افق روشن
www.ofros.com

سرمایه، استثمار و ستم مشدد زنان


کارگران ضد سرمایه داری                                                                                      یکشنبه ۱٦ اسفند ۱۳۹۴ - ٦ مارس ۲۰۱٦

سر راست و بی حاشیه، سخن یک چیز است. چیزی به نام جنبش زنان اگر بناست به طور واقعی علیه استثمار مشدد، ستم و بی حقوقی مضاعف زنان باشد، اگر بناست قطع واقعی ریشه های نابرابری میان مرد و زن را هدف گیرد، اگر بناست چنین جنبشی باشد، نمی تواند در خارج از مدار جنگ و ستیز میان کار و سرمایه وجود واقعی یابد. ریشه واقعی کل تبعیضات جنسی در دنیای معاصر در وجود سرمایه است. بر همین پایه سخن از مبارزه برای رفع نابرابری زن و مرد یا علیه ستم جنسی بدون پیوند همگن این مبارزه و اعتراض به جنگ علیه مناسبات بردگی مزدی در زمره بدترین دروغ ها و تحریف ها است. زنان و مردان کارگر پیشرو، برای رفع ستم های مضاعفی که در نظام سرمایه داری بر زنان تحمیل شده، نمی توانند در هیچ جایی از مسیر مبارزه شان دنبال زنان و مردان بورژوازی راه افتند و در یک صف متحد شوند. زن کارگری که روزی هشت تا ده ساعت برده وار برای زنده ماندن خویش و اولادش کار می کند، چطور می تواند همان لحظه تمام این محنت و رنج را فراموش کرده و دوشادوش زن بورژوا برای حصول «حقوق مدنی» مبارزه کند؟!! جای هیچ شکی نیست که اپیدمی تعفن مردسالاری و تبعیضات جنسی موجود در نظام سرمایه داری اینجا و آنجا یا حتی در سطحی فراگیر دامن زنان طبقه سرمایه دار را هم می گیرد، زن سرمایه دار هم در زیر چتر حاکمیت دولت اسلامی سرمایه محکوم به تحمل حجاب اجباری است، از حق طلاق محروم است، فاقد حق حضانت فرزند خویش است، اعتبار شهادت او در محاکم حقوقی سرمایه نصف مردان است. در تمامی امور زندگی فردی و اجتماعی مجبور به قبول تسلط مرد می باشد. همه جا نیمه سخیف و ذلیل و « ضعیفه» محسوب می گردد. وجودش حتی در پهنه سیاست و قدرت، نقش ویترین نشینی دارد. نه فقط در دوزخ خون و گند اسلامی سرمایه که در وسیع ترین بخش دنیای سرمایه داری وضع زنان بورژوا نیز چنین است. در قله های رفیع مدنیت و حقوق و دموکراسی این نظام نیز ابعاد نابرابری زنان و مردان وحشتناک است. همه این ها واقعیت دارد، اما بحث اصلی این است که بانی و باعث و پاسدار کل این زن ستیزی ها در عصر حاضر نظام بردگی مزدی است. همه این جنایت ها توسط قانون، مدنیت، قرار، نظم، حقوق و دولت سرمایه داری اعمال می گردد و همه این قرارها و نهادها ابزار قدرت سرمایه و سلاح بورژوازی در تحمیل این نظام بر توده های کارگر است. کارگران جهان نمی توانند و نباید راه پیکار علیه این جنایت ها را در جداسازی این پیکار از جنگ سراسری خویش علیه شالوده وجود سرمایه داری جستجو کنند.
