افق روشن
www.ofros.com

به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن


علیرضا عسگری                                                                                                  جمعه ۲۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱ مارس ۲۰۱٦

نامه ای به یک زن!

نامه ای به خواهرم ربابه شهابی و به برادرم رضا شهابی

(به مناسبت ۸ مارس، روز جهانی زن)

خواهرم ربابه شهابی (رضایی)!
نخست با تو میگویم که نیم بیشتری از آن بار سنگین و افتخاری که همراه نام رضا شهابی نامگذاری شده و دست به دست میچرخد و به گوش ها میرسد از آن ِ تو بوده و هست. کمتر کسی میداند که تو در این همه روز و در این چند سال چه از سر گذرانده ای ! از این دادگاه به آن یکی و از این مقام به آن یکی. تحمل فشار سنگین حاصل از اوضاع جسمی رضا، به دوش کشیدن بار مسوولیت تنهایی و نگرانی و ترس و مشکلات فرزندانت امین و شیرین، دوندگی های بی امان و پایان ناپذیرت برای پیگیری مشکلات بی شمار ِ رضا؛ از دادگاه به زندان و به مدرسه و ... شروع کردن کاری برای امرار معاش در غیاب رضا وقتی در زندان بود و یا در اعتصاب غذا و وقتی بارها تا آستانه ی مرگ پیش رفت؛ با آن دست های گرد و مهربانت تُرشی و رُب و عرقیجات درست کردی و فروختی. کسی نمیدید وقتی کفگیر در دیگ رُب میچرخاندی در عمق چشم هایت آن همه چشمه چطور می آمد و میرفت.

خواهرم ربابه!
من و دوستان دیگر میدانیم که آنچیزی که رضا هست، دست کم نیمی، به خاطر مقاومت و مدیریت و دنیای بزرگی ست که همان دل و فکر توست. کمتر کسی میداند: اولین بار که در تابستان ٨٩، رضا با جسمی له شده از زندان تماس گرفته بود و این وقتی بود که مدت ها از او خبری نبود و کسی نمیدانست رضا کجاست و چه بر سر او آمده و لابد هر کس دیگری جای تو بود در اولین لحظه ی شنیدن صدای همسر مفقودش از آن سوی خط، طبیعتا گریه سر میداد، اما تو کاری کردی که در ادعا، گفتنش آسان است اما عملا، انجام دادنش کار هر کسی نیست، وقتی یک جمله گفتی و این جمله سرمشق رضا شد برای ادامه، ادامه ای مقاوم و کسی این را نمیداند؛ کسی نمیداند وقتی رضا با صدایی نزار و حالی خراب سلام کرد و در صدایش یک دریا بغض و اشک بود که اولین بار بود بعد از آنهمه فشار تماس میگرفت وهنوز زیر بازجویی بود برای اعتراف به کارهای نکرده، تو چند جمله گفتی که رضا را از بیم و نگرانی و فشردگی روحی و بریدن، بیرون کرد و به دنیای امید برای مقاومت و ادامه دادن و محکم بودن و قوت قلب پرتاب کرد و رضا شد رضا شهابی و رضا را در ادامه ی بازجویی ها و مقاومت و زندان و اعتصاب و سازش ناپذیری، همین رضا شهابی کرد که حالا همه میشناسند؛ گفته بودی:"رضا چرا بی تابی میکنی؟ اگر پای کاری که کرده ای نایستی هرگز نمیبخشمت، من نمیدانم چه کرده ای و چه نکرده ای اما هر چه کرده ای خوب کرده ای! مقاوم باش که من پشت تو هستم، مقاوم باش که اگر کارهایت را تایید نکنی برای من معنی اش این است که تمام این مصیبت ها که از سر گذرانده ایم بیهوده بوده است چون شاید تو پشیمان شده ای؛ پای کارهایت بایست و محکم باش، من پشت توام!". و رضا بغض از گلو جمع کرده و محکم و دیگرگون شده و از آن روز شده بود رضا ای که بعدها همه در اخبار و گزارشات شنیدند و مقاومتش را ستودند. حتما که رضا دفاع از حق کرده بود و حتما که خودش زمینه ی بسیار برای مقاومت داشت؛ اما باید از زبان خودش شنید که چگونه این چند جمله ی ربابه کار او را با خودش یکسره و یکدله کرده بود و رضا را قرص و محکم کرد برای ادامه.

