یک تامل و حقایقی درباره اتحادیه آزاد و اعتصاب عظیم زاده
امروز که مطلب دوم خود را منتشر میکنیم، خوشبختانه چندین روز است که در اثر دخالت موثر ِ بخش تاثیر گذاری از معلمان و اعضای کانون های صنفی معلمان(به مثابه مهم ترین عامل و موثرترین ضربه نهایی و اساسی در میان سایر حمایت ها)، آقای جعفر عظیم زاده آزاد شده است.
به باور ما به شرط اینکه بتوانیم هوشیارانه از سه ماه گذشته درس بگیریم میتوان گفت جنبش ما به دستاورد رسیده است؛ ما بر لبه ی تیغی تیز قرار داریم؛ میتوانیم انتخاب کنیم که در کدام سو و به کدام شکل و رویکرد ِفعالیت، باید ادامه داد. باید مراقب باشیم که رویکردهای جوسازانه، رهبرسازانه و مدعی جنبش سازی و مدعی محوریت جنبش و منجی پرورانه، اثرات مخربشان را برما نگذارند. تا بدین جای کار معلمان بیشترین تاثیر را بر آزادی آقای عظیم زاده داشته اند و اگر از بازانتشار بی چون و چرای اطلاعیه های خلاف واقع اتحادیه، توسط کانون ها صرف نظر کنیم، به نظر میرسد در عین حال و خوشبختانه در اثر این تماس های دو صنف، تا کنون رویکرد ِجوسازی، رهبرتراشی، اغراق و شخص محوری موفق نشده است به طور قطعی خود را درون کانون ها تکثیر کند.( نوشته های چند تن از اعضای کانون ها در این زمینه تا حدودی گویای این مدعاست).اما قطعا این پدیده-رویکرد، مانند تمام پدیده های اجتماعی دیگر زنده است و جذابیت ها و جان سختی های خودش را دارد؛ هنوز نمیتوان حکمی قطعی داد و باید گفت که اکنون تقابل با این رویکرد غلط و کار توضیحی و ترویجی و تاکید بر سنت های جمعی بیش از پیش ضرورت دارد.
ما تصور میکنیم که در مورد شخص آقای عظیم زاده و مواجهه با اتحادیه آزاد، بخشی از بدنه ی حرکت معلمان و مضافا چند تن از افراد موثر در کانون ها توانستند به گونه ای بر ماجراها اثر بگذارند که هم به آزادی آقای عظیم زاده ختم شود و هم تاثیر رویکرد نامفید و خبرسازی های خلاف واقع اتحادیه آزاد( که در پی، با استناد به مطالب خودشان، روی آن تمرکز میکنیم) اثرات پایدار و قاطعی بر حرکت نگذارد. البته اثراتی هم داشته و از این منظر است که باور داریم بر لبه ی تیغ هستیم و باید و میتوانیم با چشمان باز انتخاب کنیم؛ این ماجرا می تواند درس آموزی بسیار خوبی برای موارد بحرانی برای ما داشته باشد.
ما از بابت سلامتی و آزادی آقای عظیم زاده عمیقا خوشحالیم و وظیفه ی دفاع از هر فعال زندانی با هر نوع تفکر و گرایشی را وظیفه ای عمومی میدانیم؛ در عین حال باور داریم، منافع عمومی جنبش ایجاب میکند که انحرافات فکری و رویکردی در جنبش را نیز به صورت شفاف و با حفظ پرنسیپ های لازم با دیگران در میان بگذاریم. ما باور داریم باید با تمام نیرو از برداشته شدن اتهامات امنیتی از پرونده ی فعالین تشکل های مستقل و جریانات صنفی حمایت کرد اما در این نوشته خواهیم دید که اتحادیه آزاد و آقای عظیم زاده برخلاف ادعای طرح شده شان به دنبال هدفی دیگر بوده اند. این ادعا، نه از تحلیل ما بلکه مستقیما با بررسی اطلاعیه ها و اسناد آنان قابل مشاهده است.
در این نوشته به هدف درس آموزی برای موارد مشابه و تقویت توان تسلیم ناپذیری مان در مقابل رویکردهای نادرست و در مقابل خبرسازی ها، چهره سازی ها و انتشار مطالب خلاف واقع و برای واکسینه کردن سطح آگاهی مان در تقابل با این روش ها، به اختصار، تعدادی از نوشته های منتشر شده اتحادیه در مورد اعتصاب غذای آقایان عظیم زاده و عبدی را بررسی میکنیم (١). در این بررسی خواهیم دید چگونه در سه ماه اخیر، اتحادیه آزاد کارگران ایران، تعداد و حجم زیادی مطالب اشتباه و در بسیاری از موارد صد در صد خلاف واقع را رو به جامعه منتشر کرده است. خواهیم دید که نوشته ی پیشین ما که هشداری در این زمینه بود، چگونه ظرف مدت کوتاهی حقانیت خود را ثابت کرد.(٢) ما البته از این وضعیت متاسفیم اما واقعیت را باید دید و بررسی کرد و البته خوشحالیم که نوشته ی ما در حد خودش، به هدف تقویت برخوردهای هشیارانه تر مجموعه ما با رویکردهای اشتباه، آگاهی دهی مناسبی در زمان مناسب بود. ما باید بدون در نظر گرفتن منافع، احساسات، عواطف و علایق شخصی و گروهی، با این بررسی و تحلیل ها، راهی که در پیش داریم را هموارتر کنیم. از دوستانی که برای ما مطالب و نقطه نظراتی را ارسال کردند و برخی نکات را مدیون آنها هستیم سپاسگزاریم (٣).
دقت کنید که مطلب زیر تحلیل ِما یا برآمده از ذهن ما یا حاصل شنیده های ما نیست بلکه مستقیما نگاهی به مطالب منتشره با امضای اتحادیه آزاد در سه ماه اخیر است. خوب یا بد، دروغ یا راست، خوشایند یا ناخوشایند، منفی یا مثبت و هرچه هست عینا مطالب آنان است؛ ما تنها به مشتنی نمونه ی خروار از این اطلاعیه ها نگاهی میکنیم.
در بررسی مطالب منتشره، روی نوشته ها و مطالب منتشره از سوی اتحادیه آزاد کارگران ایران تمرکز میکنیم زیرا مثلا نمیتوان به کانون صنفی معلمان ایران به صورت مستقیم ایراد گرفت که چرا دست اندرکار بازانتشار این مطالب خلاف واقع بوده اند؛ تصور ما این است که دوستان ما در کانون ها و همچنین دیگر سایت ها و یا رسانه ها و افرادی که در جریان واقعیت امور نبوده اند، از این حجم مطالب خلاف واقعیت بی اطلاع بوده اند وگرنه بعید می بود که میدانستند و بازنشر میدادند.
تاکید ما در نوشته ی قبل نیز بر این بود که اتحاد و همدلی در میان بخش های مختلف طبقه کارگر و مشخصا فعالان و تشکل های صنفی، امری ضرری است؛ اما هرگونه اقدام برای اینگونه تحولات، باید همراه با صداقت، عمیق بودن و داشتن انگیزه ی حداقلی اهمیت دادن به منافع جنبشی باشد و نه منافع شخصی و باد کردن شخصیت هایی به عنوان رهبر و بت و تقویت شخصیت محوری به جای تقویت کار جمعی و متشکل.
چرا این نقد مهم است؟
اتحادیه آزاد کارگران ایران (در این نوشته اتحادیه)، از زمان صدور حکم برای آقای عظیم زاده و سپس در زمان محبوس شدن ایشان و بعد در زمان اعتصاب، تعداد بسیاری مطلب منتشر کرده است که اگر تعدادی از آنها را در کنار هم بگذاریم متوجه انتشار بسیاری از مطالب خلاف واقع میشویم؛ مهم ترین موارد در این زمینه هاست: خلاف واقعیت گفتن درباره اصل اعتصاب، خلاف واقع گفتن درباره انگیزه ی اعتصاب، اخبار خلاف واقع به منظور جلب توجه، نامه های جعلی برای جا انداختن" رهبر سازی"، نامه های جعلی با اسم یک نفر به عنوان انبوهی از حمایت، خلاف واقع گفتن درباره زمان شکستن اعتصاب، خلاف واقع گفتن درباره وضعیت جسمی فرد اعتصابی و مصادره کردن اعتراضات دیگران به نفع خود، مصادره کردن نتایج اعتراضات و اعتصابات دیگران به نفع خود، طرح ادعای رهبری و جنبش سازی برای کل جامعه و ... که همگی نمایاننده یک رویکرد و دیدگاه غیر جمعی و غیر اجتماعی هستند.
