افق روشن
www.ofros.com

گفتگو با بهزاد سهرابی در باره مسایل مختلف کارگری

کمیتۀ هماهنگی برای کمک                                                                                   پنجشنبه ٢٧ اسفند ۱٣٨٨

( خوانندگان کارگر، آنچه تقدیم شما می گردد، مصاحبه " سایت کمیته هماهنگی..." با بهزاد سهرابی از فعالین جنبش کارگری ایران و سخنگوی کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری است. این مباحث در باره مسایلی مانند دستمزد، تشکل پذیری و سطح کنونی مبارزات کارگران می باشد. امیدواریم با طرح این موضوع ها، گامی بسوی سازمانیابی هر چه بیشتر کارگران برداشته باشیم و این گفتگو مورد استفاده دوستان کارگر و فعالین کارگری قرار بگیرد. )

با تشکر از شما که در این گفتگو شرکت کردید، اولین سئوال ما در باره دستمزدهاست. همانطوری که می دانید مقوله دستمزد، یکی از مهم ترین چالش های جدی و عینی طبقه کارگر با صاحبان سرمایه در نظام سرمایه داری است. به این دلیل روشن که کارگر نیروی کارش را به کارفرما می فروشد تا مبلغی به عنوان دستمزد دریافت کند و امرار معاش نماید. در این رویارویی طبقاتی، مبارزه برای افزایش دستمزدها، یک وجه مهم و اساسی اعتراض های کارگری است. به نطر شما افزایش دستمزد واقعی کارگران با چه مکانیزمی عملی خواهد شد و کارگران چگونه می توانند در تعیین دستمزد ها نقش فعالی داشته باشند ؟

همانطوری که همه ما می دانیم، دستمزدها در پایان اسفند هر سال توسط شورای عالی کار، تعیین و برای اجرا ابلاغ می شود. با توجه به اینکه در ایران سه جانبه گرائی حاکم است، قطعا هیچ وقت دستمزد بر مبنای نیاز های معیشتی کارگران و یا حتی بر اساس نرخ تورم اعلام شده توسط مراکز رسمی ، تعیین نمی شود. در سه جانبه گرائی یک طرف بعنوان نماینده کارگران، طرف دیگر به عنوان نماینده کارفر ما و طرف سوم هم نماینده دولت است و تاریخآ دولت ، خود سرمایه دار بزرگی محسوب می شود و همواره مدافع کارفرما و صاحبان سرمایه، به شمار می آید. در چنین شرایطی با این فرض که اگر در این مرکز تصمیم گیری (شورای عالی کار ) نماینده واقعی کارگران هم حضور داشته باشد، هیچ و فت دستمزد پیشنهادی کارگران رای نمی آورد؛ به این دلیل روشن که رای کارگران در مقابل رای کارفرما و دولت یک به دو خواهد بود. بنابراین انتظار اینکه شورای عالی کار بتواند حداقل دستمزدی را که با دخل و خرج کارگران کمی همسو باشد را تعیین نماید، باید منتفی دانست! به این اعتبار شورای عالی کار، خانه کارگر و شورای اسلامی کار، نه تنها نماینده کارگران ایران نمی باشند، بلکه آنها، بخشی از تشکل های کارفرمایی هستند. به نظر من سه جانبه گرائی یکی ار حربه های سرمایه داری می باشد که تنها برای انقیاد بیشتر کارگران ایجاد شده و اولین خواست کارگران باید بر چیدن و انحلال سه جانبه گرائی در تعیین دستمزدها و دیگر امور کارگران باشد.
اکنون به سئوال شما بر می گردم که کارگران از چه طریقی باید در تعیین دستمزدها نقش داشته باشند؟ در چنین شرایطی و همچنین بدلیل نبود تشکل های واقعی کارگران، از سویی ما شاهد این هستیم که برخی از تشکل ها و نهادها با جمع کردن طومار به نام کارگران ایران خواستار افزایش دستمزدها هستند و از سوی دیگر کسانی هم هستند که برای دستیابی به دستمزد بیشتر، کارگران را دعوت به اعتصاب عمومی می کنند!! به نظر من این نوع نگاه و رهنمود ها ناشی از عدم درک واقعی شرایط و وضعیت زیست، مطالبات و سطح مبارزه جنبش کارگری است و تنها چیزی که مد نظر گرفته نمی شود موقعیت کنونی کارگران در ایران است. من سوالم اینست که اگر واقعا کارگران نمی توانند تشکل های خود را ایجاد کنند، چطور این انتظار وجود دارد که آنها با یک فرا خوان دست به اعتصاب عمومی بزنند؟ اگر کارگران در سطح وسیع خود به این باور رسیده باشند و بتواند جسورانه دست به اعتصاب عمومی بزنند، پس این چه دردی است که نمی توانند تشکل های طبقاتی خود را ایجاد کند، اما می توانند در بعد وسیع و سراسری دست به اعتصاب بزند!؟ به زعم من بیان اینگونه نظرات، کاملا اراده گرایانه و از نگاه بالا به منافع جنبش نگریستن است و این در واقع شانه خالی کردن از مسئولیت طبقاتی است که کاری مستمر ، پیگیر ،فعال و روزانه را می طلبد.
برای اینکه کارگران بتوانند به خواست و مطالبه خود دست یابند، چاره ای جز ایجاد تشکل های مستقل و طبقاتی خود ندارند. این تشکل ها باید در هر زمانی بتواند از منافع طبقاتی کارگران دفاع نمایند. آنها باید در مراکز کار و تولید و با نیروی خود و بدون اجازه از دولت و کارفرما، تشکل های خود ساخته را ایجاد نمایند. با ایجاد این تشکل ها، نهایتا تشکل نمایندگان در ابعاد سراسری ایجاد شده و آنها می توانند با پشتیبانی نیروی تشکل خود و نه بر اساس رای گیری، بلکه بر اساس توازن قوای طبقاتی، خواست و مطالبه حداقلی کارگران را بر سر مایه داران تحمیل نمایند.
در شرایط حاکمیت بورژوازی، کارگر چاره ای ندارد تا کسب توازن قوا و رسیدن به یک درک طبقاتی همه جانبه به عنوان یک طبقه، در رسیدن به خواست خود – بالا بردن سطح معیشت و... - وارد چانه زنی شود.

