۸ مارس، روز جهانی زن، فرصتی است که زنان در سراسر جهان نابرابری ها و تبعیضهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، سرکوب، خشونت و مردسالاری را بیش از هر زمان دیگر، رساتر از همیشه به گوش جهانیان برسانند. در حقیقت ۸ مارس روزی است که صدای آزادیخواهی و برابری طلبی زنان در سراسر جهان منعکس میشود. ولی از همه مهمتر، ۸ مارس مناسبتی است که زنان خواسته ها، مطالبات و استراتژی مبارزاتی خود مطرح کنند.
اگر چه نظام سرمایه داری، روابط و مناسبات تولیدی آن ریشه بنیادین فقر، تهیدستی، نابرابری و تبعیضهای جنسیتی است ولی منطقی تر و واقعی تر است که شرایط زنان را در مناطق و کشورهای مختلف با توجه به مشکلات و موقعیتی که زنان با آن روبرو هستند مورد بررسی قرار داد. این موضوع یعنی در نظر گرفتن" شرایط مشخص زنان" نه تنها ما را از کلی گوئی و پرداختن به کلیات باز میدارد بلکه فعالین جنبش زنان با شناخت دقیق تر و با آگاهی بیشتر میتوانند امر مبارزه را در هر کجا که هستند پیش ببرند.
متاسفانه پس از ٣۱ سال تجربه عینی، هنوز در بین تعدادی از فعالین جنبش زنان و همچنین در بین فعالین چپ درکهائی از مذهب ارائه میشود مبتنی بر این موضوع، که مذهب "ابزار" و "وسیله ای" است در دست سرمایه داران و رژیمهای سرمایه داری برای سرکوب کارگران، تهیدستان و زنان. در واقع برداشت و نگاه "ابزاری" به مذهب نا دیده گرفتن واقعیت مذهب، جایگاه و نقش آن بعنوان یک سیستم فلسفی، حقوقی و اجتماعی در رابطه با تمامی مناسبات و روابطی است که در جامعه وجود دارد. چنین برداشتی از مذهب بطور ناخواسته از واقعیت و عملکرد آن که به تنهائی، سیستم و دستگاهی است استثماری، سرکوبگر، تبعیض آمیز و ارتجاعی میکاهد.
به جزء در کشورهای خاورمیانه که قلمرو مذهب اسلام (امپراطوری عثمانی)، تجربه های تاریخی در کشورهای اروپائی و غرب ( در زمان اقتدار کلیسا) هم ثابت کرده است که مذهب به تنهائی و به خودی خود با آزادیهای دمکراتیک، با هر تفکر مدرن و مترقی، با حق و حقوق زنان در ستیزی سرکوبگرایانه و ضد انسانی قرار داشته است و اگر در حال حاضر مذهب در اروپا در موضع ضعف قرار دارد باید دلائل آنرا از چند زاویه از جمله در مبارزات چند قرن اخیر همه اقشار و طبقات اجتماعی به خصوص روشنفکران و زنان جستجو کرد.
اساسا مذهب بعنوان یک دستگاه ایدئولوژیکی قدیمی با هر گونه "آزادی" و "برابری" حقوقی انسانها (زن و مرد) ضدیتی بنیادین داشته و دارد. کدام حزب و یا گروه مذهبی بخصوص اسلامی را میشناسیم که آزادی عقیده، قلم، بیان، و برابری حقوق اجتماعی دو جنس را به رسمیت شناخته باشد؟
در واقع برداشت و نگاه "ابزارگونه" به مذهب نه تنها ریشه ها وعمق کارکردی مذهب را در جامعه نمیشناسد بلکه چنین تفکری راه مبارزه با مذهب و چارچوبهای اجتماعی، حقوقی، آموزشی و فرهنگی آنرا کم بها و یا اساسا نادیده می گیرد. امروز، این شیوه تفکر و برداشت از مذهب، تنها به این اکتفا میکند که رژیم جمهوری اسلامی سرمایه داری است و تمام تلاش و نیروی خود را تنها و تنها در یک وجه متمرکز میکند. بدون اینکه به اهمیت روی دیگر سکه یعنی مذهب در قدرت سیاسی و کلیت این نظام پرداخته باشد. همانطور که در ابتداء اشاره شد، بدون هیچ تردیدی نظام سرمایه داری، روابط و مناسبات تولیدی آن عامل اساسی و بنیادین ستم، استثمار، بیکاری، گرانی، فقر و تهیدستی زنان، کارگران، زحمتکشان، معلمان، جوانان و وجود هزاران هزار کودک خیابانی و کودکان کار در ایران و سراسر جهان است. بحث بر سر درک تنیدگی سرمایه داری و مذهب سیاسی در ایران است که نمیتوان در حال حاضر و در شرایط مشخص کنونی بطور مکانیکی این دو را از هم جدا کرد.
