پدرسالاری يا مردسالاری
پدرسالاری،Patriarchal، مخالف مادرسالاری،Matriarchal، و به تبع آن مردسالاری به معنای برتری مردها و حاکميت مردسالاری يک مقوله واقعی جامعه سرمايه داری و تاريخی است.شگفت آورنيست چه در سطح جامعه و يا دولت ها گفتمان مردسالاری غايب باشد، اما حداقل نتوانسته اند مقوله مردسالاری را ازصفحات فرهنگ ها و دايرت المعارف ها پاک کنند. در دايرت المعارف «ويکی ليک انگليسی» چنين می خوانيم: پدرسالاری سيستمی اجتماعی است که در آن مرد برتراست ومرد قدرت سياسی، اتوريته اخلاقی و امتياز اجتماعی و کنترل مالکيت را در اختيار دارد. همچنين در بعضی از جوامع مردسالاری عنوان پدری خانواده به فرزند پسر می رسد.
فرزند پسر تنها وارث پدر
در قرون وسطی، نياز نبود که دختر و پسر،عاشق و معشوق، در کليسا ازدواج کنند. برابر با اسناد ثبت شده دختر و پسر در راه ، داخل ميخانه، پاب، در منزل دوست، حتی داخل رختخواب باهمديگر ازدواج می کردند.. در قرن شانزدهم و درزمان اليزابت اول ملکه انگلستان تقريبن يک سوم عروس ها در موقع مراسم ازدواج حامله بودند. سخن کوتاه، همخوابه شدن دختر و پسرپيش از ازدواج برچسب زنا نداشت، بلکه عرف و سنت زمانه بود و امری عادی-هنوز مالکيت موضوع محوری خانواده نشده بود.
قرن هيجدهم عصر بی همتای مالکيت خصوصی زمين و بدن زنان گرديد. درمورد اول، اراضی اشتراکی خارج از شهرها، که قرن ها دهقانان برای چرا از آن ها استفاده می کردند، دورشان حصار کشيده شد، و به تملک ملاکين بزرگ در آمد. اين فرايند بطورقانونی عملی گرديد. بين سال١٧۴٠ تا اوائل قرن نوزدهم تعداد ١٠٦٠ لايحه حصار کشی دور زمين های عمومی،اشتراکی، به تصويب پارلمان رسيد. عواقب اين فرايند موضوع مطلب جاری نيست. گرچه، تاريخدانان به فرايند حصارکشی زمين های اشتراکی،عمومی، پرداخته اند. ولی، کمتر به زندانی کردن بدن زنان در قرن هيجدهم عطف توجه کرده اند.
" تاثيرات احاطه کردن بدن زنان هدفش تقسيم زنان به دو دسته بود: زنان ازدواج کرده کاملا به تملک يا کنيز يک مرد تنزل می کردند و زنی که هنوز ازدواج نکرده و يا شوهرش او را ترک کرده بود، اکنون نه به يک مرد يا برده دار، بلکه در چاله ملک، دارائی، همگانی مردان می افتادند.
مصوبات قانونی به همان سفتی و سختی حصارکشی زمين ها بدن زنان را محصور کرد لايحه ازدواج سال ١٧۵٣، بود، که از طرف لرد هاردويک به پارلمان تقديم شد: مطابق نص صريح اين قانون محض هستی يا وجود قانونی زن با ازدواج به حالت تعليق در می آمد، و يا حد اقل وجود زن در وجود مرد ادغام می شد".