در این نوع بررسی، هیچ نیازی به تحلیل از سوی ما یا مخاطب نیست بلکه مقایسه مطالب آنان به تنهایی، تضاد ها و خلاف واقع گفتن را در خبررسانی آنان به نمایش میگذارد.
کلیات این رویکرد خطرناک چیست؟
مطالب منتشر شده توسط اتحادیه نمایانگر رویکردی بسیار خطرناک در یک جنبش اجتماعی هستد. امیدواریم پیش از سایر فعالین اجتماعی، خود اعضای اتحادیه آزاد به عمق خطرناک این شیوه ها دقت کنند. رویکردی خطرناک که درست است که اکنون جایگاهی جدی ندارد اما میتواند نطفه ای مخرب و مسموم برای آینده ی جنبش مان باشد. رویکردی مخربی که در آن، شخصیت محوری، منجی باوری و منجی پروری، رهبری یک فرد بر یک تشکل، رهبری یک تشکل بر یک جنبش و نظایر آن نقشی مهم ایفا میکند؛ دیدگاهی که به غلط تصور میکند میتواند با داشتن چند ده یا چند صد یا نهایتا چند هزار نفر یک انقلاب اجتماعی کند و خود نیز رهبر آن باشد. این دیدگاه برای جا زدن ۵ نفر به جای ۵٠٠ نفر، یک محفل ده نفره به جای یک تشکل سراسری، جا زدن عطسه به عنوان سکته، سرگیجه به جای اغما، کاه به جای کوه، تجمع ٨ نفره به جای تجمع پرشور هزاران نفر، امضای حمایتی ٣٠٠٠ نفره در سطح مجازی به جای یک جنبش واقعی و عظیم اجتماعی و نظایر آن، از گفتن هر ادعا و مطلب خلاف واقع و هر اقدام غلو آمیزی، ابا ندارد. دیدگاهی که یک اقدام مینیاتوری چند نفری را جنبش می نامد و همان مینیاتور را هم در سایه ی خلاف واقع گویی و توهم پراکنی، به جای تصویری به وسعت دشتی پهناور در اذهان جا میزند. و گویی خلاف واقع گفتن، هر چه بزرگ تر باورپذیر تر. انگیزه ی ما نقد این دیدگاه است و مطالب زیر مشتی نمونه ی خروار. قضاوت با خواننده است. تعداد نمونه های این مطالب غیر واقعی بسیار زیاد بود. از دوستانی که موارد زیادی را با ما در میان گذاشتند سپاسگزاریم ولی ما ناچارا به بخشی از آنها بسنده میکنیم.
١- شکستن اعتصاب هفته ها پیش از آزادی:
معلوم نیست چرا اتحادیه، در حالی که عظیم زاده زیر تزریق سرم خوراکی است و بنا به عقیده خود او اعتصابش را شکسته است، باز هم از ادامه اعتصاب غذا سخن میگوید؟
تصور نکنید این تعریف ما از اعتصاب غذا و شکستن آن است .خیر. این سوال، باید سوال خود آقای عظیم زاده هم باشد، زیرا آقای عظیم زاده در دفعات قبل که به بیمارستان های دیگر منتقل شده بود گفته است:" من برای تزریق سرم نیامده ام زیرا نمیخواهم اعتصابم را بشکنم. من فقط به دلیل مشکلات در دفع ادرار خواسته ام به بیمارستان بیایم".
اگر ایشان قبول دارد که تزریق سرم عادی یعنی شکستن اعتصاب، چگونه است که تزریق سرم خوراکی با انواع تزریقات ویتامینی درون سرم به معنای شکستن اعتصاب نیست؟ بالاتر دیدیم که از نظر ایشان حتما هست. اما علت اینکه اتحادیه، از اواسط اعتصاب، خبر واقعی یعنی شکستن اعتصاب عظیم زاده را اعلام نمیکند چیست؟ آیا در تعریف اعتصاب غذا با عظیم زاده اختلاف دارند؟ اتحادیه آزاد یا عظیم زاده و یا هر دو باید علت اینکه به مدت چند هفته به جامعه خلاف واقع گفته اند را توضیح دهند. البته از نظر ما علت این مساله روشن است: خلاف واقع گفتن برای استفاده از عواطف افراد برای رسیدن به خواست های خود و البته نه رفع کلیه اتهامات امنیتی از فعالین!
٢- سنگ بزرگ یا ناراستی؟
محتوای بیانیه اولیه آقایان عظیم زاده و عبدی که خاطرتان هست؟ همچنین بعد از آن، در بسیاری از اطلاعیه های اتحادیه آمده است که : عظیم زاده تا رفع فوری اتهامات امنیتی از روی پرونده های تمام فعالین دست از اعتصاب برنخواهد داشت. همچنین در شرح ملاقات ها به قلم ملاقات کننده ها که توسط اتحادیه تایید و منتشر شده و در دیگر اطلاعیه ها نیز گفته میشود عظیم زاده سرم را نپذیرفت یا به بیمارستان نرفت یا اعتصابش را نشکست به دلیل اینکه خواسته ی او شخصی نبوده و برای رفع کلیه اتهامات امنیتی اعتصاب کرده و بدون آن اعتصابش را نخواهد شکست.
اما چه شد که بلافاصله بعد از اعطای مرخصی ۵ روزه عظیم زاده قول داد اعتصابش را میشکند؟ دقت کنید که فقط مرخصی ۵ روزه به یک نفر و نه رفع اتهامات امنیتی از همه ی فعالین ! البته ما میدانیم با اعتصاب یک نفر اینگونه مطالبه ای به دست نمی آید؛ اما انگار آقای عظیم زاده مایل است این ادعای غلط را به نام خود ثبت و با آن خواسته ی شخصی دیگری را متحقق کند.
نکته ی دیگراینکه در حالی که اتحادیه آزاد اطلاعیه میدهد و از قول عظیم زاده میگوید تا حصول به رفع اتهامات امنیتی از پرونده ی کلیه فعالین صنفی، وی دست از اعتصاب برنمی دارد(که خلاف واقع است) و ادعا میشود که او برای خواسته ی شخصی اعتصاب نکرده، درست در همان روز همسر عظیم زاده در مصاحبه ای صوتی( و احتمالا بی هماهنگی و یا اطلاع از اطلاعیه صادره از سوی اتحادیه، شکل صحیح قضیه را) اینگونه میگوید که به دادستانی رفته و درخواست کرده که همسرش را به مرخصی بفرستند زیرا او هم قول داده که اعتصابش را در اینصورت خواهد شکست. همچنین مشخص شده مقامات دادستانی قول مرخصی به شرط شکستن اعتصاب داده اند و وثیقه نیز معلوم شده و عظیم زاده هم قبول کرده و منتظر انجام شدن کارهای اداری است تا با حصول به همین خواسته ی شخصی اش، اعتصابش را بشکند. آنگاه اتحادیه آزاد در همان روز اطلاعیه میدهد که عظیم زاده تا حصول به هدف رفع اتهامات امنیتی علیه همه ی فعالین، دست از اعتصاب برنمیدارد! اطلاعیه ها چیزی میگویند و مذاکرات عظیم زاده و دادستانی چیزی دیگر.
پس از قول مسوولین دادستانی به اعطای مرخصی ۵ روزه که عظیم زاده نیز پذیرفته و قول داده که در ازای آن اعتصابش را خواهد شکست، بلافاصله خانواده هم وثیقه ۴٠٠ میلیونی تودیع میکند. اما با حضور تعدادی از معلمان و مخصوصا معلمان نام آشنا و باز شدن فصل جدیدی در حمایت ها از عظیم زاده، ایشان شکستن اعتصاب را منوط میکند به آزادی موقت و نه مرخصی ۵ روزه، که البته این مورد، سیاست و تصمیم درستی به نفع شخص عظیم زاده است.
اما سوال این است که به چه علت هم در بیانیه اعلام اعتصاب و هم در بیانیه های دیگر اتحادیه، دایما گفته میشد تنها با رفع اتهامات امنیتی است که عظیم زاده دست از اعتصاب خواهد برداشت؟
علت یک چیز است: ادعای بزرگ در کنار انتشار مطالب خلاف واقع برای جلب توجه.
عظیم زاده در مصاحبه ای بعد از آزادیش دقیقا همین را میگوید:" ما به نکات مهمی دست گذاشتیم که توجه و نگاه همه به آن جلب شد" ولی عظیم زاده بلافاصله با رسیدن به آزادی موقت، آن ادعای و هدف گذاری اولیه که اینهمه روی آن تبلیغ کرده اند را رها میکند و به خانه میرود! (البته کار خوبی میکند که مرخصی موقت را میپذیرد و سلامتی اش را به خطر نمی اندازد).
