با سپاس از شما بهزاد سهرابی که پاسخ گوی پرسش های ما شدید. شما به عنوان یک فعال کارگری از نزدیک شاهد اعتراضات چندین ماهه کارگران فرش غرب کرمانشاه در سال ٨٧ بودید و ارتباط مستمر و تنگاتنگی با این کارگران و نمایندگان شان داشتید.
اعتراضاتی که بالاخره در سال ٨٨ نتایج مثبتی برای کارگران این کارخانه داشت. بدون شک بازخوانی این تجربه به نقل از شما، برای جنبش کارگری مفید خواهد بود و می تواند مورد استفاده کارگران قرار گیرد. از سوی دیگر همان طوری که هفته گذشته در خبرها آمده بود مدیریت کارخانه فرش غرب کرمانشاه، ٨٠ نفر از کارگران قراردادی را اخراج و آنها را به اداره کار حواله داده است. این افراد در سال ٨٨ و پس از راه اندازی مجدد کارخانه، به کار گمارده شده بودند، اما اکنون به بهانه هایی، عذرشان را خواسته اند. ما در ادامه به این موضوع برمیگردیم، اما پیش از آن و به عنوان اولین سئوال، برای خوانندگان ما از خواسته ها، دلایل و چگونگی شکل گیری اعتراضات کارگران فرش غرب کرمانشاه در سال ٨٧ بگویید؟
منهم به نوبه خود از شما بسیار سپاس گزارم که این امکان را فراهم نمودید که در این ارتباط به گفتگو بپردازیم.
ابتدا باید نکته ای را یادآور شوم که بی ربط به موضوع بحث هم نیست. متاسفانه علی رغم این که جنبش کارگری ایران بهشکلی گسترده قدرت خود را در جامعه به نمایش گذاشته و با وجود تعداد بیشمار اعتراض ها و اعتصاب های کارگری، بسیاری از تجارب در سینه این فعالین می ماند و آنها نتوانسته اندآن را مکتوب کنند وبا گذشت زمان نیزبخش وسیعی از این تجربیات به فراموشی سپرده می شود. به نظر من،این موضوع یکی از ایرادهای اساسی و بنیادی جنبش کارگری در ایران می باشد و باعث می شود که ما نتوانیم با رجوع به مستندات، به ارائه بحث بپردازیم و هر کسی از ظن خود و بر اساس درک و برداشتش از مسایل، دست به تحلیل جنبش بزند. هر چند دوستانی به خصوص در یک سال گذشته، گامهایی در انتقال تجارب مبارزات کارگری برداشته اند، اما تا رسیدن به مطلوب فاصله زیادی وجود دارد که امیدوارم موانع این مشکل رفع شود و ما هر چه بیشتر شاهد مرور تاریخ واقعی جنبش کارگری باشیم.
اما بر گردم به پاسخ سوال شما.کارخانه فرش غرب در ١٢ کیلومتری شهر کرمانشاه واقع شده و یکی از کارخانجات قدیمی در منطقه می باشد که در بدوتاسیس تحت پوشش نهادهای دولتی بوده است. کارگران این واحد تولیدی در سال های٨١ و ٨٢ به دلیل عدم پرداخت دستمزدها،حدود ٦ ماه دست به اعتراض زدند. آنها در آن مقطع، جهت پیگیری و دریافت حقوق معوقه خود از مسیر کارخانه به سمت شهر کرمانشاه، به صورت راهپیمایی حرکت می کنند که بلافاصله توسط نیروهای یگان وپژه از حرکت آنها جلوگیری به عمل می آید و همه آنها را داخل اتوبوس می کنند و به کارخانه بازگردانده می شوند. درهمان سال ها کارخانه با قیمتی بسیار نازل به شخصی که کارگران به نام" حاج آقا مشفق" نام می بردند، فروخته می شود. این تغییرات در مالکیت، پیرو اصل ۴۴ قانون اساسی توسط سرمایه داری و همسو با صندوق بین الملی پول و بانک جهانی صورت می گرفت که باید روند خصوصی سازی را اجرایی می کردند. اما به قول یکی از کارگران،" در ایران بیشتر خودمانی سازی بود! ". منظور این کارگر این بود که این تحولات، نه در اختیار کل سرمایه داران، بلکه در اخیتار کسانی قرار می گرفت که به مرکز قدرت نزدیک تر باشند. ظاهرا " حاج آقا مشفق " یکی از این آقا زاده ها بود که دستی در قدرت داشت تا جایی که به گفته کارگران فرش غرب کرمانشاه پرداخت وجه بابت خرید کارخانه، از محل فروش محصولات انجام می گرفت !!.