"ارتباط بين تصاحب زمين های عمومی،اشتراکی،و تصاحب زنان به عنوان ملک شخصی مرد تصادفی نبود. درست بهمان نحوی که "زمين دار- سرمايه دارها " خواستند زمين های گسترده ای را به چنگ آورند، آنها بر اين شدند تا پسران حقيقی(حلال زاده!) وارث دارائی شان گردند. سرمايه داران درآن زمان آزمايش خون برای اثبات پدر واقعی فرزند را حتی در خواب هم نديده بودند، و کسی نمی دانست دی ان ا(DNA) چيست. پس، راه حل سرمايه داران چه بود؟ آنها دقيق ترين شيوه کنترل بدن زن را ابداع کردند. سرمايه داران اين ترفند را با غيرقانونی کردن تمام گونه های ازدواج مرسوم آن زمان، به جز يک نوع ازدواج رسمی و دائمی (در کليسا و توسط کشيش ) را به مورد اجرا گذاشتند. مشابه تصويب قوانين حصارکشی زمين های اشتراکی،قوانين متعددی برای محصور کردن بدن زنان به تصويب پارلمان رسيدند؛ تنها يک مفر درخواست طلاق از پارلمان برای زنان طبقات مرفه باقی ماند. البته، بسيار پرهزينه بود و به زمان درازی نيازداشت. عليرغم اين طريق بسيار دشوار، زنانی از طبقات مرفه توانستند طلاق بگيرند، ولی مطابق قانون زن مطلقه نمی توانست ازدواج کند، ولی، ازدواج برای مرديکه زنش از او طلاق گرفته بود، مجاز بود! اگر زنی از دست شوهر ناراضی اش فرار می کرد، از جامعه طرد می شد، حتی اجازه ديدن بچه ها را نداشت. مسخره آميزترين مصوبه پارلمان گفتگوی زن سرمايه دار با مردی غير از شوهرش را به عنوان مکالمه جنائی و تجاوز به دژحريم ازدواج تعريف می کرد". مطابق قانون، مرد اجازه داشت زنش را با چوبی نه کلفت تر از انگشت شست کتک بزند! اگر مردی از زنش سير می شد، او را تا آخر عمرزندانی میکرد و يا با اين بهانه که زنش ديوانه شده است، زن بيچاره را به دارالمجانين زنان خطرناک می فرستاد.
با اجرای قوانين بالا زن عملا کنيز(برده مونث) سرمايه دار گرديد. در آغاز قرن ١٩ دو روئی مردسالاری آن چنان قوام گرفته بود، که وکيلی بنام توماس ارسکين، در يک سخنرانی در پارلمان انگلستان ادعاکرد که زنا کردن بدترين جنايتی است که فردی مرتکب شود، البته، با اين آگاهی که
شنوندگان مرد می فهميدند که منظور جناب ايشان اشاره به رفتار زنان است و نه مردها . سرمايه داران برای سرپوش گذاشتن روی سلطه کامل بر بدن زنان، از يک طرف و تصاحب دارائی، از سوی ديگر، با کليسای انگلستان،Anglican Church، ميثاقی بستند: اينکه حق دخالت در زندگی خصوصی افراد در اختيار کليسا گذاشته شد و متقابلا کليسا شرط مشروع يا حلال زاده بودن فرزند مذکر به عنوان وارث پدررا تضمين کرد. همچنين اين قرار داد موقعيت کليسا را به عنوان مرجع تشخيص اخلاق جامعه، که درقرون شانزدهم وهفدهم رنگ باخته بود، دوباره برگردانيد.
درانگلستان هنوز فرزند پسر،حتی اگر کهترباشد، تاج شاهی برسرمی نهد. شهناز فرزند اول شاه ديکتاتور بود ولی او از جانشينی پدر محروم شد.گرچه مقوله مردسالاری از دايره ادبيات سياسی مردسالاری غايب است، ولی می توان در ادبيات فمينيست ها گفتمان مردسالاری را سراغ گرفت.
درجهان سرمايه داری هم نيروی کار دستی- فکری و هم بدن زنان استثمارمی شود،ولی هيچ دولتی حاضر نيست به پذيرد، ساختاری مردسالار وبه اين اعتبار ضد زن را مديريت می کند. جمهوری اسلامی به غايت ضد زن، با استناد به روايات مذهبی برابری کاذب زن با مرد را توجيه می کند. گفته می شود سوئد پيشرفته ترين قوانين را به نفع زنان تصويب کرده است، ولی، بيان نمی کنند اين قوانين در دهه ١٩٧٠و به پشتوانه انقلاب سکس دهه ١٩٦٠ و مبارزات جنبش زنان سوئد عليه نابرابری جنسی کسب شدند، نه هديه دولت های مرد سالار سوئد. البته، فراموش نکنيم نابرابری جنسی در سوئد رخت برنه بسته ودولت سوئد درنهايت دولتی مردسالار است و نه مردم سالار.