آنچه از جواب شما استنباط می شود این است که گویا تشکل های کارگری در شرایط کنونی باید فقط در راستای تامین منافع اقتصادی و بالا بردن سطح معیشت و دستمزد ها دست به مبارزه بزنند ، آیا خواست و مطالبه کارگران تنها افزایش دستمزد است؟

من عمیقا باور دارم که حضور آگاهانه و وسیع کارگران، سطح خواست و مطالبات آنها را افزایش داده و تواتمندی و رادیکالیسم یک تشکل را ارتقاء می دهد. من پاسخ سوال شما را اینگونه جواب می دهم: جنبش کارگری در چه سطحی از مبارزه خود قرار دارد و خواست امروز کارگران حول چه مطالباتی می باشد؟ اعتصاب و اعتراض کارگران در چه مراکزی صورت می گیرد و دلایل آن چیست؟ حمایت های عملی کارگران شاغل در صنایع بزرگ از اعتصابات کارگری در چه حدی است؟ و غیره ... بطور مختصر باید گفت و باید قبول کنیم که سطح مبارزه جنبش کارگری کاملا تدافعی می باشد. دلیل عینی و واقعی آن را باید در خواسته های کارگران معترض دید. امروز شما شاهد ده ها اعتصاب و اعتراض جسورانه کارگران در اکثر مناطق ایران هستید، اما با نگاهی به مطالبات آنها، می توان مشاهده کرد که بیشترین خواست، در یافت حقوق های معوقه است. ( مانند واحد ها ی نساجی و ریسندگی، کارگران مخابرات راه دور، لاستیک سازی دنا، کشت و صنعت مهاباد، نیرو گاه های برق و سد سازی و راه سازی ها و... ) یکی دیگر از خواسته های کارگران، بازگشت به کار است. ( مانند فرش غرب بافت سنندج و کر مانشاه، کارگران خاتون آباد، پر ریس سنندج و شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه و... ) چند مورد هم اعتراض به قرار دادهای سفید امضا و اخراج سازی ها صورت گرفته که بطور مشخص می توان از شرکت ریسندگی پر ریس سنندج در سال 85 نام برد.
علاوه بر این در سال های گذشته، بخشی از اعتراضات کارگری، مربوط به واحدهای نساجی و ریسندگی بوده است. دلیل آن هم فرسودگی دستگاه ها بوده که این امر باعث شده که سرمایه داران، این مراکز را بحران زده اعلام کرده و در جهت تعدیل نیرو و تغییر ساختار اقدام کرده اند. ( ماشین های فرسوده و از رده خارج و جایگزینی آنها با دستگاه های پیشرفته که نیروی انسانی کمتری را به استخدام در بیاورند. برای مثال شرکت ریسندگی شاهو در سنندج با تغییر ساختار به کارخانه انواع نوشابه های غیر الکلی- ایستک - تبدیل شد. ) همچنین از سال ٨۴ تا ٨٦ تعداد هزاران نفر از کارگران این مراکز در سراسر ایران اخراج و باز خرید شدند. ( مانند نساجی کردستان ) شما می بینید که اعتراض کارگران در مقابل تعرض سرمایه داران به سطح معیشت کارگران صورت گرفته و آنها ناچار دست به اعتصاب و اعتراض زده اند.
