در روند مبارزه طبقاتی و در پروسه رسیدن به جامعه سوسیالیستی ، یکی از معضلات متعددی که در مقابل کمونیست ها قرار می گیرد مسئله اتحاد و متشکل شدن کمونیست ها در ارگانی به نام حزب طبقه کارگر است. این معضلی است که پیشروان طبقه کارگر باید با اتکاء به نیروی لایزال آحاد این طبقه بر آن فائق آمده تا بتوانند به حل مسائل و مشکلات دیگر انقلاب بپردازند. همان طور که مارکس و انگلس در سال ١٨۴٨ در مانیفست حزب کمونیست یاد آور شده اند: "کمونیست ها (دارای) حزب خاصی نیستند. آن ها هیچگونه منافعی که از منافع کلیه کارگران جدا باشد ندارند. نزدیکترین هدف کمونیست ها متشکل ساختن پرولتاریا به صورت یک طبقه ، سرنگون ساختن سیادت بورژوازی و احراز قدرت حاکمه سیاسی پرولتاریا ست." اما متاسفانه در ايران نه کمونيست ها واقعا متشکل اند و نه خود طبقه کارگر در نهاد های خاص خود سازمان يافته است.
واقعيت اين است که در ایران هم مانند هر کشور دیگری، مسئله تشتّت و پراکندگی در جنبش کمونیستی مسئلهای بسیار مهم و جدی است که هیچ فرد "چپ" یا نیروی کمونیستی ای نمیتواند به آن بیاعتنا باقی بماند. درست از این روست که هر فرد "چپ" و یا نیروی کمونیستی ای صادقانه خواهان پایان بخشیدن به تفرقه و پراکندگی در صفوف کمونیست ها و ایجاد یگانگی و وحدت فی مابین آن ها میباشد. بنابراین هر کوششی در جهت ایجاد حزب واقعی طبقه کارگر و یا هر تلاشی جدی ای برای وحدت و برداشتن هر گام مثبتی در زمینه اتحاد نیروهای کمونیست ، امری ارزشمند و انقلابی ارزیابی می شود.
اما با تکیه بر این واقعیت که هر گونه اتحاد تشکیلاتی وسیع سازمان ها و جریانات مدعی طبقه کارگر و تحقق و تشکیل حزب طبقه کارگر به عنوان ستاد مبارزاتی و رزمنده این طبقه پیشرو برای نابودی نظام سرمایه داری و اضمحلال طبقه سرمایه داران و نهایتا طراحی ساختمان جامعه سوسیالیستی و نظام اقتصادی آن ، صرفا از خواست قلبی و اراده این گروه و یا آن دسته نشأت نمی گیرد ، باید گفت که در ایران نیز کمونیست ها تنها در ارتباط ارگانیک با مبارزات طبقه کارگر برای رهائی شان از زیر یوغ استثمار طبقه سرمایه دار و در پراتیک مبارزاتی بی وقفه و بی امان این طبقه علیه ارتجاع و امپریالیسم است که به نیاز عینی و تاریخی طبقه کارگر پاسخ می دهند و با ایجاد حزب طبقه کارگر ، هژمونی آن طبقه را در انقلاب تضمین میکنند.
با در نظر گرفتن موارد ذکر شده در بالا ، چندی پیش نمایندگان ٢۵ حزب ، سازمان و نهاد سیاسی چپ و کمونیست به مدت سه روز در شهر کلن آلمان به گرد هم آمدند تا "... در اوضاع کنونی ، برای شکل دادن به یک آلترناتیو سوسیالیستی ، تامین ملزومات و رفع موانع آن تلاش ..." (١) کنند. البته همان طور که ملاحظه شد آن ها در این جا مشخصاً هدف خود را مستقیماً تشکیل حزب کمونیست قرار نداده اند ، ولی تأکید بر شکل دادن به یک "آلترناتیو سوسیالیستی" یا "بدیل سوسیالیستی" از طرف نیروهائی که خود را چپ و کمونیست می خوانند ظاهراً نباید با امر تشکیل حزب طبقه کارگر بی ارتباط باشد.