ستم به زن در هر شکل اش نمادی از ذهنيت و فرهنگ مردسالاری را بروز می دهد.دورنرويم ذهنيت کارگر ايرانی عمومن هم ميراث سنت مردسالاری زمان شاه ديکتاتور وهم معلول فرهنگ حاکميت به غايت مردسالاررژيم جمهوری اسلامی مردسالاررا منعکس میکند. مرد ايرانی عمومن ذهنيت برتر يا خصلیت مردسالاری دارد. اگر کارگر بر ذهنيت مردسالاری غلبه کرده بود، در مبارزات کارگری همسر، خواهر، مادرش را تشويق می کرد در اعتصابات کارگران مرد شرکت کنند. در مواردی حضور زنان دراعتراضات کارگری نه نتيجه کار آگاه گرانه کارگران مرد، بلکه ابتکارشخصی زنان بوده است. دخترها و زنان دوست دارند مانند پسران و مردان مسابقات فوتبال را تماشا کنند، ولی جمهوری اسلامی مردسالاربه دختران اجازه تماشای مسابقات را نمی دهد. سال گذشته فيفا برگزاری مسابقه تيم فوتبال ايران با رغيب خارجی اش را به حضور زنان در مسابقه مشروط کرد. جمهوری اسلاامی مردسالار ايران کوتاه آمد. اين نمونه و تاکتيک خوبی است در مبارزه عليه محروم کردن دختران و زنان از تماشای مسابقات بويژه فوتبال. اگرجوانان و مردها بر ذهنيت مردسالاری غلبه کرده ودر اعتراض عليه ممنوعيت ورود زنان به استاديوم ها مسابقات را تحريم کنند، جنبش همبستگی و حمايت جوانان پسر برای حضور دخترها در مسابقات رژيم را دروضعيت آچاماز خواهد گذاشت.رژيم يا تعطيلی مسابقات، بويژه فوتبال، را با تمام عواقب اش به پذيرد و يا ورود زنان به مسابقات را آزاد کند، دروازه مبارزه برای برابری جنسی گشوده خواهد شد.
در چهارگوشه جهان، مردان مردسالاربه زنان تجاوز کرده، زنان را می کشند، مورد ضرب و شتم قرار داده، استثمارمی کنند وخود را برتر اززنان می شمارند... برابر با تحقييقات فمينيست های آرژانتين بسياری از مردان کارگر بيکاردست به سياه و سفيد نزده و همسر کارگرخسته و کوفته برگشته از کار رتق و فتق منزل را انجام می دهند. به لطف هديه مذهب اسلام مردسالار،مرد ايرانی می تواند تا چهار زن ازدواج کند ودرکنارش صيغه يا به تعبير اروپائی رفيقه نيزداشته باشد. اختلاف سن فاحش زوجين در بسياری ازکشورها چه مذهبی يا به اصطلاح سکولار رفتاری عادی است. درکشورهائی ازخاورميانه و آفريقا دختران را ختنه می کنند. برابر با تحقيقات خاستگاه این رسم را دره نیل و مصر باستان میدانند و هنوز دختران را در حدود ٢٨ کشور جهان ختنه می کنند، وشیوع آن بین زنان مصری، اتیوپیایی، کنیایی، سومالیایی بیشتر است. در ایران نیز در مناطق جنوبی کشور به ویژه استان بوشهر، هرمزگان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و همچنین مناطق کردنشین آذربایجان و کرمانشاه دختران را ختنه می کنند.ختنه دختران بدون بيهوشی انجام می گيرد،عملی بسيار دردناک. ختنه دختران عواقبی مانند احساس درد شديد، عفونت، ناراحتی روحی و تاثير منفی در تمايل جنسی زن بوجود می آورد.