این کارخانه در ابتدای تاسیس دارای ۴٠٠ کارگر بوده که از سال ٨١ تا سال ١٣٨٧ به ١٦٠ نفر تقلیل می یابد. دور دوم اعتراضات کارگران از مقطع ٢۵ مهر ماه ١٣٨٧ شروع شد که حدودا ١١ ماه به طول انجامید. شروع اعتراض به این دلیل بود که کارفرمای وقت، بدون هیچ پیش زمینه ای،کارخانه را تعطیل می کند. نیاز به کار،عدم دریافت چندین ماه دستمزد وعدم دریافت عیدی و بن سال ١٣٨۶، باعث شد که کارگران در اسرع وقت و در کمترین زمان ممکن دست به ایجاد کمیته ای بزنند تا بتوانند کارگران را حول مطالبات سازماندهی کنند و اولین تجمع کارگران در ٢٦ مهر ٨٧ آغاز شد.
خواست اولیه کارگران با طرح شعار "کار جز لاینفک زندگی است "، باز گشایی و راه اندازی مجدد کار خانه بود و این اصلی ترین و مبرم ترین خواست اولیه کارگران در آن مقطع بود و در کنار آن، دریافت حقوق های معوقه ودیگر مطالبات خود را نیز طرح نمودند.
همین نیاز اولیه باعث شده بود که کارگران فرش غرب کرمانشاه با اتحاد و همبستگی وصف ناپذیری در کنار هم قرار گیرند و بتوانند ازحقوق خود دفاع کنند. قطعا نیاز به تامین معاش، برای هر انسانی از اولویت خاصی برخودار است و بی شک، کسی بدون سرپناه و حداقل امکانات زیستی نمی تواند به زندگی خود ادامه دهد و همین نیاز اولیه در شرایط کنونی، یکی از دلایل مهم حضور کارگران در دفاع از مطا لبات خود می باشد. باید این را پذیرفت که سطح پیشروی مبارزه کارگری نمی تواند بی تاثیر از مجموع عوامل و شرایط داخلی و جهانی باشد و پیشروی جنبش کارگری را باید در ظرف زمانی و مکانی خود مورد بررسی قرار داد. اما وجه مشترک اولیه تمامی اعتراض ها و اعتصاب های کارگری بر آمدی از نیازهای اقتصادی می باشد. به این اعتبار کارگران فرش کرمانشاه هم بر اساس درد مشترک مجبور بودند که در کنار یکدیگر و با هم،به مبارزه ای طولانی دست بزنند.
روند اعتراضات از همان روزها ی اولیه شروع شد و تعدادی از کارگران که حساسیت بیشتری به موضوع داشتندو به عبارت دقیق تر، بخشی ازکارگران پیشروبودند،در جریان اولین تجمع به عنوان نماینده از طرف آرای عمومی کارگران انتخاب شده و تا آنجا که به یاد دارم تعداد نمایندگان منتخب، ٨ نفر بودند. این نمایندگان دستور کار خود را از جمع مشورتی کارگران می گرفتند. به این ترتیب که روز های دوشنبه همه کارگران در محل کارخانه، جمع می شدند و ضمن شنیدن گزارش کار نمایندگان خود، دستور کار جدید را برای آنهاتعیین می کردند. این رویکرد، کاملا طبقاتی بود و با نگاهی از پائین و با دخالتگری کارگران، تمامی امور انجام می گرفت.