آن ها مجبورند که جدال با این زن ستیزی ها، تبعیضات و ستم کشی ها را عرصه ای از کارزار طبقاتی خود علیه سرمایه سازند. این زنان بورژوا هستند که باید راه رهائی خود از نابرابری های جنسی را در آویختن خویش به جنگ پرولتاریا برای رهائی انسان بینند. کارگران نیستند که باید کارزار خود برای رهائی بشر را قربانی خواست و انتظارات این بخش بورژوازی گردانند. رهائی این زنان از این تبعیضات در گرو تعرض علیه وجود سرمایه است و این نه کار زنان بورژوا که کار جنبش ضد سرمایه داری توده های کارگر است. روایت زن بورژوا از برابری جنسی در عین حال برابری سهم زنان و مردان طبقه سرمایه دار از اضافه ارزش های حاصل استثمار طبقه کارگر، همسانی سهم آنها در مالکیت سرمایه های محصول استثمار توده های کارگر و حصه مساوی آنها در ساختار قدرت سیاسی و مدنی و حقوقی سرمایه است. آنچه زنان سرمایه دار زیر پوشش برابری جنسی مطالبه می کنند پیش از هر چیز تحکیم پایه های قدرت سرمایه، تحمیل هر چه سبعانه تر و ددمنشانه تر وجود سرمایه داری بر کارگران و سپس سهم مساوی مردان و زنان طبقه خویش از سرمایه و مالکیت و سود و قدرت و حاکمیت است. مشکل زن کارگر نابرابری وی با همسر خویش در اشغال کرسی های پارلمان نیست!!! پارلمان سلاح قدرت و تعرض و تهاجم سرمایه علیه طبقه کارگر است. معضل زن کارگر نابرابری او با همسرش در دستیابی به وزارت و مشاغل بالای دولتی نمی باشد. دولت، نهاد حاکمیت و برنامه ریزی نظم سیاسی و اقتصادی سرمایه و تحمیل جنایتکارانه و بربرمنشانه این برنامه ریزی بر طبقه کارگر است. مشکل زن کارگر نابرابری او با مرد در تقسیم ارثیه ها هم نیست. زیرا او سوای نیروی کارش مالک هیچ چیز دیگر نبوده و نمی باشد. نابرابری جنسی در منظر زن کارگر با گرفتن حق حضانت و مسافرت و نوع اینها هم تعدیل نمی یابد. او زیر فشار فقر و فلاکت و آوارگی و بیکاری و سیه روزی، توان نگهداری فرزندش را دارا نیست و در سراسر عمرش خیال سفر به سراغش نمی آید. رفرمیسم منحط چپ و راست تاریخاً کارش این بوده است که زنان کارگر را زیر بیرق مبارزه علیه تبعیضات جنسی، نیروی پیاده نظام ارتش اپوزیسون های ارتجاعی بورژوازی سازد. همدوشی کارگر و سرمایه دار در هر زمینه ای که باشد، هیچ معنائی سوای سقوط کامل اولی در توهم آفرینی ها و فریبکاریهای فاجعه بار دومی، سوای کفن و دفن کل دار و ندار قدرت پیکار طبقاتی اولی در گورستان منافع دومی یا گورستان ماندگارسازی سرمایه داری هیچ معنای دیگری ندارد. از این که بگذریم مبارزه برای محو تمامی اشکال ستم بر زنان، مسئله ای مختص زنان نیست. مردان کارگر نیز اگر نه بیشتر، به همان اندازه باید و ضروری است که در این مبارزه شرکت کنند. پیکار علیه تبعیضات جنسی سنگر پیوسته و توفنده ای از جبهه سراسری جنگ طبقه کارگر علیه سرمایه است. هر کارگری اعم از مرد یا زن باید دست در دست هم، رزمنده این میدان باشد. باید برای پالایش و تصفیه فرهنگ مسلط از زوایای فکر و ذهن استثمارشوندگان کوشید. علیه ریشه های واقعی مردسالاری که در جهان حاضر، نظام بردگی مزدی است باید شورید. در جریان مبارزه و سازمانیابی کارگران علیه مناسبات کار مزدی است که می توان استثمار و ستم و بی حقوقی مضاعف زنان توسط سرمایه را به چالش کشید. همه رفرمیست ها اعم از چپ یا راست یک حقیقت حیاتی مبارزه طبقاتی را از چشم کارگران پنهان داشته اند و می دارند. این حقیقت که رفع نابرابری میان زن و مرد، در شرائط کنونی دنیا، بدون میدان داری جنبش نیرومند شورائی ضد سرمایه داری توده های کارگر مطلقاً ممکن نیست. فقط این جنبش است که اولاً قدرت مجبور ساختن بورژوازی و دولتش به قبول این خواست را دارد و ثانیاً با وجود خود در پویه بالندگی و گسترش و بلوغ خود، با افکار و فرهنگ و اخلاق و ارزش های عظیم انسانی که می آفریند، با سلاح کارساز نقد طبقاتی خود بر نظام بردگی مزدی و در عرصه کارزار همه جا گیر طبقاتی و سیاسی و اجتماعی خود، ساز و برگ ها و ملزومات رفع نابرابری جنسی را خلق می کند، اعتبار می بخشد و تثبیت می نماید.