زنان به شرائط نابرابری اجتماعی، بی حقوقی، تجاوز وتعدی، نابرابری جنسی، خشونت خانواده ... تمکين نکرده ومبارزه می کنند. نسل جوان زنان ايران در چهاردهه ساکت نه نشسته و شجاعانه با رژيم سرکوبگرمردسالاراسلامی می رزمند، دستگير،زندانی و شکنجه می شوند،اما مبارزه با رژيم ديکتاتوری مرد سالار ضد زن را همچنان پيش می برند. سال گذشته شاهد برآمد عظيم مبارزه زنان در چهار گوشه جهان بوديم، دختران و زنان حول مسائل اجتماعی گوناگون در آمريکا، کانادا شيلی، آرژانتين، کلمبيا، استراليا، هندوستان، کشورهای اروپائی، عراق، لبنان، الجزاير و سودان مبارزه کردند.
درسطح دولتی، سرمايه داری بنيادگر مردسالاری نيست، بلکه سرمايه داری مردسالاری دوران پيشا-سرمايه داری را در راستای کسب سود متحول کرده است. سرمايه داری هرآنچه اخلاقی و پسنديده بود غير اخلاقی و ناپسند کرده و هرآنچه غير اخلاقی و ناپسند برای کسب سود اخلاقی و پسنديده. سرمايه داری درابعاد وحشتناک تن فروشی غير اخلاقی و ناپسند دوران-پيشاسرمايه داری را گسترش داده است. سرمايه داری صنعت پورنوگرافی ساخته، اندام و بدن زنان وسيله تبليغ کالاها گرديده، در بارها و کابارها زنان جوان رقص لخت شدن و رقصيد دور ميله اجرامی کنند. سرمايه داری صنعت سکس وپورنوگرافی چندين صد ميلياردی ايجاد کرده است. برباب قياس، سرمايه د اری صنعت اتومبيل سازی دارد وصنعت سکس.
نيروی کارارزان زنان يک وجه پايه ای استثمارسرمايه داری
مغازه های زنجيره ای کالاهای يک دلاری در آمريکا و کانادا، استراليا و نيوزلند، يک يورو در اتحاديه اروپا و يک پوند درانگلستان، همچنين توليد لباس در کشورهای چين، ويتنام، کامبوج، تايلند، بنگلادش، مصر، اتيوپی... درتوليد تمام اين کالاها حد اقل %۵٠ کارگران را زنان جوان تشکيل میدهند. زير فشارشرکت های انحصاری کشورهای غربی برای کاستن هرچه بيشتر از بهای قيمت توليدات پوشاک ، سرمايه داران بومی دستمزد زير خط فقرکارگران را بازهم پائين ترمی برند. در کارگاه های لباس دوزی کارگران از ١۴ تا ١٦ ساعت و هفت روز در هفته کارمی کنند، در فصل بالا رفتن تقاضای لباس کارگران دخترتا ساعت ٢ يا ٣ صبح کارمی کنند تا مهلت برگزاری نمايشگاه های مد های برند لباس را به موقع تهيه کنند. دستمزد پايه کارگران آن چنان پائين است که کارگران نمی توانند اضافه کاری را ناديده بگيرند، اگرهم امتناع کردند بيکار می شوند. کارارزان شرائط استمرار و بقای کارارزان را فراهم می کند. در کامبوج برای کاهش هزينه رفت وآمد کارگران دختراز دهات به کارگاه های توليد لباس، دختران کارگر ساعت ۵ صبح سوار کاميون های دست دوم شده وسرپا کنار هم کتابی می ايستند تا بعداز ٢ ساعت درجاده خاکی ناهمواربه کارخانه برسند. کالاهای يک دلاری وتوليدات ارزان ديگر به اين معناست که سرمايه داری های متروپل بجای افزايش سطح معيشت بخش غالب کارگران هزينه خريد کالاهای ضروری آنها را کاهش می دهند. به اين دليل، جزئی ازرفاه کارگر کشورهای غربی به هزينه استثمارمشدد کارگران دختر و مرد کشورهای نواستعماری فراهم می شود.
