افق روشن
www.ofros.com

(روز زن (١


کولنتای - صبا راهی                                                                                     چهارشنبه ١٧ اسفند ماه ١٣٩٠

روز زن چيست؟ آيا برگزاری اين روز واقعا ضرورت دا رد؟ آيا "روز زن" به نوعی امتياز دادن به زنا ن بورژا، به فمينيست ها، طرفداران حق رأی (زنان) به حسا ب نمی آيد ؟
آيا اين روز به وحدت جنبش کارگری آسيب وارد نمی کند ؟
اين سوالات هنوز در روسيه شنيده می شود، اگر چه در خارج از کشور چنين سوالاتی شنيده نمی شود. زندگی به خودی خود پاسخ روشن و کاملی به سوالات می دهد. "روز زن" حلقه ای از زنجيره نيرومند جنبش کارگری زنان است. بيست سال قبل اتحاديه های کاری شامل گروه های کوچکی از زنان شاغل پراکنده در اينجا و آنجا بود که بطور پراکنده به صفوف حزب کارگری پيوسته بودند.
ا ما، امروز اتحاديه های کارگری انگليسی بيش از دويست هزار عضو دارند، در آلمان حدود دويست هزار زن، عضو در اتحاديه های کارگری و صد و پنجاه هزار زن، عضو احزاب کا رگری هستند، و در اطريش چهل و هفت هزار زن عضو اتحاديه و حدود بيست هزار نفر عضو حزب هستند. همه جا – در ايتاليا، در يوگسلاوی، دانمارک، سوئد، نروژ و سوئيس – زنان طبقه کا رگر در حال سازماندهی خود می باشند. ارتش زنان سوسياليست تقريبا يک ميليون عضو دارد. يک نيروی قوی! نيروئی که قدرت های اين جهان بايد زمانی که موضوعاتی نظير هزينه زندگی، بيمه زايمان، کار پرورش و تربيت کودک و قوانين حمايت از کار زنان را به بحث جهت تدوين و تصويب قانون می گذارند، آن را به رسميت بشناسند.
روزگاری، مردها فکر می کردند که فقط آنان می بايست فشار مبارزه عليه سرمايه را بر روی شانه های خود تحمل کنند، که فقط آنان می بايست با "دنيای کهنه" بجنگند، بدون کمک زنان هم طبقه اشان. اما، از زمانی که زنان طبقه کارگر به صف مبارزه انسان هايی که نيروی کارشان را می فروشند، زنانی که بالاجبا ر به دليل نياز - و به دليل اين که همسرانشان و يا پدرانشان بيکار شده اند، به بازار کار رانده شدند - کارگران مرد اين واقعيت را تشخيص دادند که تنها گذاشتن زنان و رها کردن آنها در ناآگاهی طبقاتی در عمل به هدف های مبارزاتی خود آنها لطمه زده و مانعی در متحقق شدن اهداف آنها می باشد. به اين دليل که: "هر اندازه صفوف مبارزين آگاه وسعيتر باشد، به همان اندازه امکان پيروزی بيشتر خوا هد بود". زنی که از طلوع تا غروب در آشپزخانه کار می کند، زنی که نه حقوقی در جامعه دارد، نه در دولت حقوقی دارد و نه دارای حقوقی در خانواده است، چه ميزان آگاهی طبقاتی می تواند کسب کند؟ در حقيقت، در چنين وضعيتي، زن نمی تواند قادر باشد که از خود "عقيده و نظر" داشته باشد؛ چرا که کليه امور او تحت فرمان و اراده پدر و يا همسر وی می باشد.
عقب ماندگی و بی حقوقی زنان، بی تفاوتی و بی علاقگی آنان نسبت به مسايل، نه تنها سودی به حال طبقه کارگر ندارد، بلکه در واقع ضرری مستقيم به اين طبقه است. اما، چگونه می شود زنان کارگر را بيدار و آ گاه کرد؟ چگونه بايد آنان را به شرکت در جنبش تشويق نمود؟
