هشت مارس ، یاد آور مبارزه و جنگ زنان علیه تبعیض ، ستم و استثمار است که از میان اعتصابات ، اعتراضات و آتش و خون برخاسته است. منشا این روز با سازماندهی زنان کارگر در قرن نوزدهم برای مطالبه حقوق خود آغاز شد: در ۸ مارس ۱۸۵۷، کارگران یک کارخانه نساجی در نیویورک علیه دوازده ساعت کار روزانه طاقت فرسا و دستمزدهای فلاکتبار اعتصاب کردند. پلیس به تظاهر کنندگان حمله کرد. نیم قرن بعد، در مارس ۱۹۰۹، صد و چهل کارگر جوان در یک کارخانه نساجی در شرایط غیرانسانی به دام افتادند و زنده زنده سوزانده شدند. در همان سال سی هزار کارگر نساجی نیویورک دست به اعتصاب زدند و توسط پلیس سرکوب شدند. با وجود سرکوب، این کارگران حمایت مردم، دانشجویان، سوسیالیستها و سایر بخشهای جامعه را به دست آوردند.
در دومین کنفرانس بین المللی زنان سوسیالیست که در شهر کپنهاگ برگزار شد، کلارا زتکین پیشنهاد داده بود که روز جهانی زن را هر سال در ماه مارس جشن بگیرد، تا یادی از زنان کارگری شود که اولین اقدامات سازمان یافته علیه استثمار سرمایه داری را انجام داده بودند. در سال های بعد، روز جهانی زن در بسیاری از کشورها جشن گرفته شد اما در روزهای مختلف در ماه مارس. تنها در سال ۱۹۱۴ بود که سوسیالیست های آلمان، روسیه و سوئد با برگزاری آن در ۸ مارس موافقت کردند. این تاریخ به عنوان روز جهانی زن در تاریخ ثبت شد.
هشت مارس را امسال در ایران در شرایط بسیار متفاوتی جشن میگیریم. زنان شجاع ایرانی همانند خواهران ستمدیده خود در بیش از یک و نیم قرن گذشته و در ادامه برآمد مبارزات یک دهه اخیر زنان در سرتاسر جهان همچون ققنوس سر بر آوردند. با قتل دولتی ژینا/مهسا امینی، زنان ستمدیده ایرانی با شعار زن زندگی آزادی که از کردستان و از میدان مبارزهی زنان در انقلاب روژآوا زاده شد، به میدان آمدند. این جنبش امروز از مرزهای قومی و محلی عبور کرده، و حتی در گسترهای وسیعتر فراتر از مرزها به گوش میرسد.
این قیام زنان سرتاسر ایران است. زنان شجاعی که نمادهای سرکوب و اجبار را آتش زدند. روسریهای خود را در فضاهای عمومی به آتش کشیدند، و نشان دادند که شیشه عمر رژیم اسلامی در دستان آنان است. هیچ چیز به اندازه سقوط نمادهای ظلم و زور و سلطه در انقلاب، مقتدر و امید بخش نیست. آتش زدنِ نماد حجاب نشانهی نوعی رهایی و تملک بر بدن خود است. بر ضرورت خودگردانی تأکید میکند و این پیام را میدهد که دیگر حاضر به زندگی زیر بار ستم نیستند. زنان با حضور جسورانه و پر صلابت خود، با شعارهای کوبنده علیه رژیم جنایتکار اسلامی نقش پیشتاز را داشتند، خیابانها را به تصرف خود در آوردند. بسیاری از زنان جوان رهبران مبارزات خیابانی شدند و خشم و انزجار خود را با صدای بلند جار می زنند. ژینا نماد شد، نماد ستم بر زن، ستمی کهنه و قدیمی که در درازای تاریخ در همه جهان به اشکال متفاوتی جریان دارد.
مسلم است که ستم بر زن و همه تبعیض ها در مناسبات اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی حاکم بر جامعه ریشه دارد و بر چنین بسترهای اجتماعی است که مبارزه زنان به خیزش محوری زن زندگی آزادی فرا رویید:
جمهوری اسلامی یک رژیم مذهبی سرمایه داری است، که جایگاه زن را به عنوان انسان نفی میکند. حجاب اجباری یکی از مهمترین جلوههای ایدئولوژی حاکمیت بوده که کارکرد آن فراتر از پوشاندن تن و بدن و سر زنان است. در واقع، بخش عمدهای از سازوکار نظارت و کنترل شدید بر بدن زن برای ساخت شکل خاصی از هویت جنسی با اعمال قدرت، با سلب مالکیت و حذف دیگر هویتها است.
