با مردم، یعنی بیشتر عشق می ورزم به طبقه ی کارگر تا اون موقعی که وارد کمیته ی هماهنگی نشده بودم.الان بیشتر تلاش می کنم تا مثبت تر باشم چون شناخت پیدا کردم ، آگاهی پیدا کردم اگر بخوام انسان مفید ی باشم باید توی اون راستا حرکت کنم .

- شما گفتید که در مراسم هشت مارس شرکت کردید و خواستار برابری حقوق زن و مرد هستید این حقوق رو توی خونه هم رعایت می کنید؟ برای فرزندانتون هم به این حقوق قائل هستید؟
- من شاید بگم بله. اما باید از بچه ها بپرسید.اما من تلاش می کنم. وقتی این کار رو می کنم تلاش می کنم اول از خودم شروع می کنم .

- پس شما از کارگران و فعالین کارگری توقع داریدکه اول تغییرات رو از خودشون شروع کنند؟
- بله اول بایداز خودشون شروع کنند بعد سرایت بدن توی جامعه. وقتی کسی نتونه خودش رو بشناسه نتونه خودشو تعریف کنه که کی هست چه طور می تونه تصمیم بگیره بگه مردم این جوری باشن ؟

- آقای حسینی ما از دوستان کمیته ی هماهنگی شنیدیم که در حضور دادستان سنندج کمیته ی هماهنگی رو معرفی کردید یک توضیحی بدید راجع به این مسئله.
- درسال ٨٩ به خاطر اعتراض به دستگیری کارگران هفت تپه و اعتراض به دستگیری پدرام نصرالهی یک گلگشتی داشتیم .موقعی که برمی گشتیم از گلگشت، دوازده نفر از رفقای کمیته ی هماهنگی دستگیر شدند و چند روز بازداشت بودند و یک میلیارد و دویست میلیون تومن وثیقه صادر شده بود واسه شون. من هم به عنوان یکی از دوستان ِ این رفقا رفتم پیش آقای جوهری که تازه دادستان سنندج شده بود.باهش صحبت کردم گفتم آقای مبارکی که قاضی این ها بوده اینجا را با تهران اشتباه گرفته .گقتم اقای جوهری، این بچه هایی که دستگیر شدند یا بچه های حاشیه ی شهر هستند یا اصلا توی حاشیه شهر مستاجر هستند یا اگر خونه دارند یک خونه ی کاهگلی قولنامه ای دارند. هیچ کدوم اینها ١٠٠ میلیون تومن سند ندارند . صحبت که کردیم گفت این ها واسه اعدام احسان فتاحی این کار رو کردند، گلگشت رفتند و تجمع کردند گفتم نه مراسم ما به اون علت نبوده.اگرچه من الان در حضور شما می گم که ما به خاطر اعدام هر انسانی معترض هستیم . شما زندان دارید شما مرکز نگهداری دارید می تونید حداقل انسان ها رو توی این مراکز نگه داری کنید نه اینکه اعدام کنید. ولی این گلگشت به این دلیل نبوده. نوشته ی پلاکارت شون هم چیزه دیگه ای هست. گفتم اون ها فعال کارگری هستند ، عضو کمیته ی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری هستند و یکی از اعضای اون کمیته من هستم ولی توی اون ماشین نبودم که دستگیر بشم.آقای جوهری گفت من با همه کس دم خور نمی شم اما به حرف های شما گوش دادم.حرف هایتان منطقی است.حالا زنگ می زنم به آقای مبارکی کارشون رو ردیف کنه .من خواستم برم بیرون گفت نه نرو بیرون من می خوام خودتم حضور داشته باشی. زنگ زد گفت آقای مبارکی این ١٢ نفر رو سریعا کارشون رو راه بنداز این ١٠٠ میلیون سند رو هم یه جواز یا فیش حقوقی کارمندی چیزی ازشون بگیر . متاسفانه اون جا اطلاعات مخالفت کردند. حتی به خاطر اون بعدا یک مسئله ای درست کردند واسه ما گفتند اخلال در نظم دادگاه به وجود آورده و بچه های اطلاعات ساعت ٦ صبح قبل از اینکه از خواب بیدار شیم ریختن توی خونه ی ما و مسلحانه اومدن روی سر زن و بچه ی ما بدون اینکه در بزنن یا زنگ بزنن که کسی در رو باز کنه بدون اینکه ما رو مطلع کنند ناگهانی و مسلحانه اومدن بالای سرِ ما .خوابیده بودیم. چشم ما رو بستن بردن اطلاعات و تا نزدیکی های ظهر اونجا بودیم و بردنمون دادگاه و توی دادگاه به قید ضمانت آزاد کردند.در واقع اینها خوششون نیومده بود که ما با دادستان صحبت کردیم و از بچه ها دفاع کردیم و این قرار وثیقه رو شکوندیم، به جای ١٠٠ میلیون تومن با کارت کارمندی و جواز کسب، تعدادی از دوستان آزاد شدند.بله به این علت هم ما یکبار دستگیر شدیم . البته ی همه ی اون ١٢ نفر عضو کمیته نبودن چند تا شون کارگر بودند به همراه همسرانشان.چند نفر هم پرونده هاشون هنوزم بلا تکلیفه یکی شون صدیق سبحانی است و یکی شون وفا قادری .این دو نفر هنوزم پرونده اش شون بازه یعنی هنوز نه حکم صادر شده نه تبرئه شدند . امیدوارم تصمیمی گرفته بشه توی دادگاه این دوستان تبرئه بشن چون اینها به نظرم کار انسانی کردند؛ کار غیر انسانی نکردند .

