افق روشن
www.ofros.com

مصاحبه گزارشگران با مهناز تمیزی به مناسبت ٨ مارس

گزارشگران - مهناز تمیزی                                                                                پنجشنبه ٢٠ اسفند ۱٣٨٨


مهمان هفته: به مناسبت ٨ مارس

به مناسبت ٨ مارس روز جهانی زن، مناسب دیدیم که مصاحبه ای با خانم مهناز تمیزی داشته باشیم.

با سلام خانم مهناز تمیزی و متشکر از اینکه دعوت ما برای مهمان هفته پذیرفتید و در ضمن روز جهانی زن به شما هم مبارک باد.

متشکرم به شما هم همینطور، هر چند که این روز غمگین ترین روز زندگی من است البته بعدا توضیح خواهم داد.

می دانم که در مورد فیلم سنگ مصاحبه های بسیاری انجام داده اید و بهرو برای جامعه ایرانی و اپوزیسیون ساخت این فیلم بسیار ارزشمند بوده است و می دانم که در مورد این فیلم که بیش از ٣٠٠ نمایش فستیوالی داشته است بارها و بارها به سئوالات مختلفی جواب داده اید. اجازه دهید ما هم اینکار را به مناسبت هشت مارس ،مقدمتا انجام دهیم. آیا شما فیلم سنگ را بعنوان یک فعال زن ساخته اید؟ یعنی به عنوان فردی که مشکلات زنان در جامعه ایران را دیده اند و برای اینکه این بی حقوقی را نشان دهید، خواستید این بی عدالتی را به تصویر بکشید؟

البته، اما به این ترتیب که شما سوال را مطرح کردید خیر، منظورم این است که این فقط نبود که من میخواستم بی عدالتی را نشان دهم، بلکه تابوشکنی هم بود . شکستن تابو ها هم برای ایرانی ها وهم مخاطب غیر ایرانی بود. این سوال مطرح میشود که منظور ما از بی عدالتی چیست و چه کسی و چه کسانی را قربانی میشناسیم. در اواخر سالهای ٨٠ و اوایل ٩٠ واژه بی عدالتی هنوز به این بعد وسیع اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تعریف نمیشد. آنزمان ( حتی شاید امروز هم) برای برخی این مطرح بود که جنبش انقلابی مشکلات مهمتری از مسئل زنان در پیش رو دارد و بحث عمده البته طبقه کارگر است. این بحث هم اکثرا ازطرف تنبل ترین و بی فکر ترین و مستبد ترین افراد مطرح میشد چه زن و چه مرد! حالا چه برسد به "جرمی" که به سنگسارمنتهی میشود که بسیاری آنرا در آن سالها، انحراف جنسی زنان میدیدند ،هرچند که خود عمل چندش آور سنگسار را بعنوان یک عمل قرون وسطا یی محکوم میکردند، که البته این محکومیت هیچ ربطی به دفاع از عمل زن سنگسار شده نداشت . آقایان و خانمهای بسیاری، حالا یا با لقب رفیق ویا برادر و خواهر فعالیت میکردند؛ که در حقیقت با سنتهای کبره بسته جامعه کاملا عجین بودند وبسیاری هم با تمسخرو یا نصیحت کردن سعی داشتند که مرا برای ساختن فیلم دیگری آماده کنند که اهمیت بیشتری به زعم آنان داشت. جامعه همه کاره ما در آنزمان متخصص فیلم و کارگردانی هم بود و از این ببعد هم خواهد بود. حتی در یکی از نمایشهای فیلم سنگ آقا یا رفیق عمامه مخفی، از میان بینندگان از من سوال کرد که اگر زن را سنگسار نکنیم چه جرمی را برای او باید در نظر گرفت؟ به این سادگی نمیشود برخوردهای این بخش از به اصطلاح اپوزیسیون را فراموش کرد، حتی اگر شعارهای طرفداری آنها از زنان، خروارها کاغذ سیاه کند ویا صداهای کر کننده آنها مثل اذان اجباری چند وعده ای، به دیوارهای شخصی ما هم نفوذ کند. بهتر است ازشیرین کاری های فرهنگی این بخش فعلا بگذریم! تقارن ساخت این فیلم با کشتارهای بی شرمانه و متعدد مخالفین رژیم در خارج از کشور هم، باعث ترس عجیبی درمیان ایرانیان شده بود. همین امر هم باعٍث شد که فیلم با اشکالات مقدماتی از جمله هنرپیشه ، دکورو غیره مواجه شود. البته این سوای همه درگیری هایی بود که با هلندی ها بر سر ساخت این فیلم داشتیم. من بیشتر از آنکه شعار عدالت خواهی بدهم، آرزو داشتم که شنیده ها ودیده هایم را به گور نبرم. علت اصلی دیگر هم این بود که نتیجه همه اعتراضات را ،چه به شکل تظاهرات و اعتصاب غذا برای رسانیدن پیام ها، بسیار محدود میدیدم. اینهمه تلاش، تنهابرای انعکاس چند ثانیه ویا دقیقه ای در تلویزیون و مطبوعات برای من کافی نبود. پرسیدید که آیا فیلم سنگ را بعنوان یک زن فعال ساختم، فعال چی؟ اگر منظورتان چارچوب خاصیست، من فقط به وجدان و منطق خودم پایبندم و دنباله روی و فرمان پذیری ندارم و هیچ جریانی را هم تا بحال برای فعالیت خودم مناسب ندیده ام که هیچ، بلکه همیشه خود را در ارتباط با آنها مقید وزندانی احساس میکردم و میکنم. بدتر از همه میدانم که اگر هرکدام از آنها بر سر کار بیایند، من اولین پناهنده سیاسی خواهم شد، البته اگر جان سالم بدر ببرم یا جانی باقی مانده باشد.

