با این که رزالوکزامبورگ مدافع راسخ و خستگیناپذیر جنبشهای رهایی زنان کارگر در سراسر زندگیاش بود، اما نقش او در مسائل زنان به این دلیل نامشخص بود که در پشت صحنه و از طریق دوست نزدیکش، کلارازتکین١، رهبر جنبش زنان پرولتر را در آلمان و سردبیر روزنامه برابری، که به طور گسترده پخش میشد، کار میکرد. روزنامه برابری در اوایل قرن بیستم بیش از ١٠٠٠٠ مشترک داشت. رزالوکزامبورگ در سال ١٩١۴، مقالهی "زنان پرولتری" که برای روز بینالمللی زن نوشت، طرح اجتماعی- تاریخی تکاندهندهای را، از ستم بر زنان کارگر و مقاومت آنان، چه در کشورهای صنعتی و چه در آفریقا و آمریکای لاتین که زنان برای زندگی خود به مبارزه با بربریت استعمار و سرمایهداری میپردازند، به طرز بسیار زیبایی نوشته شده است. متن زیر قسمتهای گزیدهای است از دو مقالهی "زنان پرولتری" و "حق رای عمومی زنان و مبارزه طبقاتی" که با گذشت بیش از صد سال، هنوز، تازگی، علمی و به روز بودن خود را حفظ کرده است. ضمن تبریک و شادباش به همهی زنان ستمدیده در سراسر جهان، به همهی فروشندگان نیروی کار توصیه مینمایم که این کتاب(گزیدههایی از رزالوکزامبورگ) را مطالعه نمایند. امیدوارم مورد استفاده قرار گیرد.
سهراب.ن ٨ مارس ٢٠١۴
"به غیر از تعداد اندکی که شغل یا حرفهای دارند، زنان بورژوا نقشی در تولید اجتماعی ندارند. اینان تنها همپالکی مردانشان در مصرف ارزش اضافی هستند که از پرولتاریا میچاپند. آنها انگلهای بدنهی اجتماع هستند. و معمولا" همپالکیها در دفاع از "حق" خود بر داشتن یک زندگی انگلی هارتر و خشتنتر از مزدوران بیواسطهی سلطه و بهرهکشی طبقاتیاند. ... در سال ١٨٧١، در پاریس، که کمون قهرمانانهی کارگران را با غرش مسلسلها از پا در آوردند، مادههای وحشی بورژوا یی حتا از مردان حیوانصفت خود در انتقامگیری خونآلود از پرولتاریای سرکوب شده پیشی گرفتند. زنان طبقات مالک همیشه متعصبانه از بهرهکشی و بردگی کارگران دفاع میکنند چرا که وسیلهی تداوم حیات اجتماعی بیمصرف خود را از آنها به طور غیرمستقیم دریافت میکنند.
از نظر اقتصادی و اجتماعی، زنان طبقات استثمارگر بخشی از جمعیت را تشکیل نمیدهند. تنها عملکرد اجتماعی آن تکثیر طبیعی طبقات حاکم است. در مقابل زنان پرولتاریا از نظر اقتصادی مستقلاند، آنها مانند مردان برای اجتماع مولدند. منظورم این نیست که آنها بچه پرورش میدهند یا خانهداری میکنند تا کمکی به مردان در تامین خانوادههایشان با مزدهای ناچیز باشند. این نوع کار از نظر اقتصاد سرمایهداری فعلی مولد نیست، ... تا زمانی که سرمایهداری و نظام مزدبگیری حاکم است، فقط آن نوع کاری مولد انگاشته میشود که ارزش اضافی تولید کند و سود سرمایهداری بیافریند. از این نقطهنظر، رقاص تماشاخانه که ساقهایش به جیب صاحبکارش سود سرازیر میکند یک کارگر مولد است، در حالی که تمام رنج زنان و مادران پرولتر در چهاردیواری خانهشان نامولد تلقی میشود. این امر خشونتبار و احمقانه به نظر میرسد ولی دقیقا" با شقاوت و حماقت اقتصادی سرمایهداری کنونی منطبق است. و نخستین وظیفهی زنان پرولتر این است که با وضوح و تیزبینی این واقعیت خشونتبار را ببینند.