نکته دیگری که باید به آن توجه داشت این است که فضای کلی حاکم بر جامعه ایران، فضایی توهم زا بوده و قطعا طبقه کارگر نیزاز این قاعده، مستثنا نیست. می خواهم بگویم که بخش های وسیعی از کارگران، هنوز به مانند بسیاری از آحاد جامعه، نسبت به نهادها و ارگان های سرمایه داری و مسئولین حکومتی توهم داشته و این امر، روند کار را در امر مبارزه و دستیابی به مطالبات، تا حدودی سنگین می کند. به این دلیل نمایندگان فرش غرب با توجه به شناخت از توانمندی مبارزاتی گذشته و حال کارگران، می بایستاز مکانیسمی استفاده می کردند که بتوانند بر اساس آن، دامنه اعتراض را گسترش دهند. همانطور که گفتم این روند کار را سنگین می کرد و از طرف دیگر زمان بیشتری را می طلبید تا کارگران شیوه مبارزه خود را تغییر دهند. با توجه به این مسئله، اقدام اولیه که در دستور کار نمایندگان قرار گرفت، نامه نگاری بود. هر چند همواره در جمع کارگران تشریح می شد که تمامی نهادها، ادارات و ارگان های ذی ربط، تنها به منفعت سرمایه و دولت توجه دارند، اما می بایست این امر به صورت عینی برای کارگران روشن می شد. بر این اساس اولین حرکتی که نمایندگان فرش غرب شروع کردند این بود که تمامی مکاتبات لازم را انجام دهند: از دفتر امام جمعه تا استانداری و اداره کار گرفته تا دفتر ریاست جمهوری. اما هیچ کدام از نامه نگاری های اولیه هیچ نتیجه ای را برای کارگران به دنبال نداشت و آنها باور پیدا کردند که باید شیوه و مکانیسم مبارزه را تغییر داد. کارگران با تمام وجود این واقعیت را درک کردند که اگر خواسته های خود را فقط در گوشه کارخانه مطرح کنند، کسی به دادشان نخواهند رسید. به این ترتیب آنها تصمیم گرفتند فراتر از محیط کار، صدای خود را بلند کنند و با برنامه ریزی دقیق، اعتراضات خود را به خارج از کارخانه انتقال دادند. آنها تجمع هایی را در مقابل استانداری، وزارت صنایع و... ترتیب دادند و حتی در روز حضور احمدی نژاد در استادیوم آزادی کرمانشاه، کارگران کفن پوشیده و با نوشتن خواسته های خود روی سینه های شان، در مقابل او صف کشیدند.
موضوع دیگری که به نظرم لازم است اشاره کنم ایناست که شکل و نحوه مبارزه در یک مرکز تولیدی که کاملا سود ده می باشد وبه درجه ی زیادی در روند انباشت سرمایه در کل نظام سرمایه داری در ایران تاثیر گذار است، با شکل مبارزه در مراکز تولیدی بحران زده، کاملا متفاوت است. این نکته ای است که فعالین و نمایندگان کارگری باید بر روی آن متمرکز شوند و با شناخت این موقعیت ها، شکل و روند مبارزه را پیشاروی کارگران بگذارند.سوای این که یک روح کلی بر روند مبارزه کارگری حاکم است، اما در شرایط کنونی باید به این ظرافت ها هم پرداخت و در دستور کار گذاشت. در بعضی از مراکز تولیدی، به هر دلیلی از سوی دولت و یا بخش خصوصی،تعطیل می شوند و یا اینکه به مرحله ای از بحران می رسند که مدیریت برای اش دیگر مهم نیست که کارگر دست به اعتصاب بزند، چرا که کارفرمایاین گونه مراکز، خود در صددند تا کارخانه شان را تعطیل کنند. با توجه به این مهم، شکل اعتراض در این مراکز بسیار متفاوت می باشد. اگر این کارگران تنها در محیط کار دست به تجمع بزنند و یا اینکه فقط به نامه نگاری اکتفا کنند و یا در خانه های خود بمانند، به جزئی ترین خواست ها یخود هم نخواهند رسید. به عنوان نمونه کارخانه قند دزفول (در شهر شوش قرار دارد) که داری ٣٠٠ نفر کارگر بود، به شکلی آگاهانه واگذار گردید و تعطیل شد. کارگران تنها اکتفا به نامه نگاری کردند و در نهایت، با حضور در دفتر آقای مکارم شیرازی( وارد کننده انحصاری قند و شکر در ایران ) و مطرح کردن خواست های خود، اکتفا کردند. این در حالی بود کهپیش از این نماینده کارگران در حضور دیگر همکاران خود، به چوب بسته می شود و به قول معروف "فلک" شده بود؛ تا جایی که این نماینده به دلیل جراحات وارده تا مدتی در منزل بستری بود. متاسفانه تاکنون کارگران این واحد، حتی نتوانسته اند تسویه حساب بابت اخراج و سنوات قانونی خود را دریافت کنند. نمونه دیگر مجتمع نیشکرهفت تپه است. اما با یک تفاوت کاملا اساسی که کارگران هفت تپه، عرصه مبارزه خود را در سطح شهر شوش انتخاب کرده بودند و همین حضور اعتراضی، به نفع کارگران تمام شد.اگر چه آنها متحمل هزینه های سنگینی از جمله بازداشت و اخراج نمایندگان خود شدند، اما در مجموع، نحوه رویکرد و حرکت آنها به گونه ای پیش رفت که هم دست به ایجاد تشکل مستقل خود زدند و هم کارخانه ای که قرار بود در سال ١٣٨٦ تعطیل شود را با این شیوه حرکت اعتراضی، به دولت تحمیل کردند و اکنون بیش از ٣۵٠٠ کارگر مشغول به کار هستند.در مورد فرش غرب کرمانشاه هم می شود گفت تا حدودی مشمول این قاعده می شد و بی شک اگر کارگران عرصه مبارزه را تغییر نمی دانند،در همان روزهای اول، یعنیدر سال ١٣٨٧ کارخانه بسته می شد. اما حضور اعتراضی کارگران در خارج ازمحیط کار، نه تنها منجر به این شد که کارخانه باز گشائی شود، بلکه این واحد تولیدی، بار دیگر تحت پوشش مدیریت بخش دولتی قرار بگیرد.