خواهرم ربابه!
به روزهایی فکر میکنم که تا کجاها دویدی و هیچ کس در جمع، اشک و بی تابی تو را ندید، وقتی حتا از سوی فامیل و بسیاران دیگر تنها گذاشته شدی و حتا برابر با حجم اتهام از سوی سیستم از سوی کسانی دیگر در پوشش فعال، علیه رضا حرف ها و اتهامات طرح میشد و تو تنها بودی با این همه حجم فشار، به روزهایی فکر میکنم که با آن چشم های گرد و مهربانت به دهان وکیل، فعالین و دیگران خیره میشدی تا ببینی آیا آن کلام امیدوار کننده برای آزادی رضا بالاخره بیرون می آید یا نه، وقتی به افق ها خیره میشدی و چشمانت اینطرف و آنطرف میچرخید و میشد فهمید که سخت پریشانی، وقتی نگران فرزندانت بودی، نگران وضعیت جسمی رضا بودی، وقتی با چنگ و دندان و با ماه ها تلاش و پیگیری، مفصل مهمی در اقدامات بودی و رضا را از زندان بیرون میکشیدی و به بیمارستان میرساندی، وقتی اولین روز و اولین عمل جراحی را با بی صبری انتظار میکشیدی و به کسی نمیگفتی در قلب مهربان و بزرگت چه میگذرد...من تو را میدیدم، ما تو را دیدیم.
آری ربابه! رضا را باید به افتخار تو، رضا رضایی بنامیم و یا تو را به افتخار رضا، ربابه شهابی؟ این بدون آن بی معنی است و شما بدون یکدیگر هرگز این همه بلند و بزرگ و مقاوم نمیشدید ! ربابه ! خواهرم ! حالا نزدیک به ٦ سال از آن روزهای اولی که تو را شناخته ام میگذرد. تو نه تنها برای رضا، بلکه برای من (که مرا مفتخر به نام "داداش" کرده ای) و برای همه ی ما، یک انسان عادی هستی اما از آن دست که برخلاف اوضاع عادی روزگار، غیر عادی ترین و افتخارآمیزترین عکس العمل را در اوضاع پشت سر و جاری از خود نشان داده ای. بسیار نام های بلند که در تاریخ شنیده و خوانده ایم که بی حمایت همسرانشان نمیشدند آن چیزی که ما میشناسیم؛ اما اگر تو نبودی ما چگونه به دیده و به عینه میدیدم بهترین مثال این حمایت و مقاومت را که تویی!؟ ربابه خواهرم! در آستانه ی روز جهانی زن، ٨ مارس در سال ١٣٩۴ قرار داریم. من امسال، این روز بزرگ را با تصویر تو به خاطر می آورم، و میخواهم به بانگ بلند و با آگاهی و مسوولیت کامل، مسوولیتی که از شناخت و آشنایی من از تو و رضا می آید، به همه بگویم اگر پدیده ای به نام رضا شهابی میشناسید و قدر میدارید باید بیش و پیش از آن بر انسان کم نظیری به نام ربابه رضایی(شهابی) سر تعظیم فرود آورید! نه فقط از این جهت که ربابه در غیاب رضا رها نکرد و نرفت و ماند و تحمل کرد، بلکه بدین خاطر که اگر نبود تلاش ها، امید دادن ها، پیگیری ها و حمایت های ربابه از رضا، به قول خود ِ رضا، هرگز رضا نمیتوانست حتا یک پنجم این راه را طی کند. سال هاست این مقاومت و مبارزه تنها به نام برادر و دوستم رضا شهابی شناخته میشود و من به عنوان دوست و همراه ِ فعالیت ِ رضا و دوست و همراه فعالیت ِ ربابه، میخواهم به همه اعلام کنم که مسب اصلی این پرونده ی زرین مقاومت، ربابه است و بر فصل اول این دفتر افتخار نام او باید درج شود. مسبب اصلی اوست و رضا معاون او در مقاومت و ایستادگی!
به نام تو، ربابه و به نام روز جهانی زن از همینجا تا پای اجاق گاز رُب سازی تو سر تعظیم و احترام فرود می آورم و به داشتن تو افتخار میکنم! خوشا جهان که چون تویی دارد، خوشا راه مبارزه برای احقاق حقوق انسانی و خوشا راه شرف و مقاومت که چون تویی را دارد!

برادر و دوستم رضا!
به دوستی و همراهی تو در آنهمه که با هم کردیم افتخار میکنم. خوب کردیم ! خوب کردیم که در مقابل نابرابری ها بودیم و خوب کردیم که علیه همان هایی بودیم که علیه منافع زحمتکشانند و با نام کارگر و فعال کارگری زخم ما را عمیق تر میکنند. خوب کردیم هر چه کردیم ! داستان من و تو داستانی است جدا.
برادرم رضا، نوشته ی امروزم بعد از این همه سال درباره تو و ربابه، ادای دینی بود که تو بارها بر زبان آورده ای: ادای دین به ربابه عزیزمان. داستان تو را همه میدانند و ستایش های به حقی در مورد تو شده و تو البته مثل همیشه صادق و شفافی در احقاق حق و نیازمند تعریف و تمجید نه!
به جای تو و به جای خودم و به جای همۀ دوستانمان و به مناسبت روز جهانی زن، ٨ مارس، خواستم که تصویری از یک سرسوزن از بزرگی و اهمیت کار ربابه را با دیگران قسمت کرده باشم. این نامه به ربابه بود و تو؛ اما بیشتر از طرف من و تو و از طرف همۀ ما برای ربابه!

به داشتن شما افتخار میکنم!

زنده باد ربابه و رضا شهابی

زنده باد روز جهانی زن

علیرضا عسگری، اسفند ٩۴، مارس ٢٠١٦


پ.ن: عکس: ربابه و رضا در حیاط خانه ی اجاره ای شان در خیابان جیحون تهران، در حال پختن رُب برای فروش