افق روشن
www.ofros.com

... گفتگو با سیاوش دانشور در باره نشست مشترک


گزارشگران                                                                                                    جمعه ١٠ شهریور ١٣٩١

برای تبعیدیان سیاوش دانشور نامی است آشنا. او عضو دفتر سیاسی حزب اتحاد کمونیسم کارگریاست و در نشست عمومی احزاب و سازمانهای چپ و کمونيست در شهر کلن آلمان حضور داشته است. تلاش ما برای انجام گفتگو در این زمینه نتیجه ای مثبت داشت.
سیاوش گرامی سپاس از حضورتان در این گفتگو.

خيلى متشکرم.

شما در این نشست حضور داشتید. مجموعا فضا و جو حاکم بر این نشست و گفتگوها را چگونه ارزیابی کردید؟
فضا مجموعا رفيقانه و سياسى بود. بعد از سالهاى طولانى و بدنبال بن بست و شکست تجاربى از اين دست٬ طيف متنوعى از نيروهاى چپ جلسه اى حضورى برگزار کردند. همانطور که در جريان هستيد٬ قبل از نشست حضورى يکدوره تدارکاتى سپرى شد. جلساتى با حضور هيئت هاى نمايندگى احزاب و سازمانها و نهادها صورت گرفت که طى آن برسر مشخصات يک اردوى انقلابى بحث و تصميم به تدارک نشست حضورى و توافق برسر دستور جلسه آن شد. چه در ابتدا و چه در نشست کلن٬ توقعات و انتظارات متفاوت از اين رويداد و تداوم آن وجود داشت و دارد. روشن است که ميان نيروهاى سياسى شرکت کننده در نشست اختلافات سياسى و واقعى وجود دارد. اين فرض همه بود و به اين اعتبار کسى براى تشکيل جبهه سياسى و ائتلاف حزبى به اين کنفرانس نيامده بود. بلکه ضرورت زمانه و تشديد قطب بندى چپ و راست در جامعه مبنائى بود که عليرغم اين تفاوتهاى سياسى و نظرى٬ يک اردوى سياسى سوسياليست و انقلابى٬ يک نيروى سوم بتواند در پاسخ به مهمترين مسائل و سوالات پيشاروى جامعه و قلمروهاى جدال طبقاتى ابراز وجود کند. اين نقطه عزيمت و ايجاد يک سنگر چپ در تقابل با سنگربنديهاى راست٬ عاملى بود که به اختلافات سياسى و برنامه اى مى چربيد و امکان ميداد که حسن نيت و احساس مسئوليت سياسى فاکتورى باشد که در نشست سنگينى کند.
برخلاف برخى تعابير از اين نشست٬ به نظر من فضا و جو حاکم چه در نشست کلن و چه در نشست هاى بعدى٬ نميتواند بر اساس دادن "تصوير باهم بودن" باشد. اين ضرورتى اجتماعى و سياسى است که نيروهاى مختلف و متضادى را دور هم جمع ميکند تا در عين برسميت شناسى تمايزات فکرى و برنامه اى حرف اجتماعى و سياسى واحدى رو به جامعه بزنند. اهمیت نشست کلن در اعلام تعهد برای شکل دادن به یک آلترناتیو سوسیالیستی بود. یعنی در تقابل با اردوهای سرمایه داری و ارتجاعی، که یا میخواهند جمهوری اسلامی را در اشکال دیگری نگهدارند و یا در کنار ائتلاف ناتو و دول امپریالیستی مشغول آلترناتیو سازی از بالای سر مردم برای آینده ایرانند، بحث قد علم کردن یک اردوی سوم، به میدان آوردن یک انتخاب سیاسی انقلابی و آزادیخواهانه، یک آلترناتیو سوسیالیستی را طرح میکرد. آلترناتیوی که به روشنی به اردوهای ارتجاعی نه میگوید و میخواهد مانع تکرار سناریوی عراق و لیبی و سوريه در ایران شود.
ايران آبستن تحولات زير و رو کننده اى است که سرنوشت و آينده نسلهاى متمادى را رقم خواهد زد. اگر نميخواهيم تجربه انقلاب ۵٧ به معنی محدودیتهای آن انقلاب تکرار شود٬ ما ناچاريم آلترناتيو سوسياليستى و کارگرى و انقلابى را به يک نيروى اجتماعى و طبقاتى مدعى قدرت سياسى تبديل کنيم. تعهد و اعلام عزم نشست برای ایفای چنین نقشی بسیار مهم است. آينده اين پروژه هم دقيقا به اين بستگى دارد که تا چه اندازه به اين امر وفادار ميماند و يا نمى ماند.