پديداری مبارزه زنان عليه مردسالاری
«مری ولستونکرافت» آغازگر مبارزه برای رهائی زنان درسال ١٧۵٩ درانگلستان متولد شد و در سال ١٧٩٧، در پی زايمان دومين بچه اش با تب نفاسی درگذشت. پدر مری ولستونکرفت ارث کلان پدری را در فعاليت های تجاری ماجراجويانه از دست داد و به الکل پناه برد. مری کوچک بار ها شاهد بود که چگونه پدر بد اخلاق مادرش راکتک می زد، دل و جان ظريفش را به درد می آورد. مری سعی می کرد مادرش را از خشم پدر حفظ کند. ولی، طفلک مورد محبت خاص مادرنبود. مری شيفته کتاب بود، و در جستجوی محبت در خارج از خانه. مری از نوجوانی با تدريس بچه های متولين امرارمعاش می کرد. سپس مدرسه ای دايرکرد، در مدرسه تحت تاثير مربی اش دکتر پرايس راديکال قرار گرفت. مری ولستونکرافت جذب انديشه های عقل گرائی دوران روشنگری گرديد. مری ولستون کرافت، دکتر «پرايس»، «تامس پن»، «ويليام بلک»، «ويليام گادويل» و«هنری فوسلی» ... گروه راديکال ها را تشکيل دادند. راديکال ها با مسرت انقلاب فرانسه را استقبال کردند. مری ولستونکرافت نه فقط جامعه پدرسالاری و قوانين ضد زن را به نيش انتقاد قلمش گرفت، بلکه، به عنوان مبارز پيشتازحقوق زنان ازدواج بورژوائی با تبرک کليسا را رد کرد. مری منادی گر و مبشر عشق آزاد گرديد. مری ولستونکرافت فمينيست عاشق شد و جسورانه دست در دست و دل در دل دلداه اش گذاشت و بدون ازدواج بچه ای زائيد. مری ولستونکرافت بی باکانه برای استقلال و خودمختاری زنان پافشرد. کتابش: "در حقانيت حقوق زنان، The vindication of the right of women " در طول قرن نوزدهم سانسورشد و در دهه شصت قرن بيستم بود که فمينيست ها مری ولستونکرافت و انديشه هايش را کشف کردند.
دنيس ديدرو،Denis Diderot،١٧٨٩-١٧١٣، فيلسوف،منتقد ادبی، نويسنده و مولف مشترک دايرالتمعارف طرفدار برابری جنسی بود. اما، انقلاب فرانسه شعار آزادی، برابری، برادری را ندا داد، ولی زنان را از حق رای محروم کرد. جالب است که نيکولاس کوندرسنت،Nicolas Condorcet،متفکرو عضو جناح راست در پارلمان فرانسه طرفدار برابری جنسی بود.«پرسی بيش شلی،Percy Bysshe Shelley »،١٨٢٢-١٧٩٢شاعر انقلابی، متفکر سياسی، باورمند به اصالت انسان،Humanist،يا ناباور به اديان، فمينيست وطرفدار برابری جنسی و عشق آزاد و جلوگيری از بچه دار شدن ناخواسته يا حامی تنظيم خانواده، بود. اشعار و آثار اجتماعی و سياسی شلی تا اويل قرن بيستم مانند نوشته های مری ولستونکرافت در انگلستان سانسور شدند. درسال ١٨٢۵، سه سال بعد ازغرق شدن شلی در دريای مديترانه،«ويليام تامسون،William Thompson»، ١٨٣٣-١٧٧٣ اقتصاددان و سوسياليست ايرلندی کتابی با عنوان طول ودراز« دادخواهی از جانب زنان نصف