در اطلاعیه "نشست مشترک احزاب ، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست - تلاش برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی" می خوانیم که: "جمهوری اسلامی در یک بحران همه جانبه دست و پا میزند و سرنگونی آن در دستور روز قرار گرفته است". (٢) در این جا سئوالی که پیش می آید این است که سرنگونی جمهوری اسلامی در دستور روز چه نیروئی قرار گرفته است؟ چه کلمه کلیدی ای در این جمله جا افتاده است؟ اگر به شرایطی که اکثریت توده های تحت ستم ایران در آن به سر می برند توجه کنیم ، می بینیم که حتی خیلی از دست اندر کاران خود رژیم هم پنهان نمی کنند که اکثریت توده های تحت ستم با همه وجود - خواهان سرنگونی این رژیم هستند و هر لحظه که امکان و قدرت این کار را پیدا کنند به آن مبادرت خواهند ورزید. بنابراین از آن جا که سالیان طولانی است که توده های ستمدیده ایران برای سرنگونی این رژیم روز شماری میکنند پس اصولاً در این جا منظور نویسنده یا نویسندگان اطلاعیه ، توده های مردم و نیروهای کمونیست نمی توانند باشند که امروزه سرنگونی رژیم را در دستور روز خود قرار داده اند.
با نگاهی گذرا به صحنه سیاسی ایران و تشدید بحران در روابط بین قدرت های امپریالیستی و رژیم جمهوری اسلامی از یکسو و ابعاد گسترش یابنده خشم و تنفر عمومی مردم از کلیّت جمهوری اسلامی ، به نظر می رسد که حداقل یکی از دلایل نشست نیروهای "چپ" و "کمونیست" این است که این سازمان ها و نهاد ها با دیدن فضائی که نیروهای امپریالیستی در برخورد به جمهوری اسلامی بوجود آورده اند ، سرنگونی جمهوری اسلامی را در دستور روز نیروهای امپریالیستی دانسته و تصمیم گرفته اند دور هم جمع شوند تا با هم دیگر اتحاد بکنند. این تحرّک برای "اتحاد" در ضمن بدنبال برگزاری چند کنفرانس برای "آلترناتیو سازی" توسط نیروهای امپریالیستی صورت می گیرد؛ هم چنین درست در زمانی اتفاق می افتد که نیرو های راست ضد کمونیست "حقوق بشری" همراه با نیروهای سازشکار در صف مردم (که در این "اقدام برای اتحاد" هم حضور دارند) در زیر "سر در" "ایران تریبونال" به دور هم جمع شده اند تا دانسته و یا ندانسته ، روابط سرمایه داری ، ولی از نوع "نیک سرشت" آن را در ایران ابقاء کنند.
اما برای هر ناظر بیطرفی که قلباً خواهان اتحاد واقعی نیروهای واقعا چپ و کمونیست می باشد، نگاهی به چگونگی این اتحاد ، ترکیب نیروهایی که با این ادعا دور هم جمع شده اند و مناسبات سیاسی گذشته و حال آن ها با یکدیگر ، کافی ست تا بتوان درجه جدیّت تلاش های جاری برای رفع "موانع" پیشاروی تشکیل "آلترناتیو سوسیالیستی" یا "بدیل سوسیالیستی" را درک کرد و چشم انداز مختوم به "از هم پاشیدگی" و "جدائی از یکدیگر" این حرکت را ترسیم نمود.