کارگران فرش غرب کرمانشاه برای دستیابی به خواسته ها و مطالبات خود از چه روش و شکل هایی استفاده می کردند؟ آنها از چه شیوه ی سازمان یابی استفاده می کردند؟
همانطور که اشاره کردم تمام تصمیم ها از پائین گرفته می شد . یعنی به این ترتیب که کارگران نظرات مشورتی خودشان رادر جلسه هفتگی مورد بررسی قرار می دادند و ماحصل بحث ها به عنوان دستور کار نمایندگان در می آمد و هیچ نماینده ای بدون اجازه جمعی کارگران کاری را انجام نمی داد. می شود گفت که ساختار دخالتگری جلسات کارگران فرش غرب، کاملا شورایی بود. هر چند که تشکلی وجود نداشت، اما از مکانیسم مجمع عمومیبرای به فعلیت درآوردن مطالبات کارگری استفاده می شد و به این طریق کارگران در ادامه مبارزه اعمال نفوذ می کردند و نمایندگان نیز با شفافیت تمام، دستورات این مجمع را پیش می بردند. در همین جلسات هفتگی بود که چگونگی اعتراض ها و محل تجمع مشخص می شد و هم چنین مصوب کردند که بدون اجازه و کسب نظر از کارگران،اخبار رسانه ای و منتشر نشود. به نظر من این نکته مهمی برای جلوگیری از اشاعه اخبار ناموثق و بزرگ نمایی و یا وارونه کردنخبرها بود. و بالاخره در همین جلسات هفتگی بود که بحث ایجاد تشکل کاری در دستور کار گذاشته شد.
شکل مبارزه و نحوه پیگیری مطالبات به گونه ای بود که فضای کارگری شهر کرمانشاه را تحت تاثیر قرار داده بود تا جایی که برای جلوگیری از ادامه اعتراض و مهار آن،مسئولین استان ناچار شدند که به هر کارگر وام ۵٠٠ هزار تومانی پرداخت کنند. علاوه بر این کارگران توانستند که بابت بدهی خود از کارفرما، حکم تصرف اموال کارخانه را بگیرند و هم چنین، زمان تعطیلی کارخانه و در حین اعتراض ها، لیست بیمه خود را به سازمان تامین اجتماعی ارسال و بیمه ماهانه خود را منظور کنند.جدا از اینکه که کارگران عرصه مبارزه را در داخل شهر انتخاب کردند، یکی دیگر از مسائلی که باعث ترس عوامل سرمایه شد، انعکاس خبری رویدادها بود که با تصاویر مربوطه منعکس می شد. سایت کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، یکی از سایت هایی بود که آخرین خبرها از وضعیت کارگران فرش غرب را تحت پوشش قرار داده بود و در این ارتباط ما چند مصاحبه صوتی را نیز با نمایندگان انجام دادیم.