ترکیب نیروها آیا بیانگر حضور چپ بطور کلی در این مجموعه است. چه معیارهای اولیه ای برای دعوت از نهادهای شرکت کننده موجود بوده است و آیا از همه نیروهای چپ دعوت بعمل آمده است؟
خير٬ نيروهاى متشکل مختلفى در نشست حضور نداشتند. اطلاعيه پايانى نشست نيز تاکيد دارد که ما بخشى از نيروى گسترده چپ و کمونيست در ايران هستيم. در باره دعوت به نشست حضورى٬ جهت اولیه اینبود که از کلیه جریانات و نیروهای مختلف در طیف چپ دعوت شود. اما این دعوت نميتوانست عارى از معيار و بقولى دعوتى گل و گشاد باشد. معيارهاى نظرى صرف هم نميتوانست براى دعوت جوابگو باشد چون اين نيروها به سنت هاى سياسى مختلفى تعلق دارند. لذا يک معيار سياسى که صفبنديها را در مقياس جامعه متمايز ميکند ميتوانست تامين کننده يک پرنسيپ عام براى دعوت از نيروها باشد. تاکید و توافق اینبود که از هر نیروئی که برای سرنگونی انقلابی کل جمهوری اسلامی تلاش میکند و این سیاست جزو اصول اعلام شده آنست، و همینطور در تقابل با آلترناتیو سازی امپریالیستی و سیاستهای جنگ طلبانه و تحریم اقتصادی خواهان یک آینده و راه حل کارگری و سوسیالیستی است، میتوان برای نشست دعوت کرد. چه براى احزاب و سازمانهاى سياسى و چه براى نهادها اين دو معيار براى دعوت و شرکت در نشست وجود داشته است. در یکمورد همه حضار در جلسه با پيشنهاد دعوت حزب طوفان٬ که در صورت وقوع جنگ موضعش اینست که در کنار جمهوری اسلامی از "وطن" دفاع میکند، قاطعانه مخالفت کردند. چون دعوت آنها علیه پرنسیپ بنیادی نشست بود. بنابراین هر نیروئی که با این دو پرنسیپ همراه بود، مستقل از سابقه مواضع و تعلق به سنت سیاسی معين، میتوانست در این نشست شرکت کند.

جای خالی کدام نیروها را میتوان در این تجمع احساس کرد؟
همه نيروهائى که دو پرنسيپ اصلى اين نشست جزو اصول اعلام شده آنهاست. يعنى روشن میگویند که اولا کل حکومت جمهوری اسلامی باید به طرق انقلابی سرنگون شود و ثانيا آینده ایران میتواند و باید یک آینده سوسیالیستی و کارگرى باشد.