به نظر ما حق قطعی و مسلم عظیم زاده و هر فعال دیگری است که آزاد باشد، حق اوست که برای آزادی خودش تلاش کند، حق تشکل ش این است که از او حمایت کند و وظیفه ی همه ی ما و همه فعالین و تشکل هاست که از آزادی یک فرد زندانی حمایت کنند؛ اما عظیم زاده و اتحادیه حق ندارند اخبار و ادعاهای خلاف واقع منتشر کنند و افکارعمومی و اذهان جنبش های اجتماعی را با مسایل و موارد غیر واقعی و نادرست به بازی بگیرند و از آن در جهت خلاف ِادعاهایی که طرح میکنند بهره برداری کنند.
٣- بر دوش معلمان و پیامی که سانسور شد:
تا زمانی که چند معلم مطرح به حمایت از عظیم زاده نامه ننوشتند و تعدادی از معلمان وارد کارزار حمایتی نشدند و مثلا اعلام اعتصاب غذای دو روزه نکردند، برای ادعای بزرگ و غیر صادقانه عظیم زاده و اتحادیه، پشتوانه ی عملی و جدی ای مخصوصا به صورت عملی در بین کارگران وجود نداشت زیرا ایشان و اتحادیه بارها امتحان خود را در زمینه تفرقه اندازی و خلاف واقع گویی در خبر و ادعا و مشکل سازی در میان فعالین و کارگران پس داده بودند. حمایت معلمان بسیار اثر گذار بود زیرا که عبدی را به سرعت آزاد کردند اما چون حمایتی عملی از سوی کارگران ازعظیم زاده نشد (علتش قابل توجه است!) کارعظیم زاده به درازا کشید تا اینکه باز هم در دو هفته آخر اعتصاب ایشان، معلمان به شکلی جدی تر و عملی تری از قبل وارد حمایت شدند. این حمایت عملی از سوی هیچ جریان یا گروه کارگری در داخل انجام نشده بود. البته به رسمی درست و من باب ضرورت حمایت از هر فرد زندانی بدون در نظر داشتن سوابق وی، تعدادی نسبتا زیادی بیانیه و اطلاعیه صادر شد. اما همه میدانیم با صدها بیانیه بدون پشتوانه ی عملی و جدی که برای سیستم سرکوب دردسر ساز باشند، هیچ خواسته ای به دست نمی آید.
تا قبل از ورود جدی تر معلمان به حمایت، تجمعات حمایتی نهایتا با ٨ یا ١٢ یا ١۵ نفر انجام میگرفت که چهار نفر آن اقوام عظیم زاده و دو تا سه نفر عضو اتحادیه بودند؛ در واقع جدیتی و حقانیتی در ادعاهای اتحادیه نزد تشکل های دیگر وجود نداشت که برایش بخواهند به خیابان هم بیایند.
اما با آزادی عبدی و مشخصا با ورود دو تن دیگر از معلمان تاثیر گذار و اعلام حمایتشان، تعدادی از معلمان به حمایت برخواستند و بدین ترتیب، تا حدی قابل اثر، حمایت برای عظیم زاده ایجاد شد تا حدی که به صورت موقت آزاد شود؛ همانطور که از همین جنس حمایت های معلمان، باعث آزادی عبدی و بهشتی نیز شده بود. به عبارتی هوشمندی عظیم زاده در این بود که با یکی از معلمان بیانیه مشترک صادر کرد و همین امر به آزادی وی ختم شد.
نکته جالب اینکه عظیم زاده در پیامی که در شب آزادیش صادر کرده و تصویر و صوت آن منتشر شده است نیز همین موضوع را تایید میکند اما بلافاصله در روزهای بعد در متن کتبی منتشر شده، این بخش از پیام او حذف و سانسور میشود. زیرا نشان دهنده ی این واقعیت است که او و اتحادیه آزاد متاسفانه هیچ جایگاه و حمایت عینی در میان کارگران نداشته و ندارند. و اگر حمایت معلمان و چهره های برجسته معلمان نبود هرگز او آزاد نمیشد.( و خرسندیم که این حمایت انجام گرفت و او آزاد شد). وی میگوید:"و من همینجا میخوام این رو به همه بگم که در این قضیه همت معلمان از ما بالاتر بود به ویژه شخصیت ها و چهره های شناخته شده شون". ما باید با افتخار و غرور تاکید کنیم که معلمان و فعالین معلمان نشان دادند که برای اتحاد عمل دارای ظرفیت های مثبتی هستند و حتا اگر بخواهند میتوانند شخصی دیگر که با دوستشان بیانیه مشترک صادر کرده را نیز از زندان بیرون بیاوردند. این ظرفیت را باید دریافت و در تقویتش کوشید. البته که عظیم زاده هم خوشبختانه از طریق همین ظرفیت، به آزادی موقت دست یافت. اما قطعا معلمان آگاه، تسلیم پروژه های رهبر سازی و خلاف واقع گویی های هیچ شخص ویا جریان یا محفل و در این بحث به عنوان مثال اتحادیه و روش های غلو آمیز آن نخواهند شد.
۴- اغمایی که هرگز اتفاق نیفتاده بود!
در تاریخ ٢١ خرداد، اتحادیه خبری بسیار عجیب و مطلبی خلاف واقع را منتشر میکند. آنان اعلام میکنند عظیم زاده به اغما رفته است! دیدیم که حدود دو هفته بعد آنها با خبر بیهوش شدن چه بهره برداری تبلیغاتی کردند وای به حال اینکه اگر عظیم زاده دور از جانش به اغما میرفت! اما اتحادیه آزاد به راحتی خلاف واقع می گوید:
" پنجشنبه شب جعفرعظیم زاده دچار درد شدید در ناحیه کلیه ی راست و مثانه گردید وبتدریج به دلیل افت فشار و ضعف جسمانی و درد شدید، بحالت اغماء فرو رفت. اما بدلیل بی توجهی مسئولین به خواسته اش که آزادی موقت بمنظور بازبینی مجدد پرونده اش میباشد وهمانطور که از قبل اعلام کرده بود از رفتن به بهداری و مداوا سر باز زد.
جعفر عظیم زاده اعلام کرده که در چهارچوب خواسته ی مشترکی که از۴۴ روز پیش با اسماعیل عبدی مبنی بر لغو اتهامات امنیتی از پرونده های فعالین کارگران ومعلمین اعلام کرده اند٬ نخستین گام و پاسخ عملی به این خواسته عمومی٬ آزادی موقت ایشان از زندان و بازبینی مجدد پرونده اش میباشد".
دقت کنید: فردی در زندان به اغما رفته و ضمنا کاملا هوشیار و سر پا سخن هم میگوید و مثلا مخالفت میکند که مسوولین او را به بهداری زندان ببرند ! تازه قرار است فرد به اغما رفته را به بهداری زندان ببرند و نه مثلا بخش مراقب های ویژه ی بیمارستان! خود فرد به اغما رفته درباره اهداف اعتصابش صحبت میکند، توضیح میدهد به چه شرطی به بهداری میرود و نیز با اعزام خودش به بهداری بیمارستان مخالفت میکند!
آیا اتحادیه معنای کلمه ی اغما را نمیفهمد؟ یا میفهمد و میخواهد موج به راه بیندازد؟ با گفتن خلاف واقع، آنهم به این بزرگی؟ با ناصداقتی با مخاطبان خود؟ قطعا ماموران امنیتی لحظه لحظه، وضعیت واقعی جسمی عظیم زاده خبر دارند. و در اینجا هم با او سر رفتن یا نرفتن به بهداری صحبت کرده اند؛ گویا فقط این مخاطبان اطلاعیه های اتحادیه هستند که مستحق شنیدن مطالب و اخبار خلاف واقع هستند. به راستی چرا؟
۵- اعداد خلاف واقع:
گفته میشود که اتحادیه، ۴٠ هزار امضا از میان کارگران و به هدف اعتراض برای افزایش دستمزد جمع آوری کرده است. در مطلب پیشین توضیح دادیم که این امضاها عمدتا با همکاری ضد کارگری ترین جریان حکومتی یعنی خانه کارگر تهیه شده است. برای اتحادیه، شهرت مهم است نه ماهیت کار و روش انجام آن. میتوان ادعای استقلال از حکومت داشت اما با بخش تخصی ضد کارگری آن همکاری کرد!