کارگران فرش غرب به صورت هفتگی و منظم، مجمع عمومی تشکیل می دادند. شما در جلسات این کارگران، حضور داشتید، اگر ممکن است از ساختار و شیوه اداره این مجامع توسط نمایندگان و مباحث مطرح شده، برای خوانندگان ما بیشتر توضیح دهید؟
همان طور که پیشتر گفتمکارگران فرش غرب هر هفته، روز دوشنبه در مسجد کارخانه جمع می شدند و تصمیم های اصلی در آنجا گرفته و بعدا اجرایی می شد.پروسه کار به این صورت پیش می رفت که اول نمایندگان در رابطه باچگونگی فعالیت و کارهای محوله بحث می کردند و گزارش های خود راازپیگیری کار و نتایجکارهایی که در رابطه با ادارات دولتی صورت می گرفت، ارائه می کردند.در جلساتی نیز فعالینی که در ارتباط نزدیک با کارگران بودند دعوت می شدند و به انتقال تجارب می پرداختند. حضور ما در این جلسات برای افراد و اشخاصی و همچنین خود کارفرما خوش آیند نبود و آنها سعی می کردند با اشاعه دروغ و تهمت از ما چهره ها ی منفوری بسازند که خوشبختانه با وجود ارتباط تنگاتگی که بوجودآمده بود، خود کارگران به اشکال مختلف از ما به دفاع بر می خواستند.بیشتر بحث های من در حضور کارگران، به انتقال تجارب کارگری، شکل وشیوه مبارزه و ادامه آن، معرفی نهادهای ضد کارگری مانند شورای اسلامی کار و خانه کار و دیگر نهادهای ضد کارگری بود.ما باید انرژِی خود را متوجه این قضیه می کردیم که کارگران تنها باید به خود باور داشته باشند و با اتکا به نیروی خود به مبارزه ادامه دهند. باید این نگرش را برای کارگران تشریح می کردیم که فقط به صورت منظم و متشکل و سازمان یافته به مبارزه بپردازند و بحث ایجاد تشکل های مستقل و طبقاتی را مطرح کردیم.
نکته ای دیگری باید اضافه کنم این است که ما معمولا در جمع کارگرانی حضور پیدا می کردیم که دارای روحیات مذهبی خاص خود بودند. وقتی که من برای اولین بار در مجمع کارگران، جهت ارائه بحث های ام حضور پیدا کردم، آنها با سر دادن صلوات، به نحوی حضور ما را تائید و خوش آمد گفتند. این را به این دلیلبیان کردم تا نشان دهم که کارگران در شرایط کنونی، نه بر اساس ایده های خیرخواهانه افراد و اندیشه های ایده ال، بلکه بر اساس نیازهای واقعی واولیه خود مانند، به دست آوردن امنیت شغلی و یا دریافت دستمزدهای معوقه و...است که دست به مبارزه می زنند.فصل مشترک ما با دیگر کارگران، همان درد مشترک و طبقاتی است و بحث ما در دفاع از زندگی و حقانیت مادی آنها صورت می گرفت و قطعا از این زاویه باید ارتباط گرفته می شد. البته طبیعی است که در روند این مبارزه، سطح آگاهی و توقع کارگران بیشتر و بیشتر می شود و در دل همین مبارزات کاملا اقتصادی است که بخشی از کارگران در خواهند یافت که تنها راه رهایی باید برچیدن مناسبات سرمایه داری باشد و دیگر هر گونه چانه زنی، ره به جایی نخواهد بردو به درستی از طبقه ای در خود به طبقه ای برای خود تبدیل خواهند شد.
به نظر شما چه فاکتورهایی باعث شد که کارگران بتوانند کارخانهرا بار دیگر راه اندازی کنند و مطالبات دیگر خود را دریافت کنند؟
من می توانم به چند فاکتور اساسی اشاره کنم. اول؛حضور همه کارگران در حرکت های اعتراضی.دوم؛ رجوع به آرا و تصمیم های جمعی کارگران و به بیان دیگر وجود رویکرد دخالتگر و از پایین کارگران و بحث و تبادل نظر بر سر چگونگی روند مبارزه ؛ سوم و یکی از فاکتور های بسیار مهم، وجود نمایندگانی جسور، فداکار، آگاه و با تجربه بود که از طرف کارگران انتخاب شده بودند. به نظر من نماینده کارگری نقش ویژه ای می تواند داشته باشد، تا جایی که اگر نماینده از خود کارگران نباشد وضعف و سستی نشان دهد، به هر طریق ممکن توسط عوامل سرمایه خریداری شده و نه تنها خود به منافع خاصی می رسد، بلکه می تواند با ترفند های مختلف، اعتراض های کارگری را به کژ راههبکشاند.بدون تردید تلاش های صادقانه و فراوان تمامی نمایندگان کارگران فرش غرب کرمانشاه، به خصوص کوروش محمدی و محسن باباکمالی ودیگران، برای پیگیری مطالبات خود و همکاران شان، جای تشکر و قدردانی دارد.