در لیست عریض و طویل اسامی نیروهای تشکیل دهنده "نشست وحدت" برای تشکیل "آلترناتیو سوسیالیستی" ، شاخه ای از "حزب اتحاد کمونیسم کارگری" وجود دارد که در عین این که فاقد کمترین ربطی با کمونیسم و کارگری ست ، اصولا تمامی تشکلات دیگر شرکت کننده در این حرکت را و اساساً هر نیروی چپی را "چپ سنتی و حاشیه ای" و "بی ربط" به جامعه و ... قلمداد می کند ولی اکنون در نشست کلن مشغول ساختن آلترناتیو سوسیالیستی با آن هاست! نمونه دیگر در لیست این نیروها حضور "سازمان فداییان (اقلیت)" و "راه کارگر (هیات اجرایی)" ست که اولی ، دومی را به "دفاع شرمگینانه از جمهوری اسلامی" متهم و آن را "سوسیال دمکرات" خطاب می کند و دومی نیز در مورد اولی مطرح کرده است که با شرکت در پروژه "ایران تریبونال" به "همکاری" با نیروهای "طرفدار" امپریالیسم آمریکا و "ائتلاف" با آن ها دست زده است. حال این دو نیرو در صدد "ائتلاف" برای به وجود آوردن "بدیل سوسیالیستی" هستند! از طرف دیگر همین "هیات اجرایی راه کارگر" ، خودش حاصل یک انشعاب نه چندان دور از "کمیته مرکزی راه کارگر" است و هنوز هم نیروهای این دو که قرار است با یکدیگر "بدیل سوسیالیستی" درست کنند به جنبش دقیقاً توضیح نداده اند که اصولا چرا از یکدیگر انشعاب کرده اند! و چه اختلافات نظری اساسی با هم داشته اندکه نمی توانسته اند در اتحاد با هم ، در سازمان قبلی خودشان کار کنند! لیست این "وحدت اضداد" شرکت کننده در نشست کلن همچنان ادامه دارد. یک مثال دیگر حضور حداقل چهار "حزب" طبقه کارگر در آن است که ظاهراً ادعای "عالیترین" تشکل طبقه کارگر بودن را فراموش کرده ، اکنون می خواهند با یکدیگر وارد اتحادی برای شکل دادن به يک آلترناتيو سوسياليستی ، تامين ملزومات و رفع موانع آن بشوند.
به همین ترتیب می توان در این لیست طولانی ، ملغمه ای از گرایشات مائویستی ، تروتسکیستی ، سندیکالیستی ، و حتی سه جهانی دید که بدون کمترین مبارزه ایدئولوژیک نظری ، بدون روشن کردن کمترین مرزبندی های سیاسی لازمه یک اتحاد واقعی ، بدون ارائه یک جمع بندی از تجارب عقیم گذشته خود در این رابطه (تجربه اتحاد چپ و بلوک چپ انقلابی) ، بدون ترسیم یک برنامه عملی بر روی کاغذ ، بیانیه ای را امضا و اعلام کرده اند که می خواهند یک "بدیل سوسیالیستی" تشکیل دهند. آیا چنین روش هایی برای "اتحاد" در اولین گام خود ، مولّد انشعاب های جدیدی نخواهند شد؟ پاسخ این سئوال را خود واقعیت می دهد. در حالی که تنها فقط چند ماه است که از عمر این "اتحاد" نو پا می گذرد، تا به حال مابین اجزاء تشکیل دهنده این اتحاد، بجای استحکام صفوف و وحدت بیشتر ، ما شاهد رشد اختلافات و برخی جداییها بوده ایم.
پس اگر امروز کسانی یا به اصطلاح "چپ" هائی هستند که با تحلیل خود از "شرایط کنونی" به گرد همائی در پشت در های بسته کنفرانس ها و نشست های سه روزه روی آورده اند و برای نباختن قافیه و به حاشیه پرت نشدن ، همچون کسی که ضربه ای به بالای سر زانویش خورده باشد ، با کمی مکث ، پایشان بی اختیار به جلو پرت شده است ، این نشست ها و نشست های این چنینی ، نه تنها به تشکیل هیچ بدیل و آلترناتیو سوسیالیستی منجر نمی گردد بلکه گره ای از مشکلات واقعی این مدعیان نمایندگی طبقه کارگر را باز نمی کند. بر عکس چون ضرورت این نوع اتحاد ها نه از واقعیت های عینی و مادی مبارزاتی در جامعه ، بلکه با استناد بر نوشته های رسمی خود این افراد ، اتحاد به خاطر ارائه آلترناتیو "چپی" ها در مقابل آلترناتیو های امپریالیستی موجود است ، دیر یا زود با انشعابات متعاقب و جدائی های غیر قابل اجتناب ، روحیه به اصطلاح "چپ" های دایره وسط و "چپ" های پیرامونی را هر چه بیشتر تضعیف خواهد کرد.
