افق روشن
www.ofros.com

مصاحبه با یكی از معلمان در مورد اعتراضات اخیر


كانون مدافعان حقوق كارگر                                                                                    شنبه ٢٣ اسفند ۱۳۹۳ - ١۴ مارس ۲۰۱۵

در ماه های اخیر اعتراضات سراسری كارگران و پرستاران و به خصوص معلمان در شهر های مختلف برای داشتن یك زندگی مناسب و مقابله با فقر روز افزون مزد و حقوق بگیران ادامه داشته است. طبقه كارگر یعنی آنان كه جز فروش نیروی كار خو د چیزی دیگری ندارند با دستمزدهای موجود امكان یك زندگی معمولی و بالاتر از خط فقر را ندارند و در این زمینه كارگران، معلمان، پرستاران و كلیه مزد و حقوق بگیران در شرائط یكسانی قرار دارند. در حالی كه حقوق مدیرا ن وابسته دولتی به بیش از ۵٠ میلیون تومان در ماه میرسد و اختلاس های پی در پی اموال مردم هر روز در جلو چشمان متحیر كارگران و زحمتكشان صورت می گیرد، طبقه كارگر چاره ای جز اتحاد و همبستگی برای احقاق حقوق خود ندارد . در این زمینه مصاحبه ای داشتیم با یكی از معلمان فعال (آقای ابراهیمی)، در مورد اعتراضات اخیر كه در زیر میاید.

هدف معلمان از این تجمعات اخیر چیست و آنها چه می‌خواهند؟

این تجمعات و اعتراضات در روزهای اخیر، در اصل برآیند انباشت خواسته‌های به حق معلمان به خاطر تبعیض در برخورداری از حقوق و مزایا است که در ١٠ اسفند نمود بیرونی داشت. بخشی از خواسته‌های معلمان پرداخت معوقات و بدهی‌های دولت و عمل به وعده‌ها است که خواسته‌های حداقلی است مانند حق‌الزحمه اضافه کاری که خواسته جدیدی نیست و همواره معلمان با دولت‌ها سر این مسئله مشکل داشته اند که یک سال کار می‌کنند و بعد از یک سال دستمزد می‌گیرند که بسیار ظالمانه است. چون به این ترتیب با آزادسازی قیمت‌ها و افزایش تورم و کاهش ارزش پول و عدم پرداخت به موقع توسط دولت‌ها معلمان همواره متضرر می‌شوند. اما در مرحله ای که این اعتراضات را شاهد هستیم، معلمان فراتر از این حقوق حداقلی و ابتدایی، بر حقوق انسانی و متناسب با یک زندگی شرافتمندانه تاکید می‌کنند. مثلن یکی از خواسته‌های اصلی معلمان افزایش دستمزد بالای خط فقر است .در هفته گذشته ایسنا یكی از خبر گزاری های رسمی خط فقر را دو میلیون و ششصد هزار تومان اعلام کرد. معلمان به صورت شفاف دستمزد حداقل بالای فقر را می‌خواهند و معتقد هستند که فقط این مبنا می‌تواند به معیشت آنها سر و سامان بدهد. و هر نوع افزایش سالانه حقوق باید بیشتر از نرخ تورم واقعی باشد. همچنین معلمان با توجه به حق بیمه ای که پرداخت می‌کنند خواهان برخورداری از یک بیمه تکمیلی کارآمد هستند که کیفیت و پوشش مناسبی داشته باشد. البته تنها خواسته معلمان در تجمعات اخیر به مسئله معیشت خودشان محدود نمی‌شود و خواهان تحول در نظام آموزشی هستند. این خواسته‌ها که فراتر از مسئله معیشت هست به دنبال تحقق چه چیزهایی است؟
البته من اشاره کنم خواسته‌های معلمان با هم رابطه تنگاتنگ دارند. مثلا در بعد آموزشی معلمان خواهان یک آموزش کیفی و استاندارد هستند. در این رویکرد آموزش و پرورش باید در اولویت اول دولت قرار بگیرد و بودجه تعلیم و تربیت متناسب با آن تامین و تخصیص یابد، این امر بدون توجه به مسئله معیشت امکان پذیر نیست. معلمان از سویی حقوق خودشان را در پیوند با حقوق دانش‌آموزان می‌بینند. وقتی تراکم کلاس‌های ۴٠ نفره را به چالش می‌کشند در اصل در راستای منافع دانش آموزان حرکت می‌کنند. ایمن‌سازی مدارس و مقاوم‌سازی ، یکی دیگر از مقولاتی است که معلمان در آن به دنبال حقوق شاگردان خود هستند. معلمان بر این باورند که اگر تحول جدی در امر معیشت معلمان رخ ندهد هر برنامه دیگری که در ظاهر به دنبال تحول در نظام آموزشی باشد، عقیم خواهد ماند. مانند همین تحول نظام آموزشی که در دوره احمدی نژاد کلید خورد و در دوره روحانی دارد محقق می‌شود، چه مسئله‌ی کیفی را از نظام آموزشی حل کرده است؟ نظر شخصی من این است که هیچ، بی‌ثمر بوده است. نظام تحولی که به عنصر متحول‌کننده یعنی معلم بها نمی‌دهد بیشتر فضای را مسموم و متهوع می‌کند. مگر می‌شود بدون توجه به زیرساخت‌های ضروری متناسب با آموزش و پرورش نوین برای کیفیت دانش آموزان برنامه‌ریزی نمود. این کار شدنی نیست. همچنین معلمان خواهان مشارکت فعال در امر تصمیم‌گیری در نظام آموزشی هستند و می‌خواهند نظام آموزشی با توجه به جغرافیای فرهنگی ایران و ویژگی‌های اقلیمی غیرمتمرکز باشد.