سوسيال دموکراسی خارج از کشور راه حل های درست را سریعا پيدا نکرد. درهای سازمان های کارگری را به روی زنان کا رگر باز گذاشته بودند، با اين وجود، تعداد کمی به آن وارد شدند. چرا؟ به دليل آن که طبقه کارگر در ابتدا تشخيص نداد که يک زن کارگر، از منظر قانون و اجتماع محروم ترين عضو طبقه کارگر است، به دليل آن که به او نهيب زده شده است، مرعوب شده است، از زاويه حقوقی قرن ها مورد شکنجه قرار گرفته است، و برای اين که بتوان در جان و دل او اثر گذار بود، بايد با کلامی قابل فهم و آشنا از محروميت حقوقی او با او بعنوان يک زن، سخن گفت.
در ابتدا البته، کارگران بلادرنگ اين واقعيت را درک نکردند که: در اين دنيای پر از محروميت و استثمار، زن نه تنها بعنوان يک فروشنده نيروی کارش، "بلکه" بعنوان يک مادر و بعنوان يک زن نيز مورد ستم و سرکوب قرا ر می گیرد.
زما نی که حزب سوسياليستی کارگران به اين واقعيت پی برد، شجاعانه به حمايت و دفاع از زنان در هر دو مورد - چه بعنوان يک کارگر مزدبگير، چه بعنوان يک زن و يک مادر- بپا خاست. با همين هدف، سوسياليست ها در هر کشوری در دفاع از حقوق زنان کارگر شروع به طرح مطالبات ويژه ای - از جمله برقراری بيمه برای مادران و کودکان، حقوق سياسی برای زنان - نمودند. و در همين راستا، هر اندازه که احزاب کارگری - و هم چنين خود کارگران زن - با روشنی هر چه بيشتر اهميت زاويه دوم را درک کردند، با ميل و رغبت بيشتری به اين احزاب پيوسته، و بيشتر به ا ين امر پی بردند که احزاب مذکور مدافعان واقعی آنها می باشند، و طبقه کارگر در راستای مطالبات عاجل و ويژه آنها نيز مبارزه می کند. در اين رابطه زنان کارگر خود نيز با سازماندهی منظم و آگانه شان برای ثابت کردن اين امر تلاش می کنند. اکنون بار اين کا ر، يعنی جذب هر بيشتر زنان کارگر به جنبش سوسياليستی بر دوش خود زنان است. احزاب سوسياليستی در هر کشوري، کميته ها، هئيت ها و بخش های ويژه زنان برقرا ر نموده اند. کميته ها ی زنان در بين بخش وسيعی از جمعيت زنانی که از نظر سياسی هنوز از آگا هی های لازم برخودار نيستند فعا ليت کرده و آنان را آگاه و سازماندهی می کنند. به همين طريق اين کميته ها آن دسته از موضوعات و خواسته های مطرح شده که بيشترين تاثير در موقعيت زنان را دارند بررسی می کنند، موضوعات و خواسته هائی نظير: حمايت و امتيازاتی برای زنان باردار و شيرده، تنظيم و برقراری آيين نامه های قانونی برای کارگران زن؛ مبارزه عليه تن فروشی و مرگ و مير نوزادان، مطالبه حقوق سياسی برای زنان، بهبود مسکن، مبارزه با افزايش هزينه های زندگی و غيره.
در نتيجه، زنان کارگر در عين حا ل که بعنوان اعضای اين حزب برای پيشبرد اهداف عمومی طبقاتی خود مبارزه می کنند، هم زمان نيز با مطرح کردن نيازها و مطالبات ويژه خود - بعنوان يک زن، يک مادر و بانوی خانواده – آنها را به پيش می برند.
در "روز زن"، زنان، تظاهراتی که توسط خود آنها بر عليه بی حقوقی خويش سازماندهی شده را بر پا می کنند. اما، بعضی ها خوا هند گفت: چرا "روز زن" ويژه، چرا اعلاميه های ويژه زنان کارگر، چرا جلسات و کنفرا نس های ويژه زنان طبقه کا رگر؟ چرا بدين طريق زنان کارگر را از بقيه طبقه کارگر جدا می کنيد؟ آيا اين کار در نهايت قايل شدن يک امتياز ويژه برای فمينيست ها و بورژواهای طرفدار حق رأی (برای زنان) نيست؟ تنها آن کسانی که تفاوت های ريشه ای ما بين جنبش زنان سوسياليست و بورژوهای طرفدار حق رأی را درک نکرده با شند، چنين طرز تفکری دا رند.
هدف فمينيست ها چيست؟ هدف آنها کسب موقعيت مشابه، قدرت مشابه و حقوق مشابه همانند همان موقعيت هايی می باشد که در حال حا ضر همسرانشان، پدرانشان و برادرانشان در جامعه سرمايه داری از آنها برخوردار هستند.