در شرایطی که کارگران این مراکز دست به اعتصاب می زنند، ما شاهد حمایت دیگر بخش های کارگران در مراکز تولیدی دیگر، بخصوص صنایع بزرگ از این کارگران نیستیم. د ر ایران خودرو ، کارگران قرار دادی دست به اعتراض می زنند، در صورتی که کارگرانی که در سالن مجاور آنها قرار دارند، هیچ گونه حمایتی از آنها ندارند. می خواهم بگویم که مبارزه کارگران در ایران چون به صورت یک مبارزه همه جانبه و در کلیت طبقه کارگر در نیامده، طبیعتا یک مبارزه ی تدافعی است. فاکتور های متعددی را باید بر شمرد تا این شریط به نفع کارگران تغییر کند. مهم ترین آن، حضور تعداد بیشتری از کارگران در اعتراضات و حمایت های دیگر مراکز از کارگران معترض، طرح خواسته ها و مطالبات رادیکال و سراسری شدن آن ( مثلا افزایش دستمزد ها، لغو قرار دادهای موقت، ممنوعیت اخراج، ایجاد تشکل های مستقل و... ) و آگاهی نسبی کارگران به بخشی از منافع طبقاتی خود است. قطعا شما نمی توانید عدم پرداخت ١٨ ماه حقوق کارگران و اعتراض آنها به حقوق معوقه خود را تعرضی بدانید و اخراج های وسیع و هزاران نفری و عدم حمایت دیگر کارگران را تعرض سر مایه داری ندانید! سطح جنبش را باید با خواسته های فرا کارخانه ای، فرا منطقه ای و سراسری سنجید. بر این اساس است که باید امروز واقع بینانه جنبش کارگری را دنبال و تعقیب کرد و بر اساس این سطح از مبارزه به بررسی آن پرداخت.
این را هم اضافه کنم که کارگران برای افزایش دستمزد اعتراض گسترده و چشمگیری نداشته اند، تا اینکه اکنون بگوییم که آیا تنها خواست کارگران باید این افزایش دستمزد باشد و بس؟ به نظر من این یک گام مهم به پیش و جدی و کاملا طبقاتی است که کارگران این خواست را مطرح کنند و این نشان از پیشروی و نمود هایی از تعرض جنبش کارگری را در بر دارد. اما اکنون طبقه کارگر در چنین موقعیتی نیست. لازم به ذکر است که مطالبات مطرح شده توسط کمیته های فعالین کارگری را نباید به حساب طبقه کارگر گذاشت. به این معنا که اگر فلان تشکل در مورد دستمزد، نوع تشکل و غیره نظرات خود را بیان کرد، آن را نباید خواست صد درصدی توده کارگران دانست. باید بین خواست و مطالبه پیشروان کارگری با خواست و مطالبه خود کارگران تفاوت قائل شد ، چرا که فعالین و پیشروان کارگری بر اساس خصلت واقعی و درکشان از مناسبات سرمایه داری و داشتن افق و دورنمای مبارزاتی، چندین گام جلو تر از کارگران قرار دارند. اما متاسفانه هنوز رابطه ی تنگاتنگ بین این کمیته ها با کارگران در بعد اجتماعی و به معنای واقعی کلمه صورت نگرفته است. بنابر این در چنین شرایطی، خواست این تشکل ها با خواست توده کارگر فعلا همسو نشده است. اگر این مهم نادیده گرفته شود ، توقع و شناخت ما ، به بیراه خواهد رفت!!

