زنان و مردانِ سوزان
هنوز
دردناکترین ترانههاشان را نخواندهاند...
٨ مارس (١٨ اسفند) روز اتحاد و همبستگی زنان ِ سراسر جهان برای مبارزه در راه آزادی و برابری است. این روز در واقع روز بیداری و کیفرخواست نیمی از انسانهای تحت ستم و استثمار جامعه علیه ستم و بهرهکشی، نابرابری و تبعیضِ جنسی، شکنجه و زندان، اعدام و سنگسار، جنگ و نابودی محیطزیست و انواع محرومیتها و بیحقوقیهای تحمیلشده از جانب سرمایه به زنان و مردان کارگر است.
٨ مارس در حقیقت با نام کارگر و آرمانهای رهاییبخش و انسانی این طبقه برای نابودی ظلم و بیدادگری سرمایه پیوندی ناگسستنی خورده است؛ در چنین روزی و در سال ۱۸۷۵، زنان كارگر كارخانههای نساجی شهر نیویورك برای بهبود شرایط بسیار نامناسب كاری، کاهش ساعتهای طولانی کار و در اعتراض به پایین بودن سطح دستمزد دست به تظاهرات زدند. پلیس آمریکا به شکلی وحشیانه به کارگران زن معترض حمله کرد. این واقعه نقطهی عطفی شد بر تاریخ مبارزات کارگران علیه مناسبات استثمارگرایانهی سرمایهداری، مبارزهای که بر محوریت شرایط نیمی از افراد طبقهی کارگر یعنی زنان کارگر بود. سالها مبارزهی پیگیر سبب شد تا این روز به عنوان «روز جهانی زن» شناخته شود. ٨ مارس در واقع نمادی از مبارزه و پیکار مستمر و پایان ناپذیر زنان علیه ستم و بهرهکشی اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و جنسیتی موجود در جوامع سرمایهداری است که زنان کارگر آن را با رنج و خون خود بنیان گذاشتند و با مبارزهای آگاهانه و خستگیناپذیر به کرسی نشاندند و در این روز با گردهمآییهای خود در سراسر جهان، فریاد رسایشان را علیه تحمیل ستم و بیحقوقیهای روا شده نسبت به خیل عظیمی از انسانها به گوش جهانیان میرسانند.
شرایط حاکم بر نیمی از جامعه یعنی زنان ناشی از یک سیستم اجتماعی است که نابرابریها و فرودستیهای بیشماری را به وجود آورده و پرورانده است. این شرایط ریشه در نظام طبقاتی و مالکیت خصوصی داشته و هر بار با تقسیم کار و جامعه به طبقاتِ متخاصم جدید (برده و بردهدار، رعیت و فئودال، کارگر و سرمایهدار) اشکال تازهتر و فریبندهتری به خود گرفت و بهویژه در نظام سلطه و استثمار سرمایه بهمراتب پیچیدهتر و مزورانهتر شده است. زنان و بهویژه زنان کارگر هر لحظه و هر روز با ستمها و نابرابریهای بیشماری دستبهگریبان هستند: ستمها و تبعیضهای جنسیتی در محیط خانه، در باورها و سنتها و فرهنگها، ستمهای جنسیتی در مدرسه، دانشگاه، اجتماع و محیطهای کار و فعالیت؛ این ستمها و تبعیضها از لحظهی تولد با زنان همراه است و وضعیتی غیرانسانی را در جامعه به وجود آورده است.
زنان کارگر در نظام سرمایهداری از یکسو همچون مردانِ کارگر در کارخانهها و مراکز کار و تولید به شکل بیرحمانهای استثمار شده و به فقر و تهیدستی کشانده میشوند و از سوی دیگر زیر سلطهی قوانین و فرهنگ مردسالار و عقبمانده، انواع محرومیتها و توهین و تحقیر را تحمل میکنند. از سویی با ارائهی کار خانگی بیدستمزد، شرایط بازتولید نیروی کار را با کمترین هزینه فراهم میکنند و از سوی دیگر در همان خانه و جامعه مجبور به تحمل انواع خشونتها، تحقیر و توهینها میشوند. آنان بخش وسیعی از ارتش ذخیرهی کار را تشکیل میدهند که پشت درهای کارخانهها و مراکز کار و تولید به صف شدهاند تا هر زمان که سرمایه بخواهد و منافعاش ایجاب کند آنها را به بازار کار فراخوانده و با پایینترین دستمزد و بدترین شرایط کار به خدمت بگیرد و به شدیدترین شکل ممکن استثمار کند. این در حالی است که اکثریت این زنان شاغل ناچارند علاوه بر کار بیرون از خانه، نگهداری از فرزندان، پرستاری، آشپزی و نظافت خانه را نیز بر عهده بگیرند. از طرفی زنان خانهدار نیز در واقع کارگرانی هستند که برای بازتولید نیروی کار همسرانشان در منازل به کار مشغول هستند تا همسرانشان به عنوان بردههای سرمایهداری بتوانند کار کنند و به طبقهی سرمایهدار سود برسانند؛ در واقع سرمایهداری به جای این که به دو کارگر مزد بدهد، فقط به یکی از آنان دستمزد پرداخت میکند و البته از حاصل کار هر دو سود میبرد!
