جنبش های اخیر در کشورهای منطقه را از بسیاری جهات می توان با جنبش جاری در ایران مقایسه کرد و تفاوت ها و شباهت های آن ها را مورد کند و کاو قرار داد. یکی از تفاوت های آن ها حضور بسیار فعال تر و پررنگ تر زنان در جنبش جاری ایران در مقایسه با جنبش های اخیر در مصر و تونس و لیبی است. اگر قرار باشد این جنبش ها را با صفت جنسیتی وصف کنیم جنبش این کشورها را در مقایسه با جنبش جاری در ایران باید جنبش های مردانه نامید، حال آن که جنبش کنونی ایران را نه تنها به لحاظ جمعیت زنان نسبت به مردان بلکه از نظر حضور زنان در صف مقدم این جنبش و نقش جسور آنان در برخورد با نیروهای سرکوبگر جنبشی زنانه است. زنان در ایران نه تنها پیشینه طولانی تری از مبارزه با تبعیض جنسیتی دارند بلکه به لحاظ طرح و پیگیری مطالبات خود نیز بسیار فعال تر از زنان کشورهای منطقه عمل کرده اند. در انقلاب سال ١٣۵٧ زنان کارگر اعم از معلم و پرستار و کارگران کارخانه ها و زنان خانه دار دوش به دوش مردان با دیکتاتوری سرمایه داری در شکل سلطنتی آن مبارزه کردند و هزینه های سنگینی پرداختند. از آن پس نیز، در مقابل شکل زن ستیزانه تری از دیکتاتوری سرمایه داری از پا ننشستند و به مبارزه برای دستیابی به مطالبات خود ادامه دادند. حضور زنان ایران در جنبش اخیر به علت طغیان آنان علیه یکی از سیاه ترین انواع ستم جنسیتی بسیار چشمگیرتر از گذشته است، به طوری که اکنون نماد این جنبش زن جوانی است که جاری شدن خون سرخش بر کف خیابان دنیا را تکان داد.
اما این حضور زنانه چشمگیر و فعال یک نقطه ضعف اساسی دارد و آن همانا فقدان هویت طبقاتی آن است. جنبش زنان، درست از آن رو که رفع تبعیض جنسیتی و برابری واقعی - و نه صوری و حقوقی - زن و مرد در گرو فرارفتن جامعه از سطح رابطه سرمایه یعنی خرید و فروش نیروی کار است، یک رکن مهم و تعیین کننده جنبش ضدسرمایه داری طبقه کارگر را تشکیل می دهد. بنابراین، جنبش زنان اگر بخواهد به تبعیض جنسیتی پایان دهد باید از یک سو از افق ضدسرمایه داری برخوردار شود و، از سوی دیگر، مبارزه برای تحقق مطالبات پایه ای خود را با هدف ارتقای توان جسمی و فکری خود برای ستیز با سرمایه پیش برد. و این همان چیزی است که رهبری «اصلاح طلبانه» جنبش جاری درست در نقطه مقابل آن قرار دارد و با تمام وجود می کوشد از تحقق آن جلوگیری کند. این رهبری همان طور که در سطح کل جنبش همواره کوشیده است نقش ترمز را برای مبارزه ضدسرمایه داری کارگران ایفا کند، در سطح جنبش زنان نیز همیشه تلاش کرده که این جنبش از طرح «اصلاحات» قانونی و برابری صرفا حقوقی زنان با مردان فراتر نرود و به سطح مبارزه خودآگاهانه با رابطه خرید و فروش نیروی کار ارتقا نیابد.
با آن که طیف های گوناگون «اصلاح طلبان» اعم از داخلی و خارجی جنبش جاری را جنبش «طبقه متوسط» نامیده اند و همچنان براین طبل می کوبند، تردیدی در این واقعیت وجود ندارد که نیروی اصلی این جنبش را جوانان طبقه کارگر تشکیل می دهند. با این همه و به رغم آن که این جوانان در عمل همیشه جلوتر از رهبران «اصلاح طلب» حرکت کرده اند و این رهبران همواره به دنبال این جوانان دویده و با تاکید بر اصل حفظ نظام کوشیده اند حرکت آنان را مهار کنند، عدم سازمان یابی مستقل این توده های جوان معترض و عدم طرح مطالبات ضدسرمایه داری آنان به صورت شعارهای مشخص مانع اصلی برای کنار زدن و پشت سر گذاشتن رهبری «اصلاح طلبان» بوده است. همین نقطه ضعف در مورد زنان شرکت کننده در جنبش جاری نیز وجود دارد. همان گونه که توده کارگران پیشرو و جوان شرکت کننده در این جنبش باید با برافراشتن پرچم مستقل و طرح مطالبات ضدسرمایه داری خود صف خود را از بورژوازی «اصلاح طلب» جدا کنند، توده زنان نیز باید با طرح مطالبات مربوط به رفع تبعیض جنسیتی با افق ضدسرمایه داری مُهر طبقاتی خود را بر این جنبش بکوبند و با طرد و افشای «اصلاح طلبان» زن ستیز راه خود را از آنان جدا کنند. زنانی که در پیشاپیش معترضان سینه خود را سپر گلوله می کنند و با خون خود سنگفرش خیابان ها را گلگون می سازند چه نیازی به موسوی و کروبی و زهرا رهنورد و یا امثال شیرین عبادی دارند و چرا باید به سیاهی لشکر و گوشت دم توپ آنان تبدیل شوند؟ زنی که با پذیرش خطراتی چون بازداشت و شکنجه و زندان و تجاوز و مرگ به خیابان می آید چرا نمی تواند به جای تکیه بر این رهبران زن ستیز به نیروی متشکل خود تکیه کند و پرچم مبارزه رفع تبعیض جنسیتی را علیه کل ستم سرمایه داری برافرازد؟
همان طور که ما پیش از این بارها گفته و تاکید کرده ایم، ایجاد شوراهای محلات در محیط زندگی علاوه بر شوراهای محل کار در مراکز کار و تولید بهترین راه برقراری ارتباط و سازمان یابی مستقل کارگران است و زنان به ویژه می توانند نقشی بسیار زنده و فعال در این سازمان یابی ایفا کنند. نقش زنان خانه دار در سازماندهی شوراهای محلات بسیار مهم و تعیین کننده است. از به هم پیوستن شوراهای محلات و شوراهای محل کار نیروی عظیم متشکل و قدرتمندی می تواند شکل گیرد که با برافراشتن پرچم مبارزه برای آزادی و رفاه و گذاشتن نوک تیز مبارزه روی ماشین سرکوب دیکتاتوری سرمایه داری و در همان حال افشا و طرد «اصلاح طلبان» از صفوف جنبش تمام موانع و سدهای پیش روی مبارزه ضدسرمایه داری را از سر راه برمی دارد. زنان باید با چنین درک و چنین افقی به استقبال ٨ مارس بروند.
کمیته هماهنگی برای ایجاد تشکل کارگری
١٦ اسفند ١٣٨٩