یکی از مباحث جنبش کارگری بحث بر سر تشکل و ایده تشکل یابی کارگران در ایران است و اینکه کدام تشکل می تواند ظرف طبقاتی کارگران باشد، سندیکا، شورا، کمیته ها ی کارخانه و یا...؟ ارزیابی و نظر شما در این را بطه چیست؟

متاسفانه گاهی اوقات ما شاهد آنیم که مانند کالاهای تبلیغاتی که در بازار سر مایه داری چیزی را مد روز قرار می دهند، امروز هم بر سر تشکل، بلائی این چنین آمده است. مثلا اگر کسی بگوید که کارگران باید تشکل شورایی ایجاد کنند، این شخص درصد رادیکالیسم و عیار مبارزاتی اش بالا است و اگر فردی نام سندیکا را به میان آورد، رفرمیست و فلان و بهمان است!! این نگاهی است که امروزه بدون در نظر گرفتن سطح جنبش و حضور طبقه کارگر، در نوشته ها و مصاحبه های زیادی می خوانیم. نکته مهم دیگر این است که من نیز، مانند هزاران کارگر دیگر باور دارم که تنها تشکل واقعی که بتواند از منافع آنی و آتی طبقاتی کارگران دفاع نماید، تشکل شورایی است. چرا که این نوع تشکل، با رجوع به اراده مستقیم و بی واسطه کارگران و به عبارتی با سیستم دموکراسی کارگری، ساختار آن بنا نهاده می شود. عزل و نصب نمایندگان از شمول تمامی مناسبات بورو کراتیک خارج بوده و علاوه بر مبارزه برای دستیابی به خواست های کارخانه ای و کوتاه مدت، در راستای محو استثمار و نابرابری پیش می رود و به تمامی مناسبات اجتماعی و سیاسی جاری می پردازد. بنابراین به نظر من کسی که نگاهش به جنبش کارگری از زاویه منافع طبقاتی کارگران است، قطعا باید حامی سر سخت تشکل شورایی باشد. اما این را هم اضافه کنم امروز کسانی را که می خواهند صرفا به این خاطر که رادیکالیسم خود را به نمایش بگذارند و نام شورا را با خود یدک می کشند، با آنهایی که بر اساس سطح مبارزه کارگری به " ایده " تشکل یابی، واقع بینانه نگاه می کنند، از هم سوا کرد. این دو تفکر، رویکردی کاملا متمایز از هم دیگر در جنبش کارگری هستند. شما نمی توانید صرفآ با طرح یک " ایده " به جنگ مناسبات" مادی" بروید، چرا که تضاد بین کار و سرمایه، تضادی مادی و عینی است که بر اساس یک ضرورت و نیاز و در مقابل مناسبات و شیوه تولید اقتصادی موجود خود را نشان می دهد. بی شک این به معنای عدم باور به طرح " ایده " و بیان دیگاه نظری نیست، بحث بر سر آن است زمانی که " ایده " تبدیل به نیروی واقعی و عینی می شود که ضرورت" مادی" آن درک و احساس شود . بحث بر سر شوراهای کارگری، ساختار، وظایف و نقش و ماهیت آن، باید کار روزانه و همیشگی پیشروان و نمایندگان کارگری باشد؛ اما ایجاد این تشکل تنها بر بستر یک شرایط عینی که آن هم برآمدی از نیاز طبقاتی کارگران است ناشی میشود ، نه بر اساس بیان یک" ایده ". اگر بین "ایده " و "نیاز" ، رابطه ای وجود نداشته باشد ، بی شک ایده شکست پذیر خواهد شد. اگر باور به شورا داریم به این دلیل است که می تواند با حضور اگاهانه کارگران به تمامی مناسبات نابرابر سر مایه داری پایان دهد و تشکلی ضد حاکمیت سرمایه باشد . قطعا اگر کارگران به خود اگاهی و درک طبقاتی نرسیده و اعتقاد به نیروی سترگ خود نداشته باشد، هیچ تشکلی حتی تحت عنوان تشکل