زنان در طول تاریخ متحمل بیشترین رنج ها، تحقیرها و محنت ها شده اند. آنان در همه عرصه های اجتماع رنج و تحقیر و بی حقوقی بیشتری در قیاس با مردان تحمل نموده اند. تمامی اشکال بی حقوقی زنان، سنگسار، حجاب اجباری، اختیار تام مرد در طلاق، بی اعتباری او در شهادت مختص زنان طبقات فرودست نبوده و زنان طبقات بالا را هم شامل می شود. مسئله اساسی آنست که مبارزه با ستم جنسی نباید گسست زن کارگر از جبهه کارزار طبقاتی خود و کفن و دفن جنبش او در خواست زنان بورژوا برای آرایش و استحکام نظام بانی این نابرابری ها را به دنبال آرد. مردسالاری حاکم بر جامعه باعث شده مبارزات زنان طبقه کارگر در کنار تشکل سازی های چند نفره زنان بورژوازی به کلی نادیده گرفته شود. به غلط عده ای گمان می کنند که بسیاری از تغییراتی که در مورد مسائل مرتبط با زنان جامعه ایجاد شده است نتیجه همان تشکل بافی هایی است که زنان بورژو در پستوهای خانه ها ایجاد کرده اند و یا پی آمد نامه نگاری هایی است که همان زنان با خواهش و تمنا از مجلس و دولت نماینده بورژوازی پیگیر بوده اند. اما تاریخ چیز دیگری می گوید. حضور اجتماعی زنان در پهنه چالش بی حقوقی ها زمانی لباس واقعیت پوشیده است که آنان دوشادوش مردان وارد پروسه پیکار علیه سرمایه شده اند. گواه این مطلب روایت های معدود به جامانده ایست که به زحمت می توان در تاریخ نگاری مردسالانه بورژوازی مشاهده کرد. به دو مورد از این رویدادها اشاره می کنیم:

قیام زنان تهران علیه گرانی و کمبود نان

در بحبوحه انکشاف سرمایه داری در ایران که طبقه کارگر دوران جنینی خودش را پشت سر می گذاشت، فقر و گرسنگی و خشکسالی توده وسیع استثمارشوندگان و فرودستان را در بدترین شرایط معیشتی قرار داده بود. نانوایی ها صف های طویلی داشتند و غله به ندرت به شهرها می رسید. در این سال ها ( اواسط قرن سیزدهم خورشیدی) جامعه مملو از اعتراضات و مبارزات مردم علیه کمبود نان و گرانی و احتکار بود. در یکی از این اعتراض ها «که به تعبیری با انقلاب مویی فاصله داشت» جمعیت چند هزار نفری از زنان راه را بر شاه (ناصر الدینشاه) که از شکار باز می گشت، بستند. در پیش چشم شاه به دکان های نانوایی حمله ور شدند شاه از معرکه جان سالم به در برد اما میرزا نایب السلطنه در محاصره گرفتار شد و زنان با مشت و لگد و سنگ به جانش افتادند. شاه قاجار دستور داد دروازه های شهر را ببندند. (١) روز بعد دوباره چند هزار زن با وجودی که دروازه ها را بسته بودند هجوم آوردند و با سنگ و چوب دروازه بانان