«زن»، شاخص آزادی تمام جوامع است! در جهانی که سرمایه داری و سود محوری بی حد
وحصر آن روز به روز انسان ها و به ویژه زنان را در موقعیت استثمار مضاعف قرار داده است، و در شرایطی که بنیاد گرایی، واپس گرایی و دیکتاتوری در مناطقی چون خاورمیانه، می کوشد زنان را به وضعیتی بدوی بازگرداند، این که زن شاخص آزادی جامعه است و رهایی او رهایی جامعه است دیگر تنها یک گزین گویه نیست و مسئله رهایی زن، لزوما به سرنوشت دیگر اقشار و طبقات، و در راس آنها طبقه کارگر در بعد داخلی و جهانی پیوند می خورد.
لذا مبارزه برای آزادی زنان از قید ستم جنسی، همواره به اشکال گوناگون مبارزه علیه سنت، استبداد و ارتجاع متصل می گردد و مبارزات اجتماعی - طبقاتی زنان را به رادیکال ترین آنها در بین جنبش های دموکراتیک - چه در روش و چه در محتوای مبارزه- بدل می نماید و شواهد تاریخی نیز این را اثبات می نماید.
آزادی زن به ویژه زمانی به طور مضاعف معیار قرار می گیرد که سرمایه داری، دیکتاتوری و بنیاد گرایی مذهبی با هم آمیخته می شوند و این خصلت نمای کشورهایی از جمله ایران است که در آن، وضعیت جنبش زنان، نبض آزادی خواهی در جامعه را تند یا کند تر می کند و خط تمایز جدی میان جریانات راست، اعم از نولیبرال، رفرمیست و سوسیال دموکرات، با جریانات چپ و سوسیالیست را بر ملا می سازد و نشان می دهد که چگونه چنین جریاناتی حتی با نفوذ در جنبشی ماهیتا این چنین رادیکال، این چنین سرمایه ستیز و این چنین مترقی و دموکراتیک، سودای به انحراف کشاندن این جنبش را در سر می پرورانند تا بر سر خواست های زنان، عملا پای میز مذاکره بنشینند و سیستم ارتجاعی، ضد انسانی و زن ستیز حاکم را عملا مشروعیت ببخشند.
اکنون در گرماگرم یک جنبش توده ای علیه دیکتاتوری و نابرابری، تبعیض و خفقان زاییده آن در ایران، شاهد آن هستیم که زنان چگونه میلیتانت و پیشتاز مبارزات در عرصه خیابان ها هستند. با نیم نگاهی به آنچه طی ٨ ماه گذشته رخ داده است، رزمنده بودن زنان در بطن این مبارزه و مقاومت مردمی پس از سی سال سرکوب، خفقان، فقر و فلاکت، فقدان آزادی های سیاسی و اجتماعی و... بسیار جلب نظر می نماید. تمام فیلم ها و تصاویر حاکی از اراده و شهامت زنان در نفی وضعیت غیر انسانی، نابرابری، فقدان بدیهی ترین آزادی ها به عنوان خواست هایی عمومی و هم زمان تلاش برای رفع ستم جنسی در پرتو حاکمیت اسلامی سرمایه بوده است. زنان نشان دادند که چگونه با مقاومت فعال خود، دیکتاتوری به مذهب آغشته را عقب می رانند تا وعده های سرخرمن کاندیداهای به اصطلاح اصلاح طلب و متعهد به چارچوب های موجود سیستم، در برچیدن گشت های ارشاد و اعطای حقوق حداقلی به زنان، بلاموضوعیت شود و زنان با مقاومت و مبارزات جانانه خود سرنوشت خویش را به دست گیرند و برای نمونه سیستم را به برچیدن گشت ها، و تغییر روش های سرکوب گرانه خود علیه زنان نمایند.
اما هم چنین روشن است که این حضور قاطع و بی تخفیف زنان در مبارزه علیه دیکتاتوری، فاقد انسجام و سازمان یافتگی لازمه این نبرد است. زنان، اکنون درست نظیر دیگر بخش های مترقی و پیشرو حاضر در مبارزه، در پراکندگی به سر می برند و دقیقا به دلیل فقدان تشکل، به مثابه یک استراتژی، که رمز تداوم بخشیدن، هم گرا نمودن و اتخاذ تاکتیک های صحیح با توجه به شرایط عینی مشخص در مراحل مختلف مبارزه است، جریانات راست کماکان می کوشند که خود را در موقعیت رهبری این جنبش ناهمگن قرار دهند که بدون شک، بعد از ٢٢ بهمن و رفع هرگونه توهم نسبت به سازشکاری اصلاح طلبان داخلی و خارجی، و نیز با متشکل شدن عناصر مترقی به رهبری طبقه کارگر، این جنبش مبارزاتی وارد فاز جدیدی از مبارزه خواهد گردید واین تنها راه به ثمر رسیدن خون های ریخته و هزینه های گزاف در راه رسیدن به آزادی و برابری خواهد بود.