جمعيت بشر، عليه ادعای مردها نصف ديگر بشر که زنان را از حوزه های فعاليت سياسی و مدنی محروم کرده وآنها را به بردگی خانگی محکوم کرده اند » کتاب «دادخواهی... »شايد مهم ترين ومعتبرترين اثرچاپ شده درفاصله هشتاد سال بين مری ولستون کرافت و جان استوارت ميل باشد. جان استوارت ميل،١٨٧٣-١٨٠٦، اقتصاددان و ليبرال عاشق «هريت تيلر،Harriet Taylor»، فمينيست شد با هم ازدواج کردند و رساله «در اسارت زنان» را در سال ١٨٦٩، نوشتند. «انه ويلر، Anna Wheeler»، در پانزده سالگی با يک اشراف بی بند وبارازدواج کرد، انه شش شکم بچه زائيد ازآنها پرستاری کرد، چهارتا ازبچه ها در طفوليت مردند، درتمام اين مدت همسرش روزها را مست در اصطبل به سرمی برد و شب ها حق مردی را از انه طلب می کرد. انه در تمام اين سال ها با هرکتابی که از لندن دريافت میکرد خودش را آموزش می داد- بويژه بعضی از نوشته های مری ولستونکرافت را ياد گرفت وآنها را از حافظه با صدای بلند می خواند. سال ١٨١٢ شلی برای کمک به انقلاب ايرلند به دابلين رفت، همان سال انه به انگلستان فرار کرد. انه درانگلستان به راديکال ها وسوسياليست ها، نظير چارلزفوريه فرانسوی، رابرت اون،Robert Owen، و ويليام تامسون پيوست. مقدمه پرشور ويليام تامسون به نوشته اش «دادخواهی...» به روشنی نشان می دهد که نه فقط مسئله زنان، بلکه بسياری ا ز ايده هايش تحت تاثير انه بودند. انه قطعن شلی را نديده بود ولی نوشته هايش را خوانده و اشعارانقلابی اش را خيلی پيشتر ازاينکه مشهور شده باشند در حضور دوستان دکلمه می کرد. انه يکی از نامه هايش به رابرت اون را چنين به پايان می رساند: آيا مردها می توانند آزاد باشند و زنان برده و نادان؟
انقلاب صنعتی ازيک چهارم آخر قرن هيجدهم تا يک چهارم اول قرن نوزدهم زمينه استخدام نيروی کار ارزان دختران کم سن و سال را فراهم کرد. اينان به موازات استثمار شديد مورد تحقير کارگران مرد و سوء استفاده سرمايه داران واقع شدند. اتحاديه های صنفی محافظه کارو گرايش چپ هيچ تلاشی برای سازمان دهی هزاران کارگردختر درصنايع گوناگون مانند نساجی و معادن ذغال سنگ انگلستان اقدام نکردند، تااينکه شش دهه بعد از انقلاب صنعتی،دختران کارگر کبريت سازی «براين می» در سال ١٨٩٦با اعتصابشان جرقه تشکيل اتحاديه های کارگران دستی با گرايش سوسياليستی را شعله ورکردند.
سفرپيدايش مردسالاری
گفتيم سرمايه داری مردسالاری دوران پيشين را گرفت وبا نياز های انباشت سرمايه منطق کرد. نگاهی به دوران های پيشا-سرمايه داری نشان می دهد که تمام جوامع چه پيروان اديان ابراهيمی و غيره مردسالاربوده اند. ظاهرن پدرسالاری يا مردسالاری جزئی از طينت جوامع بشری و هميشه وجود داشته است.