تمام جنبشهای اجتماعی محصول عینی شرایط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی، نابرابریها و بیعدالتیهایی هستند که مبارزه برای تغییر این شرایط را ضرورتی اجتنابناپذیر کرده است. مانند هر یک از جنبشهای اجتماعی، در جنبش زنان نیز دیدگاههای متفاوتی وجود دارد: بخشهایی از زنان در همسویی با خواستها و مطالبات ریشهای و طبقاتی کارگران و جنبشهای کارگری در سرتاسر دنیا و از جمله سنتهای انقلابی مبارزهی زنان کارگر در ٨ مارس، مبارزه برای کسب آزادیهای دموکراتیک، مدنی و قانونی را از مبارزهی طبقاتی با سرمایه جدا ندانسته و ضمن تلاش مستمر برای بهبود شرایط حال حاضر و حرکت به سمت تشکلپذیری و اتحاد طبقاتی از این مسیر، در نهایت رهایی از منجلاب سرمایه و ستم و استثمار ناشی از آن را تنها راه نجات واقعی از تمامی مصائب و نابسامانیهای تودهی زنان جامعه میدانند و این دو شکل فعالیت و مبارزه را تحت هیچ عنوانی از هم جدا نمیکنند. همچنین به باور آنان اگر چه جنبش زنان کارگر جزئی جدا از کلیت جنبش کارگری نیست، اما به دلیل شرایط خاص و موقعیت اجتماعی زنان کارگر و ستمهای مضاعفی که بر این قسمت از طبقهی کارگر میرود، تلاشی مضاعف را در دل جنبش کارگری میطلبد. اما در سوی دیگر بخشهایی وجود دارد که بدون توجه به ریشههای طبقاتی خواستها و مطالبات زنان و ارتباط آن با مناسبات سرمایهداری حاکم، استراتژی و افق جنبش زنان را در چارچوب مبارزه با ظواهر و نمودهای این نظام محدود کرده، تمام تلاش خود را معطوف به مبارزه با روبناها و برخی سنتهای عقبمانده و ارتجاعی آن مانند «فرهنگ مردسالارانه» و. . . میکند و در نهایت آن خواستها را به یکسری برابریهای حقوقی و قانونی با مردان، تحت حاکمیت همین نظام و همین مناسبات ضدزن، تقلیل میدهد. آنان درک نمیکنند که فرودستی زنان نیز یکی از ارکان نظم ضدبشری سرمایهداری است و تا آن زمان که این نظام و این مناسبات پابرجاست، زن موجودی فرودست و درجه دوم باقی خواهد ماند.
امروزه دیگر زمان آن فرارسیده است که جنبش ریشهای زنان در پیوند با مبارزهی طبقاتی و به همراه سایر بخشهای جنبش کارگری، رو در رو با مناسبات سرمایهداری، بر خواستها و مطالبات انسانی خود پایفشاری نموده و در همسویی با اهداف و خواستهای اساسی و پایهای تمامی طبقهی کارگر در جهت نفی مناسبات سرمایهداری، یکی پس از دیگری بر آنها جامهی عمل بپوشاند. واقعیت این است که اکثریت زنان جامعهی ما را زنان محروم و کارگر تشکیل میدهند و این بخش از زنان بیش از سایر اقشار و طبقات اجتماعی از ستم و نابرابری جنسیتی و طبقاتی رنج میبرند. زنان کارگر و تحت ستم جامعه زیر بار ستم و بهرهکشی نظام سرمایهداری و نابرابریهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی ناشی از آن در حال خرد شدن هستند و به سختی روزگار میگذرانند؛ این بخش از زنان اگر به علل و اسباب بیحقوقی و محرومیت خویش آگاه گردند و در صفوف جنبش کارگری متشکل شوند، بهتر از هر قشر و گروهی این توانایی و قابلیت را دارند که خواستها و مطالبات ویژهی زنان را در اتحاد و تلفیق با خواستها و مطالبات کارگران و دیگر اقشار اجتماعی و همآهنگ با مبارزه برای از میان برداشتن نظام سرمایهداری و نفی تمامی نابرابریهای طبقاتی و ستم جنسی به پیش برده و یکی بعد از دیگری آن ها را متحقق نمایند. این جنبش بدون محوریت میلیونها زن کارگر و زحمتکش و بدون توجه به خواستها و مطالبات اقتصادی و طبقاتی این قشر عظیم اجتماعی، که میتواند پایههای نظام سرمایهداری را به لرزه افکند، اساساً قادر نخواهد بود برابری کامل زن و مرد را به شکلی جدی و واقعی دنبال کرده و به نتیجه برساند.
«کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری» متشکل از زنان و مردان کارگر و فعال کارگری، نیز اعتقاد دارد که تا زمان سلطهی مناسبات سرمایهداری و حاکمیت سرمایه بر تمامی ارکان جامعه، قوانین و فرهنگ مردسالارانه از جامعه رخت بر نخواهد بست و لذا برابری زن و مرد بهطور کامل و در همهی ابعاد زندگی اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، جنسیتی و . . . تأمین نخواهد شد. به باور ما در اين شرايط ضروری است که همزمان با پیگیری مطالبات طبقاتی عموم کارگران از مسیر مبارزه و تلاش برای سازمانیابی و تشکلیابیِ خودساختهی کارگران، مطالبات ویژه و خاص زنان و بهویژه زنان کارگر نیز به طور مداوم، مؤکدانه و ويژه پیگیری شده و هر روزه بیش از پیش این خواستهها و مطالبات را به کرسی نشاند؛ برخی از این خواستها و مطالبات به شرح زیر است:
١- برابری کامل حقوق زنان و مردان در تمامی عرصههای زندگی اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و جنسیتی و همچنین لغو هر نوع قوانین زنستیزانه و جنسیتمحور که زنان را از دستیابی به حقوق خویش در عرصه های مختلف محروم میکند.
٢- برخورداری از حق اعتصاب، اعتراض، تشکل و همچنین تمامی آزادیهای دموکراتیک.
٣- لغو قراردادهای موقت کار که بیشترین فشارها و پیامدهای آن به صورت مستقیم یا غیرمستقیم متوجه زنان محروم و تحت ستم جامعه است.
۴- از میان رفتن بازداشت، محاکمه، تهدید و تعقیب فعالان جنبشهای آزادیخواهانه و برابریطلبانهی زنان.
۵- برخورداری زنان از حق طلاق، حق عائلهمندی، حق حضانت از فرزندان، حق انتخاب پوشش و محل زندگی، حق انتخاب همسر، حق تحصیل، حق آزادانهی سفر به مناطق مختلف و . . .
٦- برداشتن کار تکراری و طاقتفرسای خانگی از دوش زنان و واگذاری آن به خدمات عمومی اجتماعی؛ تا زنان بتوانند به جای بردگی و کارگری در خانه به صحنهی اجتماع وارد شوند.
٧- با توجه به کار طاقتفرسا و مسئولیت سنگین ِ شغل پرستاری که اکثریت آن را زنان تشکیل میدهند، این حرفه میبایست جزو مشاغل و حرفههای سخت و زیانآور محسوب شده و پرستاران باید بتوانند از بازنشستگی پیشازموعد با حقوق کامل برخوردار شوند.
٨- حقوق زنان کارگری که در طول مدت کار، درصد حق بیمهی آنان از حقوقشان کسر شده است، در صورت فوت باید بدون هیچ قید و شرطی و دقیقاً به مانند مردان به بازماندگانشان تعلق گیرد.
٩ - از میان برداشتن و لغو هر نوع خشونت علیه زنان، از جمله سنگسار آنان.
١٠- از میان رفتن پدیدهی شوم و نامیمون چندهمسری و ازدواج موقت که چیزی جز تنفروشی به شکلی رسمی نیست.
١١-تأسیس خانههای امن برای زنان آسیبدیده در جامعه و حمایتهای ویژهی بهداشتی، روانی، آموزشی و حرفهای از آنان.
و...
کمیتهی هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری
١۵ اسفندماه ١٣٩٠