را به عقب راندند. حاکم شهر با گروهی از گماشتگان خود به جمعیت زنان حمله برد و خودش با چوبدستی چند نفر را مضروب ساخت. شاه جلاد مطابق معمول راه گمراه سازی و فریبکاری پیش گرفت. وانمود کرد که از جنایات کلانتر خویش ناراضی است او را به فلک بست تا خشم و عصیان و اعتراض زنان را فرو بنشاند. مبارزه زنان ادامه یافت. شاه چاره کار را در قربانی نمودن کلانتر و اعدام وی یافت. او حتی کدخدایان سایر محلات را مجازات کرد، اما زنان نشان دادند که مشکل آن ها بود و نبود یک مزدور یا مجازات عوامفریبانه چند مأمور نیست. آنان حل مشکل نان و بهبود شرائط زندگی خود را می خواستند. به همین خاطر دامنه اعتراض را وسعت بخشیدند. (٢) در ادامه این شورش ها، امام جمعه تهران مردم را به پایان دادن مبارزه دعوت کرد!! اما او مورد هجوم زنان قرار گرفت و نزدیک بود کشته شود که مدهوش گشت و نجاتش دادند. مدتی بعد میرزا محمدخان سپهسالار، نصرت الدوله و مستوفی الممالک با مشتی سرباز، توپچی و قوای سرکوب به محل اجتماع زنان آمدند. نویسنده « تهران عهد ناصری» می گوید" «در میان طایفه نسوان یک دده سیاهی بود که حمله می کرد و چوب تخته دکان به دست داشت و به سوی سپهسالار هجوم می آورد. به زحمت او را گرفتند ...»

قیام زنان تبریز علیه گرانی و کمبود نان

«زینب پاشا زنی تنومند و قوی هیکل بود که دو گوشه چادر خود را به کمر می‌بست. در آن زمان که در تبریز بیشتر خانم‌ها روبندی به صورت می‌زدند؛ این خانم با صورت باز و بدون روبند؛ رفت ‌وآمد می کرد. قبل از مشروطیت، در دوره استبداد؛ نظم و امنیتی وجود نداشت، لذا محتکران در تابستان غله سالانه مردم را به قیمت ارزان خریده و در انبارها نگه می‌داشتند و در فصل زمستان قحطی مصنوعی، به وجود آورده و کالای احتکار شده خود را به چندین برابر قیمت، به مردم فقیر و مظلوم می‌فروختند. تقریباً در سال ۱۳۱۳ هجری قمری و در دوره سلطنت ناصرالدین شاه این قحطی مصنوعی که توسط عده‌ای محتکر به وجود آمده بود، به اوج رسید و افراد فقیر شهر در تنگنای بزرگی گرفتار شدند، تا جایی که قیمت یک من نان از ۱۲ شاهی به ۱۵ شاهی ترقی کرده بود. در چنین شرایط اجتماعی، «زینب پاشا» چماق خود را که پوشیده از میخ و فلز بود، به دست گرفت و عده‌ای از زنان را به دور خود جمع کرده و علیه محتکران با سلاح سرد خود قیام نمود. زینب پاشا غیر از بستن بازار و حمله به مقر حکومت و سنگباران کردن آن، عده‌ای از بقال‌های محتکر و نانوایان گران فروش را نیز به زیر چماق کلفت خود انداخته بودند.»