هدف زنان کارگر چيست؟ هدف آنها از ميان بردن و لغو تمام امتيازاتی است که از رابطه های ارثی و يا دارائی افراد نشات گرفته است. برای زن کارگر فرقی نمی کند که "کارفرما" زن باشد يا مرد. به اين دليل که زن کارگر قادر خوا هد شد که به همراه تمام اعضاء طبقه خود شرايط کاری خود را بهبود بخشد. فمينيست ها هميشه و در همه جا حقوق برابر می خواهند. زنان کارگر پاسخ می دهند: ما خواهان احقاق حقوق همه شهروندان هستيم، چه مرد و چه زن. اما در همان حال، اين واقعيت را هم حاضر نيستيم فراموش کنيم که ما نه تنها کارگر و شهروند هستيم، بلکه مادر نيز هستيم! و بعنوان مادران، بعنوان زنانی که خالقان آينده اند، ما خواهان مطالبات ويژه ای نسبت به شرا يط خود و فرزندانمان هستيم و خوا ستار حمايت های ويژه از طرف دولت و جا معه می باشيم.
فمينيست ها برای بدست آوردن حقوق سياسی مبا رزه می کنند، به هر رو، در اينجا جهت و را ه ما جداست. برای زنان بورژا، حقوق سياسی بسادگی به اين مفهوم است که خودشان را مجاز بدانند که در دنيايی که بر مبنای استثما ر توده زحمتکش پايه ريزی شده، اموراتشان را راحت تر و مصون تر به پيش برند. در حالی که برای زنان کارگر، حقوق سياسی تنها يک گام در امتداد راهی سخت و دشوا ر می باشد که منجر به حا کميت نيروی کا ر می گردد.
مسير مبارزاتی زنان کارگر و بورژواهای طرفدار حق رأی، مدت ها قبل از هم جدا شده اند. در حقيقت، جريان زندگي، مابين اهداف و افق های مبارزاتی اين دو، تفاوت بسيار بزرگی قرار داده است. اختلاف های بسيار عظيمی مابين منافع يک زن کارگر و منافع يک خانم مالک وجود دارد، بين يک خدمتکا ر و کسی که ارباب او می باشد تضادهای بسيار بزرگی نهفته است... هيچ گونه هم سوئی؛ هيچ نقطه تلاقی و هيچ گونه امکان آشتی بين اين دو ، نه وجود دارد و نه می تواند وجود داشته باشد.
بنابراين، مردان کارگر نبايد از برگزار شدن روز ويژه ای به نام روز زن، يا از کنفرانس های ويژه زنان کارگر، و يا از نشريات ويژه زنان کارگر و حشت داشته باشند. هر گونه شکل روشن و مشخص فعاليت در بين زنان طبقه کارگر، در واقع وسيله ای است در جهت آگاهی زنان کارگر و کشاندن آنان به سمت صفوف انسانهايی که برای آينده ای بهتر مبا رزه می کنند. روز زن و هر گونه کوشش و تلاش خستگی ناپذيری که در جهت روشنگری در ميان زنان کارگر و خودآگاهی آنان صورت گرفته، نه در جهت تفرقه، بلکه در خدمت به اتحاد طبقه کارگر قرار دارد.
باشد که احساس شعف خدمت به طبقه کارگر در راستای نيل به اهداف مشترک طبقاتی و هم زمان خدمت در راه مبارزه برای رهائی زن الهام بخش زنان کارگر برای شرکت در جشن روز زن گردد.

الکساندرا کولنتای - برگردان: صبا راهی

* * *
«پراودا»، شماره چهل، هفدهم فوريه ١٩١٣، سنت پيترزبورگ
* * *
پانويس:
(١) مقاله "روز زن" نوشته الکساندرا کولنتای در روزنامه «پراودا» يک هفته قبل از تنها باری که در روسيه روز زن برگزار می شد، منتشر گرديد. اين جشن در "روز همبستگی سرا سری زنا ن طبقه کا رگر" در بیست و سوم فوريه (هشتم ما رس) ١٩١٣ برگزار گرديد. در سنت پيترزبورگ اين روز، روز کمپن عليه بی حقوقی اقتصادی و سياسی زنان کارگر، برای اتحاد طبقه کارگر، و برای هوشياری طبقاتی و خودآگا هی مابين زنان کارگر نام گرفت.