اما نکته اینجاست: همانطورکه دوستی برای ما نوشته است که اگر ۴٠ هزار امضای کارگری درست است و واقعا توسط اتحادیه جمع آوری شده است و نه خانه کارگر، چرا یک دهم درصد آن به حمایت از عظیم زاده اقدامی نکردند؟ یک دهم درصد! نه حتا یک درصد! یک درصد از این امضاها میشود ۴٠٠ نفر ! یک دهم درصد آن میشود ۴٠ نفر ! چرا فقط ١٢ نفر که آنهم اقوام و چند عضو اتحادیه و نهایتا ۵ نفر دیگر هستند باید در تجمع اعتراضی شرکت کنند؟ شرایط سرکوب؟ تا حدی که یک دهم درصد افراد هم شرکت نکنند؟
دیدیم که زمانی که معلمان وارد حمایت شدند، تجمع حدود ۴٠ تا ۵٠ نفری دفتر ریاست جمهوری شکل گرفت. به واقع آن امضاهای ادعا شده ی ۴٠ هزار نفری، تنها و تنها بخشی از پروژه ی خانه کارگر بود که متاسفانه باعث درس آموزی برای خود اعضای اتحادیه هم نشد.
در تجمعات ١۵ نفره جلوی مجلس و زندان برای حمایت از عظیم زاده سه تا چهار نفر دیگر به غیر از اعضای اتحادیه حضور میداشته اند و این باعث شده است اتحادیه آزاد به سبک همیشگی نتواند بنویسد تجمع ِجمع کثیر! پیش تر ها در گزارشات خودش اینگونه از تجمعاتش خبر میداد، زیرا شرکت کنندگان تجمعات خود ایشان بوده اند و مثلا ۴ نفر یا ٨ نفر. این تغییر اجباری در سبک، تنها در اثر حضور دو تا سه نفر بوده است. امیدواریم که اقدامات دیگر تشکل های با تعداد بیشتر صورت گیرد تا هر چه بیشتر از خطا و شخص محوری و غلو کردن عاری باشد.
٦- پیام مبتنی بر ادعایی خلاف واقع از عظیم زاده در حین اعتصاب:
عظیم زاده در هنگام اعتصاب و در تاریخ ٢٦ خرداد، نامه سرگشاده ای رو به هفده تن معاون وزیر کار صادر میکند. او و اتحادیه آزاد ادعا کرده اند از دو ماه پیش" جنبشی" در جامعه و جهان به راه انداخته اند و حتا عظیم زاده در پیام صوتی به هنگام آزادیش طوری وانمود میکند که گویی آزادی بهشتی و بداقی و هاشمی نیز مدیون جنبشی است که او به راه انداخته است و نه برعکس.
به خاطر داریم که در عکس العمل به شلاق زدن بر کارگران آق دره چه حجم اعتراضات عمومی در ایران و جهان به راه افتاد. با ربط و بی ربط ترین افراد و مقامات و تشکلات، رسانه ها، مطالب توئیتر، فیس بوک، عکس ها، کاریکاتور ها، مصاحبه ها، بیانیه ها و اقدامات مختلفی در اعتراض به این مساله اتفاق افتاد که تعدادی از مسوولین را وادار به عکس العمل کرد. برخی از مسوولان از حکم شلاق حمایت کردند و برخی تلویحا برای فریبکاری محکوم کردند. حتا وزیر کار، زیر فشار افکار عمومی، مدیر کل اداره کار استان آذربایجان غربی را از کار برکنار کرد. در ادامه، معاون وزیر" حسن هفده تن" در واکنش به شلاق خوردن کارگران در آق دره، بر اساس مطلب منتشره در روزنامه ایران در مصاحبه ای اعلام کرد حکم شلاق ارتباطی به دولت ندارد و حکمی کیفری(یعنی تحت مسوولیت دستگاه قضایی) بوده است. ایشان ضمنا با فریبکاری می افزاید دولت، مخالف برخورد سیاسی و قضایی با اعتراضات صنفی کارگران است.( کد خبر: ١٣۵٠٣١تاریخ: ١٣٩۵/٣/١٩)
چنانچه متن این مصاحبه را بخوانید متوجه میشوید که موضوع، شلاق زدن کارگران آق دره است. اما اکنون موقع بهره برداری و مصادره به نفع خود توسط عظیم زاده و اتحادیه آزاد است. عظیم زاده در پیامی به تاریخ ٢٦ خرداد ماه ٩۵ که توسط اتحادیه منتشر شده است ادعا میکند که این مصاحبه هفده تن در عکس العمل به اعتصاب و جنبشی است که از دو ماه پیش او و آقای عبدی به راه انداخته اند! بدین ترتیب ممکن بود اگر کار این توهم پراکنی بالاتر میگرفت اعتراضات کارگری فرانسه را نیز متاثر از جنبش عظیم زاده معرفی کنند! واقعا این وضعیت تاسف بار است.
٧-خبری خلاف واقع که در سطح عمومی آشکار شد:
به خاطر داریم پیامی به صورت لوگو به همراه عکس عظیم زاده دست به دست چرخید و در فضای مجازی هم بازتاب فراوان داشت. در این پیام گفته شده بود به حمایت از عظیم زاده بشتابید زیرا دادستان گفته است که اگر حتا عظیم زاده بمیرد هم برای او کاری نمیکند. این پیام از منشا اطلاعیه ی منتشر شده اتحادیه آزاد و ٨ روز پس از بستری شدن عظیم زاده در بیمارستان سینا عینا نقل شده بود. عنوان این اطلاعیه "گزارشی از آخرین وضعیت جعفر عظیم زاده و پاسخ دادستان تهران" بود و در پایان اطلاعیه اتحادیه گفته شده بود دادستان گفته است که عظیم زاده حتا اگر بمیرد برایش کاری نخواهد کرد. اگر فقط دادستان تهران این نقل قول را تکذیب کرده بود- که کرد- میتوانستیم حدس بزنیم شاید حرفی زده اند و از بازتابش بیم دارند به همین دلیل تکذیب کرده اند. اما مساله این نبود. دو روز بعد همسر عظیم زاده نیز در مصاحبه ای با ایلنا اعلام کرد این خبر، خلاف واقع و دروغ است و اصلا صحت ندارد و اصلا وی با دادستان دیدار نداشته است!
اتحادیه آزاد اما از این خبررسانی خلاف واقع عذرخواهی نکرد. زیرا آنها در پی این بودند که با نقل این جمله ی عاطفی ولی خلاف واقع، جلب نظر و حمایت کنند. بدین ترتیب میتوان مفهوم جنبشی که توسط اتحادیه و عظیم زاده ادعا میشود و پایه های صادقانه و اجتماعی آنرا درک کرد!
٨- کلیه هایی که از کار افتاد(؟!):
در خبر ١٢ خرداد ١٣٩۵، اتحادیه آزاد اعلام کرده که هر دو کلیه های جعفر عظیم زاده تقریبا از کار افتاده اند. خبر خلاف واقع هر چه بزرگتر برای جو سازی بهتر. این خبر صد در صد خلاف واقع بلافاصله توسط خود اتحادیه آزاد هم فراموش میشود ! و در روز های بعدی تنها از برخی مشکلات در دستگاه ادراری و برخی مشکلات در کلیه ها یاد میشود و هشدار داده میشود که اگر به خواست جعفر یعنی آزاد شدن تن ندهید ممکن است برای جعفر مشکلاتی به وجود بیاید. و در هیچ خبر دیگری به از کار افتادن کلیه ها اشاره ای نمی شود.
٩- استفاده از یک نام برای ساختن ٧ اطلاعیه صوری:
در زمان صدور حکم و زندانی شدن جعفر عظیم زاده، اتحادیه آزاد اقدام به انتشار تعداد زیادی نامه ی صوری و ساختگی اعتراضی در واکنش به این حکم و حبس کرد که ادعا کرد این نامه ها از سوی کارگران در جاهای مختلف ارسال شده است؛ انشای این نامه ها همگی یکدست و اساسا توسط یک نویسنده نوشته شده و با کمال تعجب امضای نامه ها، کاملا دست ساز و مانند دیگر ادعاهای اتحادیه فاقد هرگونه ما به ازای واقعی است. امضاهایی نظیر " ایمیل ارسالی"، "کارگر"،"معلم بازنشسته"،"زن بازنشسته"! و امثالهم.
در شیوه ای دیگر نام چند عضو محدود اتحادیه به شیوه های مختلف تکرار شده است.( تعمدا اسم ها را نمی نویسیم. اسامی در لینک های پی نوشت و در اطلاعیه های اتحادیه موجود است. اما کل این اسامی از ۵ نفر تجاوز نمیکند که با ترکیب های مختلف با استفاده از آنها، بیش از بیست اطلاعیه صادر شده است !)