«یکی دیگر از عملیات مهم «زینب پاشا» و یارانش، مصادره انبار میرزا عبدالرحیم، قائم مقام پیشکار وقت آذربایجان بوده‌ است. چون تخت حکومت در تبریز خالی شده بود، قائم مقام را به عنوان والی انتخاب کردند. خودش چنین میلی نداشت ولی شانس و اقبالش وی را حکمران نمود. تا که والی تبریز گشت، در شهر قحطی و گرانی به وجود آمد و شهر شلوغ شد در این وضعیت نابسامان چون از مردان حرکتی دیده نشد، زنان همت کرده و وارد میدان کارزار شدند. کارد به استخوان رسیده بود و چاره‌ای نبود، زنان با خود گفتند که تا کی باید صبر کرد و از صبح تا شب جان کند، در این بین «دهباشی زینب» به بیوه زنان خبر داد که به آلت حرب مسلح شوند و به بازار «دللـه زن» هجوم ببرند و ببینند که آیا می‌توانند «راسته بازار» را به تعطیلی بکشاند یا نه. زینب فرمان داد و زنان چماق هایشان را آماده کردند و بازاریان از ترس، سراسر بازار را تعطیل کردند و چون جای ایستادن نبود هر کدام به کناری گریختند. چون زنان «راسته بازار» را بستند، به سوی «قاری کورپوسی (پل قاری) -که نزدیک به خانه قائم مقام بود- حرکت نمودند و چون فریاد و صداهای آنان به گوش «قائم مقام» رسید، وی که بسیار ترسیده بود و از تاراج خانه اش نگران بود، به اوباشان و مزدوران خود دستور داد تا به سوی جمعیت شلیک کنند. آن مزدوران هر کدام اسلحه‌ای برداشته و به بالای بام رفتند و مردم را به گلوله بستند. قتل عام خونین راه افتاد و خیلی‌ها در خونشان غلتیدند. در این موقع به ولیعهد [مظفرالدین میرزا] خبر بردند که مردم خانه «قائم مقام» را مورد حمله قرار داده و زیر و زبر کرده‌اند و از گلوله و کشته شدن نیز ترسی ندارند. ولیعهد پیامی به مردم فرستاد که امروز را صبر و حوصله کنند تا خود فردا چاره کار را بیابم. و نرخ‌ها را دوباره عادلانه سازم. اما «زینب دهباشی» به این حرف‌ها گوش نداده و به جمعیت اعلان کرد که دوباره به پا خیزند و نشان بدهند که بر سر قول و قرار خود هستند.»

اعتصاب کارگران شرکت نفت جنوب در سال ١٣٠٨

پیش از آغاز اعتصاب تعدادی از پیشروان کارگری بازداشت می شوند. زهرا که زاده لرستان بود به همراه دیگر زنان در جمع کارگران سخنرانی می کنند و کارگران را به شرکت در اعتصاب فرا می خوانند. کارگران یک روز به شهربانی فرصت می دهند تا کارگران زندانی را آزاد کند. کمیته اعتصاب عده ای را مسئول کنترل راه های ورود و خروج شهر می سازد تا مانع از خارج کردن زندانیان از شهر شوند. روز بعد چند هزار سرباز و ٨٠٠ پاسبان وارد شهر می شوند و شهر را محاصره می کنند و پس از یک نبرد، غائله پایان می یابد. یوسف افتخاری و خوئینی را به زندان اهواز منتقل می کنند. زهرا برای ملاقات با افتخاری به اهواز می رود. رئیس شهربانی از او می پرسد که یوسف افتخاری چه کاره توست؟ زهرا جواب می دهد که برادر من است. مختاری (رئیس شهربانی) می گوید تو لری و او ترک است تو چطور خواهر او شدی؟ زهرا می گوید ما از آن لرها و ترک‌ها هستیم که با هم خواهر و برادریم، من هم باید حتما او راببینم. شمار زهراها در این اعتصاب که زنان در سازماندهی آن نقش قابل توجهی داشتند پرشمار بود. هر کدام از این زنان برای یاری رساندن به همزنجیرانشان از هیچ کوششی دریغ نکردند.
افتخاری در خاطرات خود می نویسد: «وقتی که در شهربانی زندانی بودم بعضی شبها که مختاری (رئیس شهربانی) کاری نداشت مرا صدا میکرد و با من صحبت میکرد. یک شب گفت تعجب نمیکنم که تو بلند شدهای و لنگان لنگان کاری پیدا نکرده آمده ای آبادان با ماهی هشت تومان کار میکنی. ولی در ایران که هنوز حجاب است شما چه طور توانستید این تشکیلات را به وجود بیاورید. من از این تعجب میکنم که تو چطوری میان آنها رفتهای و نگفتند نامحرم هستی.» مسئله دقیقا همین است که بسیاری از ستم های جنسی که امروز فرهنگ مسلط اکثر جوامع است، به تدریج در فرایند مبارزه جای خود را به ارزش های انسانی خواهند داد.