زیرا، دقیقا" از این نقطهنظر، ادعای زنان پرولتر برای حقوق سیاسی برابر بنیاد اقتصادی مستحکمی دارد. امروزه میلیونها زن پرولتر مانند مردان در کارخانهها، کارگاهها، مزارع، صنایع خانگی، ادارات و مغازهها سود سرمایهداری میآفرینند. بنابراین، به معنای مطلق علمی جامعهی کنونی آنها مولد هستند. ار روز دستههای زنانی که توسط سرمایهداری استثمار میشوند گسترش مییابند. هر پیشرفت نوینی در صنعت یا فناوری جایگاههای نوینی را برای زنان در ماشینآلات سوداگری سرمایهداری میآفریند. آموزش و پرورش زنان برای سازوکار اقتصادی ضروری شده است. زن تنگنظر و منزوی "محفل خانواده"ی پدرسالار همانقدر کم پاسخگوی نیازهای صنعت و تجارت است که پاسخگوی سیاست. درست است که دولت سرمایهداری از وظیفهاش حتا در این مورد هم غافل مانده است. ... مبارزه طبقاتی پرولتاریا افقهای آنها را وسعت بخشیده، اذهان آنها را انعطافپذیر گردانده، اندیشهشان را تکامل بخشیده و به آنها هدفهای بزرگی را نشان داده است. سوسیالیسم تولد ذهنی دوبارهی تودهی زنان پرولتر را پدید آورده و به این طریق بیشک آنها را به کارگرانی مولد و توانمند برای سرمایه تبدیل کرده است.
با توجه به همهی اینها، عدم حقوق سیاسی زنان پرولتر یک بیعدالتی پلیدانه است و بیشتر به این خاطر بوده که تاکنون یک نیمه دروغ بوده است. به علاوه تودههای زنان نقش فعالی در زندگی سیاسی دارند. ...
با این همه، اگر بیعدالتی در بخشهای بزرگی از جامعه احساس شود، به قول فریدریش انگلس، بنیانگذار دیگر سوسیالیسم علمی، همیشه علامت مطمئنی است که پایههای اقتصادی جامعه به نحو چشمگیری تغییر کرده است و شرایط کنونی با حرکت تکاملی در تضاد است. جنبش نیرومند کنونی میلیونها زن پرولتر که عدم حقوق سیاسی خود را یک خطای فاحش میدانند، نشانهای قطعی است که پایههای اجتماعی نظام حاکم پوسیده است و روزهای آن شماره میروند.
... شارل فوریه فرانسوی ... نوشت"در هر جامعه درجهی آزادی زنان مقیاس طبیعی آزادی عمومی است." این حرف برای جامعهی کنونی ما درست است. جریان مبارزهی تودهای برای حقوق سیاسی زنان فقط نمود و بخشی از مبارزهی عمومی برای رهایی است٢."
"امروزه، پرولتاریای مزدبگیر مونث مدرن در عرصهی عمومی به عنوان پیشتاز مونث طبقهی کارگر، و همزمان به عنوان پیشتاز جنس مونث ظاهر میشود، نخستین پیشتاز مونث طی قرنها.
تودههای زنان همیشه سخت کار کردهاند. در میان ایلهای اقوام وحشی بارهای سنگین حمل میکردند، غذا گرد میآوردند؛ در دهکدههای بدوی دانه میکاشتند و آن را اسیا میکردند و ظروف سفالی میساختند؛ در دورانهای باستان، به عنوان برده، در خدمت اربابان بودند و از سینهی خود به بچههای آنان شیر میدادند؛ در سدههای میانه، در اتاق ریسندگی برای ارباب فئودال کار میکردند. اما پس از استقرار مالکیت خصوصی، تودههای زنان عمدتا" جدا از کارگاههای بزرگ تولید اجتماعی و، بنابراین جدا از فرهنگ، کار میکردند و در محدودیتهای ناشی از زندگی حقارتبار خانوادگی زندانی شده بودند. سرمایهداری ابتدا زن را از خانواده جدا کرد و سپس او را زیر یوغ تولید اجتماعی قرار داد، به اجبار به قلمروهای دیگری چون کارگاه، ساختمانها، ادارات، کارخانهها و انبارها کشاند. جنس مونث به عنوان زن بورژوا، انگلی است در جامعه؛ کارکرد او شراکت در مصرف ثمرات استثمار است. به عنوان زن خردهبورژو اسب بارکش خانواده است. به عنوان زن پرولتر مدرن برای نخستین بار به انسان تبدیل میشود زیرا مبارزه[ی پرولتاریا] نخستین مبارزهای است که انسانها را آماده میکند تا در فرهنگ و تاریخ بشر نقش داشته باشند.
برای زن بورژوای دارا خانهاش جهان اوست. برای زن پرولتر، کل جهان خانهاش است، جهانی با دردها و خوشیهایش، با خشونت بیرحمانه و گسترهی طبیعیاش. زن پرولتر همراه با کارگران تونل از ایتالیا به سوییس میرود، در ساختمانهای مخروبه اردو میزند و در کنار صخرههایی که با انفجار دینامیتها به هوا میروند، سوت زنان کهنههای بچهها را خشک میکند. به عنوان کارگر فصلی کشاورزی، در فصل بهار در وسط جارو جنجال ایستگاههای قطار روی بقچهی حقیرانهی خود مینشیند، با چارقدی بر سر که موهای از فرق بازشدهاش را میپوشاند صبورانه منتظر است تا از شرق به غرب برده شود. در میان تودههای پرولتاریا گرسنه که به زبانهای مختلف حرف میزنند و در کنار عرشهی اقیانوسپیمایی جمع شدهاند، همراه با هر موجی که فقر و فلاکت بر آمده از بحران را به دور میریزد از اروپا به آمریکا کوچ میکند. به این طریق، هنگامی که بحرانی در آمریکا چون ضد جریان در مسیر فقر و فلاکت اولیهی او در اروپا سر بر میآورد، با امیدها و نومیدیهای جدید، در جستجوی کار و نان دوباره باز میگردد.