در این شیوه ی اطلاعیه سازی، با استفاده از نام یک نفر چندین اطلاعیه نوشته شده است: آقا یا خانم الف. عضو اتحادیه آزاد را در نظر بگیرید( نام های واقعی در اطلاعیه ها هست. ما مخصوصا نام آنها را نمی آوریم و با علامت اختصاری فرضی مثال میزنیم). با استفاده از نام ایشان ٦ اطلاعیه مختلف صادر شده است ! یک بار با نام حقیقی خود فرد و بدون عنوان، مثلا یک بار اطلاعیه ای که امضای پای آن نام ایشان (الف.) درج شده است. بار دوم با نام و با عنوان و مثلا الف. عضو اتحادیه و بار سوم با نام و با عنوان الف.عضو هیات مدیره اتحادیه و بار چهارم هم مجددا همان الف. به عنوان نماینده (دروغین) کارگران کارخانه ب.! و بار پنجم هم بدون ذکر نام همان شخص ولی امضا با عنوان کارگران کارخانه ب.(همان کارخانه). بار ششم نیز با امضایی به شکل جمعی از کارگران کارگران کارخانه ب.!
یک بار دیگر هم با در کنار هم گذاشتن چند تا از همین نام ها و به عنوان کارگران استان ج!
میبینید که اتحادیه از سوی یک نفر، (آقا یا خانم الف.) به ٦ شکل مختلف نامه ی حمایتی برای آقای عظیم زاده منتشر کرده است و ضمنا در چند تای آن طوری وانمود کرده که کارگران یا نمایندگان کارگران و یا جمعی از کارگران یک کارخانه، نیز نامه ی حمایتی برای ایشان صادر کرده اند؛ و سپس با ترکیب همه ی نام ها و برای بار هفتم نیز وانمود کرده اند که کارگران یک استان از ایشان حمایت کرده اند! و بدین ترتیب با استفاده از تعداد اسامی موجود خود (که ممکن است بدین شیوه ی اطلاعیه صادر کردن رضایت هم داشته باشند)، یعنی افراد معدود عضو اتحادیه که مجموعا ١٠ نفر هم نیست و با افزودن سه تا چهار اسم دیگر که همکار همین افراد هستند، مجموعا، ٧ اطلاعیه تکرای جعلی و صوری را ساخته است؛ اگر فرض کنیم با هر اسم ٧ اطلاعیه میساخت، مجموعا میتوانست ٧٠ اطلاعیه ترتیب دهد. فقط با ١٠ نام و ١٠ نفر واقعی !
البته قطعا مشکل اجرایی در این بوده که یافتن چند نفر نویسنده برای درست کردن انشاهای مختلف برایشان دشوار بوده است و ناچار شده اند از امکان ٧٠ نامه مختلف، تنها به حدود ٢٠ متن اکتفا کنند اما متاسفانه همان ٢٠ نامه نیز انشاها همگی یکی و همه "رهبر" ساز و در کل در همان خط نامه های جعلی مشابه.
١٠- خلاف واقعی گویی در اخبار اعتصاب:
اوج مشکل جسمی رخ داده برای آقای عظیم زاده در روزی بود که به تعبیر اتحادیه، در اثر سرگیجه نقش بر زمین شد. ما نویسندگان این مطلب، عمیقا و بسیار خوشحالیم که مشکلات بیشتری برای ایشان رخ نداد. اما گویا برای اتحادیه، بیهوش کردن و به اغما فرستادن و در آستانه ی مرگ قرار دادن دوست خودشان بی اهمیت است! اتحادیه مینویسد:" امروز دوشنبه ٧ تیر ماه ساعت چهار بامداد جعفر عظیم زاده در شصتمین روز اعتصاب غذای خود، پس از مراجعه به سرویس بهداشتی همان جا نقش بر زمین شد.
همسر وی و سربازان مراقب، از صدای به زمین خوردن او متوجه مسئله شدند و خود را به سرویس بهداشتی رساندند و تن بیهوش جعفر را به روی تخت منتقل کردند وضعیت جعفر به قدری وخیم بود که پس از یک ساعت با تلاش پزشکان به هوش آمد".
همگان میدانیم که بعد از این خبر بالاخره اتحادیه به موضوع و مواد لازم برای جوسازی دست یافته بود و دیدیم که از سرگیجه آقای عظیم زاده چه هیاهویی ساخت و مفصلا روی این ماجرا مانور داد. این ماجرا اوج مشکلات جسمی بود و به قول (اطلاعیه) خودشان بعد از این قضیه بود که افراد زیادی برای ملاقات به بیمارستان سینا مراجعه کردند. اما تمام نوشته هایی که توسط اتحادیه آزاد و از سوی ملاقات کنندگان منتشر شده شرح حالی اینچنین را به ما گزارش میکند که ایشان لاغر شده اند، رنگ و رو رفته اند اما بسیار مصمم و قاطع حرف میزند و برخی گفته اند به مدت زیاد در حال حرف زدن با نیروی زیاد بوده است. همچینین از مطالب منتشره توسط اتحادیه متوجه میشویم که ایشان در حالی که در زیر تزریق سرم خوراکی است و انواع ویتامین ها به ایشان تزریق میشود در حال نسبتا متعادلی است و خوشبختانه خطری ایشان را تهدید نمیکند. چرا اتحادیه در عین حالی که دایم درباره اوضاع بسیار وخیم جسمی عظیم زاده هشدار میدهد و در پایان هشدار مرگ را نیز اضافه میکند اما همزمان اخباری منتشر میکند که عظیم زاده در آنها با سلامتی روی تخت نشسته است و با انرژی تمام برای ملاقات کنندگان سخن میگوید؟ این تضاد و شیوه ی خلاف واقع پراکنی را با چه توجیهی انجام میدهند؟
و ...
ده ها نمونه ی دیگر تناقض، اغراق، خلاف واقع و بهره برداری های بی اساس در مجموعه اطلاعیه های سه ماه اخیر اتحادیه وجود دارد که بررسی آنها زمان زیادی میبرد و البته نیازی هم به آن نیست. زیرا موارد فوق کلیت خط موجود در اطلاعیه سازی آنها و طرز فکرشان را نشان میدهد.
موارد فوق را عینا میتوانید در اطلاعیه های صادر شده از سوی اتحادیه آزاد کارگران ایران مشاهده کنید؛ اگر فکر میکنید نوشته های فوق صحت ندارند پس لازم است به مجموعه اطلاعیه های اتحادیه نگاه کنید و حتا اگر تصور میکنید مطالب فوق، تحلیل درستی هستند باز هم اشتباه میکنید زیرا ما تنها بخشی از مفاد اطلاعیه ها را عینا نقل کردیم و تحلیلی در کار نیست.
در مجموعه اطلاعیه ها که در آدرس زیر(١) در دسترس است مشاهده میکنید که در همه ی زمینه های مربوط به اعتصاب از هدف و انگیزه تا زمان شکستن اعتصاب تا وضعیت جسمی تا اخبار و اعلام حمایت ها و نامه های حمایتی و تا تحلیل و مصادره حمایت های انجام شده به نفع خود وسیعا خلاف واقع پردازی و در بهترین حالت و در جاهایی از آن، اغراق فراوان شده است؛ این سبک کار، برای جنبش های اجتماعی در حکم سم است. موفقیت های موقتی نباید ما را به خوردن این مسکن های مخرب معتاد کند. ما نیاز به وسیع کردن تمام ابعاد مبارزاتمان داریم تا به صورتی بنیادین رشد کنیم؛ با ضربآهنگی متناسب با توان و اگاهی مان؛ دروغ پردازی، رهبر سازی، تکیه بر شخص گرایی به جای حرکت جمعی و مصادره همه چیز در راستای منافع افراد و محفل ها راهگشا که نیست، بلکه اثری تخریبی دارد که کمتراز اثر دستگاه سرکوب نیست.
