افق روشن
www.ofros.com

نگاهی به جنبش زنان و ضرورت همبستگی

مزدبگیران در پیوند با این جنبش حول محور مطالبات

رامین کوهیاری                                                                                              پنجشنبه ٢٧ اسفند ۱٣٨٨

در بحث از جنبش زنان، پرداختن به موقعیت و مطالبات زنان کارگر، پرستار، معلم، خانه داران، زنان سرپرست خانواده، زنانی که در خانه برای کارگاهها به صورت دستمزدی کار می-کنند و دیگر زنان فروشنده نیروی کار (چه یدی و چه فکری) جایگاه ویژه ای می یابد. به جز نیروهایی که به آن ها اشاره شد، جمعیت زنان در کلیت خود از حقوق بدیهیی چون حق پوشش، حق مسافرت، اقامت در هتل و... محروم هستند، چه برسد به تصدی پست هایی چون قضاوت، ریاست جمهوری و مناصب بالای زمامداری که برای کسبشان در قانون عملاً راه بر آن ها بسته است. در یک کلام، زنان از حقوق مساوی با مردان محروم هستند. دولت نیز به نوبه خود در مقابل زنانی که درصدد کسب حقوق ذکر شده برمی آیند، به مقابله و سرکوب می پردازد.
اولین حرکت جنبش زنان از سوی بافندگان آمریکایی در اعتراض نسبت به شرایط کار شکل گرفت. بعد از این حرکت کارگری بود که برخی از نویسندگان به دفاع از حقوق زنان برخاستند و محافل زنان نیز رفته رفته شکل گرفت. بعد از چندی مجادلات بین طرفداران حقوق زنان و مخالفین آن به سطح حوزه عمومی جامعه کشیده شد. در رابطه با جنبش کارگری نیز کسانی بودند که برای ملایم کردن شرایط کار، طرح ها و برنامه هایی ارایه داده و حتی در این خصوص اقداماتی هم به عمل آوردند که به دلیل نوع درک ذهنی از شرایط کار و سرمایه به شکست انجامید (از جمله سن سیمون و آون).
اجبار زندگی، طبقه کارگر را وادار ساخت که خود دست به عمل بزند، همان طور که کارگران نساج زن را بر آن داشت که بر علیه شرایط غیرانسانی مناسبات مبتنی بر استثمار و بهره کشی با اتکا به نیروی خود رو در روی سرمایه داران برای گرفتن مطالبات خود به پا خیزند.
فعالان جنبش زنان کارگر آمریکایی در عمل متوجه شدند زمانی می توان صاحبان کارخانجات نساجی را وادار به تسلیم در مقابل مطالبات خود نمود که نیروی عظیم کارگری یکپارچه و متحد به-پا خیزد. پیشروان کارگری از واقعیات و مناسبات جامعه سرمایه داری نیز به این تحلیل رسیدند که طبقه کارگر و به خصوص بخش زنان آن تنها نیرویی است که می توان با اتکا به آن سرمایه داران را به تحقق خواست های خود وادار نمود، امری که تحقق آن در گرو حضور عملی و آگاهانه کارگران در رویارویی با سرمایه است.
در صحنه مبارزات کارگری آگاهی طبقه کارگر یک ضرورت است. اما این آگاهی در یک پروسه مبارزاتی با اتکا به تجارب کارگری و بهره گیری از آگاهی پیشروان کارگری به دست می آید. عمل آگاهانه طبقه کارگر در هر مقطع از مبارزات خود بیانگر سطح آگاهی عملی کارگران در آن مقطع تاریخی است. پراتیک طبقه در مبارزات در تقابل با سرمایه نیز بازنمود سطح آگاهی جنبش کارگری می باشد، همانطوری که آگاهی طبقه کارگر نیز نشان دهنده پراتیک طبقه کارگر است. شرکت طبقه کارگر در شورش-های اجتماعی اخیر حاکی از سطح فعالیت آگاهانه کارگران بود. هرچند کارگران (اعم از یدی و فکری) شرکت گسترده داشتند، اما با مطالبات و خواست ها و به سخن دیگر با پرچم خود وارد این شورش توده ای نشدند، متشکل نبودند. شاید از از تشکل هایی سخن به میان آید، اما این تشکل ها با جنبش توده ارتباط نداشتند. از طرفی این تشکل ها در حد و قواره جنبش توده ای نبودند. در شرایط کنونی، جنبش یک تشکل سراسری بر علیه سرمایه را طلب می کند. اما این حرکت توده ای اثر خود را در میان کارگران شاغل گرفته تا کارگران بیکار و کارگران و توده های دورافتاده روستایی به جای گذاشت، اعتماد و باور کارگران به نیروی عظیم شان را ارتقا داد. در حال حاضر این حرکت اجتماعی از سوی کارگران نیاز به واکاوی جدی دارد. جنبش زنان در جریانات اخیر توفنده تر از کارگران مرد ظاهر گردید و با ارتباط گسترده تر خود نقش پررنگ تری نسبت به دیگر بخش های جنبش کارگری ایفا نمود.