قوانین مربوط به حقوق خانواده، اشتغال، استخدام و کاهش ساعات کار زنان، و طرحهای مربوط به جوانی جمعیت، کودک همسری، تضمینی برای اجرا و بخشی از سازوکاری است که در خدمت حذف زن از عرصهی عمومی و از فعالیت اقتصادی به تصویب رسیده است. رژیم با براه انداختن انواع و اقسام پروژههای ضد زن بویژه در چند ساله اخیر مانند طرح ممنوعیت جلوگیری از بارداری و ممنوعیت سقط جنین تا تشویق چند همسری و تبلیغ رسمی فحشا تحت عنوان ازدواج موقت و سفت کردن ارزشهای سنتی ، به حفظ بیشتر روابط قدرت پدر/مرد سالاری ، خانواده سنتی ، سلطه ی مرد بر زن و امتیازات مردانه پرداخته و بر اقدامات زن ستیزانه اش افزوده است . حذف زنان از عرصهی عمومی با درهم تنیدگی موضوع حجاب با هویت زن و مسئولیتها و وظایفی که بر دوش او گذاشته شده، عمیقاً با تقسیم کار جنسیتی گره خورده است. با قدسیت بخشیدن به همسری و مادری، مسئولیتهایی برای زنان تعیین شده که آنها را مشخصا نیروهای اصلی کار باز تولیدی در خانه معرفی میکند.
کافی است نگاهی به وضعیت اشتغال زنان و راندن آنان از بازار کار بیاندازیم: در سال ۱۳۷۰ شاغلان کشور ۱۲ میلیون نفر برآورد شده، که فقط یک میلیون و دویست هزار زن شاغل گزارش شده. اگر به روند زنان شاغل، طی سالهای ۱۳۳۵ تا ۱۳۷۰ توجه کنیم ، خواهیم دید با وجود اینکه در سال ۴۵، حدود شش میلیون و در سال ۷۰ حدود ۱۲ میلیون جمعیت شاغل وجود داشته، اما زنان شاغل بین یک میلیون تا یک میلیون و دویست هزار نفر نوسان داشته است. یعنی با دو برابر شدن شاغلین در کل کشور، عملا سهم زنان همواره رقمی زیر ده در صد باقی مانده است.
در فاصلهی ۱۳۷۵ تا ۱۳۹۵، سهم اشتغال زنان در بخش عمومی، همچنان کاهش یافته. نرخ مشارکت اقتصادی در سال ۹۶ به ۱۱.۷ در صد و در سال ۱۴۰۰ به کمترین رقم یعنی ۱۰.۸ در صد رسید. آمار رسمی کل زنان شاغل تا سال ۱۳۹۸، سه میلیون نفر بود که ۱ میلیون نفر آنها تا پایان سال ۱۳۹۹ در شرایط همه گیری کرونا از کار بیکار شده اند. این در حالی است که در نحوه فریبکارانه محاسبات رژیم اسلامی و به گفته رئیس مرکز آمار این رژیم، هر کس که تنها یک ساعت در هفته کار کند هم در شمار شاغلان به حساب می آید.
بعلاوه نرخ بیکاری در میان زنان دو برابر نرخ بیکاری مردان است. علیرغم افزایش سهم زنان در کل دانش آموختگان دانشگاهی، نرخ بیکاری در میان آنان ۵۵ درصد است که به مراتب بیش از نرخ بیکاری مردان فارغ التحصیل است. در جدول شاخص شکاف جنسیتی در جهان، جمهوری اسلامی ایران از میان ۱۴۶ کشور در رتبه ۱۴۳ قرار دارد.
بر چنین بستری از ستم و آپارتاید جنسیتی، مقاومت و مبارزه زنان برای آزادی و برابری همواره به اشکال مختلف وجود داشته است، نقش ویژه زنان در خیزش ژینا نه یک شبه بلکه از دل پیچ و خمهای چهار دهه جنگ و مبارزه تکامل یافته و بیرون آمده است. از همان فردای قدرت گیری غاصبان انقلاب ، که اولین تهاجم نسبت به حقوق زنان را با اجباری کردن پوشش اسلامی و به دنبال آن سلب سایر حقوق اجتماعی آنان آغاز کردند، زنان اولین قشری بودند که صدای پای استبداد را شنیده و مبارزات خود را در برابر آن آغاز نمودند. جنبش زنان به خوبی این واقعیت را دریافتند که سرکوب زن، کلید اصلی نظام برای سرکوب کل جامعه است و رهایی جامعه بدون رهایی زنان ممکن نخواهد بود. از اسفند ۵۸ تا دی ۹۶ و آبان ۹۸ و تا امروز جنبش آزادی خواهی و برابری طلبی زنان همواره به اشکال مختلف برای آزادی و برابری و علیه آپارتاید جنسیتی مبارزه کرده و جنگیده است.