فکر میکنید توجه به این فیلم و به خصوص عکسی که در تمامی سایت ها از صحنه فیلم سنگ هست، برای چیست؟ قبل از مصاحبه با شما، سری به سایت های مختلف حتا به زبان های اسپانیایی ، فرانسوی و انگلیسی هم زدم، اخیرا حتا در آمریکا و انگلیس هم یک کمپین به عنوان "اسلامو فاشیست" توسط فعالین آمریکایی و انگلیسی تبار تشکیل داده شده بود که عکس فیلم شما بعنوان سمبل کمپین مورد استفاده قرار داده بودند. شما وقتی این عکس العمل ها را می بینید به چه چیزی فکر می کنید؟ احساساتان چیست؟

راستش اول خوشحال بودم که فیلم ویا نشانه ی فیلم (عکس) زندگی خودش را بدون من آغاز کرده است ؛ اما وقتی دیدم که هر سایتی با ربط و بی ربط، با دروغ و حیله از این عکس استفاده میکند، آرزو کردم کاش هرگز دست به اینکارنزده بودم. بخصوص که اینکار بدون اطلاع من انجام میشد. خیلی از سایت های دیگرعکس را قرض گرفته بودند و خبر از ماخذ عکس نداشتند. اما دقیقا افرادی را میشناسم که من به دعوت آنها فیلم را نمایش دادم وعکس را هم برایشان فرستاده بودم ، یک جریان سیاسی هم که از آرشیو عفو بین الملل دزدی کرده بود و به اسم تشکیلات خود از این عکس استفاده میکرد. این شیوه ها برای من بسیار آزار دهنده بود. جالب این بود که همین بخش هم بخاطر به اصطلاح گستاخی بنده، تبلیغات منفی در مورد این فیلم میکردند، ولی باز هم این فیلم را در پنهان کپی کرده یا به فروش میرساندند یا به دیگران نشان میدادند. توجیح آنها هم تلویزیون هلند بود که فیلم را نمایش داده بود. جالب اینست که بدانید که بیشتر اینها هم مرتبط با سازمانهای زنان بودند. حتی بسیاری از سازمانهای حق طلبانه زنان هم از درج بیانیه اطلاعاتی من در سایت هایشان خودداری کردند و هم تبلیغات منفی در مورد این فیلم میکردند، این خبرها همیشه به همه میرسد. بی فرهنگی و باند بازی زن و مرد ندارد، برخورد اینها حتی از سرمایه داران که به اسم تهیه کننده ، خون آدم را در شیشه میکنند هم بدتر است. به همین خاطر رشته خودرا تغییر دادم و به بخش آکادمیک فیلم پیوستم، حوصله سوال های احمقانه انها وچواب احمقانه تر از خودم را نداشتم. یحث بیشتر حول هنرمند متعهد و ازاین مزخرفات کلیشه ای بود. اما در نهایت برای من جالب بود که چه ایرانی و چه غیر ایرانی، این عکس را بعنوان نقطه تلاقی فانتزی هایمان استفاده میکنند ، این در حالی است که اسناد و عکس های جدید تری نیز از سنگسار موچود است. من از این نظر راضی هستم چرا که این کار سمبل جهانی شد؛ اما متاسفانه به قیمت خون دیگران. این فیلم هم در آن زمان تنها فیلمی بود که جمهوری اسلامی و روزنامه ابلهانه اش به نام "شلمچه" را آزار داد و حتا تهدید نامه نیز نوشتند. مدارک آن هم هست . اما فیلم جدید هالیودی هم در باره سنگسار ساخته شد که خانم آغداشلو مطرح کردند که ٣٠ سال منتظربودند فیلمی در این رابطه ساخته شود!!! که البته خودشان درآن بازی کنند.

شما بعنوان یک فعال فرهنگی ، مسئله زنان و جنبش زنان را چگونه می بینید؟ منظورم فقط ایران نیست بلکه بصورت کلی در بخش های فرهنگی آیا حس می کنید تغییراتی در خود جنبش زنان صورت گرفته است؟