اگر از ضرورت تشکل سراسری جنبش کارگری (زن و مرد) می-گوییم، گام اول در این زمینه توده ای کردن مطالبات کارگری است. این عمل از سوی بخشی از کارگران طرح شده است و بسیاری از این مطالبات بارها از سوی کارگران زن و مرد در مبارزات پیش کشیده شده اند: از جمله امنیت شغلی، آزادی بیان، حقوق مساوی زنان و مردان، آزادی در پوشش، آزادی بی قید و شرط زندانیان سیاسی و لغو مجازات اعدام. اما این مطالبات به طور گسترده در میان بدنه جنبش کارگری و به خصوص جنبش زنان پخش نشده است. از آنجا که بورژوازی مبارزه را به کارگر تحمیل می کند، قدرت جنبش کارگری در حضور عملی و متشکل و سراسری جنبش کارگری است. ولی در شرایط که بورژوازی از هر حرکت کارگران به شدت جلوگیری می کند و با تمام امکاناتش درصدد شناسایی کارگران پیشرو است، این شرایط طبقه کارگر را بر آن می دارد که بسیاری از برنامه هایش را دور از چشم عوامل سرمایه و دولت سرمایه به پیش برد.
برگردیم به ضرورت فعالیت آگاهانه طبقه کارگر. جنبش کارگری در هر گامی که برمی دارد، به ارتقاء آگاهی خود نیاز دارد. بالا رفتن آگاهی به نوعی پخته تر شدن پیکار جنبش کارگری است، با برنامه و متشکل عمل کردن جنبش کارگر یعنی رشد آگاهی جنبش کارگر. کم و کیف فعالیت آگاهانه جنبش کارگری را در حرکت جنبشی طبقه کارگر باید سنجید. در واقع درجه رشد آگاهی و پیکار اجتماعی طبقه کارگر یک کلیت است، هر کدام از این دو (آگاهی و عمل) در دیگری بازتاب می یابد. زمانی جنبش کارگر می تواند گام های مؤثری بر علیه سرمایه بردارد که پیشروان کارگری در پیوند ارگانیک با بدنه کارگری حرکت کنند. وجه مشخصه یک کارگر فعال این است که در پیوند با توده های کارگری باشد، یعنی از تجارب کارگر بهره مند شود و کارگران را در حل معضلاتشان کمک کند، یا به بیان بهتر، آموزش بگیرد و آموزش بدهد.
نگاه به شورش توده ای اخیر و واکاوی ضعف و قوت جنبش کارگری می تواند در حرکت های بعدی جنبش کارگری تأثیرگذار باشد. به زعم ما کاری که هم اکنون می توان به آن پرداخت ایجاد تشکل (شورایی) سراسری جنبش ضدسرمایه داری است. کم نیستند افرادی که به این موضوع پرداخته اند، اما کمتر راهکار عملی برای رسیدن به این منظور ارائه داده شده است. تشکل سراسری در طی مبارزه قوام می گیرد و مطالبات کارگری می تواند مضمون و محتوای حرکت جنبشی باشد، اما بدنه کارگری کمتر از این مطالبات اطلاع دارد، هرچند بسیاری از این مطالبات شعار کارگران در مبارزاتشان بوده است. اما با توجه به گستردگی جنبش کارگری بر روی سایت قرار گرفتن صرف مطالبات نمی تواند متضمن اطلاع یافتن بدنه کارگری از آنها باشد. توده گیر کردن این مطالبات بر دوش کارگران پیشرو و کارگران فعال سنگینی می کند. حاکمیت سرمایه و جو سرکوب کارگران واقعیتی است که بر سر راه جنبش کارگری است و این به نوبه خود باعث می شود که کارگران هم برای تحقق مطالبات و آزادی راههای مختلف مبارزه را بیازمایند. نقطه پیوند و اتحاد جنبش کارگری و جنبش زنان کارگر در این ویژگی است. هر دو فروشنده نیروی کار هستند. اما نبایستی نادیده گرفت که سیستم سرمایه داری کارگران زن را علاوه بر بهره کشی از نیروی کارشان از حقوق مساوی با مردان نیز محروم کرده است (موارد ذکر شده در بالا) به ویژه در کشورهایی چون ایران. از زنانی که بخواهند از حق مساوی با مردان برخوردار شوند طبق قوانین حکومتی مجرم شناخته می شوند. طی سال ها تبلیغ در جامعه، مردسالاری فرهنگ غالب جامعه ای است که نیمی از آن را زنان تشکیل می دهند. خانواده ها برای فرزند ذکور امکانات بیشتر قایل هستند. پسران نسبت به دختران کمتر مورد بازخواست قرار می گیرند. بسیاری از زنان نیز به خاطر سال ها مردسالاری به نابرابری های جنسیتی گردن نهاده و این جهان غیرواقعی را به مثابه یک واقعیت انسانی پذیرفته اند. حتی بسیاری از مردان که به نوعی (در عالم تئوری و بحث) ستم جنسی را محکوم می کنند، اما در زندگی شخصی خود و در عرصه عمل حقوق زنان را رعایت نمی کنند. نفی محرومیت زنان از حقوق مساوی طی سال ها در اندیشه زنان و مردان رسوب کرده است و سالها طول می کشد نابرابری رخت بربندد.