مبارزه جسورانه، حضور پر صلابت زنان، نقش و قدرت آنان را در تغییر جامعه و در شکاف انداختن در سنتهای عقب مانده و در انقلاب بخوبی نشان میدهد. جنبش زن، زندگی، آزادی، انقلابی است علیه ستم، انقیاد، علیه سلطه، استبداد و استثمار. طغیانی است علیه رژیم اسلامی، مرد سالاری، پدر سالاری. نقش پیشتاز و شجاعانه زنان در انقلاب اخیر تحسین و حمایت مردم آزادیخواه و مترقی در بسیاری از نقاط دنیا را برانگیخته است و الهام بخش سایر جنبش های فمینیستی بوده است. تاثیر ژرفی که در نتیجه مبارزه زنان ایجاد شده را میتوان در گسترش وسیع شعار «زن زندگی آزادی» به روشنی دید.
رژیم تبه کار اسلامی که از جنبش زن زندگی آزادی و شرکت وسیع دختران دانش آموز و دانشجو در این جنبش آزادیخواهانه و برابری طلبانه به شدت هراسیده و شکست ایدیولوژیک فاحشی خورده است با اقدامات فاشیستی و سازمانیافته حملات شیمیایی به مدارس و خوابگاه های دختران، با ایجاد رعب و وحشت، به خیال خام خود میخواهد به انتقام گیری پرداخته، دختران را خانه نشین کند و جنبشی را که زنان و دختران جلو دار آن هستند مهار و کنترل نماید. این نشانگر اوج استیصال و بربریت رژیم اسلامی است.
با گسترش جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی زنان درحالی که در بسیاری از نقاط جهان شاهد تظاهرات ها و همبستگی های بزرگ در حمایت از انقلاب مردم ایران هستیم و در شرایطی که سازمانها، تشکل ها و نهاد های آزادیخواه، برابری طلب ، از این جنبش پشتیبانی میکنند. جریانات فرصت طلب ، زن ستیز و فاشیستی مانند سلطنت طلبان با شعار مرد میهن آبادی، مجاهدین با شعار اسلام دموکراتیک با دسیسه گری و درخواست از دولتهای غربی برای رژیم چنج و با در اختیار داشتن ابر رسانه های سرمایه داری میخواهند با بهره برداری از مبارزات زنان نردبانی برای به قدرت رسیدن خود بسازند. اینها علیه انقلاب و خواستهای آزادی خواهانه، برابری طلبانه و عدالت خواهانه ، علیه ریشه کن کردن دیکتاتوری هستند. در حالی که جنبش انقلابی تکلیف خود را با هر گونه حکومت مذهبی، موروثی، با سلطه ، ستم ، استبداد و استثمار روشن کرده است.
روشن است که مبارزات قهرمانانه زنان، به درجاتی سازماندهی های اولیه را در خود دارد. اما بر متن شرایط عینی شکل گرفته و با دید دراز مدت برای پیشبرد مبارزه، گسترش این نطفه های مهم و اولیه سازمان یابی ،مسنجم تر کردن آنها و ایجاد سازمانها و نهادهای مستقل و انقلابی از اهمیت فوق العاده مهمی به ویژه در شرایط عینی کنونی برخوردار است. در چنین شرایطی زنان متشکل میتوانند با اتکا به نفس بیشتر و با تکیه بر نیروی همه اقشار زنان نه تنها با پدر/مرد سالاری ریشه دار در جامعه مبارزه کنند بلکه با طرح مطالبات مشخص و روشن خود و سازماندهی حول آن و پیوند زدن آن با مطالبات برابری طلبانه و عدالت جویانه دیگر جنبش ها، دست در دست جنبش کارگری و سایر جنبشهای انقلابی در صف مقدم مبارزه با سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی به تحقق خواستها و مطالبات شان جامه عمل بپوشانند.
سرنگون باد رژیم اسلامی سرمایه داری
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
کمیته مرکزی سازمان راه کارگر
مارس ۲۰۲۳- اسفند ۱۴۰۱