جنبش زنان نه تنها به شکل اعتراضی آن، بلکه به شکل ترویجی و تحقیقی رشد بسیار زیادی کرده است. جالب توجه است که بسیاری از نئو مارکسیست ها و فمنیست ها، تحقیفات بی شماری در عرصه رسانه ای و بخصوص فیلم انجام داده اند. امروزه خود من، به هیچ وجه تئورهای قدیمی در رابطه با مسئله زنان راکافی نمیدانم، چرا که تنها از دیدگاه دگرجنسگرایانه به مسئله زنان نگاه می کند وجای همجنسگرایان و دوجنسگرایان در آن خالیست. نگاه دگرجنسگرا هرچند که برای مسئله زنان مبارزه میکند اما شکل های دیگر را نادیده میگیرد و از این نظر، هم محدود و هم ارتجاعیست. مبارزه زنان برای ایجاد فضای برابر برای زندگیست ونمیتواند تنها محدود به حق یک بخش از زنان شود. بنطر من فمینیسم میبایستی از یک یا دوجنس دیدن خارج شود و خواستار برابری همه افراد شود. نمیشود از همان ابزاری که مردان برای سرکوب استفاده میکردند، استفاده کرد. گاهی من فکر میکنم که سازمان مردانی نیز باید تشکیل شود تا در مقابل بی عدالتی زنان به مبارزه بپردازد، برای رسیدن به برابری قانونی وانسانی! حتی آرزو دارم مردانی که فعال جنبش زنان هستند، دست به ایجاد سازمانهای مردان برای ترویج و تشویق به برابری مردان اسیر سنتهای کهنه بزنند و من متوجه نمیشوم چرا مردان فیمینست دست به این ابتکار نمیزنند و دائما بفکر کمک به ما زنان بی نیاز درحال مبارزه هستند! باید به خاطر داشته باشیم که همه ما از هرطبقه و جنسیت اسیر یک چهارچوب فرهنگی زنگ زده هستیم و در بهترین شکل، فقط دو دیوار اسارت را کنده ایم ودو دیوار دبگر، مارا به همان جایگاه سابق بر میگرداند، یعنی اسارت در سنتها.
در مورد ایران اشکال اعتراضی برای جنبشهای سرکوب شده یک امر دائمی است که بخشی از زندگی روزمره مردم است. اما متاسفانه بخشی از فعالیت ها تقلیدی و بی ریشه اند. تفاوت بسیاری بین این نگاه که انسان زن، به رشد فکری، فرهنگی، اجتماعی، جنسی واقتصادی خودش اهمیت دهد و فعالیت کند، با این نگاه که در مبارزه با مردان اهداف و قدمهای خود را برای وصول به این اهداف، دائما تغییر دهد و وارد یک حلقه تقلیدی نحسی شود که خود مردان نیزدر آن دست و پا میزنند. هنوز ما زنان، با ترس و دلهره خودرا متعلق به جنبش فمینستی میدانیم و البته با اضافه کردن این جمله کلیشه ای که "ما از آن فمینستها نیستیم وبه مردها هم احترام میگذاریم"، خودرا متعلق به بخشی از جنبش میدانیم که تعریف درستی هم از آن نداریم. این برخورد در درجه اول، پذیرش همان تفکر هراسان مردانه درباره فمینیسم است واز طرفی دیگر دو گانه فکری ، ریا و عدم اعتماد به نفس ما زنان را نشان میدهد.