راهکار تحقق این خواسته‌ها چیست؟
یکی از شعارهای محوری معلمان تاکید بر نقش تشکل‌های صنفی مستقل بود. چون تشکل‌های موجود که اکثرا وابسته به جناح‌ها و باندها قدرت و ثروت هستند این اعتراضات را محکوم یا بایکوت کردند. هیچ تغییری در ساختار نظام آموزشی بدون تقویت این تشکل‌های مستقل امکان‌پذیر نیست.
کانون‌های صنفی در قضایای اخیر از معلمان عقب‌تر بودند ولی با درایت برخی اعضا و حمایت کنشگران مستقل در ١٠ اسفند توانستند خودشان را با خواسته‌های معلمان همگام نمایند. الان آن طوری که از برنامه‌هایشان بر می‌آید به دنبال یکسری برنامه‌ها برای تقویت و گسترش کانون‌ها هستند و اقبال مناسبی برایشان بوجود آمده است. در مورد کانون باید منتظر ماند و دید چقدر در نزدیک شدن به بدنه و خواسته‌های معلمان موفق می‌شوند چون بینابینی و حرکت زیگزاگی معنا ندارد یا شما باید طرف بدنه اجتماعی معلمان باشید یا حامی منافع صاحبان قدرت و ثروت.
اما مستقل از کانون، حق تشکل یابی یک حق اجتماعی است و هیچ چیزی نمی‌تواند این حق را از معلمان سلب نماید. معلمان برای احقاق حقوق بر حق خود چاره ای جز متشکل شدن مستقل حول خواسته‌های مشخص ندارند.