به همین دلیل مبارزه امروز همه اقشار و طبقات اجتماعی در ایران مبارزه ای است ضد سرمایه داری و ضد مذهب سیاسی. اگر در ٣۱ سال پیش، نسلی که در انقلاب سال ٥۷ شرکت داشت، مذهب سیاسی و عملکرد سیاسی، قضائی، اجتماعی، آموزشی و فرهنگی آنرا نشناخته بود، امروز پس از گذشت بیش از ربع قرن، نسل پس از ٥٧ با تجربه های عینی و شناخت واقعی میتواند آگاهانه تر مبارزه با نظام سرمایه داری و مذهب در قدرت را سازماندهی کند.
شاید یک زمانی مذهب ستمی پوشیده بود، ولی امروز، در ایران، ستم، نابرابری، تبعیض و سرکوب مذهب به مردم و بویژه زنان پوشیده نیست. زنان اولین گروه اجتماعی بودند که با "سرکوب" مذهب روبروشدند. محروم کردن نیمی از مردم جامعه از حق انتخاب و تحمیل پوشش مذهبی اولین گام برای سرکوب همه آزادیهای دمکراتیک و حق و حقوق سیاسی، اجتماعی همه مردم جامعه بود. در حقیقت اجباری کردن حجاب برای زنان اولین نشانه "سرکوب" دستاوردهای انقلاب ٥۷ بود. متاسفانه در آن زمان بعلت نا آگاهی سیاسی و فرهنگ مردسالارانه که در تمام گروه های سیاسی و بطور کلی در جامعه مسلط بود نه تنها موضوع "اجبار" حجاب اسلامی را بعنوان "سرکوب" ارزیابی نکردند بلکه رابطه آنرا با سرکوب آزادیهای دمکراتیک ندیدند. گوئی زنان بخشی کاملا جدا از جامعه بودند که بی حقوقی و "سرکوب" انها اهمیتی نداشت.
اما اکنون پس از ٣۱ سال، اشتباه بزرگی است اگر خیزس اخیر مردم کشورمان بخصوص زنان و جوانان را به موضوع "کودتای انتخاباتی" و "رای من کو" خلاصه کرد. شرایط اسفبار اقتصادی، بیکاری، گرانی، فقر، تهیدستی و گرسنگی کارگران و جوانان که در صد عظیمی از مردم را تشکیل میدهند، سرکوبهای ٣۰ ساله سیاسی و اجتماعی، زندان، شکنجه، اعدام، کشتار، نداشتن حق تشکل، اعتصاب و فراتر از آن، سرکوبها و تبعیضهای مذهبی، زمینه های واقعی و عینی نارضایتی، عصیان و خشم امروز همه اقشار و طبقات مردمی است که علیرقم سرکوب وحشیانه از هر مناسبت و امکانی برای مبارزه استفاده میکنند.