شورایی، نمی تواند یک ظرف طبقاتی باشد.!! امروز کسانی که به جز تشکل شورائی به نوع دیگری از تشکل باور ندارند و همه را رفرمیست می نامند، نشان از آن دارد که سطح جنبش کارگری را به خوبی نمی شناسند و در ایجاد تشکل شورائی بیشتر از زاویه "مطلوبیت" تشکل به عنوان یک ایده به آن می پردازند. کسانی که امروز با ایجاد تشکل های مستقل کارگری مخالف هستند، حاکمیت بورژوازی را در انحطاط کامل می بینند و اعتقاد دارند که جنازه سرمایه داری بر روی زمین افتاده است و باید کارگران بر روی این جنازه، حاکمیت خود را بر پا دارند!!!؟ همانطور که اشاره شد کارگران در کلیت خود به عنوان " طبقه کارگر "، وارد کارزار و کشمکش طبقاتی نشده اند. به این دلیل که سطح جنبش تدافعی می باشد و آگاهی کارگران در درک ایجاد تشکل و دفاع از آن در شرایط کنونی در سطح مطلوب خود نیست تا بتواند تکلیف خود را با سر مایه داری مشخص و یکسره نماید. طبیعتآ ایده سندیکا - سندیکالیست - و شورا ناشی از دو رویکرد کاملا متمایز است. اولی درکی رفرمیستی و دیگری کاملا طبقاتی و با رویکردی ضد سر مایه داری دارد و صد البته شایسته است که رویکرد شورایی باید تبلیغ و ترویج گردد. اما با توجه به عدم توازن قوای نیرومند طبقاتی کارگران و عدم طرح خواست و مطالبه رادیکال کارگران در مقیاس گسترده، اخراج، سرکوب، دستگیری پیشروان و نمایندگان کارگری؛ بدون آگاهی نسبی طبقه کارگر، انتظار ایجاد فوری تشکل شورایی و محکوم کردن ایجاد تشکل های خودساخته توسط کارگران، نه تنها کار شایسته ای نیست، بلکه هیچ منفعت طبقاتی را به دنبال نخواهد داشت.
باید این باور را داشت که اگر هر تشکلی در شرایط کنونی، تاکید می کنم در شرایط کنونی بتواند با حضور نسبی و بخشی کارگران و بدون اجازه دولت و کارفرما در هر سطحی ایجاد شود، باید مورد حمایت همه جانبه قرار بگیرد. در عین حال تمامی دید گاه های رفرمیستی و انحرافی آن باید مورد نقد و بر رسی جدی قرار بگیرد. به نظر من بستر ایجاد تشکل قطعا قابل پیش بینی نیست، اما باید این واقعیت را بپذیریم که صنایع بزرگ و کلیدی هنوز دست به هیچ گونه اعتراض و حتی حمایت های نوشتاری از دیگر بخش های کارگری معترض را نداشته اند.
هر چه سطح مطالبات کارگری بر اساس تضاد کار و سرمایه بیشتر شود و هر زمان کارگران به کارفرما و صاحبان سرمایه اجازه ندادند که حقوق و دستمزد شان ١٨ ماه به عقب بیاندازند و خواسته هایی مانند افزایش دستمزد، لغو قرار داد ها ی موقت و سفید امضا و حق تشکل را به یک خواست سراسری تبدیل کردند و حمایت ها و همبستگی کارگران از اعتصاب و اعتراض هم طبقه ای های شان صورت گرفت، بی شک این یک خیز بلند طبقاتی خواهد بود. حرکتی که خواسته یا ناخواسته، تنها تشکل واقعی خود را با ساختار شورایی خواهد یافت، زیرا که مطالباتی سراسری و فرا کارخانه ای را در دستور کار دارد و با درکی عمیق و طبقاتی، نسبت به مناسبات و روابط موجود تعرض خواهد کرد.

یکی دیگر از مباحثی که در جنبش کارگری به عنوان نوعی از تشکل یابی مطرح می شود، "مجامع عمومی " است. ارزیابی و نظر شما در این باره چیست؟ لطفا توضیح دهید.