شعار لغو خصوصی‌سازی آموزش و پرورش یکی از این شعارها بود. چرا این خواسته در کنار خواسته‌هایی مانند رفع تبعیض و افزایش دستمزد مطرح شده بود؟
چون خصوصی‌سازی آموزش عمومی و رایگان نمود تبعیض و نابرابری در ساختار نظام آموزشی در ارتباط با حقوق کودکان ات. و کسانی که دغدغه رفع تبعیض دارند نمی‌توانند نسبت به تبعیضی که در ارتباط با آموزش کودکان رخ می‌دهد بی اعتنا باشند. یکی از تبعات خصوصی سازی آموزش ، خارج کردن کودکان طبقات فرودست از چرخه آموزش و افزایش تعداد کودکان بازمانده از تحصیل است. سیاستی که بعد از انقلاب ادامه پیدا کرد و به خاطر شرایط بعد از جنگ در دولت‌هاشمی مسیر قانونی‌اش هموار شد و دولت اصلاحات آن را ادامه داد و احمدی نژاد پایه‌های آن را مستحکم نمود و سیاست‌های نئولیبرالیستی دولت روحانی در بعد آموزش در قاالب همین سیاست متبلور شده است . البته با نام فریبنده جلب مشارکت‌های مردمی در عرصه آموزش و پرورش. در اصل معلمانی که شعار نفی خصوصی‌سازی را می‌دهند در کنار آن بر مشارکت در ساختار آموزشی و مدرسه و نیز آموزش کیفی و برابر تاکید دارند. طبیعی است اقلیتی از معلمان که منافع خودشان را در خصوصی‌سازی و کالایی شدن آموزش می‌بینند با این شعار و خواسته همراه یا هم عقیده نباشند.
ما نمی‌توانیم شعار برابری دستمزد برای معلمان مانند سایر نهادها و ارگان‌ها مثل وزارت نفت بدهیم اما برای برخورداری دانش آموزان خود از آموزش کیفی و برابر دفاع نکنیم. ضمن اینکه این شعار طبقات فرودست جامعه مانند پرستاران، کارگران و زحمتکشان را به پشتوانه اجتماعی ما تبدیل می‌کند و بسیاری از سم‌پاشی‌های مرسوم و جهت‌دار در سطح جامعه را، که با هدف مشخص از طریق رسانه‌ها شایعه سازی می‌شود، خنثی می‌کند. ما با این شعار یک پیام مشخص به جامعه می‌دهیم . ما مخالف پولی شدن مدارس دولتی هستیم و دولت حق گرفتن پول از خانواده‌ها را ندارد. معلمان از این پول بهره ای ندارند و نمی‌خواهند با پولی شدن مدارس مشکلات خود را رفع نمایند. دولت اگر کسر بودجه دارد باید بودجه بخش تعلیم و تربیت را فقط به آموزش و پرورش اختصاص دهد و بالاترین بودجه را به آن اختصاص دهد و در ساختار آموزشی نیز نیازی به مدرسه فروشی و تعدیل نیرو نیست. سیاستگذاری درست انجام دهد و حجم نیروهای منفعل ستادی خود را کاهش دهد و بهای بیشتری به معلمان به عنوان پیشتازان آموزش بدهد.

به جز مساله خصوص سازی که بخش بزرگی از جامعه را درگیر می‌کند، با توجه به این که حداقل حقوق وخط فقر برای معلمان وکارگران، پرستاران و بخش بزرگی از مزد و حقوق بگیران یکسان است و کارگران نیز در ماه‌های اخیر اعتراضات زیادی داشته اند، رابطه‌ی اعتراضات معلمان و کارگران و پرستاران را چگونه می‌بینید؟
من معتقدم کارگران، پرستاران، معلمان و سایر زحمتکشان به عنوان نیروی کار که بار اصلی بخش تولید و خدمات را در جامعه به عهده دارند در یک هم سرنوشتی طبقاتی به سر می‌برند. یعنی تا مادامی که مسئله معلمان را در یک فضای محدود به این قشر ارزیابی و بررسی کنیم به پاسخ روشن نمی‌رسیم. دولت در ارتباط با معلمان و پرستاران به عنوان کارفرما و در ارتباط با کارگران به عنوان حامی کارفرمایان، منافع طبقه مسلط را بر منافع طبقات فرودست ارجحیت می‌دهد . دولت به عنوان کارفرمای اعظم، از سازماندهی قوی برخوردار است پول و رسانه و قدرت اعمال خشونت دارد و کارفرمایان بخش خصوصی هم در کنار حمایت دولتی بسیار متشکل هستند. پس ما برای مصونیت خود در برابر کارفرماهای بزرگ و کوچک، چاره‌ای به جز اتحاد نداریم. بخشی از کارگران به درستی این مسئله را درک کردند و از تجمعات معلمان و خواسته‌های برحق آنها دفاع کردند اما هنوز شاهد یک همگرایی از سوی معلمان و پرستاران به سمت جامعه کارگری نیستیم.