همان طوری که در پاسخ پرسش قبلی نیز گفتم یکی دیگر از دلایل مهم موفقیت کارگران، کشاندن عرصه مبارزه خود به سطح شهر و در مقابل نهادهای دولتی و در انظار عموم بود و این اقدام باعث ترس حامیان سرمایه داری می شد. به همین دلیل برای جلوگیری از گسترش این روحیه اعتراضی به دیگر مراکز کارگری، ناچار می شدند به خواسته های کارگران رسیدگی کنند.علاوه بر این موارد، اطلاع رسانی درست و به موقعنیز نقش مهمی ایفا کرد تا جایی که اگر روند اعتراض های کارگران فرش غرب ادامه پیدا می کرد،مطالبات و خواسته های آنها نیز مانند کارگران نیشکر هفت تپه به سطح افکار عمومی دیگر کشورها منتقل می شد.
و بالاخره این که حضور فعالین کارگری و تشکل هایی با رویکرد کاملا طبقاتی و داشتن نگاهی ضد سرمایه داری، مانند کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری، در کنار چنین کارگرانی اهمیت بسزایی دارد. چرا که این فعالین و تشکل ها،باور به نیروی طبقاتی کارگران در امر مبارزه را در دستور دارند و می توانند در نگاه، نگرش و رویکرد کارگران معترض تاثیر گذار باشند. وجود نیروهای آگاه به مسائل جنبش کارگری در جمع کارگران کاملا ضروری و نتیجه بخش است و درست به همان اندازه حضور افراد و گرایشات راست و رفرمیستی در جمع کارگران مضر می باشد و باعث شکست و منحرف شدن خواسته ها و مطالبات کارگران می شود.
س: یکی از خواسته های مهم کارگران بازگشت به کار بود و شعار " کار جز لاینفک زندگی است و هیچ کس حق گرفتن ان را ندارد" را کارگران فرش غرب کرمانشاه به درستی و با تمام وجود درک کرده و آن را سر لوحه خواسته های خود قرار داده بودند، نظر شما در باره این خواسته و اهمیت آن در شرایط کنونی چیست؟
ج: بازگشت به کار همواره یکی از خواسته های اساسی کارگران ایران بوده که در برابر تعدیل نیرو و اخراج های دسته جمعی، طرح کرده اند. شاغلین مراکز کارگری باید تلاش کنند که در مقابل انواع ترفندهای سرمایه داران، به خواسته بازگشت به کار پافشاری نمایند، چرا که بیکاری، مترادف با انواع مشکلات و ناسامانی های اجتماعی است.
بنا به تعریف، مهمترین بعد وجودی انسان، کار و قدرت تولید گری انسان است و کار جزء لاینفک همه انسانها است. به تعبیری دیگر کارگر با کارش کاملا بیگانه می شود و کار به مثابه یک امر بیرونی بر او تحمیل خواهد شدو بعد انسانی و خلاق آن در نظام سرمایه داری، بی مفهوم می باشد.در نظام سرمایه داریآنچه که تولید می شود به معنای واقعی در خدمت رفاه عمومی قرار نمی گیرد. فقط در جامعه آزاد و برابر وفارغ از مالکیت خصوصی می شود به این از خود بیگانگی پایان داد و به معنای واقعی کلمه" کار جز لاینفک زندگی " باشدو آنچه تولید می شود در خدمت رفاه وآسایش جامعه بشری قرار گیرد.