- آقای خالدحسینی می دونیم که برادر شما سید غالب حسینی به خاطر فعالیت کارگری مدت ٦ ماه در زندان به سر بردند . در این مدت شش ماه که ایشون زندان بودند شما در ارتباط با خانواده شون و شخص ایشون چه کارایی کردید و رابطه ی خودتون را با برادرتون به عنوان یک فعال کارگری چه جور تعریف می کنید؟ با هم همکاری می کنید ؟با هم مشورت می کنید،بیشتر همکار هستید یا دوست هستید؟
- من اینجور معتقدم که قبل از اینکه برادر باشیم همکاریم، هم طبقه ایم و بیشتر من این جنبه رو در نظر می گیرم تا این که بگم برادرم هست. در مدت حبس ایشان رفت و آمد می کردم همیشه خونه شون. و بابت جبران هزینه ها ،در ابطه با خانواده سایر دوستانی هم که مثل غالب زندان بودند مثلا عبداله خانی به خانواده اش سرکشی می کردم همراه با دوستان دیگه ، با زن و بچه ، با مادرم همیشه پیش خانواده اش می رفتیم سرکشی می کردیم ؛ اون چیزی که در توانمان بود واسه زندانی های کارگر دیگه هم دریغ نمی کردیم، گرچه ما دستمون تنگ بود و نه از جایی شارژ می شدیم و نه از جایی کمکی بهمون می رسید و نه تقاضای کمکی کردیم از جای دیگه. گاه گداری دوستان کمیته ی هماهنگی می اومدن سر کشی می کردند از خانواده ی غالب و عبدالله و حتی از خانواده های دیگه مثلا از شورای زنان که افرادی از انها دستگیر شده بودند.

-آقای حسینی هر فعال کارگری که خودش رو متعلق به طبقه ی کارگر می دونه و برای منافع طبقه ی کارگر تلاش می کنه برای خودش پیش فرض می دونه که در سراسر دنیا نظام سرمایه داری با او برخورد کنه. از جمله با شما برخورد شده زندان رفتید، بازداشت شدید، احضار شدید برای دوستان دیگه تون ، هم طبقه ای هاتون که یک بخش زیادیش را شما توضیح دادید. شما نگران این نیستید که اگر قرار باشه برای شما باز یک همچین موردی پیش بیاد مثلا شما رو دستگیر بکنند و هزینه ای قرار باشه بدید، برای خانواده تون اتفاقی بیافته ؟نگران وضع خانواده تون نیستید که آیا کسی هست سرکشی بکنه و یا رسیدگی بکنه؟از این بابت نگران نیستید؟
- من نه تنها نگران خانواده ی خودم هستم بلکه قبل از اینکه خودم قرار باشه به زندان برم نگران خانواده های دیگه هستم. در دنیا صد ها هزار کارگر به خاطر منافع خودشون حق و حقوق خودشون دارن توی زندان به سر می برند . من هم خودمو از اون کارگرا جدا نمی دونم و خون خانواده ی خودم رو هم از اونا رنگین تر نمی دونم .از آفریقا بگیر تا آسیا و آمریکا و اروپا کارگرایی هستند که به خاطر مطالباتشون توی زندان هستند. خوب ، نه خون من از اون کارگرا رنگین ترهست و نه خون زن و بچه ام. من خودم اینجوری واسه خودم جا انداختم که اگر منم یه روزی برم زندان منم مثل منصور اصانلو منم مثل محمود صالحی من هم یکی مثل باقی زندانی های دیگه، مثل کارگرای شیکاگو که صد و چند سال قبل اومدن ریختن خیابون واسه حق و حقوقشون و خوب می دونستن که کشته می شن، می دونستن زخمی می شن، دستگیر می شن ،زندانی می شن. منم اینها واسم حل شده . برای اینجور مسائل هم خودم را آماده کرده ام. گرچه قرار نیست ما کاری بکنیم و مثلا اینا طولانی مدت ما رو دستگیر کنند. این هایی که ما رو دستگیر می کنند نمی دونن، متاسفانه یا به قانون رجوع نمی کنند یا ماده قانون هایی که درباره جنبش کارگری هست رو نادیده می گیرند .البته این هم واقعیت هست که در کل دنیا در خیلی زمینه ها قانون ها به نفع کارگران نیست.