در این میان بخشی از فعالان وابسته به همان بخش قدیمی، یعنی زن و مردی که هرگز حاضر به قبول رشد زنان نبودند و امیدوارند روزی که کارگران آزاد شدند، کارگری که بیشترین استثمار را بر زن خود اعمال میکند ، زنان را آزاد کنند. طبقه کارگر در جنبشها و گروههای سیاسی ایرانی شکل امام زمان را بخود گرفته! زنان از خود بیگانه، با دنباله روی از سیاست مردانه، آنهم بخاطر تحسینهای مردان از شهامت های مردانه صفتشان در کنار قدرت (یعنی مرد، آنهم سیاسی) ، می ایستادند و با نقض هویت خود به عنوان زن، زنان دیگر را سرکوب میکردند و میکنند. این سرکوب نه بر اساس منطق و تفکر، بلکه بر قضاوت ظاهری از رفتار، پوشاک و شیوه حرف زدن و تماس زنان دیگر بوده و هست. من اسم این زنان را، زنان از خود بیزار با غقده عدم آلت جنسی مردانه میگذارم .
اگرسی سال به عقب برگردیم ، زنان سیاسی بی شماری بخاطر فشارهای مختلف همین ضد انقلابیون مدعی، فعالیت های سیاسی را ترک کرده به خا نه ها کشانیده شدند و درهمین راستا بخش عظیمی از جنبش اعتراضی مردم ایران، نه فقط به دست رژیم، بلکه به دست رفقا و برادران به انفعال کشیده شد. در همان زمان، کم کم در مواقع بحث های به اصطلا ح تئوریک یا هسته های مطالعه آبکی ، زنان به آشپزخانه ها رانده ویا کشیده میشدند و آقایان با رویا بافی های خیالی و کد های مضحک از لنین ومارکس و رزا لوکزامبورگ و خدا و ملایکش بر دهان زنان دهنه میزدند و زنان ناراضی و یا سرکش و متعرض را با اسامی بی حیا ، عصبی، روانی و سلیطه... بخوان تا آخر، شکنجه روحی میدادند. متاسفانه هنوز هم در نهان و آشکار، با کلمات سنجیده ولی شاید موذیانه تر به این کار خود ادامه میدهند.حتی معدود مردانی که سعی در ایجاد رابطه برابر حتی در شکل سطحی آن با زنان اطراف خود داشتند نیز، با القاب زن ذلیل، بی غیرت ، ملیجک حرم زنان ، تو سری خور.... بخوان تا آخر.. یا تحقیر وسرکوب را تحمل میکردند ویا با چند شوخی فئودالی داش آکلی با نامیدن زن (مادر، خواهر، همسر ویا دوست و رفیق) خود، از قبیل ضیعفه ،عیال، منزل ویا آبجی ... زن گستاخ را در مقابل مردان دیگربه سر جای خودش مینشاندند وروزها و شبهای بعد با آه وناله، تقاضای بخشش از زن مربوطه میکردند! متاسفانه این نوع مردان اصلاح طلب و یا همراه زنان، اگر هم واقعا در تلاش تغییر بودند، از طرف زنان برده و راضی ، با زنانه و مردانه کردن کارها ویا با اینکه چقدر برادرت خوبه، ظرف میشوره ویا شوهرت خیلی گله، شانس آوردی غذا هم میپزه ویا چه خوبه آزادت میگذاره ، قدم های این مرد صلح دوست که همه از او راضی هستند را سست میکردند و با زبان دیگر به او میفهماندند