برگردیم به خبرهای روز کارخانه فرش غرب کرمانشاه. اواخر ماه گذشته، حدود ٨٠ نفر از کارگران قراردادی به دلیل تحریم اقتصادی و رکود تولید، اخراج شده اند و بار دیگر خطر اخراج دسته جمعی، دیگر کارگران را تهدید می کند. ارزیابی شما از این موضوع چیست و چه رهنمود و راه کارهایی برای کارگران فرش غرب برای مقابله با این دور اخراج ها توسط مدیریت کارخانه دارید؟
ابتدا باید اشاره کنم که آنچه امروز در برابر چشم همه مردم دنیا اتفاق می افتد، شرایط کاملا متفاوتی بوده وبحران سرمایه داری در ابعادی جهانی،عمیق تر شده است.در ایران نیز تورم سرسام آور، حذف سوبسید ها، عدم امنیت شغلی، بیکاری وسیع و فقر روزافزونسایه خودش را در جامعه، انداخته است که این به نحوی باعث نگرانی و ترس از آینده شده است. ازسوی دیگر خیزش های عمومی توده های مردم در دفاع از نان و آزادی در بسیاری از کشورها، "جنبش وال استریت را اشغال کنیم "و حضور میلیونی کارگران در دیگر کشور هادر اعتراض به اجرایی شدن برنامه ریاضت اقتصادی و شرایط بد معیشتی نیز باعث تقویت روحیه توده های کارگر شده است.
اما آنچه که امروز ما در فرش غرب کرمانشاه مشاهده می کنیم، روندی بود که کارگران در سال ٨٧ با اعتراض خود، اخراج سازی و بستن کارخانه را به تعویق انداختند. بدون شک زیاد دور از انتطارنیست که روند اخراج سازی تا تعطیلی کار خانه ادامه یابد.به نظر من در شرایط کنونی اساسی ترین اقدامی که خود کارگران فرش کرمانشاه می توانند انجام دهند تشکیل جلسه است. کارگران تجربه برگزاری مجامع را در سال ٨٧ و٨٨ را به یاد دارند و باید این شیوه را ادامه یابد و از این طریق بتوانند نیروی خود را سازماندهی کنند. اما چیزی که شاید متفاوت باشد این است که امروز این کارگران اخراجی به راحتی نتوانند در کار خانه حضور یابند و در آنجا جلسه برگزار کنند، که به نظر من می شود در خارج از محیط کار، این جلسات را پیش برد.برای شروع چند نفراز کارگرانمی توانند بطور موقت سازماندهیرا بر عهده بگیرند و بتوانند با دیگر کارگران تماس بگیرند و مکان مناسبی برای جلسات پیدا کنند. علاوه بر اینمی شود که کارگران را در دسته های چند ده نفری گروه بندی کرد و هر روز با تعدادی مشخص تشکیل جلسه داشته باشند.هم چنینکارگران اخراجی هنگام تجمع خود در مراکزی مانند اداره کار کرمانشاه، می توانند ضمن پیش بردن اعتراض های خود، در آنجا برنامه ریزی کنند. روش هاو ایدههای متفاوتی را می شود برای جمع شدنو گفتگو،جستجو کرد، اما یک مسئله مهم و حیاتی این است که باید کارگران اخراجی بتوانند با کارگران و همکاران خودکه فعلا در کارخانه،مشغول به کار هستند، ارتباط بگیرند و آنها را متوجه تبعات این اقدام کنند که سیاست مدیریت بستن کارخانه است و برا ی جلوگیری از اعتراض همگانی و متشکل کارگران، آنها را دسته دسته و با فاصله ازیکدیگر اخراج می کنند. ما بایدبتوانیم سیاست آنها را بر ملا کنیم و کاری کنیم که کارگران شاغل به اخراج همکاران خود اعتراض کنند.
امروز تعداد بیشتری از مراکز تولیدی با چنین مشکلی روبرو هستند و این می تواند در صورت ارتباط ارگانیک، مسیر مبارزه را تغییر دهد. ضروری است که کارگران فرش غرب با دیگر مراکز تولیدی کرمانشاه وحتی شهرهای دیگر که سرنوشت مشابهی دارند، ارتباط بگیرند و به مانند گدشته بتوانند جلسات هفتگی خود را بر قرار کنند و با انتخاب نماینده بصورت منظم، فعالیت اعتراضی خود را شروع کنند.حتی می شود دست به ایجاد تشکل کارگران بیکار و اخراجی بزنند تا بتوانند به صورت متشکل و با برنامه، اعتراضات خود را سازماندهی کنند. به نظر من کارگران فرش غرب کرمانشاه دارای تجارب خوبی در این زمینه هستند. کارگران اخراجی امروز باید برای شان مشخص شده باشد که کارفرمایان و تمامی صاحبان سرمایه، به هر نیرنگی متوسل خواهند شد که کارگران متحد نشوند و با عوامل خود، در بین کارگران تفرقه ایجاد کنند. از این بابت کارگران باید با هوشیاری تمام عمل کنند و با پیگیریخواست ها و مطالبات خود،توطئه آنها را با شکست روبرو کنند. هم چنین کارگران اخراجی می توانند خانواده های خود را در تجمع های اعتراضی به همراه خود داشته باشند. حضور همسران و فرزندان کارگری و حتی دیگر بستگان می تواند توان قدرت و مانور اعتراضی کارگران را بیشتر کند. به نظر من همه این اقدام ها،عملی است؛ چرا که کارگر اخراج شده، دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد.