- شما آیا کارگر ها و طبقه ی کارگر رو پشتیبان خودتون می دونید؟ توی همچین شرایطی اگر دستگیر بشید برای حمایت از خانواده تون وظیفه ی یک کارگر می دونید که باید این کارو بکنه؟
- نمی گم اجبارا باید این کارو بکنه. ولی من از همین جا به تمام هم طبقه ای هام میگم ، سرمایه دارن گاه و گداری سرکشی می کنن به هم دیگه از سرمایه های هم خبر دارند از پیشرفت کاراشون خبر دارند مثلا از تجربیات همدیگه استفاده می کنند. منم امیدوارم طبقه ی کارگر از تجربیات همدیگر با خبر بشن و به هم کمک کنند. مثلا قبل از وقتی که علی نجاتی و دوستانش را به زندان ببردند، نجاتی یک فراخوانی داد واسه کمک کردن به خانواده اش و بقیه ی کارگران. این خیلی مهم بود یعنی گفت من از هیچ دولتی از هیچ تشکیلاتی از هیچ جا چیزی نمیخوام ؛ من یک قِران از یک سرمایه دار یا از دولت مطالبه نمیکنم ولی از هم طبقه ای هام می خوام زن و بچه من و دیگر همکارام رو حمایت کنند تا من زندانم تموم بشه. و کارگران و فعالین کارگری این کار رو کردن. حتی توی میدون بار سنندج نفری ماهانه ١٠٠٠ تومن دادند. این هزار تومن یک گلوله بود واسه سرمایه داری ؛چون مسئله بر سرهزار تومن نبود ، با اون هزار تومن اعلام همبستگی کرد با علی نجاتی و همکاراش ، با طبقه ی کارگر.
منم امیدوارم اگر یک روزی واسه منم این مسئله پیش اومد - نه به خاطر مادیات ولی اگر زن و بچه احتیاج داشتند به مادیات - حتما از طبقه ی کارگر کمک می گیرم و انتظار هم دارم طبقه ی کارگر کمک کنه چون ما خودمون باید فکر همدیگه باشیم.چون سرمایه داری از ما حمایت نمیکند.

- توی صحبت هاتون گفتید که گویا این سرمایه دار ها از ماده قانون ها خبر ندارن .من می فهمم این حرف یعنی چی و اگر اشتباه نکنم این یک حرف دیپلماتیک هست،چون اتفاقا خوب میدونن قوانین چی هستن.اما این شائبه رو ایجاد نکنیم که گویا شما باور دارید به قوانین و فقط می گید قانون ها درستند باید به قانون ها عمل بشه.
- نخیر من مسئله ام این بود که مثلا واسه ی تجمعات ،حتی به قانونی هم که خودشون گذاشتن رعایت نمی کنند. حتی قانون جدید کار رو من یک سم مهلک می دونم واسه طبقه ی کارگر. نه اینکه پیروی نمی کنیم از قانون جدید کار ولی تلاش می کنیم به نفع کارگر ها تغییر کنه.از این ماده قانون هایی که هست ما می تونیم مثلا برای روزای جهانی کارگر یا روز هشت مارس یا روز کودک یا روزی که یک کارگاه تعطیل می شه کارگراش بیکار می شن استفاده کنیم.مثلا ما می تونیم بدون حمل اسلحه بدون خشونت حرکت کنیم و راهپیمایی کنیم حتی این ها خودشون قانون هایی که وضع کردند رو نادیده می گیرند .

- در آخر بحث مایلید که موردی را اضافه کنید؟
- من تقریبن همه موارد را باز کردم اما چیزی که به ذهنم می رسه اینه که من بیشتر از کمیته ی هماهنگی و فعالین کارگری و اونایی که خودشون واقعا توی جامعه استثمار طبقه ی کارگر رو دیدن تقاضا می کنم بیشتر متشکل بشن ، تنها متشکل شدن هست که می تونه طبقه ی کارگر رو از این مشقات رها کنه من خواستار متشکل شدن طبقه ی کارگر هستم .

- خیلی ممنون از صحبت هایی که کردید خسته نباشید.
- من هم آرزوی موفقیت می کنم برای شما زنده باشید .

عسگری - ملکی