علت این امر چیست و اعتراضات هماهنگ این بخش‌ها می‌تواند چه پی آمدهایی داشته باشد؟
دلایل متعددی وجود دارد اولین دلیل این است که سنت مبارزات کارگری در ایران ریشه دار و عمیق است اگر چه معلمان از بدو شکل گیری احزاب در ایران، در ساختار احزاب و گروه‌های سیاسی نقش تعیین کننده و حضور فعال داشتند و تجربه تشکل مستقل از جناح‌های سیاسی را نداشته اند یا کمتر از کارگران بوده است. از سوی دیگر در بین معلمان و پرستاران به خاطر برخورداری از تحصیلات دانشگاهی یک تشخص کاذب شغلی وجود دارد که سیستم مسلط از طریق مفاهیم جامعه‌شناسی و در پروژه‌های دانشگاهی تحت تحقیقات فرمالیته کمی و با مقیاس‌ها و شاخص‌های سطحی به آن جهت داده و نهادینه کرده است. شما تعداد تحقیقات دانشگاهی را یک مروری بکنید تا ببینید چه تعداد تحقیق در مورد منزلت معلمان صورت گرفته است در حالی که مساله دستمزد معلمان مورد هجمه دولت‌ها بوده است.
طبیعی است که برخی معلمان که آگاهی طبقاتی نسبت به وضعیت خود در ساختار جامعه طبقاتی ندارند. وقتی که مسکن مناسب ندارند ، دستمزد کافی نمی‌گیرند و زیر خط فقر هستند ، برای اینکه زندگی روزمره خود را سپری نمایند مجبور میشوند خود را با تعاریف و تمجیدهایی مثل منزلت و کرامت معلمی راضی نمایند و رسانه‌ها و شبکه‌های داخل و خارج از صدا وسیما تا بی بی سی بر این نکته تاکید می‌کنند که معلمان خواهان ارتقای منزلت خود هستند و هیچ کس نیست به آنان بگوید انسانی که از داشتن امکانات و استانداردهای عینی یک زندگی شرافتمندانه بی بهره است منزلت به چه کارش می‌آید و انسانی که از مناسبات انسانی به حداقل‌های زندگی برای خود رسیده باشد مگر ممکن است خود را درگیر تضاد سطحی مثل تشخص شغلی نماید و دیگران را تحقیر کند. در هر صورت اگر به لحاظ برخی ویژگی‌های خصلتی و تشکل یابی مستقل تحولی در بین کارگران و معلمان و پرستاران رخ دهد خواه نا خواه ما شاهد یک اتحاد سراسری بین نیروهای کار، که در ارتباط با کارِمزدی استثمار می‌شوند خواهیم بود. این اتحاد اگر محقق شود دستاورد آن به یک صنف و قشر خاص محدود نخواهد شد و نتایج آن بر عرصه‌های اجتماعی و اقتصادی در راستای رفع تبعیض تاثیر خواهد گذاشت.
و سخن آخر؟ ١٠ اسفند را می‌توان نقطه عطفی در حرکات معلمان دانست اتحاد معلمان آنان را در مدار جدیدی از حرکت قرار داده است که می‌توان از آن به عنوان جنبش نوپای معلمان نام برد. تک تک معلمان نسبت به حفظ این جنبش و ارتقای کمی و کیفی آن مسئول هستند و وضعیت فعالان صنفی مستقل و کانون صنفی که به واسطه مجوزدار بودن در موقعیت فراخوان قرار داشت از بقیه بیشتر است. در مقابل گروه‌ها و جریانات منتسب به باندهای قدرت و ثروت می‌کوشند به این خواسته‌ها جهت داده ، آنرا متوقف یا سوءاستفاده نمایند. هوشیاری معلمان بر حرکت بر مدار خواسته به حق صنفی و پرهیز از پیوند خوردن با بخش یا بخش‌هایی از بلوک‌های قدرت و ثروت امری ضروری است. در کنار این هوشیاری باید برای تحقق شعارها ایستادگی و مقاومت کرد و برای شکوفایی ظرفیت ناشی از اتحاد سراسری، برنامه‌ی راهبردی و عملیاتی اتخاذ نمود. امری مهم و خطیر که در شرایط کنونی متوجه کانون‌های صنفی در سراسر ایران است.

با تشکر فراوان از شرکت شما دراین مصاحبه و آرزوی دست‌یابی همه ی زحمتکشان به حقوق حقه‌شان

كانون مدافعان حقوق كارگر