سه دهه تجربه سی سال تلاش های موضعی ناموفق آیا نتیجه این نیست که از حداقل های چپ باید شروع کرد و نه حداکثرهایش؟ این حداقل ها بنظر شما کدامند؟
سیاوش دانشور: من نميتوانم از "چپ" بعنوان يک پديده متعين و تعريف شده واحد حرف بزنم. اما ميشود از اردوى چپ جامعه در مقابل اردوى راست جامعه با فرض همه نيروهاى مختلف و بخشا متضاد در هر اردو حرف زد. همينطور از نظر من بحث برسر شروع از حداقلها يا حداکثرها نيست. اين معيار ميتواند براى تشکيل جبهه هاى سياسى و حزبى و يا اتحادهاى سازمانى و ائتلافهاى مقطعى موضوعيت داشته باشد. در تجارب مورد اشاره شما نيز همين معيارهاى نظرى و ايدئولوژيک و بخشا برنامه اى معيار دورى و نزديکى و انواع اتحاد و انشقاق بوده است. اما براى امرى که نشست کلن را ممکن کرد شروع از چهارچوبهاى حداقل يا حداکثر نميتوانند موضوعيت محورى داشته باشند و يا دستکم بنياد محکمى براى پيشروى آتى آن باشند.
از نظر من مسئله بسيار ابژکتيو و سياسى است. بيرون دنياى سازمانى و حزبى هر کسى٬ يعنى در جامعه٬ اين سوال وجود دارد که در تقابل با وضعيت ايجاد شده در منطقه و ايران٬ نيروى چپ جامعه کجاست و چه نقشى ميتواند ايفا کند؟ بعبارت ديگر٬ در جائى که سياست آلترناتيو سازى و جايگزينى جمهورى اسلامى طى پروسه هاى ارتجاعى شتاب ميگيرد و بطور مشخص بورژوازى بين المللى از کل ماتريال بورژوازى چه در حکومت و چه در اپوزيسيون براى شکل دادن به يک "آلترناتيو" تلاش و سرمايه گذارى ميکند٬ و هدف اساسى و محورى اين آلترناتيو سازى دست بدست کردن قدرت ميان لايه هاى بورژوازى و مصون داشتن وضع موجود از تغييرات انقلابى است٬ آيا اردوى چپ جامعه و ماتريال واقعى آن حرفى براى گفتن و کارى براى انجام دادن دارد يا نه؟ آيا در اين جدال شرکت ميکند و يا آنرا به بورژوازى واگذار ميکند؟
اگر از اين دريچه به مسئله نگاه کنيم٬ يعنى مسئله امروز و بحث محورى برسر جدال چپ و راست در يک مقياس اجتماعى است٬ آنوقت بحث حداقل و حداکثر اشتراکات و يا همکارى نيروها نيز جاى واقعى خود را پيدا ميکنند. در قبال اين اوضاع٬ عده ای کمونیست و انقلابی با اعلام مواضع و پرنسیپ های سیاسی روشن میگویند که کل جمهوری اسلامی باید به طرق انقلابی سرنگون شود و براى بميدان آوردن يک آلترناتيو سوسياليستى تلاش ميکنند. این نشست اعلام کرده است که تسلیم راه حلهای دست راستی نمیشود، با سیاستهای چلبی سازی و آلترناتیو سازی مخالف است و علیه آن بمیدان آمده است. به جامعه میگوید بین جمهوری اسلامی و راه حلهای پنتاگونیستی و جنگ طلبانه راه حل آزادیخواهانه و سوسیالیستی ای وجود دارد. با توجه به تحولات و تجارب سالهای اخیر در منطقه و بویژه سرنوشت خیزشهای توده ای در منطقه خارومیانه و شمال آفریقا٬ اين نوع هشيارى سياسى و ايجاد سنگر چپ براى تقابل با راست گام مقدماتى بزرگى است.
و بالاخره٬ حداقل ها براى يک اردوى انقلابى و کمونيست همين معيار عمومى اجتماعى و طبقاتى است: سرنگونى انقلابى کل جمهورى اسلامى و تلاش براى پيروزى کارگر و سوسياليسم در تحولات ايران. من راجع به تبئين ها و چهارچوبهاى تئوريک سوسياليسم سخن نميگويم٬ راجع به انتخاب سياسى و اعلام تعلق اجتماعى و طبقاتى هر نيرو در صحنه سياسى ايران سخن ميگويم. فشرده حرف من اينست: بحث برسر يک پروسه تقطير و همنظرى نيست که در انتهاى منطقى آن محصولاتى ببار مى آيد٬ بلکه برسر اينست که ما نيروهائى که با اين دو پرنسيپ اردوئى ايجاد کرده ايم٬ در عين حال که بر تفاوتها اذعان داريم و اين تفاوتها را همواره برسميت ميشناسيم٬ در تقابل با اردوهاى دست راستى يک موجوديت اجتماعى و واحد راديکال هستيم.

دفاع از کارگران ایران با اقدامات مشترک چپ کدام تحول ارتباطی را بدنبال خواهد داشت. منظور ارتباط با مبارزات کارگران است.
دفاع از مبارزات و خواستهاى برحق کارگران يک وظيفه تعطيل ناپذير هر نيروئى است که خود را سوسياليست و کمونيست ميداند. کارگر هم در هر جا انتظارش اينست که بدوا اين نيروها در دفاع از مبارزاتش بميدان بيايند. اين اقدامات اگر گسترده و قدرتمند و موثر باشد٬ اميدوارى بيشترى ايجاد ميکند و بخشا به تعرضى شدن جنبش کارگرى کمک ميکند. بدرجه اى که نيروى اجتماعى چپ از موضع اجتماعى و طبقاتى کارگر به وضعيت امروز و مسائل آن انتقاد دارد و از نظر عملى نبض اش اساسا با کارگر و افت و خيز جنبش کارگرى ميزند و يکى ميشود٬ ديگر بحث "ما" در دفاع از "آنها" و ميزان ارتباط موضوعيت خود را از دست ميدهد. جريانات سوسياليست و کمونيست اگر ميخواهند واقعا شايسته اين نام باشند٬ بايد فعال و درگير اعتراضات روزمره کارگران و در تلاش براى قدرتمند کردن افق و راه حل کارگرى در قلمرو جامعه باشند. دفاع جمعى از کارگران لازم و مفيد و مهم است اما کافى و جوابگوى سوالات کليدى امروز نيست. کارگر براى قدرتمند شدن بايد بتواند بعنوان يک نيروى اجتماعى و آلترناتيو بميدان بيايد. ما بايد آلترناتيو کارگرى و سوسياليستى را در مقابل جامعه بگذاريم و موانع قدرتمند شدنش را رفع کنيم.