همانطوری که گفته شد هر تشکلی که در شرایط کنونی بتواند برای جمع شدن کارگران حول دفاع از مطالبات شان مفید واقع شود، بی شک باید مورد حمایت قرار بگیرد. برای بررسی تاریخچه ایده " مجامع عمومی " کمی به گذشته بر گردم. این نظریه تا آنجا که من به یاد دارم بر می گردد به مواضع طیف معینی از فعالین چب که در سال های آخر دهه ی ٦٠ در ادبیات خود مطرح می کردند. آنها مجامع عمومی را پایه اولیه تشکل شورایی خوانده و در آن مقطع زمانی (سال١٣٦٦) به دفاع از آن پرداخته و معتقد بودند که مجمع عمومی می تواند ظرف عملی برای ایجاد تشکل شورایی باشد و به دلیل مقبولیت شورا نزد کارگران، آن را نسبت به دیگر تشکل ها ( مانند سندیکا) از امکان موفقیت بیشتری برخوردار می دانستند. اما ما می بینیم که با گذشت بیش از ٢٠ سال از این ایده، نه تنها مجامع عمومی ایجاد نشده اند، بلکه همچنین تشکل شورایی هم شکل نگرفته است.
به نظر من این طرز تفکر، تنها از زاویه تشکل مطلوب و ایده آل و نگاه از بالا مطرح شده بود و نه بر اساس شناخت جنبش کارگری. مثالی می زنم: می دانید که اکسیژن یک عنصر اولیه برای ادامه حیات می باشد و بدون آن، موجودات قادر به زنده ماندن نیستند. اما امروز در روال طبیعی، کسی برا ی این عنصر حیاتی در زندگی روز مره ارزشی قائل نیست، چون نیاز مادی آن به دلیل وفور و سهل الوصول بودن درک نشده است. اما تصور کنید کسی که دچار بیماری آسم است و یا شخصی که در تلاطم امواج دریا در میان آب غوطه ور و نیاز به اکسیژن دارد، در آن هنگام به قول معروف، تمام دارو ندارش را می دهد تا چند لیتری اکسیژن به او برسد و او را از مرگ حتمی نجات دهد. با این مثال روشن می شود که تنها بر اساس اینکه چیزی مطلوب و مفید باشد، نمی تواند مورد پذیرش قرار گیرد، مگر اینکه ضرورت و نیاز عینی آن بر اساس شرایط مادی قابل لمس گردد. این تصور و تحلیل که گویا چون شورا بهتر از دیگر تشکل های کارگری از منافع کارگران دفاع می کند، پس در هر شرایطی امکان ایجاد و تشکیل آن امکان پذیر و مقبول کارگران است، بیشتر امری ذهنی است تا واقعیتی عینی.
صاحب نظران این تفکر، اعتقاد داشتند که بورزوازی دوران احتضارش فرا رسیده و نابودی اش به عینیت در آمده و طبقه کارگر می تواند پرچم خود را بر سینه او به اهنزار در آورد! این دید ذهنی و جدا از طبقه تا جایی پیش رفت که به ماجراجویی کشیده شد! که البته در اینجا موضوع بحث ما نیست.
به موضوع مجامع عمومی بر می گردم. سوال این است که آیا کارگران در شرایط کنونی توانایی این را دارند که هر روزه در کار خانه دست به ایجاد مجامع عمومی بزنند؟ اگر این توانائی وجود دارد چند مجمع عمومی تشکیل و منجر به ایجاد تشکل شورایی شده است؟ این یک واقعیت است که مجمع عمومی در شرایط بحران و اعتراض کارگری در یک مرکز کارگری، گاها تشکیل می شود و آن هم در یک مقطع مشخص و برای دفاع از یک یا چند خواست کارخانه ای که بعد از سر انجام کار، این مجامع به دلیل عدم نیاز و توانایی محدود آن، خود به خود منحل می شوند. به نظر من دفاع کور کورانه از " مجامع عمومی " سوق دادن کارگران به بی تشکلی است تا تشکل پذیری. کسانی هستند که با طرح این شعار عملا کارگران را از ایجاد تشکل های کارگری منع می کنند. ما در اعتراضات کارگران فرش غرب بافت کرمانشاه شاهد آن بودیم که کارگران