زن بورژوا هیچ علاقهی واقعی به حقوق سیاسی ندارد زیرا در جامعه هیچ کارکرد اقتصادی اعمال نمیکند، زیرا از محصولات تمام شدهی سلطهی طبقاتی بهرهمند است. خواست برابری زنها هنگامی که از سوی زنان بورژوا مطرح میشود، ایدئولوژی محضِ گروههای ضعیفی است بدون ریشههای مادی، شبحی از تضاد میان زنان و مردان، پدیدهای غیرعادی. به این ترتیب، ماهیت مضحک جنبش حق رای آشکار میشود.
زن پرولتری به حقوق سیاسی نیاز دارد زیرا همانند کارگر مرد همان کارکرد اقتصادی را اجرا میکند، به همان ترتیب برای سرمایه جان میکند، همان وضعیت را حفظ میکند و خونش به همان ترتیب مکیده و سرکوب میشود. او همان منافع را دارد و برای دفاع از خویش سلاحهای یکسانی را استفاده میکند. خواستهای سیاسی او عمیقا" در مغاکی ریشه دارد که طبقهی استثمارشوندگان را از طبقهی استثمارکنندگان جدا میکند، نه در تضاد بین زن و مرد بلکه در تضاد کار و سرمایه.
طرفداران بورژوایی حقوق زنان به این دلیل میخواهند به حقوق سیاسی دست یابند تا در زندگی سیاسی نقشی را بپذیرند. زن پرولتری تنها میتواند مسیر مبارزهی کارگران را دنبال کند که مخالف با کسب ذرهای قدرت واقعی از طریق نهادهای قانونی است. در ابتدای هر پیشرفت اجتماعی، عمل وجود داشت. زنان پرولتری باید با فعالیت خود در همهی عرصهها زمینهی مستحکمی درزندگی سیاسی به دست آورند. تنها به این طریق است که میتوانند به بنیادی برای حقوق خود برسند. ...
کارگاههای آینده مستلزم دستها و قلبهای بسیاری است. دنیای فقر و فلاکت زنان در انتظار آسایش است. زن دهقان مویه میکند چرا که زیر بار زندگی خُرد شده است. در آفریقای آلمانی، در صحرای کالاهاری استخوانهای زنان بیدفاع هرارهایی زیر آفتاب رنگ میبازد، همانها که گروهی از سربازان آلمانی شکار و آنها را به مرگی وحشتناک از گرسنگی و تشنگی محکوم کردند٣. آن سوی دیگر اقیانوس، در صخرههای مرتفع پوتومایو، فریادهای مرگ زنان جانباختهی سرخپوست که جهان آنان را نادیده گرفته، در کشتزارهای کائوچوی سرمایهدارهای بینالمللی خاموش میشود٤.
زنان پرولتر، فقیرترین فقرا، ناتوانترین ناتوانان، به مبارزه برای رهایی زنان و نوع انسان از ترس و دهشت سلطهی سرمایهداری بپیوندید! سوسیال دمکراسی به شما جایگاه افتخاری میدهد. به خطوط مقدم، به سنگرها بشتابید!"۵
رزالوکزامبورگ - سهراب.ن
١ - کلارا زتکين ١٩٣٣-١٨۵٧، فعال برجسته و نظريهپرداز در جنبش اجتماعي زنان آلمان و سردبير برابري، روزنامهي زنان حزب سوسيال دمکراتيک آلمان بود. وي دوست نزديک و پشتيبان رزالوکزامبورگ بود و به طور منظم با او مکاتبه ميکرد. وي پيگيرانه در بحثهاي حزب سوسيال دمکراتيک آلمان مواضع چپ ميگرفت و دشمني بسياري از رهبران آن را با خود خريد. وي عضو بنيانگذار اتحاديهي اسپارتاکوس و حزب کمونيست آلمان بود.
٢ - گزيدههايي از رزالوکزامبورگ/به کوشش پيتر هوديس، کوين اندرسن؛ صص٣٢٨-٣٢٩-٣٣٠-٣٣١ ترجمه حسن مرتضوي/نشر نيکا ١٣٨۵
٣ - اشاره به نسل کشي "جنگ هرارهايي" در ناميبيا در سال ١٩٠۴
٤ - اشاره به برگي کشاندن آشکار کارگران کائوچو در پوتومايوي کلمبيا و مناطق ديگر در حوضچهي آمازون در سالهاي اول قرن بيستم.
۵ - همان منبع صص٣٣٢-٣٣٣-٣٣٤-٣٣۵