جنبش زنان برای خواست ها و مطالباتش علیه ستم جنسیتی سال-هاست که مبارزه می کند. اما حضور زنان و به ویژه دانشجویان دختر در شورش های اخیر که خشم فروخورده توده ها بر علیه فقر و نبود آزادی و انواع فشارها با شدت بیشتری فوران نمود، بسیار چشمگیرتر از دیگر بخش های جامعه و فروشندگان نیروی کار بود. ایستادگی زنان در مقابل نیروهای سرکوب و مقاومت و پیکارشان به نگرش های مردسالارانه جامعه تلنگری جدی وارد نمود. خیزش توده ای علیه فقر و نبود آزادی منشأ خاص خود را داشته و با نقاط اختلاف جناح بورژوازی رانده شده از حاکمیت فرق ماهیتی دارد. شرایط بعد از انتخابات تنها بهانه ای برای حضور توده هایی که اکثریت آنها کارگران بوند فراهم نمود. توده ها بارها و بارها، مثلاً به بهانه راهیابی تیم ملی به جام جهانی با اعمال و حرکت های خود نسبت به نبود آزادی و خفقان حاکم اعتراض کردند. در اسلامشهر به بهانه نبود سرویس حمل و نقل شهر و در اکبرآباد به دلیل کمبود آب به صحنه می-آیند. شورش هایی که در اراک، مشهد و... به وقوع پیوست از این دست بودند. با توجه به اعتراضات مختلف توده ها پس از روی کار آمدن این رژیم و بحرانی که رژیم سالها است با آن روبرو بوده و اکنون شدت یافته است، نظام سرمایه در پی آن است که این بحران را روی فروشندگان نیروی کار سرشکن کند و برای برون رفت از آن از جیب های خالی کارگران هزینه کند. اندکی پس از فروکش کردن شورش های خیابانی با موج جدیدی از اعتراضات کارگری (در اراک، شیراز، کارگران برق در تهران، ذوب آهن اصفهان و...) روبرو هستیم که در بعضی موارد با اتحاد کارگران چند شرکت روبرو بوده ایم (مانند راهپیمایی در اراک). از سوی دیگر کشیده شدن اعتراضات به کارخانه های کلیدی چون برق (توربین شهریار با دو اعتصاب اخیرشان در تولید و اعتصاب در ذوب آهن، حرکت نوین) دور جدیدی را در جنبش کارگری آغازیده است.
در شرایطی که نظام سرمایه و استبداد حاکم در گرداب بحران اقتصاد سیاسی گرفتار شده است، از یک سوی با بستن روزنامه ها و فیلترینگ سایت ها از درج و انتشار اخبار به هر طریقی جلوگیری و از سوی دیگر با نظامی کردن جامعه حکومت نظامی اعلام نشده را حاکم نموده است، چرا که نظام سیاسی از سوی اکثریت جامعه بی اعتبار گردیده است. اکنون رژیم برای حفظ خود به طور آشکار به نیروهای سرکوب روی آورده است. سرکوب کارگران (مزدبگیران) و مخالفان خود جزو سرشت نظام سرمایه از آغاز بر روی کار آمدنش بوده است. اکنون برای برگزاری مراسم دولتی هم (چون ٢٢ بهمن) نیروهای نظامی و بسیج آن هم به شکل وسیع حضور پیدا می کنند. ایجاد جو رعب و وحشت در محل کار برای جلوگیری از اعتصابات کارگری است. اما با این وجود اعتصابات کارگری در دو ماه آخر سال از کیفیت بالایی برخوردار بوده است. تقابل کارگران بر علیه سرمایه مشهود است. در شرایطی که دولت سرمایه برای برون رفت از بحران از انتشار اخبار کارگری جلوگیری می کند، وظیفه هر کارگری است که اخبار کارگری را به هر شکل ممکن به دیگر کارگران برساند. در مواقع صرف غذا و دیگر اوقات آزاد از کارگران بخواهیم با کارگران اعتصابی، کارگران حقوق معوقه و یا کارگران اخراجی اعلام همبستگی نماییم. در حال حاضر بحث حول شرایط کار و بحث های سیاسی نسبت به سال های گذشته بیشتر شده است. می توان در این بحث ها شرکت فعال داشت و بحث ها را حول مسایل و معضلات کارگری سمت و سو داد. در چنین موقعیت هایی می-توان از تجارب کارگران قدیمی و آگاهی کارگران پیشرو آموخت. این واقعیتی است که عدم امنیت شغلی، نبود کار و... خود مانعی شده است برای حضور کارگران در حمایت دیگر کارگرانی که برای بالا بردن دستمزد مبارزه می کنند. اما اگر با هجوم سرمایه مقابله نکنیم، در نوبت بعدی ما را نیز مورد حمله قرار می دهد.
و بالاخره، گرفتن مطالبات و مبارزه بر علیه نبود آزادی، حمایت و همبستگی دیگر جنبش ها چون جنبش زنان، پرستاران و معلمان (کارگران فکری) را طلب می کند.

رامین کوهیاری - ٢٨/١٢/١٣٨٨