اتحاد برای اتحاد و یا این که امپریالیست ها در حال آلترناتیو سازی هستند ، پس نیرو های به اصطلاح "چپ" هم به دور هم جمع می شوند تا آلترناتیو سوسیالیستی خود را ارائه دهند ، انگیزه درستی برای یک اتحاد اصولی نیست. اتحاد اصولی سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست اتحادی است که لزوم آن از شرایط عینی جامعه نشات گرفته و باید از آن شرایط ، تاثیر پذیر بوده باشد. نه این که این اتحاد ، "عکس العمل" آن ها در مقابله با برنامه امپریالیست ها برای به اصطلاح سرنگونی رژیم باشد. این اتحاد وقتی اصولی خواهد بود ، وقتی پایدار باقی خواهد ماند که از دل ضروریات عینی بیرون آمده باشد. برای مثال شرایط جامعه در سال ١٣٨٨ که زنان ، مردان و جوانان دلاور ، جان بر کف با سنگ و کلوخ به مصاف با رژیم خونخوار جمهوری اسلامی بر خاسته بودند و به هم فکری و هم ياری يکسری از چپ ها منجر شد ، آن بستر عينی بود که اگر چنين سازمان ها در آن حضور داشتند می توانست اتحادی واقعی را در بین آن ها نُضج دهد.
سازمان های "چپ" یاد شده در حالی که هیچ گونه رابطه ارگانیکی با طبقه کارگر در ایران ندارند ، طی اطلاعیه خود "... طبقه کارگر ، جنبش آزادیخواه زنان، جوانان انقلابی و مردم زحمتکش ایران را به اتحاد و تشکل در سطوح مختلف برای برافراشتن پرچم سوسیالیسمِ و بسیج حول یک راه حل انقلابی کارگری و شورائی..." فرا می خوانند. (٣) در حالی که از این طریق نمی توان سطح آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان را برای برافراشتن پرچم سوسیالیسمِ ارتقاء داد و باعث متشکل شدن آن ها شد. چرا که رشد سطح آگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان ، متشکل کردن و آشنائی آن ها به رسالت تاریخی خود به طور مؤثر در بستر مبارزات خودشان و در جریان مبارزه مسلحانه و قهر آمیز طولانی برای سرنگونی انقلابی ارتجاع و قطع نفوذ امپریالیست ها ، امکان پذیر و عملی می گردد. این امر بر عهده کسانی است که در مبارزات جاری و آتی ای که در جامعه صورت می گیرند شرکت کرده و در ارتقاء آن ها از هیچ نوع کوششی دریغ نمی ورزند. نیروهای مبارز در خارج از کشور می توانند با حفظ نظرات خود و داشتن مرزبندی های نظری کاملاً آشکار ترسیم شده ، برای انجام حرکت یا حرکت های عملی معین و مشخص علیه رژیم جمهوری اسلامی و مقابله با سیاست های امپریالیستی به اتحاد عمل های مبارزاتی مشترک دست بزنند. چنین اقدامات عملی در جهت پیشبرد فعالیت های مبارزاتی مشترک ، هم نیروهای مبارز را به یکدیگر نزدیک تر می سازد و هم می تواند کاملاً مثمر ثمر بوده و در خدمت اهداف مبارزاتی کارگران و زحمتکشان قرار گیرد.
محسن نوربخش
١٩ نوامبر ٢٠١٢ برابر با ٢٩ آبان ١٣٩١
زیر نویس ها:
(١) اطلاعیه نشست مشترک احزاب ، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست - تلاش برای شکل دادن به یک بدیل سوسیالیستی
(٢) همان جا
(٣) اطلاعیه پایانی اولین نشست مشترک احزاب، سازمان ها و نهادهای چپ و کمونیست