اضافه شدن رهبری جدید برای کانون ها و مرکزی برای جنبش!؟
اتحادیه آزاد و آقای عظیم زاده نیز اگر همچون دیگر معلمان و زندانیان صنفی با صداقت، خواسته ی واقعی خود یعنی آزادی شخص عظیم زاده را طرح میکردند و این همه خلاف واقع گویی در اطلاعیه هاشان طرح نمیشد و در صدد نمی بودند که برای جنبش های اجتماعی رهبر بتراشند، مورد بررسی، نقد و بی اعتمادی دوستان قرار نمیگرفتد. اما دقت به این انحراف طرح شده، برای همه ی ما واجب است که چگونه اعتصاب برای خواسته ی شخصی (که ایرادی هم ندارد) به شکلی خلاف واقعیت، به عنوان اعتصابی برای اهداف عمومی طرح و ادعا میشود و (مشکل از این پس این خواهد بود که) ضمنا آقای عظیم زاده در مصاحبه های بعد از آزادی از ایجاد "جنبشی" میگوید که با اعتصاب غذای وی و به طور دقیق تر با صدور بیانیه مشترک آنها آغاز شده است! حالا او که به کمک معلمان آزاد شده است دارد خود را رهبر جنبشی معرفی میکند که او در محوریت آن است و برای تعارف نامی از اسماعیل عبدی نیز در این میان میآورد. امیدواریم مشکلاتی که عینا و با شروع و ادامه ارتباط با سندیکای کارگری به وجود آمد و سر آخر با ایجاد مشکلات بسیار و با تلخی و هزینه های بسیار، به پایان رابطه رسید، این بار برای کانون های صنفی معلمان تکرار نشود. میتوان با این سوال ها شروع کرد که آیا ایشان معنای "جنبش" را نمیدانند؟ این حرکت حمایتی با اعتصاب چه کسانی آغاز شد که آقای عظیم زاده آنها را نادیده میگیرد؟ اصولا آغاز این حرکات از چند ماه و حتی چند سال قبل بوده است که اکنون توسط عظیم زاده صفر میشود و زمان حرکت های اعتراضی از زمانی شروع میشود که او بیانیه صادر کرده است!؟ اینهمه تحریف در روز روشن؟ آیا تازه گره افکنی ها و ماجرا آغاز شده است ؟!
موخره:
ما از آزادی و سلامتی آقای عظیم زاده خوشحالیم، با شخص ایشان و هیچ شخص دیگری مشکلی نداریم. اما نمیخواهیم مشکلات و اشتباهات کاملا واضح ایشان و تشکلشان بر جنبش ما تحمیل شود. ما به صورت واقعی و نه به عنوان تاکتیکی دیپلماتیک برای کسب خواسته های شخصی، از رفع اتهامات امنیتی از پرونده ی فعالین دفاع میکنیم اگر چه اتحادیه آزاد به واقع بدنبال این هدف نبود. از زندانیان سیاسی و عقیدتی و زندانیان صنفی حمایت میکنیم؛ از اعتصاب غذای آنها حمایت میکنیم و از سلامتی آنها و آزادی آنها خوشحال میشویم؛ اما در عین حال رویکردهای اشتباه و انحرافی افراد و تشکل ها و یا محافل و جریانات مختلف و مثلا اتحادیه آزاد و شخص آقای عظیم زاده را نقد میکنیم و در مقابل، از رویکردی که توسط بخشی از معلمان اتخاذ شد دفاع میکنیم و اجازه نمیدهیم پروژه های خلاف واقع گویی، رهبر سازی، شخص محوری، رئیس-مرئوسی، منجی پروری و ضد حرکت جمعی را به حرکت ما تحمیل کنند.(مطلب پیشین ما هم در نقد رویکرد طرح شده در "بیانیه مشترک " بود و نیز نقد رویکردهای ناصحیح اتحادیه آزاد و نه نقد و یا انکار ِ اصل مسلم دفاع از تمام زندانیان با هر روش و گرایش).
در پایان اضافه میکنیم که همه ما بر خود می بالیم که در مقابل مناسبات سرکوب، همانطور که به نیروی جمعی باعث آزادی آقای بهشتی و عبدی شده ایم، همچنین به عنوان وظیفه ای اجتماعی و صنفی، با افزودن حمایت موثر معلمان، در هفته ی های آخر ِاعتصاب آقای عظیم زاده باعث آزادی آقای عظیم زاده نیز شدیم که نه معلم است و نه کارگر.(ایشان پیمانکار پروژه های جوشکاری و لوله کشی است که البته مهم این است که در زمینه مسایل صنفی فعالیت میکند و ما بیشتر با رویکرد ایشان در فعالیت، سر و کار و نقد داریم)؛ از این بابت منتی بر ایشان نیست و هر کسی در حد توان خود وظیفه ی خود را در راستای آزاد کردن یک انسان زندانی (کارگر یا معلم یا حقوقدان یا فعال حقوق زنان و یا نویسنده یا ...) انجام داده است؛ اما ضمنا دوستانه خاطرنشان میکنیم که ما جماعت چشم و گوش بسته ای نیستیم که کمبود رهبر و یا باور به منجی داشته باشیم. فعالین آگاه، قدرت تشخیص بین دروغ و راست را دارند؛ لطفا مشکلات و انحرافات فعالیتی و رویکردی خود و خلاهای ناشی از مشکلات ارتباطی و مناسباتی با سایر فعالین و تشکل های کارگری را وارد دیگر فعالیت های صنفی نکنید.
زنده باد اتحاد تمامی تشکل ها و فعالین مستقل
محمد کمیجانی - سیاوش امیری - کیومرث محمدی (۴)
٢٣ تیرماه ١٣٩۵
شرح موارد اشاره شده در متن:
١- یکی از دوستان، لینک ارزشمندی را به ما معرفی کرد. در این گروه اینترنتی مجموعه اطلاعیه های اتحادیه آزاد کارگران ایران از قبل از زندانی شدن آقای عظیم زاده، زمان اعتصاب و تا بعد از آزادی ایشان یکجا جمع آوری شده است. از دوستی که این لینک و مجموعه مطالب درون آنرا را برای ما ارسال کرد تشکر میکنیم.
http://ofros.com/khabar/ettehad_jabme.htm
٢- مطلب قبلی ما در باره اعتصاب با عنوان " چرا از بیانیه عظیم زاده-عبدی حمایت نمیکنیم" به تاریخ ٣٠ فروردین ١٣٩۵، در این آدرس وجود دارد. پیشنهاد میکنیم آنرا بخوانید و مقایسه کنید که بحث هایی که ما پیشتر مطرح کرده بودیم (و توضیحی که درباره رویکرد اشتباه اتحادیه آزاد داده بودیم که حاصل گفتگوی ما با تعدادی از دوستان مطلع بود)، چگونه عینا در چند ماه اخیر دوباره تکرار شد.
http://ofros.com/etelayee/jamvfk_chabdnk.htm
٣- بعد از انتشار مطلب قبلی مان برخوردهای مختلفی با آن صورت گرفت. مشخصا از طریق ایمیل یکی از ما که از آن طریق مطلبمان را به برخی افراد و سایت ها ارسال کرده بودیم (komijani.moh@gmail.com) متن ها و نظرات مختلفی دریافت شد. دوستان زیادی موارد و مصداق های بیشتری از آنچه ما از رویکرد آقای عظیم زاده و اتحادیه نام برده بودیم برای ما ارسال کردند و متن ما را تایید کردند. برخی نوشته بودند این مسایل درست است و درست مانند بخش کوچکی از خاطرات ماست؛ برخی از همین دوستان گفته بودند با این حال اما نیازی به مطرح کردن آن نبود. چرا زودتر مطرح نکردید؟ برخی هم گفته بودند که چرا دیرتر مطرح نکردید؟
تعداد اندکی از افراد هم به شکلی کلی با چند سطر مختصر، کلماتی اعتراضی گفته بودند و هیچ گونه توضیحی نداده بودند که کجای بحث ما خلاف واقعیت بوده است.
تعدادی از دوستان دیگر هم دیرتر و در زمان خبررسانی های اتحادیه آزاد در حین اعتصاب، برای ما مواردی از اخبار ضد و نقیض اتحادیه را ارسال کردند و نکات جالبی را طرح کردند. ما در این مطلب تنها به نمونه هایی از این مطالب پرداخته ایم. از همه ی این دوستان سپاسگزاریم.
۴- دو تن از دوستانی که با ما در تحریر مطلب پیشین همراه بودند همان زمان بر این نظر بودند که یک مطلب به جهت آگاهی رسانی کفایت می کند و ضرورتی برای انتشار مطالبی دیگر نمی بینند؛ به درستی توضیح دادند که اگر مخاطبین به مطلب ما دقت کنند و مفاد آنرا با رویکرد اتحادیه مقایسه کنند به خوبی متوجه میشوند که بحث ما درست و عینی بوده است. به هر حال اما این دوستان در همان زمان انتشار مطلب قبلی، انتخاب کردند که در نوشتن مطالب تکمیلی همراه نباشند. از ایشان متشکریم.