اگر چه جریانهای رفرمیست مذهبی، موسوی، کروبی، خاتمی، هاشمی، سازگاران و همینطور رفرمیستهای دیگر، حزب توده و اکثریت همه تلاش و نیروی خود را برای جلوگیری از رادیکالیزه شدن جنبش خود جوش مردم بکار گرفته اند و رجوع به قانون اساسی جمهوری اسلامی را معیار و پایه اعتراضات مردم معرفی و قلمداد میکنند. ولی مبارزات مردم مسیری دیگری را نشان میدهد. مسئله مردم بویژه زنان وجود یا عدم وجود ولایت فقیه نیست. اتفاقا با شعارهائی برعلیه ولایت فقیه یعنی راس هرم سیاسی- ایدئولوژیک جمهوری اسلامی، آنها تمامیت این نظام و سیستم را به زیرسئوال کشیده اند.
آنچه که در این مدت باعث حیرت و تعجب بسیاری در داخل و همینطور مردم کشورهای اروپائی و غربی شده است حضور و شرکت فعال زنان در تمامی اعتراضات خیابانی است، که چهره دیگری از زن ایرانی را به دنیا نشان داده است. حضور گسترده زنان در اعتراضات چند ماه گذشته نشان میدهد که با گذشت سالها، رژیم اسلامی با بکار گیری تمامی امکانات و ابزارهای، سیاسی، قضائی، آموزشی و فرهنگی و همچنین اجبار و سرکوب، خوشبختانه نتوانسته است زنانی مطیع، وفادار به اسلام و جامعه ای اسلامی و دلخواه بوجود آورد. زنانی که چارچوبهای پوسیده و ارتجاعی مذهب اسلام و مردسالاری را نپذیرفته اند و آگاهانه برای آزادی و رهائی راه مبارزه ای سخت را در پیش گرفته اند. از همین زاویه است که زنان با حضور بی سابقه در مبارزات امروز، طبقه بندی "جنسیتی" مذهب اسلام که زنان را در ردیف "جنس دوم" قرار میدهد به چالش کشیده اند.
از طرف دیگر، مبارزه ای که امروز در کشورمان در جریان است تنها محدود به مرزهای جغرافیائی ایران و زنان ایران نیست. همانگونه که استقرار و شکل گیری جمهوری اسلامی بعنوان یک حکومت اسلامی در منطقه خاورمیانه و دیگر کشورهائی که گروه ها و احزاب اسلامی در آن فعال هستند تاثیر سیاسی و ایدئولوژیکی خود را گذاشت و به الگوئی برای آنها تبدیل شد، سرنگونی جمهوری اسلامی هم ابعادی فراتر از مرزهای جغرافیائی ایران خواهد داشت. در واقع سرنگونی جمهوری اسلامی بعنوان یک رژیم ایدئولوژیک-اسلامی پایانی خواهد بود بر بساط و رویاهای همه گروه های ارتجاعی اسلامی در منطقه و سایر نقاط جهان. بدون تردید مبارزات امروز زنان در ایران تاثیری مهمی در پیشبرد مبارزات زنان در کشورهای منطقه خاورمیانه خواهد داشت. زنانی که علاوه بر استثمار عریان سرمایه داری زیر ستم، بی حقوقی، تبعیض و سرکوب مذهبی هم کمر خم کرده اند.
از همین زاویه است که در کشور ما مبارزه طبقاتی کارگران و تهیدستان و مبارزات آزادیخواهانه و برابری طلبانه زنان برای یک زندگی انسانی اهمیتی فراتر از مرزهای جغرافیائی پیدا میکند. از آن گذشته، امروز دیگر، رسالت طبقه کارگر تنها و تنها به مبارزه علیه سیستم و نظام سرمایه داری خلاصه نمیشود. طبقه کارگر وظیفه مبارزه با مذهب سیاسی، نابرابریها، تبعیضها و سرکوبهای آنرا در بعدی وسیع تر و همه جانبه تر بعهده دارد.
از این رو سرنگونی جمهوری اسلامی، جدائی کامل و بدون قید و شرط دستگاه مذهب از حکومت، جدائی تمامی قوانین حقوقی، استقلال دستگاه قضائی و سیستم آموزشی از مذهب جزء خواسته ها و مطالبات طبقه کارگر، زنان و هر نیروی مترقی و برابری خواهی قرار دارند.
مرجان افتخاری - مارس ٢۰۱۰
Eftekhari_marjan@yahoo.com