که او چقدر زن ذلیل است! همه این سرکوب ها و کشمکش های بیهوده و مداوم ازطرفی وسرکوب سیاسی،جنسی و اجتماعی از طرف دیگر، موجب کناره گیری زنان از همکاری با مردان جنبش وزنان مردنمای فاقد آلت تناسلی مردانه از جنبش شد . این بخش فرهنگی و تداوم شکنجه های روحی و روانی شوخی نیست و بهیچ وجه هم مسئله قابل اغماض وبخشش و فراموشی نیست. اینهمه سرو صدا و برنامه و تبلیغ برای زندانیان سیاسی میشود، اما هرگز برنامه ای برای شکنجه شدگان قهر جنسیت برگزار نمیشود! بخش عظیمی از مردان اگر در گذشته با سرکوب و کنترل زنان احساس مردانگی میکردند، امروز با "دفاع از زنان"، مردانگی خود را بعنوان مرد روشنفکر به رخ دیگران میکشانند! بطور خاص در خارج از کشور که در مقابل بومی های کشوری که در آن ساکن هستند، جرات و امکان برخوردهای گذشته را ندارند ، اما این سرکوب به انواع مختلف پشت درهای بسته انجام میشود . وای به حال این جمع ضد انقلابی که با نام انقلاب، نیروهای خود را هر روزه با هزارتهمت و افترا جنسی و فرهنگی از دست میدهد! عدم شرکت فعال زنان به شکل وسیع در حرکا ت اعتراضی به معنای بی اعتباری و بی سوادی آنها نیست، بلکه خستگی از کشمکش های کودکانه است. مدتها طول کشید که زنان و مردان سنتی ضد انقلاب مسئله رقص، دوستی مرد و زن ویا نوع لباس پوشیدن را (آنهم در ظاهر) پذیرفتند، به نظر شما این بدبختی نیست؟ اگر چمهوری اسلامی جسما وروحا سنگسار میکند، محفل های قبیله ای و غیر مردمی باسنگسار روحی همه انسانها را از خود پراکننده کرده اند و به همه تهمت بریده و غیره میزنند و هنوز هم حاضر نیستند به خود نگاه کنند ! اما در خود ایران همه این مشکلات در بعد قرون وسطائی آن اعمال میشود. نسل جدید زنان، متاسفانه بخشن همان مزخرفات سنتی را مطرح میکنند که مادر بزرگها و مادرانشان در مبارزه سیاسی. در ملا قاتی با چند نفر از آنها که دانما به خارج از کشوری ها انتقاد میکردند اما سنتی ترین نظر را در باره زنان داشتند، به حرف دوستی فکر کردم که این نسل جدید بدبخت تر از همه ما است، حرفها کپی، غلو وبی نهایت بی ریشه، افسوس که منتظر پرنده آزاد شده بودیم، طوطی آمد! البته باید در نظر داشت که بسیاری از فعالین جنبش زنان در خود ایران بدون مطرح کردن خود و یا آرزوی دستگیری، برای انتقال به خارج از کشور، به فعالیت های فرهنگی، اجتماعی و سیاسی خود ادامه میدهند وچند نمونه سنتی و خیال پرداز، نماینده همه زنان درایرا ن نیستند. وقتی صحبت از جوانان میشود ونسل جوان ، منظور تفکر جوان و جدید است و نه شناسنامه سنی آنها، این امر مهمیست که دوستان میبایستی در آن تعمق کنند.