******************
چرا از بیانیه عظیم زاده-عبدی حمایت نمیکنیم؟
دوشنبه ٣٠ فروردین ۱۳۹۵ - ١٨ آوریل ۲۰۱٦
دوستان و همکاران گرامی. این متن را با مسوولیت کامل و در مقطعی مینوسیم که موجی مبتنی بر جو سازی به راه افتاده و گویی هر که بگوید " پادشاه لباس به تن ندارد حرامزاده است! ". ما نویسندگان این متن باور داریم برای تاکید بر منافع جمعی اگر لازم باشد باید بر خلاف جو سازی ها، واقعیت را گفت اگر گفتنش سخت باشد.
این روزها چند بیانیه دیده ایم که برخی در عنوان و برخی در متن از بیانیه مشترک صادر شده توسط اسماعیل عبدی و جعفر عظیم زاده حمایت کرده اند. در نگاه اول همه چیز مثبت به نظر میرسد عملا اما اینطور نیست.
نخست تاکید کنیم که ما، معلمان را بخشی از بدنه ی طبقه کارگر میدانیم و به نظر ما اتحاد معلمان با پرستاران و یا کارگران شاغل در کارخانجات و خدمات و غیره یک امر ضروری است و هیچ کدام بدون سازمایابی مستقل از دولت و کارفرما و اصولا مستقل از سرمایه داری و نیز بدون اتحاد بین تشکل هایشان موفق به کسب مطالبات خود نخواهند شد. ممکن است به صورت انفرادی این یا آن بخش از طبقه موفق شود اما کوتاه مدت است و در دراز مدت چاره ای جز اتحاد نیست.
همچنین اضافه کنیم ما موافق بوده و هستیم که بیانیه، نوشته ها و اعلام مواضعی مشترک از سوی کانون با تشکل های مستقل کارگری منتشر شود؛ با حفظ تمام ملاحظات لازم.
اما چرا از بیانیه عظیم زاده و عبدی حمایت نمیکنیم؟
پس از انتشار این بیانیه مشترک که تا آنجا که از سرکوب فعالین و تشکل های مختلف صنفی و طبقاتی گزارش میدهد و به مصایب و مشکلات معیشتی و غیره می پردازد و خواستار رفع این مشکلات میشود، محتوای درستی دارد اما نکات غلط و اساسی در این بیانیه وجود دارد که اثرش بیشتر از نکات مثبت فوق الذکر است. در این روزها ما، عکس العمل هایی دیدیم که متاسفانه هیچ کدام به نکات برجسته ای که در این میانه وجود دارد دقت نکرده اند.
به دو دسته مشکل عمده در این بیانیه دقت کنید تا متوجه ظرافت های " گُل درشت " پشت این بیانیه شوید. ظرافت هایی که استخوان بندی و هدف اصلی بیانیه است.
١- اشتباه عمده ی نویسندگان بیانیه چیست؟
در آستانه ی ١٢ اردیبهشت که مشترکا روز جهانی کارگر و روز معلم است و انتظار میرود تشکل های مختلف کارگری و معلمان بتوانند بیانیه های مختلف و متحدانه ای را صادر و اعلام مواضع کنند، بیانیه دو نفره بیرون می آید. دو شخص و نه دو تشکل.
سوال از آقای عظیم زاده و عبدی این و بیش از آن از آقای عظیم زاده این است: اگر هدفتان تنها شخص عظیم زاده و تشکلش نیست چرا در متن بیانیه فقط از اتحادیه آزاد نام برده میشود؟ آیا عظیم زاده که به خوبی نام فعالین کارگری زیر حکم را میشناسد و ادعای دوستی و همکاری با آنها میکند نمیتوانست در آستانه ی روز جهانی کارگر که باید همه ی تمرکز بر اتحاد و عمل مشترک و جمعی باشد نامی از دیگر کارگران زیر حکم و تحت تعقیب قضایی را نیز در بیانیه وارد کند؟ چرا بیانیه به نوعی تنظیم شده که با کسب اعتبار از نام اسماعیل عبدی و اعتبار کانون های صنفی معلمان، آقای عظیم زاده فقط نام خود و تشکلش را برجسته و تبلیغ کند؟ آیا هدفی جز خود بزرگ کردن در این کار وجود دارد؟
آیا عظیم زاده نمیتوانست اعلام اعتصاب غذای خود را با هدف برجسته کردن نام این همه فعال کارگری زیر سرکوب منتشر کند؟
آیا واقعا هدف این بیانیه تا جایی که به عظیم زاده ربط دارد تقویت اتحاد است و یا چهره سازی برای خود؟
عظیم زاده، به خوبی میداند چه میکند و به همین خاطر است که هیچ مشورتی با دیگر فعالین کارگری و تشکل های کارگری نکرده است.(اگر کسی میگید این ارتباط و مشورت لازم نیست پس حتما از تلاش بی وقفه ای که از سوی دوستان آقای عظیم زاده و فشاری که با استفاده از "حالا اشتباه شده شما بیایید و این بار حمایت کنید" بر دیگر تشکل ها وارد شده بی خبر است. این دوستان خود را بی نیاز از تشکل ها نیمدانند. اگر مشورت میشد و آقای عظیم زاده هم قصد مشورت و کار جمعی داشت- که ندارد- حتما اقدام معقول و مناسب و جمعی تری در بیانیه منعکس میشد) اما اشتباه عبدی- احتمالا- تنها بی خبر بودن اوست. احتمالا فقط نیت خوب باعث افتادن در این چاله شده است. ولی ای کاش ایشان نیز قبل از این اقدام مشورتی با دوستان خود در کانون صنفی میکرد.
یک دوست فعال کارگری میگوید: " بیانیه صادر شده هیچ چیز عجیبی و تازه ای برای ما ندارد؛ همان رویکر شخص گرایانه و تک روی همیشگی عظیم زاده است. قبلا ایشان با یک سندیکای کارگری این امر را به پیش میبرد اما از وقتی روشش دیگر جواب نداد حالا به سراغ کانون های صنفی رفته تا بلکه خودبزرگ نمایی خویش را با استفاده از اعتبار آنها دنبال کند"
٢- عظیم زاده و مار پله ی منچ!
به محض انتشار بیانیه و متوجه شدن نکات ضعف اساسی در رویکردی که نویسندگان بیانیه اتخاذ کرده اند با چند تن از دوستان در میان فعالین کارگری صحبت کردیم. هر کدام جداگانه مباحثی را درباره " اتحادیه آزاد کارگران ایران" و شخص آقای عظیم زاده مطرح کردند. نخست اینکه ایشان و تشکلش در سال های اخیر منشا بسیاری از اختلافات در میان فعالین کارگری بوده اند.( امید است این اختلافات را در کانون های صنفی دامن نزنند). یکی از فعالین میگوید: هنگامی که در یکی از فعالیت های مربوط به یکی از سندیکاهای کارگری، آقای عظیم زاده میدید که دوستان سندیکا با دیگر فعالین کارگری نیز ارتباط دارند نخست شروع به شک براندازی علیه آنها کرد و سپس نزد آن دوستان سندیکایی گرای امنیتی علیه آن فعالین داد و مشخصا در دو شرایط مختلف و نسبت به دو موضوع مختلف حتا در ایجاد این شایعه که فلان فرد و بهمان تشکل بخشی از فلان جریان سیاسی برنداز است نقش اول را همین آقای عظیم زاده داشت.
ایشان(آقای عظیم زاده ) در فعالیت یکی از سندیکاهای کارگری به منظور اینکه امضای اتحادیه آزاد را با آن سندیکا - در بیانیه های مشترک - داشته باشد و برای تشکلش اعتبار کسب کند با یکی از بد سابقه ترین افراد اخراجی آن سندیکا که در واقع سایت و ایمیل سندیکا را گروگان گرفته بود و همگان از همکاری وی با دستگاه امنیتی خبر داشتند دوستی میکرد و از وی حتا حمایت کرد و دوستیش را با آن فرد ادامه داد تا بتواند بیانیه هایی با امضای مشترک سندیکا و اتحادیه آزاد را با کمک آن فرد کسب کند. در این راه ایشان هیچ اهمیتی به اعضای سندیکا و نگرانی شان و عدم رضایتشان نداشت و تنها هدف شخصی خود را با آن فرد بد نام و اخراجی از سندیکا پیش میبرد.
روش فعالیتی ایشان و اتحادیه آزاد مبتنی بر موج سازی، اغراق، بزرگ نمایی در مورد خود، اتفاقات کارگری و نیز برجسته کردن چهره ی خود و اعضای تشکل شان است.