اما نکته ای که امسال با توجه به شرایط ویژه سیاسی در آستانه هشتم مارس به شدت جلب نظر می نماید این است که امسال، بخش لیبرالی جنبش زنان که پیشتر تبلور و نهایت تلاش آن را در کمپین بی دستاورد یک میلیون امضا شاهد بوده ایم، به تقریب کوشیده است که روز جهانی زن را در سکوتی معنا دار از سر بگذارند. درست در شرایطی که به کوچکترین بهانه های تقویمی، مردم می کوشند اعتراض خود را بر ملا نمایند و مبارزه خود را تداوم ببخشند، دقیقا در چنین شرایطی است که «8مارس» به مثابه یکی از درخشان ترین رخداد ها، در طول مبارزه علیه ستم طبقاتی و جنسی، و به عنوان سمبل مبارزات پیشرو زنان برای رسیدن به آزادی و برابری عامدانه نادیده گرفته می شود، و عملا از دستور کار لیبرال های وطنی در جنبش زنان، کنار گذاشته می شود؛ هم چنین اندک اشارت هایی که به روز جهانی زن از سوی جناح مذکور صورت گرفته است، عمیقا حامل ریاکاری هایی است که رهبران و تئوریسین های جنبش سبز! آن را دائما از طریق رسانه های خود به مردم حقنه می کنند، و چه بسیار تحریف وقایع و دروغ پردازی هایی که به تاریخ مستند و مستدل مبارزاتی زنان، در قرن بیستم نسبت می دهند! لیبرالیسم که فاقد تاریخی با شکوه است چاره ای جز جعل و به عاریت گرفتن عناصری از تاریخ پیشرو ترین مبارزات زنان ندارد، تا با از آنِ خود کردن، قلب و تحریف آن، خویشتن را در این جنبش طرح نماید.
ما بارها بر این نکته پای فشرده ایم که هیچ گونه توهمی نباید نسبت به این جناح در جنبش زنان وجود داشته باشد. . لیبرالیسم تاریخا و مکررا ثابت کرده است که در پیگیری حقوق انسانی، ولو کفِ حقوق دموکراتیک انسان ها، ناکافی و ناپیگیر است؛ از این جهت، این وظیفه سوسیالیست هاست که در تمام جنبش ها فعالانه در راستای احقاق حقوق و خواست های انسان ها مبارزه کنند.
جنبش زنان اگرچه مستقل از دیگر جنبش های اجتماعی است، اما بدون شک اولا جنبشی عمیقا سیاسی و رادیکال است که در پیوند با مبارزات پیشرو جاری در متن جامعه معنای دقیق خویش را می یابد و در ثانی در پیوند ناگزیر با دیگر جنبش ها با محوریت جنبش طبقه کارگر معنا می یابد. بنابراین، استقلال نسبی جنبش زنان، نه آن چنان که لیبرال ها با ریاکاری هدفمند تبلیغ کرده اند، نه با ایزوله کردن جنبش زنان و گسست از دیگر جنبش ها و نه با ادعای غیر سیاسی بودن، نه در غلتیدن به دامان رفرمیسم و وجه المصالحه کردن خواسته های زنان این جنبش پیش نمی رود و اکنون بیش از هر زمان دیگری واضح است که لیبرال فمینیست ها تا کجا برای سترون سازی جنبش رادیکال و پیشرو زنان در تلاشند.
این مساله وظیفه سوسیالیست ها را بیش از پیش سنگین می سازد که به طور جدی تری در کنار افشا و شفاف کردن ماهیت و منافع لیبرال ها و رفرمیست ها، در عملی کردن اتحاد نیروهای مترقی در جنبش زنان بر مبنای یک استراتژی طبقاتی و سوسیالیستی بکوشند و در راستای تشکل یابی زنان، گام های جدی بردارند.
بر مبنای یک برنامه عمل سوسیالیستی، آنچه که در جنبش زنان اهمیت محوری پیدا می کند، اینست که فعالین سوسیالیست جنبش زنان، لزومن باید پیگیر تشکل های توده ای و مستقل زنان باشند. توده ای شدن برنامه ها و مبارزات جنبش رهایی زنان، سازمان درونی آنها و به ویژه زنان کارگر، پیوند خوردن با تحرکات خود به خودی زنان که در سطح جامعه و در تقابل با سرکوب های اجتماعی صورت می گیرد و توجه ویژه بر اشتراکات جنبش زنان با دیگر جنبش های اجتماعی ( نظیر کارگران زن، معلمان زن، دانشجویان زن و...) همگی در ادامه تحقق تشکل های توده ای زنان میسر خواهد بود. جنبش مبارزاتی علیه دیکتاتوری اکنون فاکتور و زمینه عملی فوق العاده موثری در متحد و متشکل کردن مبارزات زنان و پیوند برقرار کردن میان عرصه های مختلف مبارزاتی است. دختران دانشجو، زنان کارگر، معلمان و پرستاران و اقشار گوناگونی از زنان که خواست های آزادی خواهانه و در جهت رفع تبعیض و نابرابری جنسیتی دارند اکنون یکی از گرهی ترین زمان های را طی سی سال مشقت و بی حقوقی پیش رو دارند.
از این روست که جنبش زنان، به مثابه رادیکال ترین و استراتژیک ترین متحد طبقه کارگر در رهایی جامعه از دیکتاتوری و مناسبات کاپیتالیستی ، نیاز به برنامه های مشخص عملی دارد که سوسیالیست ها باید در جهت عملی کردن آن ها گام بردارند.
زنده باد ٨ مارس، روز مبارزات زنان علیه ستم جنسی و طبقاتی!
زنده باد مبارزه متحد زنان، کارگران و دانشجویان علیه دیکتاتوری!
پیش به سوی تشکل های توده ای زنان!
زنده باد سوسیالیسم!
دانشجویان سوسیالیست دانشگاه های ایران
٨ مارس ٢٠١٠
www.socialist-students.com
http://www.socialist-students.blogfa.com
چهارشنبه ١٢ اسفند ١٣٨٨