روز جهانی زن برای شما چه گونه است؟ چه احساسی را در شما زنده می کند؟ با توجه به اینکه فکر می کنم شما انسان تصویری هستید، چه تصویری به فکر شما می آید؟

روز عزاست واقعا عزای مطلق. روزیست که عده ای از زنان با اجرای برنامه های آبکی هشت مارس ، زنان دیگر را استثمار میکنند و از آنها بعنوان مجسمه حقارت استفاده میکنند تا خود و خودیها را برتر، آگاه تر و آزادتر نشان دهند. برای من هشت مارس بدون ٩ مارس که می تواند جشن مردان برای آزادی از اعمال ستم جنسی باشد، معنایی ندارد! امیدوارم مردانی که به جنبش زنان اعتقاد دارند تجربیاتشان را با آگاهی به مردان اسیر سنتها انتقال دهند، در ستایش فروغ فرخزاد ناله سراییدن کافی نیست، شرمندگی هم کافی نیست، باید بفکرزنان زنده در جنگ بود. اینان باید بگویند که چه اندیشه ای و چه احساسی در هنگام این ستم کردن وجود دارد و چرا این فرهنگ ستم وآزار رسانی وقدرت طلبی خودش را دائما باز تولید میکند. نمیشود زن و مرد را از هم جدا کرد و بخش تعلیمی و ترویجی میبایستی برای هردو باشد. درنهایت همه ما در جامعه مجبور به ارتباط با یکدیگریم. روز عزا به این دلیل هم هست که بسیاری از زنان چماقدار، تنها با شوخی های مضحک علیه مردان، عقده های خود را خالی میکنند. مثل روضه های مادر بزرگ ها یمان غر میزنند، خالی میشوند و بعد هم میروند پی کارشان.
غیر از این زنان چماقدار زنان بسیاری هستند که سعی در ضرب این ١ روز در ٣٦۵ دارند و لزوما در برنامه های ٨ مارس هم شرکت نمیکنند. زنان کثیری بدون اینکه ما بشناسیمشان یا در برنامه ای شرکت کنند، شبانه روز در حال خود سازی و دگر سازی هستند ودرود من بر همه انسانهایی که از خود شروع میکنند واز قضاوتها، تعارف هاو تعارضها و تهمتها هراسی ندارند. حضور اینگونه انسانهاست که آزادی را تضمین میکند وبس! انگیزه من در حال حاضر خودسازی ، بازسازیست و اینکه دیگر گول این حقارت را نخورم که من بعنوان یک زن فیلمساز دارای جایگاه ویژه ای هستم. همین لقب بعنوان یک زن، تحقیر است، یک تعجب از اینکه زن عرضه هر کاری را ندارد و حالا یکی شانس آورده و به عرصه مردان قدم گذاشته. من خود امروزه خسته از همه فعالیت های تکراری هستم و از مرز جنسیت و قومیت و ملیت هم عبور کرده ام. آزادی از فرهنگ پوسیده برای من مهمتر از آزادی از زندان است.

با تشکر مجدد از شرکت شما در این مصاحبه، امیدوارم که در موقعیت های دیگر نیز بتوانیم در کنار شما باشیم و شما هم در کنار خوانندگانمان.

متشکر از وقتی که به من دادید. روز ٨ و ٩ یا ٣٦۵ همه ما مبارک.

گزارشگران - مهناز تمیزی

mahnaztamizi@yahoo.com