مثال: تجمع هزار نفر از مال باختگان یک پروژه ی اقتصادی در جلوی مجلس در حال برگزاری است. ٧ نفر از اعضای اتحادیه آزاد بدان جا میروند پلاکارد اتحادیه آزاد را باز میکنند، عکس میگیرند و بعد گزارش میکنند که: تجمع هزار نفری در دفاع از شعارهای ما و به فراخوان ما در جلوی مجلس !
خانه کارگر، منفورترین تشکل حکومتی است که برای تشکل های مستقل کارگری معنی خیات مستقیم و تاریخی به کارگران دارد. آقای عظیم زاده و اتحادیه آزاد به هدف کمک به پروژه های بزرگنمایی و اغراق در اعداد و ارقام و گزارشات، در حین یکی از پروژه های جمع آوری امضا برای افزایش دستمزد، با خانه کارگر همکاری صمیمانه و طولانی مدت داشتند. و حتا خانه کارگر به صورت تشکیلاتی و با ارسال نامه ی رسمی به همکاران خود در شهرستان ها از آنها خواست با " اتحادیه آزاد " همکاری کنند تا بتوانند امضا جمع آوری کنند.
اتحادیه آزاد و چند نفر عضو فعال آن- کمتر از انگشتان دست یک نفر- باور دارند باید در هر دستگیری، عضو دستگیر شده را به عنوان رهبر به جامعه معرفی کرد. رهبر سازی و چهره سازی علاوه بر اینکه جزو سنت همیشگی آنها بوده در اولین بیانیه اتحادیه ازاد در حمایت از بیانیه مشترک عبدی-عظیم زاده نیز به خوبی دیده میشود که از این دو به عنوان "رهبران زندانی" نام می برد. بلافاصله یکی دیگر از اعضای اتحادیه نیز متنی منتشر میکند و در آن از "رهبرانمان" را تنها نمیگذاریم مینویسد.
دوستان عزیز و دلسوزان و فعالین تشکل های صنفی و طبقاتی!
آدم های فعال را با روش های مجازی تا سر حد رهبر بالا بردن عواقب تلخی دارد. اگر آنها را دوست داریم حتا اگر خود متوجه نیستند در این کار اشتباه آنها را همراهی نکنیم. بعدها وقتی آنها اشتباهات مهلکی میکنند مانند آنچه منصور اصانلو کرد، دیگر امکان این که به جامعه نشان بدهی این فرد دیگر در مسیر سابق نیست وجود ندارد. چه کسی تا این حد اغراق آمیز آنها را بزرگ و بُت میکند؟ ما! اما وقتی به عنوان رهبر معرفی شدند دیگر دست ما از رسانه های مسلط و جریان ساز کوتاه است. حالا شما چند هزار بیانیه باید بدهید تا به جامعه نشان بدهید اصانلو در خط منافع کارگران نیست؟ دیگر کسی صدای ضعیف و زیر چنگ سیستم امنیتی و در فشار ما را میشنود؟
متاسفانه اتفاقی که دارد می افتد این است که بُت سازی در جریان در مورد این بیانیه مشترک، همان پروژه ی چهره سازی و رهبر سازی اتحادیه آزاد و شخص آقای عظیم زاده است؛ ما آنها را بالا میبریم، اما این بر سر دست بالا بردن سودی برای جنبش و کار جمعی مبتنی بر خرد جمعی ندارد. درست در لحظه ای که فکر میکنی این بُت های ساخته شده و از پله ها بالا رفته ممکن است کمکی کنند، دقیقا مانند مارهای " مار- پله در بازی منچ" تو-بخوانید کار جمعی را- را نیش میزنند و انتظار تو دوباره به پایین جدول سقوط میکند. فعالیت جمعی با بادکنک باد کردن و هر چه بزرگ تر باد کردن تفاوت بنیادین دارد! نتیجه ای این رویکرد چیزی جز ایجاد بد بینی و یاس نخواهد بود. هیچ کاری و فعالیتی بهتر از بنا کردن مطالبات و انتظارات بر سنگ بنای مادیت حضور و اثر گذاری بدنه نیست. پیشرو باید در حدی که هست معرفی شود. اما بیش از هر چیزی فعال پیشرو به این فکر میکند که چطور بی آنکه به فکر بالا بردن نام خود باشد، بیش از آن بدنه ی بیشتری را آگاه و وارد فعالیت کند.
٣- سنگی در چاه!
حالا با صدور بیانیه ای که حاکی از همان روحیه ی تک روی و شخصیت محور آقای عظیم زاده است، سنگی در چاه افتاده و ناآگاهی دیگران از روش این فعال کارگری باعث شده تعدادی از تشکل ها بیانیه های حمایتی ای صادر کنند و به دشواری میشود هشدار داد که الان و در این روزها- و مشخصا در آستانه ی ١٢ اردیبهشت روز جهانی کارگر و روز معلم- وظیفه ی عمده ی ما چیست به جز تمرکز جمعی و صدور مواضع و بیانیه ها با امضاهای مشترک و نه در غلتیدن به یک اقدام شخص محور؟
ما از تمامی دوستان درخواست میکنیم به روز ١٢ اردیبهشت تمرکز کنیم؛ روز جهانی کارگر و روز معلم. چه به صورت جدا و در شکل مطلوب با بیانیه های مشترک باید روی خواسته های مشترک تمرکز کرد؛ باید از فعالین تحت فشار و سرکوب ، به نام و بدون استثنا و از همه حمایت کرد. باید تمرکز را بر روی بیانیه هایی با امضای جمعی و با امضای تشکل ها و نه امضای فردی و به ویژه با امضاهای مشترک تشکل ها تمرکز کرد.
عظیم زاده متاسفانه نظرها را از کار و فعالیت اصلی ای که باید در آستانه ی ١٢ اردیبهشت انجام بگیرد برگردانده و متوجه شخص خودش کرده است. این کاری است که همیشه کرده است.
۴- بعد از هرگز چرا اینگونه؟
ما همیشه مدافع اقدامات و منجمله بیانیه های مشترک تشکل های کارگری و کانون های صنفی معلمان بوده و هستیم. اما اینبار دیر نخواهد بود که دوستان ما در کانون های صنفی از شیوه کاری عظیم زاده و اتحادیه آزاد مطلع خواهند شد و ما خواهیم گفت چرا یکی از بهترین فرصت های اشتراک عمل باید اینگونه می سوخت؟ امیدواریم این مصداق اشتباه از اتحاد عمل - عمل فردی و بدون تکیه به جمع و به هدف بزرگنمایی شخص و نه مطرح کردن کار جمعی و تشکل - باعث نشود که دوستان کانون های صنفی این خط و سبک کار را به دیگر تشکل های کارگری و فعالین کارگری تعمیم دهند.
عدم حمایت ما از بیانیه مشترک به معنای عدم حمایت ما از مطالبات معلمان و کارگران نیست؛ خیر! بیانیه ی مشترک عظیم زاده- عبدی، ناظر بر یگانه روش کسب مطالبات جمعی، یعنی اقدام مشترک و متحدانه و پرهیز از تک روی نیست! بیانیه ی صادر شده روحیه ی کار جمعی را نادیده گرفته و در اصل برای بزرگنمایی و ارضای کیش شخصیت تنظیم شده و میتواند تنها ظرفیت های موجود برای نزدیکی و فعالیت مشترک بین معلمان و کارگران را مخدوش کند.
ما از عظیم زاده و عبدی و سایر فعالین دربند حمایت کرده و بر حق تشکل یابی مستقل پافشاری میکنیم. نه عظیم زاده و نه عبدی و نه هیچ فعال دیگری نباید در زندان باشند. ما نیاز به فشار جمعی و متشکل داریم که در راستای آزادی فعالیت و تشکل نیز به مطالباتمان برسیم. نقد حاضر اما نقدی است رو به جنبشی اجتماعی.
اما کماکان موضوع اتحاد عمل کانون ها و تشکل های کارگری، موضوعی معتبر و ضروری است و بهتر است یک بار دیگر اما از زاویه ای درست و جمعی بدان نزدیک شویم. هیچ زمانی به اندازه ی امروز و در آستانه ی روز مشترک معلم و کارگر برای این نزدیکی اما از زاویه منافع و اعتبار جمعی، مناسب نیست. باید دست به کار شد.
با احترام
جمعی از معلمان و فعالان کارگری
سیاوش امیری - ک. محمدی - سهیلا نوری- هادی امیراحمدی- محمد کمیجانی
٣٠ فروردین ١٣٩۵
افق روشن: بیانیه عظیم زاده-عبدی را
اینجا کلیک کنید.