همان طوری که بالاتر گفتم نقش فعالین جنبش کارگری در مبارزات کارگران بسیار تعیین کننده است. فعالینی که دارای تجاربی غنی بوده و با رویکردی آگاهانه، دورنمای مبارزاتی را تحلیل می کنند، این توان را دارند که هم منافع آنی و فوری کار گران را مد نظر بگیرند و هم با ارائه راه کارهای مناسب،افق روشنی را برای کارگران ترسیم کنند.در این فضا می شود بیشتر از گذشته رویکرد ضد سرمایه داری را تقویت کرد و ثابت کرد که عامل تمامی مصائب و بدبختی ها، مناسبات کنونی می باشد. باید در حین ادامه روند مبارزه جهت کسب مطالبات، این اندیشه تقویت شود که در نهایت باید به مقابله با نظام سرمایه داری رفت. چرا که بهترین و قوی ترین چانه زنی ها و کسب مطالبات حداقلی، موقت و زود گذر بوده و این زندگی سخت و پر از رنج و مرارت، به شیوه ای دیگر از جانب صاحبان سرمایه دوباره نمود عینی اش را در زندگی طبقه کار گر نمایان خواهد کرد.
یقیناتمامی کارگران شاغل باید به این امر آگاه شوند که کارفرمایان با اخراج تعدادی از کارگران می خواهد توان و نیروی کارگران را تضعیف کند و به این وسیله، نه تنها باعث تفرقه خواهد شد، بلکه با ایجاد توهم و ایجاد فضای ترس، کاری می کند که کارگران در حمایت از کارگران اخراجی دست به اعتراض نزنند. اما کارگران فرش غرب باید بدانند که اخراج هر نفر، یعنی زمینه اخراج نفر بعدی،تا جایی که در مدتی کوتاه، تمامی کارگران اخراج خواهند شد. برای جلوگیری از اخراج و رسیدن به خواست ها باید اعتراض کرد. اما هر اعتراضی در عین خوب و مفید بودن نمی تواند ما را به سرمنزل مقصود برساند،بلکه اعتراضی که سازماندهی شده و با برنامه و هماهنگی صورت گیرد، میتواند ما را به نتایج دلخواه برساند. به بیان دیگر، باید کارگر متشکل و آگاهانه وارد کارزار مبارزه شود. ایجاد تشکل در محل کارو یا با توجه به شرایط خاص، ایجاد تشکل در محل زندگی می تواند قدرت ما را بیشتر کند. باید بتوان با توجه به بحران اقتصادی، سیاسی حاکم بر نظام سرمایه داری ایران، از ظرفیت های طبقاتی کارگران استفاده کرد. بدست آوردن هر دستاوردی به نیروی اعتراض کارگران، سکو و محل پرشی برای گام های بعدی خواهد بود. به قول کوروش محمدی، کارگر باید با آگاهی کار ها را پیش ببرد و یا طبق گفته محسن باباکمالی، بزرگترین پشتوانه یک کارگر که بتواند از آن استفاده کند، نیروی خود کارگران است.
در یک کلام باید متشکل شد . باید با برنامه ریزی و آگاهی طبقاتی،مطالبات خود را پیگیری کنیم.
ممنون از اینکه در این مصاحبه شرکت کردید؟ ما سئوال دیگری نداریم، اگر صحبت خاصی دارید، بفرمایید؟
من هم ازشما بسیار متشکرم.نکته ای که شاید لازم باشد تاکید دوباره ای بر آن داشته باشم،این است که نظام سرمایه داری بیشتر از هرزمان دیگری دچار بحران شده است. فعالین برابری طلب و رادیکال جنبش کارگری باید با شناخت این وضعیت، بیشتر از گذشته امر سازماندهی و سازمانیابی طبقاتی را در دستور کار خود بگذارند. شاید این یک فرصت تاریخی برای جنبش کارگری ایران باشد.
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
٩/٩/١٣٩٠