تحرکات جناح راست اپوزیسیون تبعیدی را در چه مرحله ای ارزیابی می کنید؟
سياست آلترناتيو سازى دست راستى و پنتاگونيستى بازارش گرم است. عده اى مرتجع سياسى با اتکا به پول و سرمايه نهادها و دول غربى٬ تلاش ميکنند از هم اکنون تصوير جايگزين جمهورى اسلامى را بدهند. ناسيوناليستها و کسانى که تا ديروز به امثال من کمونيست و انترناسيوناليست٬ "وطن فروش" و "نوکر اجنبى" ميگفتند٬ حالا خودشان چهار زانو در مقابل کلاسهاى درس دمکراسى و دولت دارى و کودتا کردن و حمله نظامى ارتجاع بين المللى سرمايه نشسته اند. پيشروى و پيروزى اين تحرکات اساسا به ميداندارى سياست جنگى و قيچى شدن مردم از صحنه سياست گره ميخورد. اگر مردم و طبقه کارگر و آلترناتيو کارگرى در ميدان باشد اينها شانسى ندارند.
اما همين سطح از تحرک بورژوازى آنهم در متن اوضاع منطقه خطرناک است و بايد قاطعانه با آن مقابله کرد. طبعا بورژوازى با شيوه ها٬ ابزارها٬ توانائى و امکاناتش در جنگ برسر قدرت سياسى شرکت ميکند. اين روشها٬ ماهيتا روشهاى کلاسيک بقدرت رسيدن بورژوازى بويژه در کشورهاى اختناق زده و اسلام زده اند. ما با بورژوازى برسر روشها و اصول "اختلاف نظر" نداريم چون اساسا اصول و روشها و سنت سياسى ما کمونيستها و طبقه کارگر فرق ميکند و عليه اصول و سنت و روشهاى آنهاست. ما با بورژوازى در جنگى درگير هستيم که تعيين تکليف نشده است. لذا ما موظفيم بجاى تعابير عرفانى و انتقاد اخلاقى از تحرک بورژوازى٬ آلترناتيو سوسياليستى طبقه کارگر را بميدان آوريم. راه حلهاى ارتجاعى بورژوازى را بايد اجتماعا و در نبردهاى مشخص شکست داد. پراتيک انقلابى و سياست انقلابى و کمونيستى ميتواند هم شکست راست را ببار آورد و هم چهارچوب و موئلفه هاى اصلى آلترناتيو کارگرى را اجتماعى کند. پراتيک انقلابى امروز سرنوشت فردا را رقم ميزند.

آیا روند شکلیابی این مجموعه با شتاب حوادث سیاسی امروزه هماهنگ است؟
به نظر من نه. وضعيت بحرانى حاضر آمادگيهاى بسيار بيشتر و قبلترى را طلب ميکند. بروشنى اين عدم تناسب مشهود است. دلائل اين ناآمادگى متعدد اند و تعابير مختلفى از آن وجود دارد. اما هرچه هست٬ در متن اوضاع ملتهب کنونى ما نميتوانيم به سياست سرزنش خويش مشغول شويم. اگر نميخواهيم اين جنگ را واگذار کنيم٬ ناچاريم تلاشمان را بکنيم.

چه پیامی برای آن کسانی دارید که از بیرون این مجموعه ناظر بر کوشش های شما هستند؟
شوراى نمايندگان منتخب نشست کلن سياستش اينست که کل اين نيرو را بسيج کند و از آنها دعوت به پيوستن کند. من هم به سهم خودم از همه شان دعوت ميکنم که ضمن حفظ چهارچوبهاى سياسى و انتقادى و استقلال تشکيلاتى شان به اين حرکت بپيوندند و در تحکيم صفبندى اجتماعى چپ جامعه در مقابل راست جامعه نقش و سهم شان را ايفا کنند. به نظر من کسى که براى يک آينده آزاد و خوشبخت سوسياليستى براى همگان تلاش ميکند٬ اين را هم ميداند که قوى بودن چپ جامعه بهترين بسترى است که تحقق آرزوهاى انسانى و کمونيستى اش را تسهيل ميکند.

با سپاس از شما و امید که در آینده نزدیک باز هم گفتگوئی داشته باشیم
با تشکر و سپاس متقابل برايتان آرزوى موفقيت و تندرستى دارم.

گزارشگران: بهروز سورن - ٢٨.٠٨.٢٠١٢

www.gozareshgar.com