هنری لوئيز مورگان آمريکائی بعداز ٢١ سال زندگی با قبايل ايرکوتز ازمردم بومی آمريکا نشان داد که دربين قبايل ايرکوتزنسب به مادرمیرسيد. اين دستاورد ناقص آلوده به ايده نژاد برتر سفيد بود. مورگان پيشا-تاريخ را به دوران های بربريت پائين ميانه و متاخرتقسيم کرد.درصورتيکه تقسيم بندی ديگری براسال عصرحجر پائين، متوسط و بالا را محققان ديگرانتخاب کردند. درزمان اش، نگرش نژادپرستانه برتری نژاد سفيد هنری لوئيزمورگان بی هيچ نقدی از جانب چپ اخذ شد وبراين اساس ظهور شهرکشورهای رم و آتن در حدود سده پنجم پيش ازميلاد به عنوان اولين شهرکشورها در دل بربريت برسميت شناخته شد. براين سياق، مابقی جهان خارج از اروپا وحشی تصور شدند، و پروژه اروپامحوری تعبيرمفهوم ماترياليستی، يا ماترياليسم تاريخی عرضه شد. وحال آنکه در قرون وسطی تاريک اروپا شرق دوره ای از عصر طلائی را می گذراند، چين و هندوستان تا قرن هيجدهم به نسبت اروپا بسيار پيشرفته تربودند.
حفاری ها و اکتشافات در بين النهرين،Mesopotamia، در اواخر قرن نوزدهم و اوائل قرن بيستم، بويژه اکتشافات باستان شناس برجسته استراليائی گوردن چايلد،Gordon Childe ، منجر به کشف انقلاب کشاورزی در بيش از دوازده هزار سال پيش در بين النهرين گرديد، بقايای سوخته شده گندم درشهر کنونی اوفرا،Urfa،واقع در کردستان ترکيه کشف شد و با اهلی کردن غلات و حيوانات وحشی امکان گذار از زندگی دردهات برپايه شکار،Hunter gathering، به زندگی در شهر نشينی تحقق يافت. قديم ترين کتيبه سنگ نبشته به عمر بيش ازچهارهزار سال پيش، معروف به حماسه «گيل گمش» حفاری شد، و از همه مهمتر بقايای اولين شهر-کشور دنيا اروک،Uruk، نام قديمی عراق از تمدن سومرو بقايای اولين معبد دنيا به نام زيگورات،Ziggurat، درشهر- کشور اوروک در جنوب عراق حفاری گرديد.
عبداله اوجالان اولين متفکری است که با بهره گيری از اکتشافات متاخردر بين النهرين و استنتاجات شخصی، نه تنها منشاء گذار از دوران مادر سالاری بر مبنای برابری اجتماعی و احترام والای زنان در جوامع اشتراکی اوليه با قهر به پدرسالاری را، بلکه ظهوراولين شهر-کشوردنيا دراوروک، تقسيم جامعه به طبقات و پيدائی دولت، اختراع مذهب توسط کاهنان معبد زيگرات را توضيح می دهد. عبداله اوجان با تفسير شعر حماسی گيل گمش گذارقهرآميز از مادرسالاری به پدرسالاری را شرح می دهد، همچنين اوجالان شهرنشينی معادل واژه عربی مدنيت ولاتين سويليزيشن يا سويليزاسيون ،Civilization، را به معنای پيشرفت چالش کرده وتشکيل دولت را نه ورود از جهان بربريت به دنيائی انسانی، بلکه، برعکس قدم گذاشتن به توحش، جنگ، تسخيرسرزمين ها غارت، اسارت زنان، بردگی، نابرابری ... توضيح می دهد. عبداله اوجان شرح می دهد که خصائل پايه ای برشمرده در بالا از بدو ظهورش تا به امروز ادامه يافته است. و عليرغم تسلط اش، دولت نتوانسته است کل خصائل انسانی دوران مادرسالاری را محوونابود کند، ازاينرو جنبه هائی از خصائل انسانی دوران مادرسالاری درحاشيه ساختاردولت باقی مانده اند.
مراد عظيمی
منبع مطالعه بيشتر:
١- پرسی بيش شيلی سرخ، تاليف «پل فوت، Paul Foot
٢- بيانيه ای برای تمدن دموکراتيک جلد اول- تمدن،عصر خدايان درپرده و پادشاهان برهنه، نوشته عبداله اوجان به انگليسی
٣- جون اسميث، "اخلاقيات،سکس، پول و قدرت در قرن بيست و يکم" نوشته جون اسميث به انگليسی