مثال های بالا را آوردیم تا از خلال آنها بر یک نکته مهم انگشت گذاریم و یک وارونه پردازی زشت بورژوائی را افشاء سازیم. همه متفکران بورژوازی و طیف احزاب رفرمیسم راست و چپ نوشته اند و گفته اند که گویا سرمایه داری به صرف انکشاف و گسترش خود به زنان قرب و اعتبار و عزت و قدرت و حقوق اجتماعی تفویض کرده است. این از جمله بزرگترین دروغها است. هر چه زنان جهان کسب کرده اند نه عطایای سرمایه، نه محصول خاص انکشاف مناسبات بردگی مزدی که کاملاً بالعکس، دستاورد مبارزات کارگران دنیا علیه سرمایه داری بوده است. بورژوازی فرانسه به عنوان متمدن ترین و پیشرفته ترین بخش بورژوازی جهانی تا سال های پیش از وقوع قیام عظیم کموناردها کثیف ترین و سبعانه ترین جنایات را علیه زنان اعمال می کرد، بربرمنشانه ترین نابربری ها را بر زنان تحمیل می نمود. این کموناردها بودند که در قیام پرشکوه خود زنان را به عرش اعلا بردند و راه مبارزه زن فرانسوی علیه سبعیت های بورژوازی را چراغ انداختند. اگر در جامعه ایران زنان تا لحظه حاضر زیر آوار بی حقوقیها، ستمکشی ها، زبونیها و حقارت ها می فرسایند و می پوسند، اگر زنان نیمهِ ذلیل، ضعیفه، علیل جامعه به حساب می آیند، اگر سنگسار می شوند و اگر اسیر تمامی این درندگی ها و توحش ها هستند نه ناشی از رشد ناکافی سرمایه داری، نه محصول کمبود توسعه سیاسی و مدنی سرمایه که فقط و فقط ناشی از موقعیت بسیار ضعیف، زبون و مستأصل جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. زنان استثمار شونده ایرانی در فاصله سال های میان مشروطیت و کودتای سیاه 28 مرداد، ضمن پیکار دوش به دوش با همزنجیران مرد خویش در پهنه کارزار و اعتصابات درون کارخانه ها، جنبش ضد احتکار و قحطی، قیام علیه گرانی و پیکار پرشکوه کارگران نفت را به پیش می بردند. در فاصله میان کودتای جنایتکارانه سال ٣٢ تا وقوع قیام بهمن ۵٧ و سپس تا امروز نیز در تمامی اعتصابات، خیزش ها و کارزارها همدوش کارگران مرد در داخل مراکز و تولید یا در سطح جامعه ایفای نقش کرده اند. انکشاف پرشتاب و بعدها تسلط سراسری سرمایه داری در ایران هیچ پشیزی حق و حقوق اجتماعی یا حق ابراز وجود اجتماعی برای زنان به همراه نیاورد. زیرا تحقق این ها نه کار سرمایه، که کاملاً بالعکس در گرو میدان داری سرنوشت ساز جنبش کارگری علیه بورژوازی بود و چنین جنبشی به دلائل گوناگون که در اینجا مجال طرح آن ها نیست نتوانست راه عروج پیش گیرد.
زنان نیمی از جامعه انسانی هستند، اکثریت این بخش کسانی هستند که به قول معروف، دستشان به دهانشان نمی رسد. بنا به جبر زندگی باید تنها کالای مایملک خود یعنی نیروی کارشان را بفروشند و از قبل فروش این کالا امرار معاش کنند. آنان مجبورند که برای تامین معاش خود و فرزندانشان مبارزه کنند. صاحب سرمایه نیز سعی اش بر آن است که از دستمزد آنها کم کند. این ستیز از زمانی که انسان به جامعه طبقاتی ورود پیدا کرده است، همزاد انسان های تحت ستم بوده است. در جوامع طبقاتی ما قبل سرمایه داری شکل خاص خود را داشته است و در شرائط موجود دنیا که نظام سرمایه داری بر کل جهان سیطره یافته است شکل خاص خود را دارد. صاحب سرمایه هر روز برنامه ریزی می کند که از کار لازم بکاهد و به کار اضافی بیافزاید. سرمایه تاریخا این روند را تشدید و باز هم تشدید کرده است و استثمار هر چه فاجعه بارتر زنان کارگر را جزء لایتجزای این روند ساخته است. زنان کارگر حتی از همزنجیران مرد خود عمیق تر و شدیدتر آماج استثمارند، ژرف تر توسط سرمایه فرسوده می شوند، کوبنده تر، از هر نوع حق و حقوق انسانی ساقط می گردند. شلاق تحقیر و توهین سرمایه را بسیار دردآورتر بر گرده خود لمس می کنند، طبق آمار ١٦% زنان در جامعه ایران کار خانگی می کنند و این کار سخت و شدید خانگی هیچگاه به چشم نمی آید. در مقابل آن هیچ مزدی پرداخت نمی گردد. سرمایه به یمن کار خانگی زنان ارقام اضافه ارزش های سالانه خود را نجومی تر می سازد. اجبار زنان به تحمل کار خانگی سلاح مهم سرمایه برای کاهش بهای نیروی کار توده های کارگر در حال اشتغال است. زیرا کل این کار روزی ١٦ ساعت و حتی بیشتر، صرف انجام اموری می گردد که نیاز حتمی بازتولید سرمایه، از جمله نیاز بازتولید نیروی کار کارگران شاغل می باشد. بهائی که باید توسط سرمایه پرداخت گردد اما از ورای کار خانگی زنان بر دوش خود کارگران می افتد. سرمایه به یمن همین کارخانگی زنان از پرداخت آنچه نیاز نگهداری کودکان است، از هزینه تأسیس دهها هزار مهد کودک، پرداخت بهای نیروی کار یک میلیون کودکیار، از تقبل هر میزان هزینه نگهداری پیران و سالخوردگان و معلولان، از اقلام کهکشانی هزینه های این نوعی به کلی معاف می شود و همه این ارقام را مصالح و ملاط رفعت، عظمت و آسمان سائی برج های سود خود می سازد. سرمایه کار خانگی زنان را به وسیله ای تبدیل می کند که از طریق آن همزنجیر مردش را به دو شیفت فروش نیروی کار شبه رایگان مجبور سازد. سرمایه به یمن کار خانگی زنان تمامی هزینه های پرورش نسل های آتی کارگر را بر دوش معیشت و بهای سلاخی شده نیروی کار توده کارگر می اندازد.
فرهنگ زن ستیزی جزء انداموار فرهنگ، اخلاق و ارزش های اجتماعی مولود سرمایه است. تاریخ مبارزات زنان کارگر در دوره های مختلف تاریخ همه جا بیان گر آنست که زنان در مقاطعی که ستیز طبقاتی بالا گرفته است، همدوش مردان به صحنه آمده اند و دوش به دوش آنها برای تغییر وضع موجود جنگ کرده اند. آنان که مبارزه زنان را به مبارزه دموکراتیک و مبارزه برای حق پوشش و مانند آن محدود می کنند، بدون شک متلاشی نمودن توان مبارزه طبقاتی ضد سرمایه داری کارگران را نشانه می گیرند و برای حصول این هدف تلاش می نمایند. یک واقعیت را نباید انکار کرد، ستم علیه زنان چه بسا از جانب مردانی اعمال شود که از مبارزه علیه سرمایه می گویند و در این گذر گامهائی بر می دارند. چرا این گونه می شود، چرا این افراد به آنچه می گویند پای بندی نشان نمی دهند؟ پاسخ هیچ دشوار نیست. ما در جامعه سرمایه داری زندگی می کنیم. جامعه ای که افکار، باورها، اخلاق، فرهنگ، عادات، ارزش های انسانی، رسوم و سنن مسلط در آن به طبقه مسلط تعلق دارند، از قعر مناسبات بردگی مزدی سر برآورده اند، در خدمت تحکیم و ماندگاری این نظام هستند و برج و باروهای دیدبانی و حفاظت این مناسبات را تشکیل می دهند. ما کارگران یا حتی فعالین کارگری ضد سرمایه داری نیز در همین جامعه زندگی می کنیم و از ناخن پا تا موی سر متأثر از این ارزش ها، اخلاق، فرهنگ و عادت ها هستیم. یک کارگر به مجرد اینکه بیرق پیکار ضد سرمایه داری افرازد از این خلقیات و ملاک ها و سنن و فرهنگ پالوده نمی گردد. جنبشی سراسری و سرمایه ستیز لازم است تا در جبهه جنگ علیه سرمایه، در پروسه کارزار علیه استثمار و سیاست و مدنیت و حاکمیت و همه آنچه که روئیده و رسته از زمین هستی سرمایه است، فکر و خلق و منش و شخصیت و رفتار و پراکسیس اجتماعی آحادش را هم سرمایه ستیز و پالوده از تعفن های سرمایه داری سازد. مردسالاری طی قرون و اعصار حاکمیت نظام های طبقاتی در اذهان توده ها جا خوش کرده است، این ها در طول زمان شکل گرفته اند و سرمایه داری نیز آن ها را سلاح دست خود ساخته است. در این میان یک چیز را نباید از یاد برد. اینکه مبارزه با زن ستیزی از مسیر مبارزه با سرمایه عملی است. تکه پاره کردن جنبش کارگری به جنبش زنان، معلمان، پرستاران تضعیف جنبش ضد سرمایه داری طبقه کارگر است. ریشه زن ستیزی در مناسبات کارمزدی است. در انقلاب علیه بردگی مزدی است که مبارزه علیه زن ستیزی عمومیت می یابد و به بار می نشیند. نگاه کالایی به زن در متن کارزار علیه سرمایه از بین خواهد رفت. برابری کامل زن و مرد تنها با سرنگونی و امحاء کامل سرمایه داری ممکن خواهد شد اما این برابری مطالبه عاجل و حی و حاضر جنبش ضد سرمایه داری پرولتاریا می باشد. این جنبش است که با طرح مطالباتی مانند برخورداری کل انسان ها از معیشت و رفاه عالی برابر، بهداشت و درمان و آموزش و مسکن مدرن و پیشرفته برای همگان بدون هیچ داد و ستد پولی، تضمین مطمئن کلیه امکانات معیشتی و رفاهی و درمانی و بهداشتی برای کل پیران و معلولان، مهد کودک برای کل خردسالان بدون هیچ ریال، ممنوعیت کار خانگی، برچیدن طومار قانون و مدنیت و حقوق و شریعت پاسدار سرمایه، داوطلبانه شدن کار، تضمین کامل معیشت و رفاه انسان ها بدون اجبار به کار و نوع این ها، یعنی پیش شرط های لازم برابری زن و مرد را محتوای مبارزه روز توده های کارگر می سازد.
جنبش ضد سرمایه داری توده های کارگر همه این مطالبات را در قعر همین جهنم گندیده و دم کرده سرمایه داری طرح می کند، به این دلیل روشن که شالوده و مبنای طرح مطالبات روز را جنگ میان دو طبقه اساسی جامعه بر سر بود و نبود سرمایه داری می بیند. مردسالاری، نابرابری دستمزد مرد و زن، اجبار زنان به تحمل ٩٠ درصد کارهای سخت، پوشش اجباری یا سایر تبعیضات جنسی نیز در پویه این کارزار است که آماج تعرض واقعی و ریشه ای قرار می گیرند.

کارگران ضد سرمایه داری - اسفند ٩۴


(١) (فریدون آدمیت، اندیشه ترقی و حکومت قانون عصر سپهسالار)
(٢) (طهران عهد ناصری، ناصر نجمی)