هر هفته با بر پا کردن مجمع عمومی بر سر مطالبات خود که در یافت حقوق معوقه و بازگشت به کار بود جلسه داشتند، اما بعد از رسیدن به خواسته های خود این مجامع پایان گرفت. مورد مشخص دیگر لاستیک سازی دنا بود که کارگران آن واحد هم با رسیدن به مطالبات خود، عملا تاریخ مصرف مجامع عمومی را پایان یافته دیدند و هیچ تشکلی از دل این مجامع سر بیرون نیاورد. به هررو من نمی توانم بپذیرم که مجامع عمومی بتواند تشکل کارگری باشد. شعار ایجاد مجامع عمومی به جای ایجاد تشکل های کارگری، دور کردن کارگران از امکان تشکل پذیری است. اما قطعا در اعتراضات کارگری این مجامع می تواند یکی از ظرف های تبادل نظر کارگران باشد.
باز هم تکرار می کنم که نوع تشکل بر اساس نیازهای مادی کارگران شکل می گیرد. ضرورت و نیاز همراه با درک رهایی، کارگران را وادار می کند هم مبارزه خود را تغییر دهند و هم نوع تشکل های خود را بر اساس آن مطالبات ایجاد نمایند. اگر کارگران امروز در سطح گسترده این توان را داشته باشند که بتوانند در کارخانه ها، هر روز مجامع عمومی داشته باشند و بر سر مطالبات خود به مشورت بپردازند، طبیعتآ ایجاد تشکل های کارگری امری روتین و دفاع از آن از ابتدایی ترین امر مبارزه آنها محسوب می شود. باید پیشروان و فعالین و نمایندگان کارگری در بزنگاه های تاریخی، بر مبنای ضرورت عینی و مطالبه کارگران بتوانند سطح مبارزه را ارتقاء دهند . واقعیت این است که امروز پیشروان و دلسوزان طبقه کارگر با شناختی وسیع تر از گذشته به مسایل جنبش کارگری چشم دوخته و با تجارب روزانه درک عمیق تری از این جنبش دارند. اینک وقت آن فرا رسیده تا فعالین کارگری با بحث و پلمیک خاص و ویژه ای، حول مبرم ترین مطالبات کارگران، بتوانند از تمامی ظر فیت های موجود ( هر چند حداقلی ) استفاده کنند. امروز خواست لغو قرار دادهای موقت، ممنوعیت اخراج و داشتن امنیت شغلی، پرداخت حقوق معوقه ، افزایش دستمزدها و ...، باید به شعارهای همگانی کارگران تبدیل شود و حول این خواسته ها، آنها بتوانند با ایجاد تشکل های خود ساخته، گام های عملی و موثری را به جلو بر دارند. تنها بر بستر این واقعیات انکار ناپذیر که خواست و مطالبه کارگران می باشد، می توان شاهد سراسری شدن اعتراض های کارگری بود و در دل این اعتراضات کارگران باید به ایجاد تشکل ها ی خود دست یابند.

با تشکر از حضور شما که در این گفتگو شرکت کردید. در اخر اگر نکته ای را لازم می دانید، توضیح دهید.

من هم از شما تشکر می کنم. این نکته را یادآور می شوم که آنچه در این گفتگو ارایه شده است، تنها بر اساس تجارب مستقیم من در عرصه جنبش کارگری ایران بوده و قطعا حاوی هیچ بیان نظری و تئوریک خاصی نیست. بی شک این نظرات، در شرایط و زمان امروز مطرح و مهر و نشان این شرایط را با خود دارد و باید قبول کنیم که با یک دید نسبی در شرایط زمانی و مکانی خاص، باید مسائل را بررسی کرد. بیان این نظرات هیچ دلیلی بر حقانیت مطلق آن نیست. امید وارم که کلیه پیشروان و دلسوزان طبقه کارگر با ارائه نظرات خود در رابطه با مسایل جنبش کارگری، باعث رشد مبارزات کارگری شوند و این جنبش، سمت و سوی واقعی خود را بدور از هیاهو و جنجال سازی به پیش ببرد

تاریخ تنظیم: ٢۵ اسفند ١٣٨٨

کمیتۀ هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری