دوست عزيز،
من به شما اکیداً توصيه می کنم که پیش نویس جزوۀ خود را روشن تر بنويسيد.* والا مسايل بسياری ناروشن می ماند.
من میبايست يک نظريه را همين اکنون بازگو کنم:
من به شما توصيه می کنم که کلّ بخش سوّم - «در خواست (زنان) برای آزادیِ عشق» - را حذف کنيد.
آن واقعاً يک خواست پرولتری نیست، بلکه خواستی بورژوايی می باشد.
گذشته از اين، شما از اين واژه چه برداشتی داريد؟ چه برداشتی از آن مي توان داشت؟
١- رهايی امور عشقی از محاسبات مادّی؟
٢- يا رهايی آن از نگرانی های مالی؟
٣- یا از تعصّبات مذهبی؟
۴- يا از ممانعتهای «بابا» و غيره؟
۵- يا از تعصّبات «جامعه»؟
٦- یا از شرایط تنگ محیط خود (دهقانی یا خرده بورژوایی یا روشنفکر بورژوا)
٧- يا از موانع و مقررات قانونی، دادگاه و پليس؟
٨- يا از مشکلات جدّی موجود در عشق؟
٩- يا از زايمان؟
١٠- يا آزادی در مورد زنا و غيره.
من تنها چند جنبۀ مختلف از آن را برشمردم (البته، نه همه). شما البته نکات شماره ١٠- ٨ را در نظر نداريد، بلکه آن چه که از فکر شما مي گذرد، فقط نکات ٧-١ است يا چيزی مشابه به آن ها.
پس برای نکات ٧-١ شما می بايد واژۀ ديگری را انتخاب کنيد، زيرا آزادی در عشق بيانگر دقيق اين مفهوم نمی باشد. برداشت مردم، خوانندگان جزوه، به طور کلی از مفهوم «آزادی در عشق»، چيزی شبيه به نکات ١٠-٨ خواهد بود و اين غيرقابل اجتناب است، حتی اگر مقصود شما اين نباشد.
دقيقاً از آن جايی که در جامعۀ مدرن پرحرفترين، شلوغ ترين و «برجسته ترين» طبقات از مفهوم «آزادی در عشق» نکات شماره ١٠-٨ را درک مي کنند، پس صرفاً به همين دليل، اين خواست پرولتری نبوده، بلکه خواستی بورژوايی است.
برای پرولتاريا نکات ٢-١ مهم تر از همه بوده و بعد ٧-١ و اين ها، در اصل، «آزادی در عشق» نمی باشد.
نکته اين نيست که شما از لحاظ ذهنی "منظورتان" چيست. نکته اين است که منطق عينی روابط طبقاتی در امور عشقی چه می باشد.
دوستانه دست شما را می فشارم!
لنین
۱۷ ژانويه ١٩١۵
فرستاده شده از شهر «برن»
* اينسا آرماند، قصد داشت تا این جزوه را برای زنان کارگر بنويسد. با این وجود، اين جزوه هيچ گاه انتشار نيافت.
http://marx.econ.utah.edu/archives/m-fem/2000m08/msg00014.htm
ترجمه: مراد شیرین
چهارشنبه چهارم فروردین ١٣٨٩